هایکا Profile picture
تا، بی‌هراس از داوری خشک‌سران، تار و پودمان را به نقد نکشیم و نتکانیم، چه در ایرانِ آینده، چه در کردستان، در هیچ کدام، سهم‌ی از زنده‌گی نخواهیم بُرد. @zhekond28
May 23, 2021 177 tweets 32 min read
۱.میدان‌اقبال سنندج در دهه‌ی چهل ترکیب سمبلیک‌ی داشت: ساختمان دادگستری، شرکت ملی نفت که در یک پمپ بنزین خلاصه شده بود. اداره‌ی کل کشاورزی استان، یک مشروب‌فروشی و‌کافه‌بستنی و‌ دبیرستان شاپور. Image ۲.آموزش رایگان و نبود مدارس ملی و شهرت دبیران و مدیریت دبیرستان شاپور و‌ تعداد اندک بزرگان و متمولین، شاه‌زاده و گدازاده را کنار هم نشانده بود. صبح‌ها هم‌زمان‌ با توقف لندرور استانداری و ورود پسر قلچماق استاندار، دانش‌آموزان سرمابرده‌ی سر به گریبان نیز از راه می‌رسیدند.
Jan 12, 2021 4 tweets 1 min read
شجریان سواد قابل قبول‌ی نداشت. نه او، بل‌که هیچ‌یک از موسیقی‌دان‌های مطرح، به اعتراف امثال لطفی سواد گفت‌وگو و بحث و نظر نداشته‌اند. برای نمونه نظریات شجریان در مصاحبه با بی‌بی‌سی می‌تواند موید این ادعا باشد. عوامانه، سطحی و بدون پایه. او البته استاد مسلم موسیقی ردیف بود. باشد. اما هم‌نشینی با کسان‌ی مانند طباطبایی، مشیری، کدکنی، لطفی و سایه، آن‌هم در «بالای مجلس»، به ویژه مجالس لهو و لعب و دود و دم، (که البته خودش ابدن اهل‌ش نبود)، و فقدان احزاب و آدم‌های ریشه‌دار سیاسی، و البته به‌به و چه‌چه مدام رفقا، می‌تواند امر را بر او مشتبه کرده باشد که: اینک ..
Apr 16, 2020 357 tweets >60 min read
موقت:
در سنندج کوچه‌ای بود منشعب از خیابان اصلی و معبر دو دبستان پسرانه‌. و در آن کوچه، خانه‌ی قدیمی آقای مشیروزیری، که کوچه نیز به نام او خوانده می‌شد. خانه‌‌ای بزرگ و اربابی، که دیگر رونق‌ سابق را نداشت. درهای بزرگ چوب گردو که رنگ و رویی دیگر نداشت. اما در آن خانه کس‌ی بود. دختری به نام ژیلا مشیروزیری، که به وقت‌ خروج عصرانه از خانه، در خیابان شاپور سنندج، زمان متوقف می‌شد. یعنی مغازه‌دار و مشتری هردو، بدون هیچ گفت و نگفت‌ی، بر لبه‌ی درگاه جای پا می‌گرفتند و نگاه‌شان به بالا، تا ژیلا سلانه‌سلانه بیاید و از آن‌جا بگذرد.