نامه سرگشاده به وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای دکتر سید عباس عراقچی
با سلام و احترام،
پیرو پست اخیر جنابعالی در شبکهٔ اجتماعی X – که نشان از درک صحیح شما و تیم همراهتان از فضای گفتمانی حاکم بر بدنهٔ رأیدهندگان حزب جمهوریخواه دارد – و با توجه به شرایط بسیار حساس ایران، منطقه و نظام بینالملل، لازم دیدم نکاتی را پیرامون تحولات اخیر در واشنگتن و معادلات خاورمیانه به استحضار حضرتعالی و مشاوران محترمتان برسانم. امید است که مورد توجه و تأمل قرار گیرد.
در آغاز، وظیفهٔ خود میدانم یادآور شوم که حضرتعالی را از معدود سیاستمداران ایرانی میدانم که فراتر از مرزبندیهای جناحی، با بینشی عمیق و درکی واقعگرایانه از تحولات پیچیده و پویای عرصهٔ سیاست جهانی، تلاش وافری در جهت تأمین منافع و امنیت ملی ایران مبذول داشتهاید. به سهم خود، از زحمات شبانهروزی حضرتعالی و همکارانتان صمیمانه قدردانی میکنم.
اما آنچه مایهٔ نگرانی عمیق اینجانب است و موضوع اصلی این نامه و پیوستهای آن را تشکیل میدهد، آن است که با وجود ماهیت ضد جنگِ بدنهٔ حامی ترامپ، آمار و شواهد نشان میدهد که این بدنه درک روشنی از تبعات عظیم جنگ فراگیر در خاورمیانه – اعم از جنگ نظامی یا نبردهای اطلاعاتی و نامنظم میان ایران و آمریکا – ندارد.
متأسفانه، تلاشهای پرحجم و منسجم لابی اسرائیل و نومحافظهکاران جنگطلب در واشنگتن باعث شده این بدنهٔ ناآگاه بهآسانی در برابر سناریوهای جنگطلبانه آسیبپذیر باشد. در چنین شرایطی، جریانهای مخالف جنگ – شامل سرمایهگذاران جسور (ونچرکاپیتالیستها)، کارآفرینان راستگرا مانند آقایان @JDVance، @elonmusk و @davidsacks47، جفرسونیهای ضد مداخلهگرای وابسته به شبکهٔ کوخ و چهرههایی چون @RonPaul، جکسونیهای ملیگرای ضد جنگ نظیر @RealAlexJones، تاکر کارلسون و مارجوری تیلور گرین @RepMTG، و همچنین آکادمیسینهای رئالیست منتقد لابی اسرائیل چون جان میرشایمر @Real_Politik101 و @StephenWalt – در مقابل ائتلاف نومحافظهکاران و لابی اسرائیل آنگونه که باید نمیتوانند موثر واقع شوند.
در چنین شرایطی، اقدامات دیپلماتیک حضرتعالی و همکارانتان در راستای تأثیرگذاری بر این جریانها، هرچند ارزشمند، اما احتمالاً ناکافی خواهد بود. از سوی دیگر، به نظر میرسد در ایران نیز درک صحیح و منسجمی از سازوکار تأثیرگذاری بر این طیف ضد جنگ و نحوهٔ تقویت صدای نخبگان آن – که عموماً حول محور اقتصاد میچرخد – وجود ندارد، که اوج این سوءتفاهم در سفر نابهنگام و خسارتبار جناب خالد بن سلمان به تهران نمایان شد. (دلایل و شواهد فنی دربارهٔ پیامدهای منفی این سفر در پیوست ارائه شده است.)
بر این اساس، با استناد به دادهها و تحلیلهایی که در ادامه ارائه خواهد شد، نکاتی را به محضر حضرتعالی عرض مینمایم:
۱. لزوم بازنگری در تعهدات پکن و استفادهٔ هدفمند از اهرم انرژی برای جلوگیری از جنگ
موضوع خروج ایران از توافق پکن و اعلام علنی عدم تعهد جمهوری اسلامی ایران به حفظ امنیت زیرساختهای نفتی منطقه در صورت آغاز جنگ علیه ایران، باید در دستور کار وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی عمومی قرار گیرد.
میتوان – بر اساس تحلیل شاخصهای کلان اقتصادی آمریکا (خصوصاً پس از جنگ تعرفهای)، مصاحبهٔ مهم اخیر ترامپ در برنامه @MeetThePress، تحولات اوپک و… – نشان داد که تنها عاملی که میتواند غفلت فعلی افکار عمومی جمهوریخواه و بیتفاوتی بازارهای مالی نسبت به خطر جنگ با ایران را در هم بشکند، تهدید جدی زیرساختهای انرژی منطقه از سوی ایران است.
در اینجا ممکن است عدهای بگویند که در صورت وقوع جنگ، این اتفاق خودبهخود خواهد افتاد و نیازی به بیان علنی این پیش فرض نیست زیرا تبعات منطقهای آن ناگوار است. اما باید دقت شود که طراحیها و اقدامات خباثتآمیز تیم نتانیاهو و طرفداران جنگ در واشنگتن برای کشاندن آمریکا به جنگ، و البته برخی سیگنالهای شدیداً نادرست از جانب برخی چهرهها در تهران، این پیشفرض را در اذهان عمومی آمریکا جدا کمرنگ کرده است. (در ادامه با آمار، این مسئله تبیین خواهد شد.)
مسلما هدف ما جلوگیری از جنگ و پایین آوردن هزینههای جنگ اطلاعاتی-امنیتی است، وگرنه پس از آغاز جنگ و وارد آمدن خسارات جانی و مالی فراوان به کشور، هر احتمالی ممکن است.
۲. لزوم تعامل فوری با چهرههای اثرگذار ضد جنگ در جناح ترامپ
با عرض پوزش از صراحت بیان، باید عرض کنم که جنابعالی و تیم محترمتان میبایست مدتها پیش با چهرههای ذینفوذ ضد جنگ در جناح ترامپ – نظیر @TuckerCarlson – وارد گفتگو میشدید. در گذشته فرصتهایی برای این امر فراهم شد و تلاشهایی نیز در این راستا صورت گرفت، اما هنوز نیز دیر نشده است. ضروری است در اسرع وقت، پیام صریح جمهوری اسلامی – مبنی بر اینکه «جنگ علیه ایران، چه نظامی و چه اطلاعاتی-امنیتی، فاجعهای اقتصادی برای کل جهان از جمله آمریکا خواهد بود» – با زبانی شفاف به افکار عمومی جمهوریخواه منتقل شود.
۳. هشدار نسبت به سناریوی «پرل هاربر جدید» توسط ائتلاف نومحافظهکاران و لابی اسرائیل
مطابق قرائن متعدد – از جمله سخنرانیهای اخیر نتانیاهو و رون درمر در @JNS_org و اقدامات اخیر اسرائیل در منطقه – بهنظر میرسد تلآویو و لابی آن در واشنگتن در تلاشاند با بهرهگیری از غفلت افکار عمومی آمریکا، یک «پرل هاربر» ساختگی برای اسرائیل یا ایالات متحده یا هردو طراحی کرده و از آن برای تحریک حس غرور ملی و وطنپرستی جکسونیهای ترامپی و برهم زدن توازن فعلی میان موافقان و مخالفان جنگ با ایران، به نفع نومحافظهکاران و کشاندن واشنگتن به جنگ استفاده کنند؛ و در صورت ناکامی در این سناریو، اسرائیل بهسمت تصعید جنگ خاکستری و عملیاتهای محدود منطقهای علیه تهران خواهد رفت تا واشنگتن را بهتدریج به درگیری مستقیم نظامی با ایران سوق دهد.
۴. لزوم تدوین استراتژی جامع هشداردهی توسط تهران
ایران باید با هوشمندی و واقعگرایی، جریانهای ضد جنگ آمریکا را – در هر دو جناح جمهوریخواه و دموکرات (خصوصاً جناح ترقیخواه) – نسبت به پیامدهای فاجعهبار جنگ فراگیر در خاورمیانه آگاه کند.
در جهانی که با جنگ تعرفهای و ناپایداری بازارهای مالی روبهرو است، وقوع چنین جنگی قطعاً منجر به نابودی تریلیونها دلار از ارزش بازارهای جهانی و البته تخریب زیرساختهای حیاتی کشورمان خواهد شد. تنها با تبیین دقیق «هزینهٔ جنگ» برای بازارهای مالی و افکار عمومی آمریکاست که میتوان ترامپ را ناگزیر به پذیرش گزینهٔ مذاکرهٔ عادلانه و توافقی برد–برد ساخت.
در پایان، از حضرتعالی استدعا دارم پیوستهای این نامه را – که شامل آمارها، تحلیلها و اسناد تکمیلی هستند و با زحمت بسیار تهیه شدهاند – با دقت مورد بررسی قرار دهید.
از بذل توجه شما صمیمانه سپاسگزارم.
با احترام و ارادت،
مهدی خراتیان
مدیر اندیشکده احیای سیاست/۱
پیوست ۱. آمار اخیر هاروارد/هریس از موضع شهروندان آمریکا نسبت به حمله به تاسیسات هستهای ایران. بر اساس این نظرسنجی که در ماه آوریل انجام شده است، ۷۱درصد از پاسخگویان از نابودی تاسیسات «سلاحهای هستهای» ایران دفاع کرده اند؛ و جالب اینجاست که این حمایت در میان جمهوریخواهان ۸۰ درصد است. باید توجه کرد که با تلاشهای لابی اسرائیل و البته شخص ترامپ (که خصوصا در مصاحبه اخیرش شدیدا نمود دارد) جامعه آمریکا تفاوتی میان زیرساختهای غنیسازی و تسلیحاتی هستهای ایران قائل نیست./۲
پیوست ۲. به موجب نظرسنجی اخیر هاروارد/هریس، ۵۸ درصد از پاسخگویان از حمایت ایالات متحده از حمله هوایی اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران دفاع کردهاند و جالب اینجاست که این عدد برای جمهوریخواهان ۷۳٪ است. پس در همین جا نظریه «بدنه جمهوریخواهان مطلقا با جنگ با ایران مخالف است» را باید به فراموشی سپرد. این گزاره مقید است و منوط به این است که اثرات جنگ در اقتصاد آمریکا به روشنی برای رای دهنده جمهوریخواه تبیین شده باشد. نکته جالب اینجاست که این آمار نسبت به ماه مارس که آثار جنگ تعرفهای در انتظارات تورمی آمریکا ظاهر نشده بود، ۵۹٪ است و این یعنی جامعه آمریکا از تبعات جنگ در خاورمیانه و شوک نفتی بر اقتصاد آمریکا کاملا ناآگاه است./۳
پیوست ۳. متاسفانه اطلاعات اخیر بلک راک از بازارهای مالی جهان نشان میدهد که به رغم آنکه این بازارها احتمال جنگ فراگیر در خاورمیانه را بالا میدانند، و طبق محاسبات و مدلسازیهای بلک راک اثر آن در ایجاد تحریک در بازارهای مالی جهان (در ماه آوریل) قابل توجه است، اما در میان ۱۰ عامل موثر بر بازارهای مالی «دارای کمترین توان از حیث جلب توجه بازارهای مالی است» و این امر نه تنها ذاتا مایه نگرانی بسیار است، بلکه این گرانی مضاعف میشود که وضعیت این پارامتر را با وضعیت آن در ماه مارس مقایسه کنیم. به عبارتی بازارهای مالی آمریکا آثار جنگ فراگیر در خاورمیانه را بر سرنوشت خود جدی تلقی نمیکند./۴
پیوست ۴. پیشتر در تحلیل چتهای لو رفته نشریه آتلانتیک در ماه مارس، همین چارت را مورد بررسی قرار دادیم. در آن زمان توجه بازارهای مالی آمریکا به جنگ در خاورمیانه وضع بهتری داشت. اگرچه در آن زمان چون آثار جنگ تعرفهای ظاهر نشده بود و طبق مدلهای بلک راک تاثیر واقعی آن بر بازارهای مالی کمتر از ماه آوریل برآورد میشد. به هر حال، علیرغم افزایش تاثیر واقعی جنگ در خاورمیانه، توجه بازارهای مالی به جنگ در خاورمیانه در ماه آوریل کمتر شده است. باید توجه داشت که بازدارندگی تابعی از حساسیت بازارهای مالی به جنگ است و واقعیت امر در مرتبه دوم است و در ادامه نشان میدهیم که این امر از عوارض منفی سفر خالد بن سلمان به تهران و سیگنالهای غلط برخی متاثر بوده است./۵ x.com/MehdiKharratya…
پیوست ۵. طبق توضیح بلک راک از ریسک جنگ در خاورمیانه، نگرانی اصلی تهدید زیر ساختهای انرژی منطقه است./۶
پیوست ۶. طبق تحلیل بلک راک، اثر وضعی این رویدار در قیمت نفت، شاخص VIX (ناپایداری در بازار سهام) و افزایش بازدهی اوراق قرضه (ناپایداری بازار باند) ظاهر خواهد شد. در ادامه توضیح خواهیم داد که بازار باند آمریکا در همین جنگ تعرفهای علائم نگران کنندهای از خود بروز داده است./۷
پیوست ۷. در صورت دقت به محتوای مصاحبه ترامپ در برنامه @MeetThePress متوجه میشویم که ترامپ برای موضوع نفت و بنزین در کاهش آثار جنگ تعرفهای چه جایگاه مهمی قائل است:
۱. مورد اول:
کریستن ولکر:
خب، قیمت برخی کالاهای محبوب همین حالا هم داره بالا میره
دونالد ترامپ:
صبر کن، صبر کن، صبر کن.
کریستن ولکر:
از لاستیک خودرو گرفته تا کالسکه بچه —
دونالد ترامپ:
صبر کن، صبر کن. این مصاحبه از همین حالا خیلی غیرصادقه.
کریستن ولکر:
نه، نه.
دونالد ترامپ:
قیمت مواد غذایی پایین اومده. قیمت نفت پایین اومده. قیمت تمام انرژیها پایین اومده. قیمت بنزین هم با عددهای چشمگیری پایین اومده. بذار یه چیزی بهت بگم — موضوع اصلی اینه که اون (بایدن) خرج کرد مثل یه آدم احمق، که واقعاً هم بود. ولی خرج کردنش مثل یه آدم بسیار احمق بود. و این باعث شد تورم بالا بره.
«اما چیزی که واقعاً ما رو توی تورم زمین زد، قیمت انرژی بود.» (مخاطبان محترم دقت کنید) رسید به ۳.۹۰ دلار، حتی ۴ دلار. و در کالیفرنیا، ۵ و ۶ دلار. درسته؟ خب. من رسوندمش به ۱.۹۸ دلار در خیلی از ایالتها. وقتی قیمت انرژی انقدر بیاد پایین — که از پیشبینی خودم هم جلوتر بود چون فکر میکردم بتونم برسونمش به ۲.۵۰ دلار — الان رسوندم به ۱.۹۸ دلار در چند جای مختلف.
۲. مورد دوم:
کریستن ولکر:
اجازه بده چند مثال بزنم. اینها واقعاً مثالهای واقعی هستن. شما میفرمایید که قیمتها دارن پایین میاد. اما بعضی قیمتها هم بالا رفتن. لاستیک ماشین، کالسکه، و بعضی لباسها بعد از اعمال تعرفههای شما —
دونالد ترامپ:
ببخشید، اینا در برابر اون [موضوع اصلی] واقعاً ناچیزن —
کریستن ولکر:
خب —
دونالد ترامپ:
انرژی. انرژی ۶۰ درصد از هزینهها رو تشکیل میده.
کریستن ولکر:
اما آقا، شما در کارزار انتخاباتیتون قول دادید
دونالد ترامپ:
انرژی موضوع خیلی بزرگیه
کریستن ولکر:
که در همان روز اول، قیمتها رو پایین میارید.
دونالد ترامپ:
خب، نمیدونم. وقتی میگی قیمت کالسکه بالا رفته، واقعاً منظورت چیه؟ من دارم میگم قیمت بنزین پایین اومده. بنزین هزار برابر مهمتر از یه کالسکه یا یه مورد جزئی دیگهست./۸
پیوست ۸. در انتخابات آمریکا در نظرسنجیهای متعددی ثابت شد که موضوع جنگ برای رای دهنده آمریکایی در اولویت هفتم است و موضوع و اولویت اصلی برای رای دهندگان آمریکایی موضوع اقتصاد است. به عبارتی تا زمانیکه جنگ عوارض خود را در قالب اقتصادی (ریزش بازارهای مالی یا تورم) ظاهر نکند، شهروند آمریکایی به آن اهمیت چندانی نمیدهد./۹
پیوست ۹. پیشتر مستند به مقالات معتبر نشان دادیم ریسک تنشهای ژئوپولتیک به دو دسته واقعی و تهدیدی قابل تقسیم است که هر یک قابل اثرگذاری بر قیمت نفت و حتی ایجاد شوک را دارند و اینکه با وجود جنگ در خاورمیانه قیمت نفت همچنان نزولی است معنایی ندارد جز اینکه بازارهای مالی به قطعیت رسیدهاند که تبعات جنگ در خاورمیانه قطعا به تاسیسات نفتی سعودی نخواهد رسید./۱۰
پیوست ۱۰. سفر خالد بن سلمان به تهران دقیقا زمانی انجام شد که شاخص GPR کشور سعودی در پایان ماه مارس به بیشترین میزان خود پس از حمله آرامکو رسید. سفر «وزیر دفاع» سعودی و دیدار با مقامات ارشد نظامی ایران در این شرایط کمک خوبی به افول شدید این شاخص در ماه آوریل داشته، علیرغم اینکه جنگ یمن با شدت ادامه دارد و منطقه همچنان ملتهب است./۱۱
پیوست ۱۱. نمودار دیگری که نیاز سعودی به این سفر و آثار مخرب آنرا بخوبی نشان میدهد، نمودار CDS اوراق قرضه پنج ساله سعودی است که با ریسکهای ژئوپولتیک نسبت روشنی دارد. این شاخص در ۱۱ آوریل ۲۰۲۴ (۵ روز قبل از اعلام رسمی سفر خالد) به بیشترین میزان از دوران COVID و به عدد ۱۰۰ رسیده بود./۱۲
پیوست ۱۲. شاخص CDS اوراق قرضه تمام کشورهای خاورمیانه من جمله سعودی پس از ۷ اکتبر جهش کردند اما اسرائیل که مستقیما درگیر جنگ بود جهش شدیدی داشت و به بیشترین میزان از ۲۰۱۱ رسید. اینکه CDS اوراق قرضه سعودی در تمام مدت جنگ غزه رشد زیادی نکرد و در سال ۲۰۲۵ چنین رشد زیادی کرده بدون شک از تنشهای ژئوپولتیک یمن و احتمال حمله به تاسیسات نفتی سعودی متاثر بوده است./۱۳
@MeetThePress پیوست ۱۳. علاوه بر نظر شخصی ترامپ که بخش عمدهای از تورم آمریکا را به انرژی مربوط میداند، تحقیقات هم موید آن است که شوکهای نفتی و سیاستهای پولی فدرال رزرو توامان سه چهارم تورم PCE ایالات متحده را توضیح میدهند و نقش نفت در کاهش/افزایش تورم کلیدی است./۱۴
@MeetThePress پیوست ۱۴. نیاز شدید ترامپ برای کاهش قیمت نفت و اراده او به اخراج ایران از بازار نفت، موجب فشار وی بر اعضای اوپک شده تا برغم نگرانی جهانی از کاهش تقاضا و سقوط قیمت نفت، دست به افزایش تولید بزنند و این رویه را ادامه دهند./۱۵
@MeetThePress پیوست ۱۵. در این میان نقش سعودی به عنوان لیدر دو فاکتوی اوپک حیاتی است. سعودی برغم اینکه برای رسیدن به برنامههای جاه طلبانه خود به نفت ۹۰ دلاری نیاز دارد، اخیرا این سیگنال را صادر کرده که حاضر است با قیمت پایین نفت کنار بیاید./۱۶
@MeetThePress پیوست ۱۶. مساله کاهش قیمت نفت برای ترامپ بسیار حیاتی است چرا که احتمال وقوع رکود در آمریکا پیروی افزایش شدید انتظارات تورمی به میزان زیادی افزایش یافته و طبق دادههای Polymarket به ۷۰ درصد رسیده است./۱۷
@MeetThePress پیوست ۱۷. کاهش شاخص اعتماد مصرف کننده به دومین رتبه کمینه از ۱۹۵۲، کاهش شاخص اعتماد مدیران به کمترین مقدار از ۲۰۱۱ و رسیدن انتظارات تورمی به بیشترین میزان از ۱۹۸۱ همگی موید شرایط پیچیده اقتصادی آمریکاست که شدیدا به نفت خاورمیانه و امنیت آن مرتبط است./۱۸
پیوست ۱۸. تا اینجای کار متوجه شدیم که ترامپ برای گذر از گردنه تنگ جنگ تورمی نیازمند نفت خاورمیانه است و هر تهدید در این حوزه، تهدید مستقیم واشنگتن است. اما سوال اینجاست که در غیاب ابزار تهدید نفتی تهران، نسخه نئوکانها و لابی اسرائیل برای ایران چیست. باید دقت کرد که آنها علاوه بر تحقق فشار حداکثری و صفر کردن صادرات نفت ایران (که ممکن است در آن موفق نشوند) به دنبال «جنگهای نامنظم» علیه تهران هستند. اما منظور از این جنگها چیست./۱۹
پیوست ۱۹. طبق اسناد بالادستی ارتش آمریکا در مورد جنگهای نامنظم چنین میخوانیم: «جنگ نامنظم (IW) شکلی از نبرد است که در آن دولتها یا بازیگران غیردولتی برای تضمین منافع خود یا وادار کردن دولتها و گروههای دیگر به پذیرش خواستههایشان، از فعالیتهای غیرمستقیم، غیرقابل انتساب یا نامتقارن استفاده میکنند. این اقدامات ممکن است بهعنوان روش اصلی جنگ یا در کنار جنگ متعارف بهکار گرفته شوند.
اصطلاح «نامنظم» بر ماهیت خاص این نوع جنگ تأکید دارد: جنگی که هدف آن ایجاد دوراهیها، افزایش ریسک و بالا بردن هزینههای دشمن است تا از این طریق برتری استراتژیک حاصل شود.
جنگ نامنظم ممکن است تهدید یا استفاده از خشونت سازمانیافته مسلحانه را برای اهدافی غیر از سلطهٔ فیزیکی مستقیم بر دشمن در بر بگیرد. دولتها یا گروههای غیردولتی ممکن است زمانی به جنگ نامنظم روی بیاورند که نتوانند اهداف راهبردی خود را از طریق ابزارهای غیرنظامی یا جنگ متعارف محقق کنند.»/۲۰
پیوست ۲۰. در فراز مهمی از این سند میخوانیم: «فرماندهان نیروهای مشترک ارتش آمریکا (JFCs) ممکن است جنگ نامنظم (IW) را بهصورت پیشدستانه اجرا کنند تا دسترسی دشمن را مختل کرده یا برای دولت، اقتصاد یا جامعهٔ مدنی او چالشهایی ایجاد کنند...
جنگ نامنظم ممکن است اثرات زیر را در پی داشته باشد:
۱. تأثیر بر مشروعیت و نفوذ بازیگران اصلی، شرکای آنها و دشمنانشان
۲. بازداشتن، بهتعویقانداختن، مختلکردن یا تضعیف توان دشمنان
۳. خنثیسازی اقدامات اجبارآمیز و خرابکارانهٔ دشمنان
۴. منحرف کردن، تحت فشار قرار دادن، فرسودن یا خسته کردن دشمنان
جنگ نامنظم از فعالیتهای غیرمستقیم، غیرقابلانتساب یا نامتقارن نظامی برای دستیابی به اهداف راهبردی استفاده میکند.
هر جنگ نامنظمی الزاماً یکی از این سه ویژگی را دارد، اما ممکن است همه را نداشته باشد.
۱. فعالیتهای غیرمستقیم: حمله به دشمن یا حمایت از متحد/شریک از طریق واسطههایی مانند متحدان، شرکا، نیروهای نیابتی یا عوامل جانشین.
۲. فعالیتهای غیرقابلانتساب: اقداماتی که علیه دشمن یا در حمایت از متحدان انجام میشوند اما منبع یا حامی آنها پنهان باقی میماند.
۳. فعالیتهای نامتقارن: وقتی قدرت نسبی طرفین نابرابر است، طرف ضعیفتر از روشهایی مانند انتشار اطلاعات نادرست، تروریسم، شورش، یا مقاومت در برابر اشغال استفاده میکند تا قدرت، نفوذ و ارادهٔ حریف را فرسوده کند.
البته حتی طرف قویتر هم ممکن است در صورت پرهزینه یا پرریسک بودن روشهای مستقیم و متقارن، به تاکتیکهای نامتقارن روی بیاورد.»
در سند اذعان میشود که ایالات متحده جامعه مدنی و اقتصاد را با عملیاتهای نامنظم هدف قرار میدهد و تلویحا میگوید که ممکن است از اقدامات تروریستی نیز علیه دشمنان خود استفاده کند./۲۱
پیوست ۲۱. نقطه مزیت تهران تا کنون اقدامات غیرمستقیم بوده که با سقوط اسد و تضعیف حماس و حزب الله، این کانال کمرنگ شده است. در مورد انصارالله نیز تهران با کور کردن مهمترین مجرای اعمال فشار یعنی نفت، آنرا عملا از کار انداخته و در نتیجه موازنه شدیدا به نفع اقدامات پنهان اسرائیل به خورده و همین امر موجبات اعتماد به نفس شدید اسرائیل را فراهم کرده است. علاوه بر این تضمین امنیتی به سعودی عملا به معنای برداشته شدن فشار از روی واشنگتن و ادامه حمایت بینهایت آن از اسرائیل برای رسیدن به «پیروزی کامل» نه فقط در غزه، بلکه در کل منطقه خاورمیانه است./۲۲
@MeetThePress پیوست ۲۲. به همین دلیل است که پس از سفر خالد بن سلمان شاهد انبوهی از رویدادها بودیم: از انفجار بندر عباس تا پسرفت مذاکرات، تهدیدات بیسابقه توسط هگست و تایید آن ویتکاف تا حمله شدید اسرائیل به بیروت و انصارالله و تهدیدات بیسابقه تهران توسط نتانیاهو./۲۳
پیوست ۲۳. روند وقایع طوفان الاقصی نشان داد که پیرو عقب نشینهای مکرر تهران، اسرائیل گام به گام پیش آمد و اکنون به استناد سخنرانی اخیر نتانیاهو، معتقد است که اکنون بهترین زمان برای تحقق نظم مورد نظر آمریکا در کل خاورمیانه است و کشورهای عربی (بخوانید سعودی) وقتی به اسرائیل کاملا اعتماد خواهند کرد که پیروزی کامل در تمامی جبههها (که ایران هم بخشی از آن است) فراهم شود./۲۴
@MeetThePress پیوست ۲۴. نتانیاهو با رد ایده «رفح یا ریاض» صراحتا اعلام کرد که راه ریاض از رفح میگذرد. این به آن معنی است که نتانیاهو در صدد تصعید جنگ غزه است تا جنگ یمن شعله ورتر شده و مقدمات برخورد وسیعتر با یمن و به تبع آن تهران فراهم شود. وی قصد دارد فضایی را/۲۵
@MeetThePress پیوست ۲۵. بارها گفتیم ترامپ دارای مشرب جکسونی است که در آن «غرور ملی» نقش مهمی دارد و تصعید درگیری مستقیم عوارض مهمی میتواند داشته باشد. مشخص نیست چرا از ابتدای ۷ اکتبر راهبرد پرهزینه درگیری مستقیم با آمریکا بجای درگیری غیرمستقیم (نفت) برگزیده شد./۲۷
@MeetThePress پیوست ۲۶. برآیند اخبار و سخنرانی اخیر رون درمر، مغز متفکر نتانیاهو، این است که اسرائیل بسرعت و در ۱۲ ماه آینده جنگ بزرگ خاورمیانه را به نغع خود تمام و از موضع قدرت وارد فرایند عادیسازی با سعودی و لشکری از دول اسلامی شود که این امر محتاج کمک آمریکا است./۲۸
پیوست ۲۷. مجددا تکرار میکنم که طی ۵۰ سال اخیر، تصمیم اسرائیل برای پذیرش آتش بس تابعی از تصمیم واشنگتن برای پایان جنگ بوده است. تهران با فراموش کردن نقش مهم اقتصاد در انتخابات ۲۰۲۴ و نقش تعیین کننده نفت، به سراغ ابزارهایی رفت که فاقد کارایی بودند و اکنون نیز در حال تکرار همان اشتباه است./۲۹
@MeetThePress پیوست ۲۸. تهران اکنون دربرابر یک دوراهی قرار دارد. از فرصت جنگ تعرفهای استفاده کند و با مهره خود وارد یک بازی پیچیده در حوزه اقدامات غیرمستقیم/غیرقابل انتساب (نه نظامی، نظیر وعده صادق ۱ و خصوصا وعده صادق ۲ که شدیدا پرهزینه است) با آمریکا و اسرائیل شود/۳۰
@MeetThePress و همزمان با مذاکرات با دیپلماسی عمومی تهاجمی جناح ضد جنگ در واشنگتن را تقویت کند؛ یا اینکه بنشیند و عواقب انفعال خود را در قالب ترور، خرابکاری یا جنگ مشاهده کند. شاید برای تصمیم دیر باشد، اما امیدواریم انفجار بندرعباس برخی را از خواب بیدار کرده باشد./پایان
چرا بررسی دقیق تحولات اخیر پنتاگون و اخراج چهرههای برجسته ضد مداخلهگری از پنتاگون به دلیل مخالفت با حمله به ایران و تحرکات اخیر CIA و وزارت خزانهداری، موید پیشرفت همزمان پلن جنگ و پلن B به موازات مذاکرات است و خوشبینی بیجا جایز نیست؟
چرا سیگنالهای صادره در سفر خالد بن سلمان از جانب برخی، مکمل طرحهای لابی اسرائیل علیه تهران و تضعیف کننده جریانهای ضد مداخله گر و طرفدار مذاکره است و چرا نظریه «چرخش استراتژیک» ریاض به سمت تهران، نظریهای مهمل و بی مبنا است که به شدت تضعیف کننده تهران در موقعیت فعلی است که آنرا در برابر اقدامات طرفداران مهار سخت تهران در واشنگتن شدیدا تضعیف خواهد کرد؟/۱
رشتو بسیار مفصل است. لطفا صبور باشید. با تشکر
پیشتر و کرارا بارها به تفکیک چند جریان ائتلاف نئوکان/لابی اسرائیل (موافق حمله به ایران)، جریانهای اقتصادی ونچر کاپیتالیستی (محتاط نسبت به ایران و جنگهای فراگیر)، جفرسونی (ضد مداخلهگری) و جکسونیها/ملیگرایان پوپولیست ضد جنگ (که طیفی از تاکر کارلسون تا استیو بنن را در برمیگیرد) پرداختیم. اکنون ونس به دلیل حمایتهایش از مذاکرات با ایران و مخالفت با جنگ یمن، سیبل لابی اسرائیل است و لابی اسرائیل با هدف قراردادن چهرههای ضد جنگ (نظیر ترور شخصیت و بیکار کردن آنها) تلاش دارد مخالفان خود را سر جایشان بنشاند. این مساله جدالی بزرگ را حول محور نحوه سازماندهی سیاستهای دفاعی آمریکا ایجاد کرده که در نوع خود بیسابقه است./۲ x.com/MehdiKharratya…
یکی از نکاتی که به برخی جریانهای «هول» باید یادآور شویم، آن است که افراد ضد جنگ، نه به دلیل علقههای روشنفکری بلکه به دلیل از برآورد از خسارات عظیم جنگ با ایران با جنگ مخالفند. لذا آنها را دعوت میکنم تا به مصاحبه کالدول با کارلسون را به دقت توجه کنند./۳
چرا مذاکرات تهران-واشنگتن در برهه زمانی فعلی بسیار مهم و «امنیت انرژی» کارت مهم تهران در این مقطع زمانی است؛ و چرا ترامپ برای پیشبرد جنگ جهانی تعرفهای و بازنویسی نظم اقتصادی جهان، به شدت نیازمند نزول قیمت جهانی نفت است و چرا جنگ تعرفهای با جنگ درخاورمیانه «فعلا» قابل جمع نیست/۱
قبل از ورود به تحلیل شرایط اقتصادی آمریکا، تذکر مجدد چند نکته ضروری است. نخست آنکه، پیشتر گفته بودیم که ترامپ توسط چند جریان احاطه شده که هر یک خاستگاهها و خواستههای متفاوتی دارند و با توجه به شرایط هر جریان وزن متفاوتی پیدا میکند. تحلیل چتهای لو رفته/۲
نشریه آتلانتیک به خوبی موید این چندگانگی است. از طرف دیگر خبر اکسیوس تاکید میکند که ونس (که در ماجرای جنگ یمن تنها مخالف جدی آن بود) از محرکین اقدام اخیر ترامپ برای مذاکره با ایران بوده، که با توجه به تحولات اخیر ودر بازارهای مالی آمریکا و دغدغه وی ناظر به تحول قیمت نفت، کاملا قابل توجیه است./۳
باتوجه به افشای مذاکرات سری کابینه ترامپ پیرامون جنگ با انصارالله چرا زمان خروج تهران از توافق پکن فرا رسیده است:
۱.شکاف در جمهوریخواهان ترامپی پیرامون مداخلهگرایی
۲.نگرانی ونس از جهش قیمت نفت و آثار اقتصادی آن
۳.معادلات منطقه و فشار لابی اسرائیل به ترامپ برای برخورد با تهران/۱
برای شروع بحث ابتدائا باید کانتکس بحث روشن شود. اکنون بعد از مدتها در شرایطی بسر میبریم که شاخص ریسک ژئوپولتیک بلک راک (که از گزارش کارگزاریها و تریدرها متاثر است) در بدترین وضع خود پس از پاندمی قرار دارد و حساسیت بازارها بالارفته و این امر پس از روی کار آمدن ترامپ رخ داده است/۲
این مساله در شرایطی رخ میدهد که بازارهای مالی علیرغم بالا بودن ریسک جنگ منطقهای در خاورمیانه، دیگر به آن توجه زیادی ندارند، و به مسائلی چون رقابت استراتژیک چین و آمریکا، احتمال حملات تروریستی و حتی جنگ اوکراین (که احتمال فروکش کردن آن زیاد است) توجه بیشتری دارند./۳
آمریکا برای نخستین بار پالایشگاههای چینی خریدار نفت ایران (اصطلاحا teapot) را مستقیما هدف قرار دارد و فشار بر فروش نفت ایران وارد فاز جدیدی شد. با وجود این، موفقیت «فشار حداکثری» علیه تهران تابع پارامترهای متعددی من جمله شرایط اقتصادی آمریکا، وضعیت روسیه و روابط تهران-پکن است./۱
اولین نکته، درک ابعاد تحریمهای اعمالی علیه تهران است. یک رکن آن برخورد مستقیم با پالایشگاههای چینی است. رکن دوم، تحریم شبکه نفتکشهای موسوم «ناوگان اشباح» است که برخورد با آنها از ماه دسامبر شده یافته است. و رکن سوم، برخورد به شبکههای جابجایی پول و/۲
و شبکههای دور زدن تحریم و پولشویی است که با ایران همکاری میکنند. این سه مکانیزم به نوعی مکمل هم برای جلوگیری از فروش نفت و استفاده از مزایای اقتصادی آن توسط تهران است که میتواند در جهت هدف کاهش ارزش ریال، ایجاد تورم و در نهایت، فعال کردن گسل طبقاتی در/۳
«خیانت» دقیقه نودی چاک شومر، رهبر اقلیت سنا در همراهی با تصویب طرح جمهوریخواهان و ترامپ در سنا، نه تنها موید شکاف بسیار عمیق در حزب دموکرات، بلکه موید اراده جدی کاخ سفید برای تغییر نظم خاورمیانه و حمایت شدید لابی اسرائیل از اقدامات ترامپ و نتانیاهو ناظر به غزه، یمن و ایران است/۱
دعوای بودجه اخیر بر سر تصویب یک قطعنامه مداوم (CR - Continuing Resolution) بود که برای جلوگیری از تعطیلی دولت ارائه شد. جمهوریخواهان لایحهای را پیشنهاد کردند که بودجه دولت را تا پایان سال مالی ۲۰۲۵ تمدید میکرد اما شامل کاهش بودجه برای برخی برنامههای/۲
اما شامل کاهش بودجه برای برخی برنامههای غیرنظامی و افزایش ۶ میلیارد دلاری بودجه دفاعی بود. (که پیشتر گفتیم خود بودجه دفاعی در میان جمهوریخواهان محل نزاع بوده است.) دموکراتها با این لایحه مخالف بودند و خواستار یک CR کوتاهمدت تا ۱۱ آوریل بودند، چونکه/۳
کلاف سردرگم بازی ترامپ در شطرنج بزرگ ایندوپاسیفیک و فرصتهایی که تهران از دست میدهد. بررسی تحولات رابطه آمریکا با چین، تایوان، ژاپن، هند و اروپا نشاگر وجود تعارضاتی است که فرصتهایی را به چین و روسیه جهت خروج از بن بستهای پیشین داده، اما تهران همچنان خود را از آنها محروم کرده است/۱
اولین چیزی که باید به آن توجه کرد این است که آمریکا توسط چین هم در دوره بایدن و هم در دوره ترامپ به «داشتن چهره دوگانه» متهم بوده است. با وجود این همانطور که در ادامه نشان خواهیم داد، ماهیت این دوگانگی در دوره بایدن و ترامپ متفاوت است؛ در دوره بایدن این دوگانگی از تفاوت/۲
سیاستهای اعمالی و اعلامی برمیخواست. دولت بایدن ضمن پیشبرد تدریجی رویکرد جنگ سرد نوین در عمل و شعلهور کردن آتش رقابتها و ائتلافها علیه چین، تلاش میکرد در گفتار عکس آن سخن بگوید و این ادعا را مطرح سازد که به دنبال احیای جنگ سرد نیست. اما همانطور که/۳