Nader TAKMIL HOMAYOUN Profile picture
فیلم‌بین، فیلم‌دوست، فیلم‌ساز

Sep 17, 2020, 23 tweets

هفدهمین کتاب هرژه "روی ماه قدم گذاشتیم" در ۱۹۵۴ به چاپ رسید. بعد از چیده شدن مقدمات سفر در "هدف کره ماه"، هرژه این بار با آینده‌نگری‌ معجزه آسایی، قهرمانان خود را روانه فضا می‌کند و برای اولین بار، از واقعگرایی فاصله می‌گیرد.

اگر امروز، رفتن به فضا امری عادی و بدیهی به نظر می‌رسد، باید دانست که این کتاب در ۱۹۵۰ نوشته شد و تصور چنین ماجرایی بیشتر شکل یک قصه علمی-خیالی داشت تا واقعی.
"روی ماه قدم گذاشتیم" در ۱۹۵۴ به چاپ رسید، در حالی که نیل آرمسترانگ در ۱۹۶۹ حقیقتا روی ماه قدم گذاشت.

در جلد دوّم، برخلاف جلد اوّل که مباحث علمی و آموزشی زیادی داشت، قصه سویه هیجانی و تقریبا شبه تریلر به خود می‌گیرد.
سفر به کره ماه آکنده از ماجراهای هیجان‌انگیز و غیر‌مترقبه خواهد بود.
دو نمونه بارز : حضور دوپونت و دوپونط که ناخواسته سوار موشک شدند و سرنوشت محتوم فرانک وولف.

به لحاظ علمی، هرژه از هیچ چیزی فروگذار نمی‌کند و کلیه مراحل و اسرار استفاده از یک موتور اتمی یا بی‌وزنی را با ظرافت تمام به خواننده منتقل می‌کند.
هرژه خواننده را با نحوه هدایت موشک آشنا می‌کند و او را شریک سفری در فضای لایتناهی و رسیدن به سیاره‌ای به نام ماه می‌کند.

این آخرین باری است که هرژه قصه خود را به دو جلد تقسیم می‌کند.
پیش از این، "اسب شاخدار" و "گنج‌های راکهام قرمز" را داشتیم و سپس "هفت گوی بلورین" و "معبد خورشید".

آتیله (استودیو) هرژه در ۶ آوریل ۱۹۵۰ تاسیس شد تا بار سنگین بسیاری از مسئولیت‌ها از شانه هرژه کاسته شود.
باب دومور، طراح نابغه، ۶ مارس ۱۹۵۱ به استخدام آتلیه درآمد و تبدیل به یکی از مهره‌های اصلی آنجا شد.

دومور طراحی بخش عمده‌ای از موشک و سکوی پرتاب را به عهده گرفت. همچنین طراحی بسیاری از چشم‌انداز‌های فضایی و کره ماه کار اوست.
موفقیت تصویری "روی ماه قدم گذاشتیم" بسیار مدیون حضور اوست.
آتلیه هرژه تا زمانی که هرژه در قید حیات بود به کار خود ادامه داد.

با وجود اینکه بخش زیادی از داستان دریک فضای بسته می‌گذرد، امّا نبوغ هرژه در این است که موفق شد قصه‌ای بسیار جذاب و پرکشش از دل آن دربیاورد.
او همچنین موفق شد ابعاد انسانی چنین سفری را که به فتح ماه انجامید، به تصویر بکشد : نگرانی فضانوردان پیش از سفر، شرایط فرود بر روی کره ماه.

همچنین مکالمات رادیویی میان قهرمانان قصه و کره زمین، هیجان گذاشتن اولین قدم روی ماه و همین‌طور شادی و سرخوشی تکنسین‌هایی که از زمین این ماجرا را دنبال می‌کنند.
فارغ از تمام این هیجانات انسانی، آنچه چشمگیر است، دقت هرژه در روایت این ماجراها با در نظر گرفتن جوانب علمی آن است.

در اسطوره‌های یونان، آدونیس، انسانی است میرا که عاشق الهه یونانی به نام آفرودیت می‌شود.
اما آدونیس نام سیارکی هم هست که کاپیتان هادوک هنگام خروج از موشک با او مواجه می‌شود.

طراحی این تکه‌سنگ که بسیار هم واقع‌گرا از آب در آمده است، کار باب دو مور است. آدونیس، هادوک را جذب خود می‌کند تا دور این سیارک بچرخد.
تصور این صحنه برای آن سال فوق‌العاده است، چرا که ارسال نخستین ماهواره که حول محور زمین چرخید، تازه چند سال بعد به وقوع پیوست.

نقطه‌عطف این سفر، چه برای تن‌تن، چه برای سایر دوستانش، زمانی است که او قدم روی ماه گذاشت.
موشک با مهارت بسیار روی ماه فرود می‌آید. تن‌تن، پله‌های موشک را یکی یکی پایین می‌آید و نخستیم قدم را روی ماه برمی‌دارد.

بعد از چند قدم، تن‌تن با "حس" غریبی این جمله را به زبان می‌آورد : "برای نخستین بار در حیات بشریت، روی ماه قدم گذاشتیم."
این جمله یادآور جمله معروف نیل آرمسترانگ است که چند سال بعد، وقتی روی کره ماه قدم گذاشت، گفت : "قدمی است کوچک برای انسان، اما گامی است عظیم برای بشریت."

پروفسور تورنسل که هدایت موشک را به عهده دارد، تصمیم دارد در مرکز دهانه "هیپارخوس" (ابرخس) فرود بیاید.
هرژه آگاهانه و بر اساس نقشه‌ای که از کره ماه وجود داشت، نقطه مرکزی سطح آشکار آن را انتخاب کرده بود.
نام این دهانه ادای دینی است به منجم و ریاضی‌دان معروف یونانی ابرخس.

نیل آرمسترانگ و همکارانش چند سال بعد، در نقطه‌ای دیگر، در شمال دهانه‌ای که هرژه انتخاب کرده بود، فرود آمدند : "دریای آرامش" (Mare Tranquillitatis).

آنچه که تن‌تن در طول قصه کشف می‌کند، چند سال بعد، توسط پویشگر "کلمانتاین" در ۱۹۹۴، اثبات علمی یافت.
این پویشگر تمام سطح کره ماه را اسکن کرد. دو سال بعد، سازمان ناسا به امکان وجود یخ در سطح کره ماه اذعان کرد. آنچه "کلمانتاین" توده یخ تصور کرده بود، دریاچه‌ای بود به قطر ۵ کیلومتر.

یکی دیگر از وجوه نبوغ هرژه را باید در به تصویر در آوردن شرایط "بی‌وزنی" در فضا مشاهده کرد. آن هم با مشروب محبوب کاپیتان هادوک، ویسکی که تبدیل به یک کره کوچک می‌شود، چرا که در شرایط بی‌وزنی، مولکول‌های آب به سوی هم کشیده می‌شوند و نیروی این کشش، سطح مایع را کروی می‌کند.

طنز هرژه هم در این قصه بی‌مانند است. وقتی دوپونت و دوپونط با ردپای خودشان در سطح کره ماه مواجه می‌شوند. این بار نیز هرژه از همان شوخی بصری "تن‌تن در سرزمین طلای سیاه" استفاده می‌کند.
دوپونت اعلام می‌کند : "غیرممکن است این رد‌پای یکی از ما باشد. اینا دو نفر بودند."

دوپونط هم در تایید حرف همکار خود می‌گوید : "کاملاً درسته. اینا دو نفر بودند، در حالی که ما تنها بودیم."
واضح است که برای دوپونت و دوپونط، آن‌ها یک شخص واحد هستند.

بسیاری از هرژه خرده گرفتند که چرا شیشه کلا‌های تن‌تن و دوستانش شفاف است. هرژه آگاهانه این کار را کرد تا خوانندگان بتوانند چهره قهرمانان قصه را ببینند.در واقعیت، شیشه کلاه فضانوردان لایه‌ای حفاظی دارد تا چهره آن‌ها از اشعه خورشید در امان باشد.

در همان ابتدای سفر، مشکل اساسی، کمبود اکسیژن است. آدم‌های زیادی سوار موشک شده‌اند و به تعداد مسافران، اکسیژن کافی موجود نیست.
وولف، مهندس خائن، عذاب وجدان دارد. او می‌خواهد جان دوستان خود را نجات بدهد و گناه خود را بشوید. قصدش این است که جان خود را فدای یاران خود بکند.

کلیسا از هرژه خواست این بخش قصه را تغییر بدهد یا سانسور بکند. هرژه در اینجا مبتکرانه احتمال وقوع یک معجزه را مطرح می‌کند.
وولف در نامه‌ای که از خود می‌گذارد، می‌گوید که شاید سرنوشت او مرگ نباشد و معجزه‌ای صورت بگیرد. بدین‌سان، هرژه از تلخی این مرگ می‌کاهد و به آن رستگاری می‌بخشد.

جمعه آینده، به معرفی "ماجرای تورنسل" خواهیم پرداخت.
برای علاقه‌مندان به تن تن، سایت tintin.com را توصیه می‌کنم.
اطلاعات این مطالب از آنجا استخراج می‌شود.

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling