Mahdi Kharratiyan Profile picture
اندیشکده احیای سیاست، دانش‌آموخته شریف، سیاست‌پژوه علاقه مند به جامعه شناسی و فلسفه سیاسی https://t.co/zRfBF4y8o9
8 subscribers
Dec 6 18 tweets 16 min read
سند NSS 2025 و برخی از نکات خصوصا ناظر به ایران، دو تنگه مهم هرمز و باب المندب و اهمیت معادلات انرژی خاورمیانه برای آمریکا و تغییر پادارایم استراتژی امنیت ملی آمریکا از «مداخله گرایی لیبرال» (ویلسونیسم) به «ملی‌گرایی صنعتی» (جکسونیسم/همیلتونیسم)
سند استراتژی امنیت ملی ایالات متحده NSS 2025 همانطور که پیشتر در همان ابتدای روی کارآمدن ترامپ گفته شد، تثبیت کننده رویکرد جکسونی (درون‌گرایی امنیتی، تکیه بر ارتش قدرتمند، هزینه‌گریزی، اولویت سیاست داخلی، دید بدبینانه به متحدان) و همیلتونی (قدرت ملی، تولید صنعتی، اهمیت نیروی دریایی و اقتصاد به‌مثابه امنیت) دولت ترامپ است. این سند نسبت به سند NSS 2017 دارای رگه های بسیار قویتر جکسونی و واگذاری رویکرد برتری طلب (Primacist) است که سند ۲۰۱۷ بر آن تاکید داشت و اخذ رویکردهای اولویت گرا (Prioritizer) در سیاست خارجی را در دستور کار دارد که در رویکرد افرادی چون البریج کولبی متبلور است. ایران و خاورمیانه نسبت به سند ۲۰۱۷ از حیث امنیتی اهمیت بسیار کمتری داشته و نسبت به سند ۲۰۱۷ ایران بسیار کمتر از اسناد پیشین تهدید انگاری شده است، البته نه به دلیل رویکرد نرمتر به ایران، بلکه به دلیل تضعیف ایران توسط اسرائیل و البته اولویت چین.
شدید الحن‌ترین و غلیظ‌ترین ادبیات ژئوپولتیک سند، ناظر به حوزه چین و ایندوپاسیفیک است (حتی به جرات تندتر از سند ۲۰۲۲ بایدن و ۲۰۱۷ ترامپ اول) و همچنین در آن بر «متمم ترامپ» بر دکترین مونرو و امنیت نیمکره غربی در برابر مهاجرت، کارتلهای مواد مخدر و مداخلات کشورهای نیمکره شرقی تاکید شده است. (مثال: کیس ونزوئلا) سند رویکردهای ویلسونی و بلوک‌بندی «اتوکراسی در برابر دموکراسی» سند NSS 2022 را مطلقا به کناری نهاده و تحت لوای شعار «اول آمریکا» و به موجب رویکرد جکسونی خود شدیدا بدبین به نخبگان اینترناسیونالیست استقرار سیاسی آمریکا و حتی ائتلافها و نهادی بین المللی است و بر ارتش قدرتمند و «صلح از طریق قدرت» تاکید دارد. همچنین سند قدرت آمریکا را در درجه اول در گروی بازگشت قدرت صنعتی خود دانسته و بر رفاه طبقات کارگر آمریکایی تاکید دارد (رویکرد پوپولیستی جکسونی) و قدرت نظامی و اقدامات فرامرزی همگی در خدمت این مساله، یعنی احیای توان صنعتی آمریکا است. همه این موارد موید غلبه چهره‌های ضد ساختار و اولویت‌گرا (نه انزواگرا) در نگارش سند است و زبان سند ــ از ضدساختار بودن تا اولویت تولید و اولویت‌گرایی ــ به‌طور آشکار نزدیک‌تر به شبکه راکبریج و رویکردهای جکسونیِ اولویت‌گراست تا جریان‌های پرو–Primacist و لابی اسرائیل./۱Image پیشتر در تشریح ماهیت شبکه راکبریج، توضیح داده شد که بعد از افول ولسونیسم سخت در حزب جمهوریخواه سه پارادایم/جریان در این حزب در حال رقابتند:
۱. جریان برتری طلب (عمدتا نئوکانهای تعدیل شده)
۲. جریان اولویت گرا (معتقد به تمرکز بر چین)
۳. جریان محدودکننده/۲
Nov 20 99 tweets 68 min read
تشدید رقابتهای درونی حزب جمهوریخواه ناظر به تعیین رویکرد سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا و نحوه حمایت از اسرائیل و واگرایی تدریجی شبکه راکبریج در برابر ائتلاف فرصت آمریکایی (American Opportunity Alliance) A.O.A. در حال حاضر شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که نشان میدهد شکاف در حزب جمهوریخواه در مساله سیاست خارجی در حال تشدید است و ونس در حال سازماندهی شبکه‌ای متفاوت از حامیان قدرتمند مالی برای کمپین انتخابات میاندوره‌ای ۲۰۲۶ و ریاست جمهوری ۲۰۲۸ است که اگر چه قائل به همکاری راهبردی با اسرائیل هستند، اما در قبال مساله اسرائیل محوریت را منافع ایالات متحده دانسته و از «تعهد اخلاقی» آمریکا نسبت به امنیت اسرائیل به وضوح فاصله گرفته اند. در ادامه نشان خواهیم داد که چرا ونس نسبت به ترامپ دارای نگاه متعادلتری نسبت به اسرائیل است (اگر چه حامی ان است) و همچنین ماهیت شبکه راکبریج و نسبت آنرا با افرادی چون خانواده مرسر، پیتر تیل، خانواده ترامپ، خانواده ویتکاف، ایلان ماسک، شبکه کخ و تیموتی ملون نشان خواهیم داد. همچنین نشان خواهیم داد که چرا معتقدیم در حال حاضر در لابیهای قدرت در واشنگتن جدال شدیدی ناظر به نحوه حمایت آمریکا از اسرائیل در معادلات خاورمیانه در جریان است که احتمالا مساله ایران بخش مهمی از آن است.
نگارش این نوشتار به دلیل حجم بالای مطالب و ارجاعات و حسایت بالای آن در نسبت با امنیت ملی ایران زمانبر است و حدود دو یا سه روز طول میکشد؛ پیشاپیش از صبر شما سپاسگزارم./۱Image ونس اگرچه در مدار روابط قدرت الیتها رشد کرده است، اما خود را از حیث فکری نماینده اقشار فراموش شده آمریکا میداند که اوج آن در نگارش کتاب Hillbilly Elegy متبلور است. ترامپ در بیانیه انتخاب ونس به وضوح به جایگاه ونس در میان اقشار کارگر ایالات کمبربند زنگ زده اشاره دارد./۶
Image
Oct 3 47 tweets 47 min read
ترور چارلی کرک، اسرائیل، ایران و شکاف فزاینده در حزب جمهوریخواه؛
تاییده نیوریورک تایمز بر گزارش مهم مکس بلومنتال در مورد اختلافات چارک با حامیان مالی صهیونیست در ماه منتهی به ترور، مقدمه‌ای برای نگارش مقاله مفصل در مورد تحولات اخیر در حزب جمهوریخواه ناظر به نحوه حمایت از اسرائیل و جنگ با ایران است.
ترور چارلی کرک بدون شک یکی از مهمترین شوکها در سالهای اخیر به بدنه حزب جمهوریخواه بوده است، و در ادامه مستند به شواهد غیرقابل انکار - من جمله سخنان خود کرک در آخرین هفته‌های زندگی اش- نشان خواهیم داد که چرا اولا شکاف در جریان MAGA ناظر به موضوع اسرائیل و ایران بشکل بی سابقه ای افزایش یافته است؛ ثانیا چرا احتمال مداخله اسرائیل در این ترور قابل توجه است.
نگارش این مطلب بسیار زمان خواهد برد، لذا صبور باشید./۱Image
Image
اولین نکته در مورد کرک این است که وی بدون شک در زمره هسته سخت جریان ماگا و حلقه یک ترامپ تعریف میشود و ترور وی نه تنها دارای تبعات سیاست داخلی، بلکه دارای آثار سیاست خارجی قابل توجهی بود. بسط و گسترش گفتمان ماگا خصوصا در میان جوانان قطعا مدیون کرک است./۲
Sep 20 6 tweets 17 min read
برخی از دوستان در مورد وزن نامه حقوقی سه جانبه و آثار آن بر تبعات اسنپ بک تشکیک کرده اند. دوستان توجه کنند که این نامه در سطح وزرای امور خارجه و رسما خطاب به دبیر کل سازمان و رییس شورای امنیت تنظیم شده و با شماره S/2025/546 در شورای امنیت و با شماره A/79/1004 در مجموع عمومی سازمان به گردش در آمده است و در حال حاضر قاطع ترین مستند حقوقی است که در آن چین و روسیه رسما و با مستندات حقوقی اعلام میدارند که فعال شدن اسنپ بک «بطور خودکار» (سوای رویه های شورای امنیت و رفتار رییس آن) باطل است، چون مخالف قطعنامه ۲۲۳۱ است و در پایان اعلام میدارند که هر نتیجه ای در صحن شورای امنیت حاصل شود برای کشورها لازم الاجرا نخواهد بود. (این حرف با اینکه قطعنامه های بازگشته را به رسمیت نمیشناسیم فاصله کمی دارد) این مطلب در سخنان نماینده روسیه در جلسه رای گیری برای قطعنامه تمدید تعلیق تحریمها بازتاب روشنی دارد:
«آقای رئیس، مجبورم در مورد نحوه اداره جلسه صحبت کنم، زیرا ما هیچ دلیل قانونی، سیاسی یا رویه‌ای برای هیچ‌گونه اقدامی در جهت پیشبرد ادعاهای اروپایی‌ها برای راه‌اندازی مکانیسم «اسنپ‌بک» نمی‌بینیم، که شامل رأی‌گیری بر روی پیش‌نویس قطعنامه‌ای که توسط ریاست کره جنوبی روی میز گذاشته شده نیز می‌شود.
ما بارها و در مجامع مختلف توضیح داده‌ایم که هیچ حقی برای راه‌اندازی مکانیسم پیش‌بینی شده در بند ۱۱ عملیاتی قطعنامه ۲۲۳۱ برای اعضای اروپایی برجام وجود ندارد. بریتانیا، فرانسه و آلمان خودشان به طور مزمن ناقض قطعنامه شورای امنیت و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) هستند، از جمله از طریق اعمال تحریم‌های غیرقانونی یک‌جانبه به جای تحریم‌هایی که طبق برنامه باید منقضی می‌شدند.
این کشورها همچنین رویه بررسی وضعیت‌های مورد اختلاف پیش‌بینی شده در برجام را به شدت نقض کرده‌اند. به طور مشخص، آن‌ها مطابق رویه‌ای که در پلتفرم وین داریم، مکانیسم حل اختلاف را فعال نکردند.
مایلیم یادآوری کنیم که قطعنامه ۲۲۳۱ یک سند یکپارچه است و اجازه تفکیک و جدایی خود از برجام را که همواره بخشی جدایی‌ناپذیر از آن بوده و هست، نمی‌دهد. تلاش‌های کشورهای اروپایی برای ارائه وضعیت به گونه‌ای که گویی حق فعال‌سازی مفاد تنبیهی قطعنامه را دارند، در حالی که خودشان به تعهداتشان عمل نمی‌کنند، غیرصادقانه است و از نظر سیاسی و حقوقی بی‌اساس است.
دقیقاً به همین دلیل است که ما شکایت ارائه‌شده توسط برلین، لندن و پاریس را به عنوان شکایتی ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ به رسمیت نمی‌شناسیم. از نظر ما، نیازی نیست که ریاست فعلی شورا هیچ اقدامی، از جمله ارائه یک قطعنامه، انجام دهد.
اینکه ریاست کره‌ جنوبی با این عجله این موضوع را برای رأی‌گیری مطرح کرده، باعث سردرگمی است، علی‌رغم اینکه تا پایان مهلت ۳۰ روزه هنوز بیش از یک هفته باقی مانده است. متأسفیم که جمهوری کره تصمیم گرفته با رویکردهای مخرب غربی‌ها همراهی کند و این به قیمت وظایفش به عنوان یک رئیس بی‌طرف تمام می‌شود.
در کل، آنچه امروز در حال وقوع است، حس یک نمایش ناشیانه را القا می‌کند که هدف آن ایجاد یک واقعیت موازی جعلی است که هیچ ارتباطی با مبانی سیاسی یا حقوقی کار شورای امنیت ندارد. برای هیچکس پوشیده نیست که بریتانیا، فرانسه و آلمان هیچ نگرانی‌ای در مورد سرنوشت برجام یا اعتبار شورای امنیت ندارند. تنها هدف آن‌ها اکنون استفاده از شورا به عنوان ابزاری برای بازی غیرصادقانه خودشان است؛ به عنوان اهرم فشاری علیه کشوری که مورد غضب قرار گرفته و تلاش می‌کند از منافع حاکمیتی خود دفاع کند.
اینجا شما یک تصویر واضح دارید از این حقیقت که همکاران اروپایی ما در اصل دیپلماسی را رد کرده و زبان باج‌خواهی و ارعاب را ترجیح می‌دهند. هفته گذشته در وین، ما رسماً پیشنهاد برگزاری جلسه‌ای با حضور تمام شرکت‌کنندگان اولیه برجام را دادیم تا یک گفتگوی خانوادگی در مورد راه‌های خروج از بحران فعلی داشته باشیم. واکنش بریتانیا، فرانسه، آلمان و ایالات متحده به این پیشنهاد، رد آن بود.
بنابراین، تحت شرایط دیگر، ما در چنین نمایش شرم‌آوری در شورای امنیت شرکت نمی‌کردیم. دلیل اینکه امروز این کار را می‌کنیم صرفاً این است که محتوای سند ارائه‌شده، حفظ رژیم لغو تحریم‌ها علیه ایران را فراهم می‌کند و این با موضع دیرینه و اصولی ما همسوست. با این حال، این امر حتی ذره‌ای مشروعیت به بیانیه‌های اروپایی‌ها در مورد راه‌اندازی اسنپ‌بک یا اقدامات انجام‌شده توسط ریاست شورا در جهت پیشبرد این ایده نمی‌بخشد. مایلم درخواست کنم که این موارد در سوابق این جلسه ثبت شود.»
در ادامه نماینده چین در سخنانی بسیار کوتاه چنین میگوید:
«در میان اعضای شورای امنیت بر سر مسئله فعال‌سازی «مکانیسم بازگشت سریع تحریم‌ها» اختلافات اساسی وجود دارد؛ از جمله اینکه آیا طرف اروپایی اصولاً حق فعال کردن این مکانیسم را دارد یا خیر. چین معتقد است که در چنین شرایطی، هرگونه اقدام شورای امنیت در جهت پیشبرد پیش‌نویس قطعنامه مربوطه، تنها به تشدید رویارویی‌ها منجر شده و به حل مسئله کمکی نخواهد کرد. متشکرم رئیس..»
در اینجا روسیه به وضوح موضع غیرقانونی بودن جلسه و دستور کار آنرا مطرح و حتی به رییس جلسه هم پرخاش میکند و آنرا فاقد هر دلیل قانونی میداند. اما چین از موضع تشکیک قانونی وارد میشود اما تلویحا تهدید میکند که وضع بدتر خواهد شد.
نتیجه موارد فوق چیست؟ اجمالا این است که روسیه و چین بر موضع خود در نامه ذیل استوارند اما چین هنوز به دیپلماسی امیدوار و در تبین مواضع یکجانبه خود محتاط است. در نهایت مجددا تاکید میکنم که سند حقوقی زیر از تمام موارد فوق محکم تر است و تا زمانیکه چیزی مخالف با آن صادر نشده، مرجع مهمی برای رویدادهای آینده خواهد بود.
در ادامه باید دید که با بازگشت قطعنامه ها چین و روسیه در عمل چه موضعی خواهند داشت. احتمالا روسیه رسما اعلام خواهد کرد که بازگشت قطعنامه ها را برسمیت نخواهد شناخت اما چین این امر را در عمل با اجرای گزینشی قطعنامه ها نشان دهد. اما یک چیز مشخص است: با این نامه حقوقی، ایران در وضعیتی مشابه پیش از برجام قرار ندارد و اگرچه به برجام انتقاداتی وارد است، اما توانست مستمسکی به چین و روسیه دهد تا این قطعنامه ها را نادیده گرفته یا حداقل با آن گزینشی برخورد نمایند و در احیای کمیته تحریمهای ذیل قطعنامه ۱۷۳۷ اشکال تراشی کنند./۱Image
Image
در سایت رسمی شورای امنیت طی تحلیلی در مورد رفتار احتمالی چین و روسیه در مورد احیای کمیته تحریمها (که در مقاله کوت شده به آن پرداختیم) چنین آمده است: «چین و روسیه اعتراض‌های ایران را بازتاب داده‌اند، با این تفاوت که روسیه علاوه بر آن استدلال می‌کند سه کشور اروپایی (E3) پیش از تلاش برای فعال‌سازی اسنپ‌بک، روند حل‌وفصل اختلافات (DRM) مقرر را به‌طور کامل طی نکرده‌اند. (توجه: پکن نیز در نامه سه جانبه این موضع مسکو را تایید کرده است) برخی تحلیلگران پیشنهاد کرده‌اند که اگر تحریم‌ها بازگردانده شوند، چین و روسیه ممکن است بازتشکیل «کمیتهٔ تحریم‌های ۱۷۳۷» شورای امنیت ـ که دوره‌اش منقضی شده ـ و نیز انتصاب یک هیئت کارشناسان جدید را به چالش بکشند؛ امری که اجرای تحریم‌ها را حتی اگر از نظر حقوقی الزام‌آور باقی بمانند، پیچیده خواهد کرد. همچنین آن‌ها می‌توانند روند انتخاب رئیس برای این کمیته را نیز متوقف کنند.»/۲
x.com/MehdiKharratya…Image
Image
Sep 18 26 tweets 28 min read
نکاتی در تکمیل نکات گفته شده در برنامه آزاد پیرامون اهمیت حقوقی نامه مشترک چین، روسیه و ایران خطاب به دبیر کل سازمان ملل متحد و رییس دوره ای شورای امنیت پیرامون اسنپ بک و سناریوهای پیش رو برای ایران.
در برنامه اخیر آزاد پیرامون نقش مهم بیانیه اخیر چین و روسیه در رد ادعای سه کشور اروپایی مبنی بر عدم پایبندی اساسی ایران به برجام و فعال شدن مکانیزم حل اختلاف (DRM) توسط آنها و تلاش آنها برای فعالسازی اسنپ بک سخنانی عرض شد و در اینجا قصد دارم که با جزئیات بیشتری به این امر بپردازم.
قبل از ادامه، لازم به یادآوری میدانم که مطالب گفته شده به هیچ وجه به معنای کم اهیت سازی اسنپ بک نیست؛ با وجود این نشان خواهیم داد که چرا درصورت پایبندی چین و روسیه به متن بیانیه سه جانبه، تا حد زیادی از زهر اسنپ بک گرفته خواهد شد.
برای شروع ذکر این مقدمه را لازم میدانم که در برنامه آزاد مباحثه طولانی بین اینجانب و جناب آقای دکتر قهرمانپور پیرامون ماهیت موضع چین و روسیه و نحوه مدیریت آن در شورای امنیت انجام شد. در این مباحثه تاکید اینجانب بر این بود که چین و روسیه فارغ از فرایندهای درونی شورای امنیت، نفس کشیده شدن موضوع هسته ای ایران به شورای امنیت توسط E3 را فاقد وجاهت قانونی دانسته و بر این نکته تاکید دارند که درصورت بازگشت تحریمهای سازمان ملل، الزامی به پذیرش نتایج آن برای کشورها وجود ندارد.
برای باز کردن این بحث که دارای ابعاد و ریزه کاریهای فراوانی است ابتدائا به متن بیانیه مشترک ایران، روسیه و چین که توسط عراقچی، لاوروف و وانگ یی امضا شده، مراجعه میکنیم. در صفحه اول میخوانیم:
«این اقدام وزرای خارجهٔ سه کشور اروپایی (E3) آشکارا ناقض قطعنامه است و بنابراین به‌طور پیش‌فرض (خودکار/ذاتی) از نظر حقوقی و رویه‌ای معیوب محسوب می‌شود. مسیر انتخاب‌شده توسط E3 سوءاستفاده از اختیارات و کارکردهای شورای امنیت سازمان ملل است و در عین حال، اعضای شورا و جامعهٔ بین‌المللی را در مورد ریشه‌های فروپاشی اجرای برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ گمراه می‌سازد.»
به موجب این جملات و با استفاده از عبارت by default چین و روسیه صراحتا اعلام میدارند که فعال شدن اسنپ بک به دلایل حقوقی و رویه ای ناقض قطعنامه ۲۲۳۱ لذا «از اساس» بی اعتبار است، فارغ از اینکه شورای امنیت در رای گیری رویه ای آن را وارد دستور کار بکند یا نکند. به موجب همین نکته است که در ادامه استدلال میکنند که اقدام E3 سوء استفاده از قانون است.
همچنین در پایان‌بندی سند اعلام میداند که:
«با توجه به مطالب فوق، شورای امنیت سازمان ملل نمی‌تواند بر اساس اطلاعیه‌ای که از سوی سه کشور اروپایی (E3) ارائه شده اقدام کند و باید آن را باطل و بلااثر تلقی نماید. هرگونه گام یا اقدامی که برخلاف یا در تضاد با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت برداشته شود، نمی‌تواند برای کشورهای عضو سازمان ملل تعهدات حقوقی بین‌المللی ایجاد کند. ما قویاً از اعضای شورای امنیت سازمان ملل می‌خواهیم ادعاهای فرانسه، آلمان و بریتانیا دربارهٔ فعال‌سازی موسوم به مکانیزم «اسنپ‌بک» را رد کنند و پایبندی خود را به اصول حقوق بین‌الملل و دیپلماسی چندجانبه مجدداً مورد تأکید قرار دهند.»
اکنون در ادامه خواهیم کوشید سوال مطرح است:
۱. دلایل و ریشه های حقوقی بیانیه چین، روسیه و ایران چیست؟
۲. در صورت التزام چین و روسیه به بیانیه فوق، عوارض آن بر نحوه بازگشت تحریمها چگونه خواهد بود؟
۳. عوارض التزام روسیه و چین به بیانیه فوق بر نهاد شورای امنیت چیست؟
Image
Image
برای شروع لازم است مخاطب محترم به به این نکته توجه دهیم که خود نامه برای نامشروع دانستن اسنپ بک به دو قانونی و رویه ای همزمان استناد میکنند. در بعد قانونی، برای شروع از خروج آمریکا از برجام - که به نوعی مهمترین طرف برجام بوده است - استناد میکنند:
«در آغاز برجام، زمانی که سازوکار «اسنپ‌بک» طراحی شد، به‌سختی قابل پیش‌بینی بود که ایالات متحده نخستین طرفی باشد که تعهدات خود را نقض می‌کند. تصمیم آمریکا در مه ۲۰۱۸ برای خروج یکجانبه از برجام و تضعیف قطعنامه، به‌طور بنیادین سازوکارهای فعال‌سازی «اسنپ‌بک» را تحت تأثیر قرار داد؛ به نحوی که این سازوکار دیگر نمی‌تواند در رابطه با ایران به‌کار گرفته شود، مگر آنکه پیش‌تر مسأله نقض اساسی تعهدات توسط آمریکا به‌درستی مورد رسیدگی و حل‌وفصل قرار گیرد.»

نکته فوق به این معناست که در حال حاضر موضوع حل نشده عدم بازگشت آمریکا به برجام اساسا مانعی بزرگ برای فعال شدن اسنپ بک توسط طرف اروپایی است، حتی اگر آنها راسا به برجام قانونا و از حیث رویه ای پای بند بوده باشند.
در ادامه نامه، سه کشور ایران، چین و روسیه اروپاییها را نیز ناقض برجام معرفی کرده چنین بیان میدارند:
«ما عمیقاً تأسف می‌خوریم که آلمان، فرانسه و بریتانیا، همچنین اتحادیه اروپا، نه تنها با تحریم‌های غیرقانونی و تبعیض‌آمیز آمریکا علیه ایران همراهی کردند، بلکه محدودیت‌های خاص خود را نیز در نقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و برجام، علی‌رغم تعهداتشان در این اسناد، از جمله در آستانه «روز انتقال» در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳، اعمال کردند.
در این زمینه شایسته یادآوری است که دیوان بین‌المللی دادگستری یک اصل کلیدی حقوق بین‌الملل را تأیید کرده است مبنی بر اینکه: «طرفی که تعهدات خود را نفی یا اجرا نمی‌کند، نمی‌تواند همچنان ذی‌حق شناخته شود که از آن رابطه حقوقی ادعای حقوق دارد.»

در ادامه، اقدامات ایران را مصداق اقدامات جبرانی و نه ناقض برجام معرفی مینمایند:
«در مقابل، اقدامات جبرانی ایران ـ از جمله تعلیق اجرای تعهدات برجامی ـ صرفاً در واکنش به خروج آمریکا و نقض تمامی تعهدات آن و پس از یک دوره طولانی پایبندی ایران و بی‌عملی سه کشور اروپایی/اتحادیه اروپا در اصلاح وضعیت اتخاذ شد.
اقدامات متقابل ایران نمی‌تواند مبنایی برای فعال‌سازی سازوکار «اسنپ‌بک» قرار گیرد. غیرقابل قبول است که این سازوکار به‌گونه‌ای سوءاستفاده شود که خروج آمریکا و متعاقب آن ناتوانی سه کشور اروپایی/اتحادیه اروپا در پایبندی به تعهداتشان، از جمله آنچه در بیانیه پس از نشست ۲۵ مه ۲۰۱8 کمیسیون مشترک برجام مقرر شد، پاداش داده شود.»/۲Image
Aug 24 36 tweets 25 min read
به بهانه مقاله اخیر @stevenacook در مورد روابط ایران و چین و سفر بسیار مهم مسعود پزشکیان به چین جهت شرکت در اجلاس همکاریهای شانگهای.
پس از جنگ اخیر ایران و اسرائیل، مساله امکان ارتقا یا عدم ارتقای روابط تهران و پکن، به یکی از جدیترین مباحث محافل سیاسی و امنیتی در تهران مبدل شده است؛ البته این موضوع جدالی کهنه است، میان کسانی که معتقدند امکان ارتقای رابطه تهران و پکن وجود داشته و جریانهایی مختلف با انگیزه های مختلف سیاسی و اقتصادی در لایه های مختلف حاکمیت در ایران در مسیر ارتقای روابط دو کشور اشکال تراشی کرده اند. این گروه، رقابت استراتژیک ایران و اسرائیل در خاورمیانه را قهرا در امتداد رقابت استراتژیک چین و آمریکا ارزیابی کرده و معتق است که برغم برخی موانع، تهران و پکن چاره ای جز همگرایی ندارند. در مقابل جریان دیگری که معتقد است سقف روابط دو کشور همین است و پکن فاقد اراده و انگیزه برای ارتقای روابط دو کشور است. در این مقاله تلاش خواهیم کرد که نشان دهیم که چرا روابط دو کشور قابل ارتقاست و چرا سفر قریب الوقوع پزشکیان به چین حائز اهمیت بسیاری است.
ابتدا از مقاله کوک می آغازیم که این روزها در فضای سیاست داخلی ایران بازتابهایی داشته است. استیون ای. کوک در مقاله خود در Foreign Policy استدلال می‌کند که جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ یک نقطه عطف در رقابت ژئوپلیتیک آمریکا و چین در خاورمیانه بود. او می‌نویسد که اگرچه چین در گذشته منطقه را صرفاً به‌عنوان منبع انرژی و بازاری برای صادرات می‌دید، اما اکنون گزارش‌هایی وجود دارد که پکن برای بازسازی توان نظامی ایران وارد عمل شده است. به باور کوک، این چرخش به معنای خروج چین از بی‌طرفی ظاهری و نزدیک شدن به الگوی «جنگ سرد» است؛ الگویی که در آن آمریکا و اسرائیل ضربه سختی به ایران زدند و چین برای حفاظت از منافع انرژی و سرمایه‌گذاری‌هایش خود را ناچار می‌بیند در بازسازی متحد آسیب‌دیده‌اش نقش ایفا کند.

او توضیح می‌دهد که منافع چین در خاورمیانه بر ثبات، جریان آزاد انرژی و امنیت کشتیرانی متمرکز است، اما رقابت با آمریکا این منافع مشترک را به عرصه جدال تبدیل کرده است. نمونه بارز، برخورد متفاوت دو کشور با حوثی‌هاست: چین با هزینه اندک از طریق معامله با انصارالله امنیت خطوط کشتیرانی‌اش را تضمین کرد، در حالی که آمریکا با حملات نظامی پرهزینه وارد عمل شد و هزینه حیثیتی و عملیاتی داد. چین با استقرار در جیبوتی، داده های نحوه عملکرد نیروی دریایی آمریکا را جمع آوری کرد، امری که در جنگ احتمالی آینده در تنگه تایوان، بشدت به درد چین خواهد خورد. کوک همچنین یادآور می‌شود که پکن از جنگ غزه و حمایت بی‌قید و شرط واشنگتن از اسرائیل بهره‌برداری تبلیغاتی کرده و کوشیده تصویر آمریکا را در جهان جنوب با پیوند زدن آن به رنج فلسطینیان تخریب کند.

به گفته کوک، با وجود این تاکتیک‌ها، جنگ اخیر به سود چین تمام نشد. عملیات مشترک آمریکا و اسرائیل هم نشان داد واشنگتن هنوز آماده تضمین امنیت متحدانش است و هم ایران را به شدت تضعیف کرد. این وضع هم نظم آمریکامحور در منطقه را تقویت کرد و هم برای چین که ۱۳ درصد نفتش را از ایران تأمین می‌کند و ایران را وزنه‌ای در برابر واشنگتن می‌بیند، دردسر آفرید. از نظر او، پکن اکنون برای بازسازی توان موشکی و دفاعی ایران می‌شتابد، همان‌طور که شوروی پس از جنگ شش‌روزه ارتش مصر را احیا کرد. کوک نتیجه می‌گیرد که رقابت آمریکا و چین در خاورمیانه به سمت الگوهای حل جمع صفر و پرمخاطره شبیه دهه ۱۹۸۰ می‌رود؛ هرچند اسرائیل یک متحد مستقل و قدرتمند است، اما بازهم همان «حال و هوای جنگ سرد» بر منطقه سایه انداخته است. (پایان نقل قول از مقاله کوک)
با وجود اینکه کوک معتقد است پکن برای بازسازی توان نظامی ایران به کمک تهران خواهد شتافت، نباید این سخنان موجب توهم در میان مقامات ایرانی شود. در ادامه این مقاله نشان خواهیم داد که اگرچه پکن برای ارتقای روابط انگیزه هایی دارد، اما موضوع ارتقای روابط دو کشور تابع پارامترهای متعددی است که عبارت اند از:
۱. تلقی مقامات تهران از جایگاه پکن در معادلات قدرت جهانی و اراده تهران برای تمرکز پرونده چین در نهادی فراحاکمیتی و پیگیری ویژه آن در عالیترین سطح
۲. روند موازنه قدرت میان ایران و اسرائیل در منطقه خاورمیانه و تلقی پکن از جایگاه ایران در خاورمیانه
۳. روند رقابت استراتژیک چین و آمریکا و جنگ سرد نوین
۴. روابط اسرائیل و تایوان
۵. حساسیتهای پاکستان نسبت به تبعات شکست ایران از اسرائیل
۶. موضوع گروههای مسلح تروریستی در افغانستان و سوریه خصوصا اویغورها
۷. احتمال خیز مجدد اسرائیل برای ترمیم روابط با پکن و قعال شدن لابی اسرائیل در چین علیه ایران
نگارش این رشتو زمانبر است، لطفا شکیبا باشید./۱Image متاسفانه برغم تلاشهای بسیار در میان سیاسیون و نخبگان ایران، درک درستی از جایگاه نوین چین حاصل نشده است. در حالیکه موضوع چین و پیشرفتهای غیرقابل انکار آن در حوزه هایی چون انرژیهای نو به موضوع داغ اندیشکده ها و محافل تخصصی غرب مبدل/۲
x.com/BelferCenter/s…
x.com/MehdiKharratya…
Aug 13 50 tweets 46 min read
چرا نظریه اهرم شدن پرونده اپستین علیه ترامپ توسط لابی اسرائیل جهت کنترل رفتار وی ناظر به پرونده مداخله نظامی در ایران را باید جدی گرفت؟
در این رشتوی مفصل به بررسی شواهد غیر قابل انکاری خواهیم پرداخت که نشان میدهد احتمال اخاذی موساد و لابی اسرائیل از ترامپ با توجه به ارتباطات ویژه وی با اپستین بسیار جدی است و باید تهران در محاسبات خود این احتمال بالا را لحاظ کند که مداخله آمریکا در جنگ ۱۲ روزه و جنگ احتمالی پیش رو، تحت تاثیر فشار شدید لابی اسرائیل (به طور خاص با اهرم پرونده اپستین) بوده و خواهد بود. /۱
نگارش این رشتو زمانبر است، لذا صبور باشید.Image اولین نکته ای که باید به آن پرداخت، این است که آیا موساد و نتانیاهو سابقه تحت فشار قراردادن یا اخاذی از روسای جمهور آمریکا و مقامات ارشد سیاسی جهان را دارند؟ پاسخ این پرسش بله است، که در اینجا به دو مورد آن اشاره خواهیم کرد. مورد نخست، به اکتبر سال ۱۹۹۸ بار میگردد، زمانیکه نتانیاهو کلینتون را بابت آزاد کردن جاسوس اسرائیل، جاناتان پولارد با استفاده از نوارهای صوتی و تصویری موجود از ارتباط وی با مونیکا لوینسکی تحت فشار قرار میدهد. دانیل هارپر در کتاب خود مینوسد:
«در اکتبر ۱۹۹۸، بیل کلینتون با نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، و رهبر فلسطین، یاسر عرفات، در تلاشی پر سر و صدا برای پیشبرد روند صلح خاورمیانه دیدار کرد. این سلسله نشست‌ها که در اقامتگاه وای پلنتیشن نزدیک رودخانه وای در ایالت مریلند برگزار شد، به یک مذاکره دیگر نیز منجر گردید؛ مذاکره‌ای که بنا بر گفته منابع، به‌دور از تیتر خبرها نگه داشته شد.

در مقطعی، گفته می‌شود نتانیاهو کلینتون را به گوشه‌ای کشاند تا برای یک خواسته قدیمی اسرائیل فشار بیاورد—آزادی جاناتان پولارد، جاسوس آمریکایی اسرائیل که در زندان بود. نتانیاهو برای آزادی پولارد اصرار کرد، که به‌خودی‌خود درخواست غیرمعمولی نبود. اما اسرائیلی‌های حاضر در وای ریور تاکتیک تازه‌ای برای مذاکرات خود داشتند—آن‌ها مکالمات کلینتون و مونیکا را شنود کرده و روی نوار ضبط کرده بودند. آن‌ها نمی‌خواستند به‌طور مستقیم رئیس‌جمهور قدرتمند آمریکا، که متحد حیاتی اسرائیل بود، را تهدید کنند. به کلینتون گفته شد که دولت اسرائیل نوارها را دور انداخته است. اما صرفِ اشاره به آن‌ها کافی بود تا به شکلی نوعی «اخاذی سیاه» محسوب شود. و طبق اطلاعات ارائه‌شده از سوی یک منبع سازمان سیا، کلینتون که شوکه شده بود، به نظر می‌رسید کوتاه آمد.

مقام‌های اطلاعاتی در ایالات متحده یا اسرائیل، البته، هرگز رسماً تأیید نمی‌کنند که دامنه یا محتوای شنود اسرائیل چه بوده است. چنین موضوعی از بالاترین سطح حساسیت برخوردار است، چراکه اسرائیل متحد نزدیک آمریکاست و به شدت به کمک‌های آمریکا وابسته است. در سال ۲۰۰۰، مجله محافظه‌کار Insight، پس از یک سال تحقیق توسط تیمی از خبرنگاران، ادعا کرد که دولت اسرائیل «چهار خط تلفن کاخ سفید را نفوذ کرده و قادر بوده مکالمات زنده روی این خطوط را از یک مکان دور خارج از کاخ سفید، مستقیماً به اسرائیل برای شنیدن و ضبط منتقل کند.» در آن زمان، یک سخنگوی اسرائیل در پاسخ به خبرگزاری آسوشیتدپرس—که تأیید کرده بود تحقیقات اف‌بی‌آی در جریان است—این ادعا را «رسوایی‌آمیز» خواند و گفت: «اسرائیل از ایالات متحده جاسوسی نمی‌کند.» البته، کافی است تاریخ طولانی جاسوسی متحدان از یکدیگر—از جمله جاسوسی آمریکایی‌ها از آلمانی‌ها و برزیلی‌ها در سال ۲۰۱۳—را در نظر بگیریم تا چنین ادعاهایی را محتمل بدانیم.»/۲Image
Image
Aug 9 20 tweets 9 min read
بالاخره ایروان و باکو با وساطت ترامپ‌ برای حل مساله دیرپای کریدور زنگه زور به توافق رسیدند؛ چند نکته در مورد این رویداد:
۱. همانطور که در اکتبر ۲۰۲۲ عرض شد، این معضل در نهایت به شکل سیاسی و نه نظامی حل و فصل شد. این رویداد در امتداد همان "نظم نوینی" است که از گذار سریع جهان از تک قطبی به چند قطبی در حال شکل گیری است و اقتضای این نظم نوین، حضور پررنگ امنیتی و اقتصادی ائتلاف ترکیه، اسرائیل، اروپا و آمریکا در قفقاز جنوبی و آسیای میانه جهت مهار چین، روسیه و ایران است./۱ ۲. شواهد و قرائن بخوبی موید آن است که برای این پروژه مهم، محور ترکی-اسراییلی دهه ها رایزنی و لابیگری در دالانهای قدرت در واشنگتن انجام داده و تهران و مسکو هر یک به دلایلی، نظاره گر منفعل پیشرفت این پروژه بوده اند، پروژه ای که ریشه های آن در دهه های/۲
Jul 25 62 tweets 50 min read
چرا آتش بس میان ایران و اسرائیل شکننده است؟ بر اساس شاخص GPR Daily، جنگ ۱۲ روزه میان ایران و ائتلاف اسرائیل و ایالات متحده، یکی از بزرگترین تنشهای ژئوپولتیک ۴ دهه اخیر است و پس از حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و جنگ عراق (۲۰۰۳)، در رتبه سوم قرار دارد. در این مقاله مفصل خواهم کوشید مبتنی بر حقایق نشان دهم که در حوزه‌های اطلاعاتی، نظامی و مساله نفت، شرایط ایران، اسرائیل و ایالات متحده به چه شکل بوده و چه عواملی زمینه‌ساز آغاز جنگ و چه عواملی زمینه‌ساز پایان آن بوده‌اند و چرا این آتش بس را شکننده میدانم.
همانطور که در شکل مشخص است، علائم تغییر روند در تنشهای ژئوپولتیک از میانه دهه دوم قرن بیستم پدیدار و روند صعودی خود را آغاز کرده است. این منطبق با نظریه‌ای است که بایدن در مقدمه سند استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۲ ایالات متحده تحت عنوان «نقطه عطف» برای تعیین سرنوشت نظم آینده جهان در چارچوب رقابت استراتژیک چین و آمریکا مطرح کرده است.
نوشتن این مقاله به تدریج انجام میشود و حدود ۳ روز زمان خواهد برد. لذا لطفا شکیبا باشید. از صبر شما سپاسگزارم./۱Image پیشتر توضیح دادیم که واقعه ۷ اکتبر از حیث شوک ژئوپولتیکی که به اسرائیل وارد کرد، همتراز دو جنگ مهم یوم کیپور و شش روزه است. نمودار نشان میدهد که جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل به رغم ضربات جدی که به دو طرف (خصوصا ایران) وارد شده، اگر چه تنش قابل توجهی را به اسرائیل وارد کرده و فشار آن هم تراز سه جنگ یاد شده است، اما به دلیل آنکه عنصر ابتکار عمل و غافلگیری در دستان اسرائیل بوده، عملا زیر سایه واقعه ۷ اکتبر قرار دارد. قاعدتا در یک شرایط عادی، جنگ ایران و اسرائیل که اولین جنگ اسرائیل با یک دولت عربی- اسلامی پس از جنگ ۱۹۷۳ است، باید تنشی به مراتب بیشتر از ۷ اکتبر - که آغاز آن با یک بازیگر غیردولتی کوچک بود - به اسرائیل وارد میکرد. اما به دلیل آنکه در جنگ با ایران ابتکار عمل با اسرائیل بود، تنش وارد شده به اسرائیل کاملا قابل هضم و در چارچوبهای تجربه شده پیشین (نظیر جنگهای یوم کیپور و شش روزه و ۷ اکتبر) قرار دارد./۲Image
May 24 9 tweets 11 min read
نکات مهم تکمیلی در تحولات اخیر در واشنگتن و تلاشهای نتانیاهو برای ایجاد شکست در مذاکرات هسته‌ای و کشاندن ترامپ به جنگ.
پولیتیکو در مقاله مهمی با عنوان ««دولت ترامپ از اسرائیل حمایت می‌کند، اما نه از نتانیاهو؛ اسرائیل تیراندازی روز پنج‌شنبه (قتل دیپلمات اسرائیلی در واشنگتن) را به‌مثابه جبهه‌ای جدید در یک جنگ منطقه‌ای می‌بیند، کاخ سفید اما آن را از دریچه‌ای داخلی می‌نگرد.» به نکات مهمی اشاره میکند که نه تنها موید نظریه مشکوک بودن تیراندازی اخیر است، بلکه حاوی برخی نکات قابل تامل در مورد جدال جناحهای موافق و مخالف اسرائیل در کاخ سفید است. در این گزارش میخوانیم:

۱. ترامپ ظاهراً این قتل‌ها را بیشتر به‌عنوان نشانه‌ای از لزوم سرکوب شدیدتر یهودی‌ستیزی در داخل ایالات متحده می‌بیند (مثلا برخورد با یهود ستیزی در دانشگاهها). یکی از مقامات دولت گفته است که دیدگاه‌های ترامپ درباره اسرائیل و درباره یهودی‌ستیزی «دو موضوع متفاوت» هستند. همچنین پنج مقام فعلی و سابق ایالات تایید کرده اند که رابطه ترامپ و نتانیاهو در هفته‌های اخیر دچار تنش شده است، چرا که آن‌ها بر سر نحوه مدیریت چندین بحران در خاورمیانه اختلاف نظر داشته‌اند — و قتل شوکه‌کننده در واشنگتن به احتمال زیاد این وضعیت را تغییر نخواهد داد.

۲. در مقابل، مقامات اسرائیلی رویکرد کاملاً متفاوتی اتخاذ کرده‌اند. آن‌ها حمله اخیر را به‌مثابه گشایش جبهه‌ای جدید در «جنگ گسترده‌تر خاورمیانه» توصیف می‌کنند، که شامل حملات حماس در غزه و اقدامات ایران و گروه‌های نیابتی‌اش در دیگر نقاط مرزی اسرائیل نیز می‌شود.

۳. به گفته یکی از مقامات فعلی دولت و یکی از مقامات پیشین، ترامپ در هفته‌های اخیر به‌طور فزاینده‌ای نظرات متفاوت و متضادی درباره نحوه تعامل با اسرائیل می‌شنود. وزیر امور خارجه مارکو روبیو، معاون رئیس دفتر استیون میلر، و رئیس سیا جان رتکلیف همگی دیدگاه‌هایی شدیداً حامی اسرائیل دارند، در حالی‌که مدیر اطلاعات ملی، تولسی گبرد، از رویکردی متعادل‌تر در قبال این متحد آمریکا حمایت می‌کند. به گفته مقام فعلی دولت، در نتیجه این شکاف داخلی، ترامپ در هفته‌های اخیر سکوت بیشتری در قبال اسرائیل اختیار کرده است.

۴. به گفته این مقامات توصیف وضعیت کنونی به‌عنوان یک «گسست» اغراق‌آمیز است، اما شمار فزاینده‌ای از افراد در دولت ترامپ نسبت به اسرائیل و شیوه تعامل آن با واشنگتن و خاورمیانه احساس نارضایتی و دل‌زدگی دارند. به گفته یک مقام مطلع و سابق دولت ترامپ «در دولت، گروهی هستند که علاقه خاصی به اسرائیل ندارند و دلبستگی ویژه‌ای به آن احساس نمی‌کنند. آن‌ها اسرائیل را به‌عنوان یک شریک می‌بینند، اما نه شریکی که باید برایش فراتر از حد معمول کاری انجام دهیم یا لطفی قائل شویم.» همچنین به گفته‌ی فردی نزدیک به کاخ سفید بسیاری در دولت احساس می‌کنند که «دشوارترین فرد برای همکاری در تمام این پرونده‌ها، بی‌بی (نتانیاهو) است».

در جمع‌بندی این گزارش پولیتیکو، باید گفت که این گزارش ضمن تایید دلزدگی ترامپ و برخی از اطرافیانش از شخص نتانیاهو، تایید میکند که موضوع اسرائیل امری متفاوت از شخص نتانیاهو است و سه عنصر کلیدی پیرامون ترامپ یعنی میلر، رتکلیف و روبیو شدیدا حامی اسرائیل هستند و در مقابل گبرد جزو دسته‌ای است که نسبت به اسرائیل ملاحظه کار است. و احتمالا این طور باید تصور کرد که ونس هم موضعی میانه دارد (البته در کانتکس کاخ سفید). نکته نگران کننده در این میان، استیون میلر است که بسیار به ترامپ نزدیک است و اثر وی روی ترامپ از افرادی چون ونس، گبرد و روبیو که بعدا به ترامپ پیوسته‌اند، شدیدتر است و شاید بتوان وی را مشاور امنیت ملی سایه ترامپ دانست. برخلاف روبیو یا حتی رتکلیف که چهره‌های حکومتی‌تر و رسمی‌تر هستند، میلر همواره در حلقه درونی ترامپ بوده و حتی پس از خروج از کاخ سفید نیز از او فاصله نگرفته است. این در حالی است که مثلاً تولسی گبرد، با وجود تقارب‌هایی، از بیرون به کمپ ترامپ پیوسته است.
در این میان باید توجه کرد که ویتکاف هم مجری و تسلیم محض تسلیمات ترامپ و همانند میلر به وی بسیار نزدیک است، رابطه ای قوی با اسرائیل و لابی آن دارد.
همچنین این گزارش تایید میکند که اسرائیلیها در تلاشند از تیراندازی اخیر برای به هم زدن موازنه در کاخ سفید به نفع خود استفاده کرده و وضعیت را به نفع خود جهت «یک جنگ گسترده‌تر» منطقه‌ای فراهم کنند./۱Image دیدار ویتکاف با رون درمر و دیوید بارنیا پیش از مذاکرات دور پنجم با عراقچی تایید میکند که موضوع ارتباط و هماهنگی تیم ترامپ با استقرار امنیتی اسرائیل به رغم اختلافات نتانیاهو و ترامپ در مورد نحوه پیشبرد پرونده خاورمیانه امری بسیار جدی است. حضور بارنیا این احتمال را تقویت میکند که به موازت ترک دیپلماسی برای مهار تهران، یک ترک اطلاعاتی-امنیتی بین واشنگتن و تل آویو در حال پیگیری است./۲Image
May 22 21 tweets 12 min read
درمورد ترور دیپلمات اسرائیلی در واشنگتن و اخبار آمادگی اسرائیل برای حمله به ایران درصورت شکست مذاکرات هسته‌ای؛ همانطور که در بند سوم نامه سرگشاده به وزیر امور خارجه پیش‌بینی شد، یک رویداد غیرمنتظره امنیتی که هم منافع اسرائیل و هم منافع آمریکا را درگیر کند رخ داد. اما قضیه قطعا فراتر از ایران است/۱Image دلایل بسیاری وجود دارد که به ماهیت این رویداد مهم و بیسابقه امنیتی شک کنیم. نخست؛ خبرهای اخیر اکسیوس و CNN دال بر تصمیم اسرائیل برای حمله به ایران در صورت شکست مذاکرات هسته‌ای. به موجب این اخبار اسرائیلیها تهران را در آستانه بازیابی توان (پدافندی/آفندی موشکی) میدانند و لذا قصد دارند از فرصت استفاده کرده، تا زمانیکه این بازیابی محقق نشده، کار را تمام کنند. این خبر میتواند یک جنگ روانی برای تحت فشار قرار دادن تهران در آستانه مذاکرات هسته‌ای باشد، با وجود این نباید نادیده گرفت که نظریه «تضعیف تاریخی ایران و محور مقاومت» امری واقعی در اندیشکده‌های آمریکایی و اسرائیلی است./۲Image
Image
May 15 22 tweets 19 min read
نکاتی در مورد تحولات منطقه و استراتژی تهران و واشنگتن در مذاکرات هسته‌ای.
بعد از سفر خالد بن سلمان به تهران، فقط مدتی سکوت و گذر زمان لازم بود که غلط بودن بسیاری از تحلیلها ثابت شود. دیدیم که اجلاس ریاض چگونه به محملی برای بیان یکی از ضد ایرانی‌ترین سخنرانیهای اخیر ترامپ علیه تهران تبدیل شد (که به آن مفصلا خواهم پرداخت) و چگونه ریاض با وساطت میان الشرع و ترامپ و مقدمه چینی برای ورود سوریه به عادیسازی با اسرائیل، ثابت کرد که در معادلات کلان منطقه خاورمیانه در چه جهتی حرکت میکند؛ و نه تنها غلط بودن تحلیلهایی چون «بعد از سقوط سوریه میتوان در شکاف عربستان و ترکیه بازی کرد» را اثبات کرد، بلکه نشان داد که جولانی دارای چه ماهیتی است و مخالفت عربستان و امارات با نفوذ اسلام سیاسی در منطقه، تابعی از نظرات ایالات متحده و اسرائیل است و نه منافع مشترک تاکتیکی و زودگذر با تهران، و اینکه تهران با سقوط اسد دچار چه خسارت عظیمی شده است و اینکه موضوع رفع تحریم سوریه توسط ترامپ، دارای چه تاثیراتی بر امنیت ملی ایران خواهد بود.
از طرف دیگر دیدیم که گزارش تکان دهنده نیوریوک تایمز چگونه قدرت شایان انصارالله را ثابت کرد و اینکه ترامپ نه از موضع قدرت، بلکه از ناچاری تن به آتش بس داده و اینکه چطور مقاومت «شجاعانه» یمنیها (به تعبیر خود ترامپ) تا حدی موفق شده سایه جنگ را از سر ایران دور و دست تهران را در مذاکرات پر کند و همانطور که در ادامه نشان خواهیم داد، نظریه بیطرفی ریاض در جنگ یمن تا چه حد نادرست بوده، جنگی که پایلوت و میدان تمرینی برای حمله به ایران بوده است.
نشان خواهیم داد که چگونه گزارش مهم تحلیلی رویترز تاکید میکند که سفر مهم ترامپ برای تضمین تولید نفت توسط سعودی انجام شده است و این مهم در پیشبرد استراتژی اخراج ایران از بازار نفت و پیشبرد کمپین فشار حداکثری دارای چه اهمیتی است.
همچنین نشان خواهیم داد که پلن فشار حداکثری و جنگ امنیتی- اطلاعاتی (با الهام از تجربیات موفق در لبنان) و در نهایت جنگ محدود، نقطه‌ای و موثر، پلن جایگزین واشنگتن در صورت شکست مذاکرات شکست مذاکرات است.
در ادامه تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که شرایط به چه سمتی در حال حرکت است و تهران و واشنگتن برای گرفتن امتیاز به چه حربه‌هایی متوسل می‌شوند و با توجه به حربه‌های موجود در نهایت فضا در چه نقطه‌ای به پایداری خواهد رسید./۱Image از وقتی نظریه دوگانه جنگ-مذاکره مطرح شد، تاکید بر این بود که واشنگتن به اتکاء «تضعیف تاریخی تهران» خود را در موضعی میداند که تهدید نظامی معتبر، میتواند با کمترین هزینه تهران را پای میز مذاکره بیاورد و زمینه‌ساز اعطای «امتیازات تاریخی» توسط تهران شود/۲
May 10 30 tweets 18 min read
نکاتی برای تامل پیرامون صریحترین موضع ویتکاف در مورد لزوم برچیدن تاسیسات غنی‌سازی ایران در نظنز، فردو و اصفهان و ارتباط آن با تحولات خاورمیانه و واشنگتن؛ ویتکاف در مصاحبه اخیر خود با @BreitbartLondon بشکلی بسیار واضحتر از گذشته، غنی‌سازی را خط قرمز واشنگتن خواند و تلویحا تهدید کرد که روز یکشنبه اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، واشنگتن به مسیر دیگری (اقدام نظامی) خواهد رفت. اولین نکته‌ای که باید به آن توجه کرد آن است که این مواضع صریح ویتکاف تا این لحظه با واکنش جدی تهران مواجه نشده و تا ساعت انتشار این مطلب موضعی از جانب رهبری نظام و مقامات مسئول در اینباره منتشر نشده است. در مورد دلایل این سکوت میتوان ادله متعددی اقامه کرد و به سناریوهای متعددی اندیشید که فعلا به آن نمی‌پردازیم. اما تا این لحظه رفتار تهران در این مذاکرات (به خصوص مذاکره زیر سایه تهدیدهای مکرر نظامی و رگبار تحریمها) و به خصوص عدم هرگونه استفاده از فرصت بینظیر جنگ تعرفه‌ای و بالا بردن تنش نفتی در منطقه خاورمیانه (و در عوض کاستن از آن)، به گونه‌ای بوده که بینش طرف مقابل به این سمت سوق یافته که تهران آماده دادن امتیازات قابل توجهی است./۱ @BreitbartLondon قبل از ورود به برخی نکات، لازم میدانم یادآوری کنم که بر خلاف تصور برخی که مواضع تیم ترامپ را خیلی متناقض جلوه می‌دهند، بارها پیش از این تذکر دادیم که ته ذهن ترامپ و تیمش حذف زیرساخت غنی‌سازی و حتی کل برنامه هسته‌ای کشور است. اینکه افرادی مصاحبه‌های مکرر/۲
May 5 31 tweets 21 min read
نامه سرگشاده به وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

جناب آقای دکتر سید عباس عراقچی

با سلام و احترام،
پیرو پست اخیر جنابعالی در شبکهٔ اجتماعی X – که نشان از درک صحیح شما و تیم همراهتان از فضای گفتمانی حاکم بر بدنهٔ رأی‌دهندگان حزب جمهوری‌خواه دارد – و با توجه به شرایط بسیار حساس ایران، منطقه و نظام بین‌الملل، لازم دیدم نکاتی را پیرامون تحولات اخیر در واشنگتن و معادلات خاورمیانه به استحضار حضرت‌عالی و مشاوران محترمتان برسانم. امید است که مورد توجه و تأمل قرار گیرد.

در آغاز، وظیفهٔ خود می‌دانم یادآور شوم که حضرت‌عالی را از معدود سیاست‌مداران ایرانی می‌دانم که فراتر از مرزبندی‌های جناحی، با بینشی عمیق و درکی واقع‌گرایانه از تحولات پیچیده و پویای عرصهٔ سیاست جهانی، تلاش وافری در جهت تأمین منافع و امنیت ملی ایران مبذول داشته‌اید. به سهم خود، از زحمات شبانه‌روزی حضرت‌عالی و همکارانتان صمیمانه قدردانی می‌کنم.

اما آن‌چه مایهٔ نگرانی عمیق این‌جانب است و موضوع اصلی این نامه و پیوست‌های آن را تشکیل می‌دهد، آن است که با وجود ماهیت ضد جنگِ بدنهٔ حامی ترامپ، آمار و شواهد نشان می‌دهد که این بدنه درک روشنی از تبعات عظیم جنگ فراگیر در خاورمیانه – اعم از جنگ نظامی یا نبردهای اطلاعاتی و نامنظم میان ایران و آمریکا – ندارد.

متأسفانه، تلاش‌های پرحجم و منسجم لابی اسرائیل و نومحافظه‌کاران جنگ‌طلب در واشنگتن باعث شده‌ این بدنهٔ ناآگاه به‌آسانی در برابر سناریوهای جنگ‌طلبانه آسیب‌پذیر باشد. در چنین شرایطی، جریان‌های مخالف جنگ – شامل سرمایه‌گذاران جسور (ونچرکاپیتالیست‌ها)، کارآفرینان راست‌گرا مانند آقایان @JDVance، @elonmusk و @davidsacks47، جفرسونی‌های ضد مداخله‌گرای وابسته به شبکهٔ کوخ و چهره‌هایی چون @RonPaul، جکسونی‌های ملی‌گرای ضد جنگ نظیر @RealAlexJones، تاکر کارلسون و مارجوری تیلور گرین @RepMTG، و همچنین آکادمیسین‌های رئالیست منتقد لابی اسرائیل چون جان میرشایمر @Real_Politik101 و @StephenWalt – در مقابل ائتلاف نومحافظه‌کاران و لابی اسرائیل آن‌گونه که باید نمی‌توانند موثر واقع شوند.

در چنین شرایطی، اقدامات دیپلماتیک حضرت‌عالی و همکارانتان در راستای تأثیرگذاری بر این جریان‌ها، هرچند ارزشمند، اما احتمالاً ناکافی خواهد بود. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد در ایران نیز درک صحیح و منسجمی از سازوکار تأثیرگذاری بر این طیف ضد جنگ و نحوهٔ تقویت صدای نخبگان آن – که عموماً حول محور اقتصاد می‌چرخد – وجود ندارد، که اوج این سوءتفاهم در سفر نابهنگام و خسارت‌بار جناب خالد بن سلمان به تهران نمایان شد. (دلایل و شواهد فنی دربارهٔ پیامدهای منفی این سفر در پیوست ارائه شده است.)

بر این اساس، با استناد به داده‌ها و تحلیل‌هایی که در ادامه ارائه خواهد شد، نکاتی را به محضر حضرت‌عالی عرض می‌نمایم:

۱. لزوم بازنگری در تعهدات پکن و استفادهٔ هدفمند از اهرم انرژی برای جلوگیری از جنگ

موضوع خروج ایران از توافق پکن و اعلام علنی عدم تعهد جمهوری اسلامی ایران به حفظ امنیت زیرساخت‌های نفتی منطقه در صورت آغاز جنگ علیه ایران، باید در دستور کار وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی عمومی قرار گیرد.
می‌توان – بر اساس تحلیل شاخص‌های کلان اقتصادی آمریکا (خصوصاً پس از جنگ تعرفه‌ای)، مصاحبهٔ مهم اخیر ترامپ در برنامه @MeetThePress، تحولات اوپک و… – نشان داد که تنها عاملی که می‌تواند غفلت فعلی افکار عمومی جمهوری‌خواه و بی‌تفاوتی بازارهای مالی نسبت به خطر جنگ با ایران را در هم بشکند، تهدید جدی زیرساخت‌های انرژی منطقه از سوی ایران است.
در اینجا ممکن است عده‌ای بگویند که در صورت وقوع جنگ، این اتفاق خودبه‌خود خواهد افتاد و نیازی به بیان علنی این پیش فرض نیست زیرا تبعات منطقه‌ای آن ناگوار است. اما باید دقت شود که طراحی‌ها و اقدامات خباثت‌آمیز تیم نتانیاهو و طرفداران جنگ در واشنگتن برای کشاندن آمریکا به جنگ، و البته برخی سیگنال‌های شدیداً نادرست از جانب برخی چهره‌ها در تهران، این پیش‌فرض را در اذهان عمومی آمریکا جدا کمرنگ کرده است. (در ادامه با آمار، این مسئله تبیین خواهد شد.)
مسلما هدف ما جلوگیری از جنگ و پایین آوردن هزینه‌های جنگ اطلاعاتی-امنیتی است، وگرنه پس از آغاز جنگ و وارد آمدن خسارات جانی و مالی فراوان به کشور، هر احتمالی ممکن است.

۲. لزوم تعامل فوری با چهره‌های اثرگذار ضد جنگ در جناح ترامپ

با عرض پوزش از صراحت بیان، باید عرض کنم که جنابعالی و تیم محترمتان می‌بایست مدت‌ها پیش با چهره‌های ذی‌نفوذ ضد جنگ در جناح ترامپ – نظیر @TuckerCarlson – وارد گفتگو می‌شدید. در گذشته فرصت‌هایی برای این امر فراهم شد و تلاش‌هایی نیز در این راستا صورت گرفت، اما هنوز نیز دیر نشده است. ضروری است در اسرع وقت، پیام صریح جمهوری اسلامی – مبنی بر اینکه «جنگ علیه ایران، چه نظامی و چه اطلاعاتی-امنیتی، فاجعه‌ای اقتصادی برای کل جهان از جمله آمریکا خواهد بود» – با زبانی شفاف به افکار عمومی جمهوری‌خواه منتقل شود.

۳. هشدار نسبت به سناریوی «پرل هاربر جدید» توسط ائتلاف نومحافظه‌کاران و لابی اسرائیل
مطابق قرائن متعدد – از جمله سخنرانی‌های اخیر نتانیاهو و رون درمر در @JNS_org و اقدامات اخیر اسرائیل در منطقه – به‌نظر می‌رسد تل‌آویو و لابی آن در واشنگتن در تلاش‌اند با بهره‌گیری از غفلت افکار عمومی آمریکا، یک «پرل هاربر» ساختگی برای اسرائیل یا ایالات متحده یا هردو طراحی کرده و از آن برای تحریک حس غرور ملی و وطن‌پرستی جکسونی‌های ترامپی و برهم زدن توازن فعلی میان موافقان و مخالفان جنگ با ایران، به نفع نومحافظه‌کاران و کشاندن واشنگتن به جنگ استفاده کنند؛ و در صورت ناکامی در این سناریو، اسرائیل به‌سمت تصعید جنگ خاکستری و عملیات‌های محدود منطقه‌ای علیه تهران خواهد رفت تا واشنگتن را به‌تدریج به درگیری مستقیم نظامی با ایران سوق دهد.

۴. لزوم تدوین استراتژی جامع هشداردهی توسط تهران
ایران باید با هوشمندی و واقع‌گرایی، جریان‌های ضد جنگ آمریکا را – در هر دو جناح جمهوری‌خواه و دموکرات (خصوصاً جناح ترقی‌خواه) – نسبت به پیامدهای فاجعه‌بار جنگ فراگیر در خاورمیانه آگاه کند.
در جهانی که با جنگ تعرفه‌ای و ناپایداری بازارهای مالی روبه‌رو است، وقوع چنین جنگی قطعاً منجر به نابودی تریلیون‌ها دلار از ارزش بازارهای جهانی و البته تخریب زیرساخت‌های حیاتی کشورمان خواهد شد. تنها با تبیین دقیق «هزینهٔ جنگ» برای بازارهای مالی و افکار عمومی آمریکاست که می‌توان ترامپ را ناگزیر به پذیرش گزینهٔ مذاکرهٔ عادلانه و توافقی برد–برد ساخت.

در پایان، از حضرت‌عالی استدعا دارم پیوست‌های این نامه را – که شامل آمارها، تحلیل‌ها و اسناد تکمیلی هستند و با زحمت بسیار تهیه شده‌اند – با دقت مورد بررسی قرار دهید.

از بذل توجه شما صمیمانه سپاسگزارم.
با احترام و ارادت،
مهدی خراتیان
مدیر اندیشکده احیای سیاست/۱Image پیوست ۱. آمار اخیر هاروارد/هریس از موضع شهروندان آمریکا نسبت به حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران. بر اساس این نظرسنجی که در ماه آوریل انجام شده است، ۷۱درصد از پاسخگویان از نابودی تاسیسات «سلاحهای هسته‌ای» ایران دفاع کرده اند؛ و جالب اینجاست که این حمایت در میان جمهوریخواهان ۸۰ درصد است. باید توجه کرد که با تلاشهای لابی اسرائیل و البته شخص ترامپ (که خصوصا در مصاحبه اخیرش شدیدا نمود دارد) جامعه آمریکا تفاوتی میان زیرساختهای غنی‌سازی و تسلیحاتی هسته‌ای ایران قائل نیست./۲Image
Apr 23 57 tweets 35 min read
چرا بررسی دقیق تحولات اخیر پنتاگون و اخراج چهره‌های برجسته ضد مداخله‌گری از پنتاگون به دلیل مخالفت با حمله به ایران و تحرکات اخیر CIA و وزارت خزانه‌داری، موید پیشرفت همزمان پلن جنگ و پلن B به موازات مذاکرات است و خوش‌بینی بیجا جایز نیست؟
چرا سیگنالهای صادره در سفر خالد بن سلمان از جانب برخی، مکمل طرحهای لابی اسرائیل علیه تهران و تضعیف کننده جریانهای ضد مداخله گر و طرفدار مذاکره است و چرا نظریه «چرخش استراتژیک» ریاض به سمت تهران، نظریه‌ای مهمل و بی مبنا است که به شدت تضعیف کننده تهران در موقعیت فعلی است که آنرا در برابر اقدامات طرفداران مهار سخت تهران در واشنگتن شدیدا تضعیف خواهد کرد؟/۱
رشتو بسیار مفصل است. لطفا صبور باشید. با تشکرImage پیشتر و کرارا بارها به تفکیک چند جریان ائتلاف نئوکان/لابی اسرائیل (موافق حمله به ایران)، جریانهای اقتصادی ونچر کاپیتالیستی (محتاط نسبت به ایران و جنگهای فراگیر)، جفرسونی (ضد مداخله‌گری) و جکسونیها/ملی‌گرایان پوپولیست ضد جنگ (که طیفی از تاکر کارلسون تا استیو بنن را در برمیگیرد) پرداختیم. اکنون ونس به دلیل حمایتهایش از مذاکرات با ایران و مخالفت با جنگ یمن، سیبل لابی اسرائیل است و لابی اسرائیل با هدف قراردادن چهره‌های ضد جنگ (نظیر ترور شخصیت و بیکار کردن آنها) تلاش دارد مخالفان خود را سر جایشان بنشاند. این مساله جدالی بزرگ را حول محور نحوه سازماندهی سیاستهای دفاعی آمریکا ایجاد کرده که در نوع خود بیسابقه است./۲
x.com/MehdiKharratya…Image
Apr 9 57 tweets 25 min read
چرا مذاکرات تهران-واشنگتن در برهه زمانی فعلی بسیار مهم و «امنیت انرژی» کارت مهم تهران در این مقطع زمانی است؛ و چرا ترامپ برای پیشبرد جنگ جهانی تعرفه‌ای و بازنویسی نظم اقتصادی جهان، به شدت نیازمند نزول قیمت جهانی نفت است و چرا جنگ تعرفه‌ای با جنگ درخاورمیانه «فعلا» قابل جمع نیست/۱ Image قبل از ورود به تحلیل شرایط اقتصادی آمریکا، تذکر مجدد چند نکته ضروری است. نخست آنکه، پیشتر گفته بودیم که ترامپ توسط چند جریان احاطه شده که هر یک خاستگاه‌ها و خواسته‌های متفاوتی دارند و با توجه به شرایط هر جریان وزن متفاوتی پیدا می‌کند. تحلیل چتهای لو رفته/۲
Mar 26 67 tweets 35 min read
باتوجه به افشای مذاکرات سری کابینه ترامپ پیرامون جنگ با انصارالله چرا زمان خروج تهران از توافق پکن فرا رسیده است:
۱.شکاف در جمهوریخواهان ترامپی پیرامون مداخله‌گرایی
۲.نگرانی ونس از جهش قیمت نفت و آثار اقتصادی آن
۳.معادلات منطقه و فشار لابی اسرائیل به ترامپ برای برخورد با تهران/۱ Image برای شروع بحث ابتدائا باید کانتکس بحث روشن شود. اکنون بعد از مدتها در شرایطی بسر میبریم که شاخص ریسک ژئوپولتیک بلک راک (که از گزارش کارگزاریها و تریدرها متاثر است) در بدترین وضع خود پس از پاندمی قرار دارد و حساسیت بازارها بالارفته و این امر پس از روی کار آمدن ترامپ رخ داده است/۲ Image
Mar 23 31 tweets 15 min read
آمریکا برای نخستین بار پالایشگاههای چینی خریدار نفت ایران (اصطلاحا teapot) را مستقیما هدف قرار دارد و فشار بر فروش نفت ایران وارد فاز جدیدی شد. با وجود این، موفقیت «فشار حداکثری» علیه تهران تابع پارامترهای متعددی من جمله شرایط اقتصادی آمریکا، وضعیت روسیه و روابط تهران-پکن است./۱ Image اولین نکته، درک ابعاد تحریمهای اعمالی علیه تهران است. یک رکن آن برخورد مستقیم با پالایشگاههای چینی است. رکن دوم، تحریم شبکه نفتکشهای موسوم «ناوگان اشباح» است که برخورد با آنها از ماه دسامبر شده یافته است. و رکن سوم، برخورد به شبکه‌های جابجایی پول و/۲
Image
Mar 20 46 tweets 21 min read
«خیانت» دقیقه نودی چاک شومر، رهبر اقلیت سنا در همراهی با تصویب طرح جمهوریخواهان و ترامپ در سنا، نه تنها موید شکاف بسیار عمیق در حزب دموکرات، بلکه موید اراده جدی کاخ سفید برای تغییر نظم خاورمیانه و حمایت شدید لابی اسرائیل از اقدامات ترامپ و نتانیاهو ناظر به غزه، یمن و ایران است/۱ Image دعوای بودجه اخیر بر سر تصویب یک قطعنامه مداوم (CR - Continuing Resolution) بود که برای جلوگیری از تعطیلی دولت ارائه شد. جمهوری‌خواهان لایحه‌ای را پیشنهاد کردند که بودجه دولت را تا پایان سال مالی ۲۰۲۵ تمدید می‌کرد اما شامل کاهش بودجه برای برخی برنامه‌های/۲
Mar 14 67 tweets 31 min read
کلاف سردرگم بازی ترامپ در شطرنج بزرگ ایندوپاسیفیک و فرصتهایی که تهران از دست میدهد. بررسی تحولات رابطه آمریکا با چین، تایوان، ژاپن، هند و اروپا نشاگر وجود تعارضاتی است که فرصتهایی را به چین و روسیه جهت خروج از بن بستهای پیشین داده، اما تهران همچنان خود را از آنها محروم کرده است/۱ Image اولین چیزی که باید به آن توجه کرد این است که آمریکا توسط چین هم در دوره بایدن و هم در دوره ترامپ به «داشتن چهره دوگانه» متهم بوده است. با وجود این همانطور که در ادامه نشان خواهیم داد، ماهیت این دوگانگی در دوره بایدن و ترامپ متفاوت است؛ در دوره بایدن این دوگانگی از تفاوت/۲ Image
Mar 2 32 tweets 16 min read
نقش مهم ونس در شعله‌ور شدن بحث میان ترامپ و زلنسکی غیر قابل انکار است؛ و اگرچه ناتوانی نئوکانهای حامی ترامپ (گراهام و روبیو) در حل اختلافات بنیادین واشنگتن و کیف درمورد نحوه پایان جنگ مهم است، اما تمایل ونچر کاپیتالیستهای ترامپی به افول ادبیات «جنگ سرد»، به همان اندازه مهم است./۱ Image قبل از ادامه لازم به تذکر است که این رشتو دارای ابعاد زیادی است، لذا صبور باشید. ابتدائا باید توجه داشت که جنگ اوکراین نقشی مهم و بی بدیل در احیای ادبیات جنگ سرد و تبدیل رقابت استراتژیک چین و آمریکا به یک تقابل ژئوپولتیک حاصل جمع صفری داشته است. پس/۲