مِــعـ🐍‍مـار Profile picture
ما کهنه‌ترین زخمیِ این جنگلِ خشکیم / تیغ و تبری نیست که ما را نشناسد

Jul 15, 2021, 22 tweets

نوستالژی یا آلرژی به مدرنیسم؟
#رشته_توییت
احتمالاً اگر امروز پزشکی برای "علائم دلتنگیِ" بیمارِ خود نسخه‌ای تجویز کند خنده‌آور خواهد بود، اما در سال ۱۶۸۸ هنگامی که "یوهانس هوفر" دانشجوی سوئیسیِ بلند پرواز رشتۀ پزشکی، در پایان‌نامۀ خود کلمۀ «نوستالژی» را ابداع کرد اوضاع چنین نبود.

در اواخر قرن هفدهم، سربازان سوئیسی‌‌ای که خارج از کشور خدمت می‌کردند با علائمی شبیه به افسردگی، برای خانۀ خود احساس دلتنگی می‌کردند.

یوهانس هوفر در پایان‌نامۀ خود برای این "احساس دلتنگی" و "آرزوی برگشت به زمان/مکان پَسین" دو کلمۀ یونانیِ nóstos ("بازگشت به خانه") و álgos ("آرزو، درد") را به هم بافت تا دردِ اشتیاق برگشت به خانه را در یک کلمه بگنجاند: نوستالژی!

نوستالژی، آمیخته‌ای از حسِ از دست دادن و آوارگی بهمراه عاشقانه‌هایی فانتزی است.
علاقه‌ای کهنه به چیزی که دیگر وجود ندارد یا هرگز وجود نداشته اما با واسطه به فرد رسیده است.
تا اواخر قرن هفدهم، برای نوستالژی با عنوان «آلرژیِ شدید» نسخه تجویز می‌شد!

پزشکان سوئیسی معتقد بودند که تریاک، زالو و سفر به کوه‌های آلپِ سوئیس می‌تواند علائم این آلرژی را مرتفع کند.
پزشکان دیگری منشأ نوستالژی را در ذهن و بدن بیمار می‌دانستند تا جایی که علائم نوستالژیک را با «هیپوکندری» یکی می‌گرفتند.

اما باورِ غالب پزشکان بر همان آلرژی بودنِ نوستالژی بود، چرا که نوستالژی را درمان‌پذیر می‌دانستند و هیپوکندری(خود بیمار پنداری) را، لاعلاج!

به مرور پزشکان دریافتند که تنهایی، زیست مصرفی، پی بُردن به بی‌اهمیتی انسان برای طبیعت، جنگ و تنش‌های اجتماعی، علاقه به صمیمیت در دهکده‌های کوچک، اعتبار خانوادگی، ریتمِ کُند و رویاگونۀ طبیعت و ثبات نسبی عصیانی علیه زمانِ حال را در فرد به وجود میآورد که آن را به آلرژی شبیه‌تر میکند

"بیمارِ نوستالژیک" می‌خواهد تاریخ را از بین ببرد و آن را تبدیل به اسطوره‌های خصوصی یا جمعی کند تا اندکی از «برگشت ناپذیریِ» زمان یا مکانی که آزارش می‌دهد، بکاهد!
از این منظر (گذشتۀ نوستالژی، حتیٰ وصف دقیقی از گذشته نیست) چرا که زمان کُندتر و مکانْ زیبا‌تر و آرام‌تر توصیف شده است.

همچنین نوستالژی «گذشته نگر» است، به همین جهت نیازهای امروز را در تخیلاتِ دیروز می‌جوید و تاثیر مستقیمی بر واقعیتِ فردا می‌گذارد.
همینجا، مثالی که می‌شود برای نوستالژی زد جنگِ بین ج.ا و عراق است؛

جنگی که با تحریک روانیِ جمهوری اسلامی ملت را علیه عراق یکپارچه کرد. آن یکپارچگیِ ملی با تبلیغ حکومت اسطوره شد و بطرزی مالیخولیایی در حافظۀ جمعی ثبت شد.
شاید برای همین است که اغلب کودکانی که آن جنگ را دیده‌اند در گذشته مانده‌اند...

شاید به همین دلیل است که نسلِ جنگ، بجای دویدن در مسیر پیشرفت، زیر سایۀ درختی در پس کوچه‌ای میلَمَد و چارۀ هر نگون‌بختی را در آن دوران طلایی! می‌بیند.

«بازگشت به گذشته و بازسازی زمان و مکانِ ایده‌آل»، هستۀ بسیاری از ایدیولوژی‌های قدرتمند امروز است. ایدیولوژی‌هایی که اتفاقاً پیش‌شرطِ بازگشت به گذشته را در مرگِ تفکر انتقادی و صرف نظر از پیوند عاطفی می‌دانند.

خطر مشخص است!
نوستالژی به جای خانۀ واقعی، شما را به خانه‌ای موهوم می‌برد، چنین شخصی در چنین نقطه‌ای آمادۀ نابود شدن و نابود کردن است.
شیوعِ جمعیِ نوستالژی، شروع انقلاب است.

بیش از صد و پنجاه سال بعد از ابداع کلمۀ «نوستالژی»، (شارل پیِر بودلر) شاعر و ادیبِ نمادگرای فرانسوی برای اولین بار در مقالاتِ خود از کلمۀ (مدرنیته) استفاده کرد.

احتمالاً آن زمان کسی حدس نمی‌زد که این دو کلمه روزی در تضاد با هم بنشینند، مخصوصاً اگر نوستالژی در جامعه‌ای سنت‌گرا ایجاد شده باشد.
در جوامع سنت‌گرا غالباً نوستالژی‌ها «پیش ساخته» و بسته‌بندی شده‌اند و مواضع قهقرایی را به عنوانِ رویای بازگشت به خانه به فردِ سنتی القا می‌کنند.

در اینجا می‌شود علائم فرد را «اسکیزوفرنیک» توصیف کرد. یک گُسست داخلی در نتیجۀ دو زندگیِ همزمان در دو دنیای متفاوت.
برای مثال به جامعۀ سنت‌زدۀ ایرانِ قبل از انقلاب برگردیم؛

سیل مهاجرت روستاییان به شهرها، سرعتِ بلاوصف مدرنیزاسیون، تصاویر جالب سر درِ سینماها، فیلم‌هایی که جوامع شهری را آلوده به اعتیاد و فحشا و ضامن‌دار کِشی نشان می‌داد، همه و همه حسِ «غربتی بودن» را به آن روستاییانِ شهرنشین داد.

شهربیگانگیِ اغلب آن مردمان خیلی زود به «شهربیزاری» انجامید و این بیزاری از مدرنیته، رانۀ اصلیِ انقلاب شد.
جادۀ نوستالژی یک طرفه رو به عقب، و جادۀ مدرنیته یک طرفۀ رو به جلو است!
انتخاب در مقیاسِ جمعی بین این دو گزینه، برگشتن به سمتِ دیگری را ناممکن می‌کند.

همانگونه که در مقیاس جمعی نمیتوان از چراغ علاء‌الدین یا موبایل‌های ساده استفاده کرد.
در مقابل، مدافعین مدرنیته به عمر کوتاهِ مردم، عدم توجه به رفاه اجتماعی، کیفیت نامطلوب زندگی و... قبل از ظهور مدرنیسم اشاره میکنند.

امروزه واژۀ نوستالژی بطور کلی معنایی غیرپزشکی دارد. حسی که با دیدن خانه‌ای روستایی، جلد گذرنامه، گندم‌زار و نوار کاست و... منتقل می‌شود. اما هر چه این واژه از پزشکی فاصله گرفته به سیاست نزدیک‌تر شده است.
بنده این واژه را به شکل بدوی‌اش میخوانم: آلرژی به مدرنیته!

از نگر بنده نوستالژی‌ها زیاد دوام نخواهند آورد، چرا که تصور امروز ما از نوستالژی‌ها مدیونِ مدرنیته است.
از گذشته نمی‌شود آینده را دید اما این پیشرفتِ آتی است که اجازه تصورِ گذشته را به فرد می‌دهد.
انسان ناچار است که پابه‌پای «فرگشتِ مدرنیته» بدود، آنکه بایستد لاجرم حذف خواهد شد.

من بابِ بچه‌های نسل جنگ و لمیدن در سایۀ درختِ پوکِ نوستالژی:

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling