بهرنگ سهرابى Profile picture
«زن، زندگی، آزادی»
Jun 23, 2023 9 tweets 3 min read
ماجرای یک کلاهبرداری بی‌شرمانه
۱
۲۱ خرداد شب تولدم بود، جلوی قنادی سوییت بلیس پارک کردم تا یه کیک کوچیک بخرم و با بچه‌ها بریم الین سوشی جشن تولد مختصری بگیریم. بعد از خریدن کیک هرکاری کردم ماشین روشن نشد. با اسنپ رفتیم و برگشتیم و باز ماشین روشن نشد که نشد. ۲
توی گوگل عبارت «امداد خودرو کیا» رو سرچ کردم و شماره تلفن 09354354876 رو گرفتم. گفتن تا نیم‌ساعت دیگه می‌رسن. رسیدن و گفتن مشکل از باتری نیست و باید ماشین رو تا مرکز نمایندگی مجاز کیا حمل کنن. خسته و مانده بودم و چاره‌ای جز قبول کردن نداشتم. ماشین را با نیسان آبی حمل کردند.
Jun 22, 2023 13 tweets 3 min read
۱
عصر جمعه‌ی تابستون نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۷۰ با پیکان آبی مدل ۵۴ که به‌همراه یه نوار کاست، یه نمکدون و یه کارد ارّه‌ای دسته سبز تنها بازمانده‌ی خانواده از جنگ بود، ولی‌عصر رو از جنوب به شمال می‌روندم. به‌سرم زد مسافرکشی کنم. حوالی تقاطع جمهوری جوان خوش‌قد‌وبالایی گفت میدون [ولی‌عصر]. دنده رو از یک به دو چاق نکرده بودم که متوجه سنگینی نگاهش روی خودم شدم، انقدر به‌روی خودم نیاوردم تا گفت، شما رفیقِ شهرام زرگر (از بچه‌های تئاتر دانشکده) نیستی؟ گفتم چرا. گفت آقا دمت گرم خیلی تعریفت رو‌ شنیدم و ‌.... خلاصه تا کوچه پس‌کوچه‌های زرتشت رسوندمش و‌ طبعاً پولی هم نگرفتم.
Jun 21, 2023 16 tweets 4 min read
عشق در نگاه اول
فصل یک
۱
نوروز ۸۲ در ادامه سفرهای ایران‌گردی قرار بود به‌سمت چابهار بریم. من، محمود، یاشا، مسعود و برادرم بابک. سرباز بودم و در آخرین لحظه بهم مرخصی ندادن. بچه‌ها رفتن. در طول سفر باهاشون در تماس بودم. بابک می‌گفت دو تا دختر از بچه‌های فنی تهران هم همراهمون هستن. ۲
مینا که قرار بود با محمود نامزد کنن و مائده که گویا سَر و سرّ عاشقانه‌ای با یاشا داشت. بابک وقتی یکی از شعرهای من رو برای بچه‌ها خونده بوده، دخترا پرسیده بودن تو داداش بهرنگی؟ ما شب شعرای هنرها رو می‌‌رفتیم. بهرنگ رو‌ می‌شناسیم و چندتایی از «نخ‌نمای خیال» رو‌ هم توی فنی فروختیم
May 1, 2023 12 tweets 3 min read
۱
خاطره‌ی ۱۸+ (وسط سکس چی می‌گین)

نصرت@nosrattarighi یه دوست پزشک داشت که چندسالی از ما بزرگ‌تر بود، اصلاً فکر کنم هنوز پزشکِ پزشک هم نشده بود و‌ دانشجوی سال‌های آخر بود. ایشون که بهمن خان صداش می‌کردیم خیلی موجود نازنینی بود. بهمن لهجه‌ی غلیظ ترکی داشت و «ر» رو «ی» تلفظ می‌کرد. ۲
طبیعتاً من رو به‌یَنگ صدا می‌کرد. بهمن وسواس شدید تمیزی، بهداشت و درمان داشت. مثلاً کافی بود جلوش دو تا عطسه کنی، سریع برات نسخه می‌نوشت، طول‌درمان می‌گرفت و حتا تا استراحت مطلق پیش می‌رفت و معتقد بود اگه به‌دستوراتش مو به مو عمل نکنی ظرف دو هفته می‌میری.
Dec 15, 2022 6 tweets 2 min read
۱
در روز جهانی چای، به‌عنوان یک عاشقِ دوستی و شیدای چای لاهیجان توجه شما رو به این نوشته‌ی محشر سروش صحت جلب می‌کنم:

دوستی با بعضی ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﭼﺎﯼ
ﮐﯿﺴﻪ‌ﺍﯾ‌ﺴﺖ .
ﻫﻮﻝ ﻫﻮﻟﮑﯽ ﻭ ﺩﻡﺩﺳﺘﯽ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﺗﮑﻠﯿﻒ...
#مهسا_امینی ۲
ﺍﻣﺎ ﺧﺴﺘﮕﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺭﻓﻊ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ.
ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ. ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ.
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ آدم‌ها ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭼﺎﯼ
ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺍﺳﺖ.
ﭘﺮ ﺍﺯ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺑﻮ.
#زن_زندگی_آزادی
Dec 14, 2022 6 tweets 2 min read
۱
این شعر شهریار هرچند عاشقانه نگرانی از بدعهدی معشوق رو توصیف می‌کنه که قرار بوده شب به دیدارش بیاد و نیومده و مدام نگرانه که صبح بشه و باز هم معشوق نیاد، اما وصف حال این شب‌های خیلی از ماهاست که نگرانیم‌که صبح بشه و خبر فاجعه‌ای دیگه التماس می‌کنیم: نکن ای صبح طلوع
#مهسا_امینی ۲
اولدوز ساياراق گوزله ميشم هر گئجه ياری
گج گلمه ده‌دير يار، يئنه اولموش گئجه ياری

گؤزلر آسيلی، يوخ نه قارالتی نه ده بير سس
باتميش گولاغيم، گؤرنه دؤشور مکده‌دی داری
بير قوش آييغام! سويليه‌رک گاهدان اييلده‌ر
گاهدان اونودا يئل دئیه لای-لای هوش آپاری
Dec 13, 2022 15 tweets 6 min read
۰)
توصیه‌های یک انقلابی سوری
برای معترضان و انقلابیون ایرانی

این ترجمه‌ی متنی است که ابراهیم الأصیل، از فعالان مدنی سوریه که در آمریکا روابط سیاسی خوانده، دیروز در قالب رشته‌توئیت منتشر کرد:

منبع: کانال تلگرامی خوابگرد
#مهسا_امینی ۱)
در زندگی قبلی یک فعال جامعه‌ی مدنی بودم. بسیار ادبیات جنبش‌های اعتراضی را مطالعه کردم. نظراتی دارم که با دوستان ایرانی در میان می‌گذارم. سوری‌ها نمی‌توانند به شما بگویند چگونه پیروز شوید، اما ما می‌توانیم درس‌هایی را که به‌سختی آموخته‌ایم، به اشتراک بگذاریم.
#زن_زندگی_آزادی
Nov 28, 2022 7 tweets 3 min read
۱
ماجرای نارنجک بستن و زیر تانک رفتن حسین فهمیده افسانه‌ای‌ بود که حمید هوشنگی ساخت و به‌خورد ملت داد. خمینی آن جمله‌ی معروف «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است ....» را در وصف رشادت او گفت و حسین فهمیده تبدیل به بیی از معروف‌ترین قهرمانان جنگ شد.
#مهسا_امینی ۲
هوشنگی می‌گوید، با دیدن پیکر فهمیده‌ی نوجوان در کنار سایر شهدا، این داستان به ذهنش خطور کرده و با این استدلال که جنگ به‌یک قهرمان اسطوره‌ای نیاز دارد با ساختن این روایت از یک نوجوان شجاع، یک قهرمان بی‌بدیل ساخت. او‌ بعدها به ساختگی بودن این ماجرا اعتراف کرد،
#آرش_صادقی