samuel Profile picture
علاقه‌مند به تاریخ معاصر●

Feb 16, 2022, 34 tweets

مذاکره داریم تا مذاکره

درباره احمد قوام، سیاستمداری که استالین را کیش و مات کرد!#رشتو

"احمد قوام" نخست‌وزیر مشهور در دوران قاجار و پهلوی را در زمستان ۱۳۲۴ برای ختم به خیر کردن غائله کمونیست‌های آذربایجان (جعفر پیشه‌وری) و کردستان(قاضی محمد مهابادی)و خروج ارتش سرخ از...

2. خاک ایران، راهی اتحاد جماهیر شوروی کردند. در فضای چپ زده ایران که توده‌ای‌ها در عرصه سیاست و اجتماع دست بالا را داشتند، قوام برای جلب نظر و اعتماد روس‌ها و پیش از سفر تاریخی‌اش، نخست یک دولت ائتلافی با اکثریت وزیران چپ‌گرا و توده‌ای تشکیل داد...

3. بعد از ورود به مسکو، حواشی دیدار با استالین و گفتگوهای بی‌نتیجه با "ویاچِسلاو مولوتوف" وزیر امورخارجه شوروی بر سر موضوعات مطروحه، قوام قصد بازگشت از شوروی را داشت که بلافاصله با مخالفت‌ شخص استالین مواجه شد...

4. احمد قریشی از قول جهانگير تفضلی (از اعضای هیئت اعزامی ایران همراه با احمد قوام)درباره برخورد شخصی استالین با قوام‌السلطنه در مسکو و عکس‌العمل وی در گفتگو با حبیب لاجوردی در سال ۱۳۶۱(پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد) می‌گوید:...

5. "ما وارد روسیه که شدیم، وارد مسکو که شدیم بعد از ظهری بود، شبی بود، ما را بردند به یکی از این ویلاهایی که مخصوص مهمان‌های خارجی است. آن‌جا بودیم و بعد گفتند شب بیایید به خدمت مارشال استالین برسید. رفتیم و اول که وارد کرملین شدیم [ویاچسلاو] مولوتف [وزیر خارجه شوروی] بود و...

6. مولوتف ما را برد در اتاق انتظار مارشال استالین ، حدود یک هفت هشت دقیقه‌ای ما آن‌جا منتظر شدیم بعد در باز شد و گفتند بروید تو، پیش مارشال. می‌گفت قوام‌السلطنه رفت و پشت سرش ماها رفتیم و می‌گفت دیدیم تو اتاق هیچ‌کس نیست. یک نقشه‌ای به دیوار است و استالین وایستاده دارد...

7. این نقشه را تماشا می‌کند و پشتش هم به ما است. گفت اولین چیزی که من متوجه شدم این بود که دیدم استالین برخلاف آن غولی که ما فکر می‌کردیم خیلی آدم بالاخره پرجثه‌ای باشد دیدیم یک آدم خیلی قد کوتاه و کوچکی هم هست، ولی پشتش به ما بود دارد یک نقشه تماشا می‌کند..

8.بالکل اصلاً برنگشت به ما هیچ حرفی هم بزند. تا بعد از یک چند دقیقه‌ای مولوتوف یک سرفه‌ای کرد یک سروصدایی درآورد که این استالین برگردد ببیند چه خبر است. استالین برگشت آمد جلو و دست داد و خیلی تشریفاتی یک چند دقیقه‌ای نشست و گفت خیلی خب بروید و دو ساعت دیگر بیایید...

9. دو ساعت دیگر می‌شد ساعت یازده این موقع‌های شب. می‌گفت معلوم بود از چهره قوام‌السلطنه که واقعاً خیلی عصبانی است.
وقتی آمدیم از اتاق بیرون به مترجم که کسی گویا به اسم حبیب دُری بوده همچین اسمی حبیب دُری مترجم بوده آن‌جا. می‌گفت [قوام‌السلطنه] به این [مترجم] گفت که...

10. «به آقای مولوتف بگویید که دیگر لزومی نداره ما امشب جلسه‌ای داشته باشیم چون ما داریم برمی‌گردیم و این چمدان‌های ما را هم بگویید از ویلا بگذارند توی ماشین و برمی‌گردیم فرودگاه ما برمی‌گردیم برویم مملکتمان. ما حرفی نداریم با هم."...

11.می‌گفت ماند مترجم و یک مدتی مکث کرد که ببیند درست دارد می‌شنود. [قوام‌السلطنه] گفت آقا همین که گفتم عین این را شما ترجمه کنید. گفت عین این را ترجمه کرد به مولوتف و مولوتف گفت چرا چطور شده؟ گفت «برای این‌که به من اهانت شده...

12. شما صدراعظم ایران را نمی‌توانید ده دقیقه بیست دقیقه تو اتاق انتظار نگه دارید بعد هم که من وارد اتاق می‌شوم مارشال دارد نقشه تماشا می‌کند پشتش به من است بی‌احترامی به من کرده من تحمل این را ندارم و برمی‌گردم و هیچ حرفی هم ندارم هر کار هم می‌خواهید بکنید بکنید.

13. تصمیم شما خیلی قوی است و زورتان می‌رسد هر کار می‌خواهید بکنید بکنید ولی حق اهانت به من را ندارید. و حق اهانت را به من ندارید و من برمی‌گردم. مولوتف هم گفت این‌که نمی‌شود گفت نه همین که هست هست و خواهش هم می‌کنم من هم از این‌جا می‌روم سفارت ماشین بفرستید...

14. چمدان‌های ما را بیاورند ما برمی‌گردیم همین امشب ، بعد راهش را کشید رفت. بعد از نیم‌ساعت فوری مولوتف برگشت و دور زد که آقا مارشال خیلی عذرخواهی کردند این سوءتفاهم شده همچین چیزی نبوده و برگردید شام را با مارشال بخورید می‌گفت وقتی برگشتیم اصلاً ورق برگشته بود...

15.مارشال استالین خیلی روی خوش نشان داد و خیلی پذیرایی گرمی کرد و خیلی احترام گذاشت به قوام‌السلطنه و این‌ها می‌گفت خلاصه این‌ها دیدند قوام‌السلطنه یک آدمی نیست که بتوانند روز اول بترسانندش و این‌ها. این کارها واقعا از شجاعت آقای قوام بود."...

16.رفیق استالین و زیردستانش در واقع قوام را نه به چشم یک میهمان دیپلماتیک که در حقیقت به مثابه یک گروگان مهم سیاسی نگاه می‌کردند؛ گروگانی که باید با قبول شروط روسیه(خودمختاری و جدایی آذربایجان و کردستان و ایجاد پایگاه دائم نظامی در خاک ایران) به کشورش بازگردد و...

17. تنها کارش این باشد که شاه و مجلس را وادار به پذیرفتن این شرایط نماید.

ولی از آنجا که کار نیک کردن از پُر کردن است، مارشال استالین هم برای دوام بیشترِ معامله، قوام را اجباراً در مسکوی برفی میهمان خود نگاه می‌دارد. از آنسو حضرت اشرف هم(لقب درباری قوام که محمدرضاشاه ...

18. به او داد و دوباره از او پس گرفت) که پیرِ عرصه‌ی سیاست بود. به سرعت دست رفیق استالین را می‌خواند و در خلال این گروگانگیری غیررسمی دیپلوماتیک بیکار نمی‌نشیند و با کارت‌هایی که در دست دارد بهترین بازی ممکن را انجام می‌دهد تا بیشترین امتیاز را از روس‌های نابکار بگیرد...

19. او به روس‌ها در ازای خروج نیروهای نظامی‌شان از کشور و حل مسئله آذربایجان توسط حکومت ایران بدون دخالت نیروهای خارجی‌، قول استخراج نفت از میادین شمالی کشور را می‌دهد (به واسطه قرارداد مشهور قوام_سادچیکوف که در عمل هرگز اجرا نمی‌شود)...

20. اما در همان زمان از طریق گفتگو و مصاحبه با رادیوهای غربی در شوروی، مناقشه پیچیده ایران و روسیه را از یک تنش به ظاهر کوچک منطقه‌ای بین دو همسایه، به یک بحران سیاسی_نظامی بین‌المللی میان ابرقدرتهای جهانی تبدیل کرده و مسئله را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع می‌دهد...

21. غرب(به ویژه آمریکا) به شدت واکنش نشان داده و به روسیه بابت تخلیه فوری خاک ایران ضرب‌الاجل می‌دهند و از روس‌ها می‌خواهد تا به تمامیت ارضی ایران احترام بگذارند. روسیه هم دست از پا درازتر ناچار می‌شود تا در بهار ۱۳۲۵ به سرعت خاک ایران را ترک کرده و...

22. این موضوع را رسماً از رادیو شوروی اعلام نماید.
از آنسو اتحاد جماهیر شوروی هم که عرصه را بر خود تنگ می‌بیند و از یک سو بازی را در مجامع بین‌المللی باخته است، ترجبح می‌دهد که دست‌کم امتیاز اقتصادی مهمش از ایران را نقداً به چنگ آورد، ولی این بار هم احمد قوام چنین بهانه می‌کند..

23. که مجلس فعلی، دولت را از مذاکره و دادن امتیاز به کشورهای خارجی بدون تصویب مجلس منع کرده‌است(قانونی که با درایت و رهبری محمد مصدق در مجلس تصویب شده بود). به همین دلیل روس‌ها را ترغیب می‌کند که عجالتاً از خاک ایران خارج شوند تا او انتخابات زودهنگام مجلس را برگزار کند و...

24. به آنها تضمین می‌دهد که اکثریت مجلس آینده نیروهای وفادار به دولت قوام خواهند بود و امتیاز نفت شمال را به شوروی خواهند داد، ولی این اتفاق هرگز رخ نمی‌دهد!
برخی اقوال تاریخی می‌گویند که احمد قوام تنها سیاستمداری در جهان بوده که ژوزف استالین برای روشن کردن سیگار...

25.سیگار او شخصاً فندک روشن کرده است.
استالین مخوف و حسابگر همان حاکم کارکشته‌ای بود که چرچیل پس از اتمام گفتگوهای سه جانبه‌اش با او و روزولت در کنفرانس تهران در قلب جنگ جهانی دوم به صورت خصوصی به یکی از نزدیکانش گفته بود که:
"این استالین بود که همه‌‌ی ما را خر کرد!"

26. اما در کمال ناباوری همان استالین باهوش و شکاک که به عالم و آدم بدبین بود، چنان به صداقت و وفاداری قوام به شوروی اعتماد کرده بود که حتی لحظه هم به ذهنش خطور نمی‌کرد که این‌گونه در شطرنج‌ِ سیاست توسط او تحقیر و کیش و مات شود...

27. رفیقِ سرخ از باختن قافیه به او و اصرار مکرر قوام بر خروج نیرو‌های شوروی از ایران و پایان خودمختاری آذربایجان به شدت عصبانی و سرخورده شده بود. قوام در مکاتبه با استالین اعلام کرده بود که تنها پس از پذیرش این خواسته حکومت ایران از سوی اتحاد جماهیر شوروی است که...

28. او تضمین می‌دهد تا بر مخالفت مجلس وقت با قرارداد نفتی میان شوروی و ایران غلبه کند(در واقع این تضمین، چیزی جز یک دروغ دیپلماتیک و هوشمندانه نبود!). استالین می‌دانست که سیاستمدار ایرانی می‌تواند او را فریب دهد. او بر روی نامه‌ای از قوام در کنار تضمین‌های موهوم او، با مداد نوشت:

29. "سوولوچ! "(رذل!)
در عرصه سیاست‌ورزی تقریباً هیچ "نمی‌دانیم" چون تاریخ "نمی‌خوانیم"، علت و سببی دارد. تاریخ برای هرکس _خاصه سیاستمدار یا دولتمرد_کلاس درسی واجب و حیاتی است.(و بدیهی است که همه ماجرا هم به تجربه تاریخی ختم نمی‌شود!)...

30. تاریخ نام دیگرش "تجربه" است و تقریباً همگان آدم عاقل را کسی می‌دانند که درس گرفتن از تجربیات پیشین، گره‌گشای مشکلات فعلی اوست.
🔴پی‌نوشت: احمد قوام در کنار سید حسن تقی‌زاده یکی از شخصیت‌های بسیار پیچیده و بحث‌برانگیز در تاریخ معاصر سیاسی ایران است و...

31. و دربارهٔ او نظرات به شدت متفاوت و متضادی وجود دارد. خیابان "سی تیر" فعلی در تهران تا پیش از سرکار آمدن دولت دکتر مصدق به افتخار خدماتش "قوام السلطنه" نام داشت و خودش نیز ساکن خانه‌ای مجلل در همان ، خیابان بود، اما پس از آغاز دولت دکتر مصدق ...

32. خانه‌اش توسط مخالفین غارت و ویران شد و او ناچار شد برای مدتی در اروپا پناهنده شود. خودش درباره کارنامه سیاسی‌اش چنین گفته است:
"بالاخره روزی خواهد رسید که مردم بی غرضی در این مملکت اوراق تاریخ را ورق بزنند و از میان سطور آن، حقایق مربوط به زمان ما را بخوانند…

33. من می‌روم و تاریخ ایران قضاوت خواهد کرد که به روزگار این ملت چه آمده‌است و به پاداش فداکاری‌های خادمین مملکت چه رفتاری شده‌است."

اگر مایل بودید #ريتويت کنید

منابع:

در تیررس حادثه | حمید شوکت

خاطرات سیاسی قوام السلطنه | غلامحسین میرزا صالح

قوام السلطنه | فاطمه تقی زاده

سیاستمداری که استالین را کیش و مات کرد| ⁨رضی‌الدین طبیب⁩

قوام السلطنه | باقر عاقلی

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling