این که اگر رهبری ارتش به دست #کلنل_محمدتقی_خان_پسیان یا هر افسر دیگری که بیش از #رضاشاه نماینده قابل اعتماد #مشروطیت ایران بود می افتاد, تاریخ ایران در دهه های 1300 و 1310 تا چه اندازه ممکن بود متفاوت شود, پرسشی است که تنها با حدس و گمان می توان به آن پاسخ داد...
شاید در این خصوص مقایسه ای با تحولات ترکیه در دوره حکومت یک افسر تجدد خواه دیگر, #مصطفی_کمال_آتاتورک, آموزنده باشد. هرچند رضاشاه و مصطفی کمال هر دو اقتدار طلب,حتی دیکتاتور مآب, بودند. اما نظام هایی که هر کدام مستقر ساختند, هم در عملکرد روز مره شان و هم در نتایجشان برای آینده...
بسیار متفاوت بودند. کمال همواره مراقب بود که برای اقداماتش در پی #مشروعیت باشد و آن ها را بر اصولی #قانونی مبتنی سازد. او ارتش را از دخالت در زندگی سیاسی بازداشت و یک حزب سیاسی بادوام, حزب جمهوری خواه خلق, را بوجود آورد, که سرانجام این آمادگی را داشت که از قدرت دست بکشد,...
و کاری کرد که ترکیه درگیر جنگ جهانی دوم نشود. او از وسوسه استفاده از اسلام در لحظه های بحرانی پرهیز کرد و کوشید در "شش پیکان کمالیسم" به اقداماتش انسجام تئوریک بخشد.
#پادشاه_موروثی که #رضاشاه ایجاد کرد هیچ کدام از این خصیصه های مثبت را نداشت. مدرن سازی ایران, که به هر صورت بسیار ضعیف تر از انی بود که در ترکیه صورت می گرفت, در شرایط حکومت شخصی مطلقه و استبدادی انجام شد و تغییر عمده سیاسی حضور یک خاندان سلطنتی دیگر در مرکز نظام بود.
یگان افسری ژاندارمری ایران از بسیاری جهات در معرض همان تجربیات سازنده ای قرار گرفته بود که افسران ترک های جوان در ارتش عثمانی. شاید ایران تحت رهبری برآمده از این منبع دومی( کلنل محمد تقی خان پسیان) مسیری نزدیک تر به مسیر ترکیه دوره کمال را طی می کرد,...
نهادهای استوارتری را بنا می نهاد و به ثبات بیشتری دست می یافت.
البته تلاش های رضاشاه در مدرن کردن ایران رو نباید نادیده گرفت ، ایران مدیون همچین انسانهای وطن پرستیست
Share this Scrolly Tale with your friends.
A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.