Persian Banksy🤨🧐 Profile picture
Political and strategist analyst لایک کردن منشنهاوتوئیتها به منزله تایید نیست ینی خوندم مطلب رو ، اغلب ری پستها برای اینه که به صلاحدید خودتون عمل کنید

Apr 1, 2023, 32 tweets

دو کلوم حرف #تاریخ
نبرد #نهاوند به روایت من
درسته که شما ملت وقتی از جنگهای اعراب و ایرانیان صحبت میکنید فقط و فقط از نبرد #قادسیه صحبت میکنید و جلزوولزتون برای نبرد قادسیه است .
اما خود اعراب و تمام مورخین بزرگ ، نبرد مهم مابین اعراب و ایرانیان رو نبرد #نهاوند میدانند .

۱.
درواقع ، اونها درستم میگن چرا که در نبرد نهاوند برای همیشه کمر ایران شکست و دیگر پس از آن نبرد #ساسانیان نتوانستند نیروئی برای مقابله با اعراب بسیج کنند ‌و به این ترتیب اشغال ایران تمام شد ، هرچند که تا تقریباً ۱۰۰ سال بعد تکمیل نشد
خود اعراب هم به این نبرد

۲.
میگویند ، #فتح‌الفتوح ، پیروزی پیروزیها .
البته برعکس ایرانیان امروز ، ایرانیان آن زمان هم به اهمیت این نبرد واقف بودند و هرآنچه را که در توان داشتند به میدان آوردند برای دفاع از زادبوم خود .
و‌ نباید فراموش کنید که در #قادسیه تیسفون پایتخت ساسانیان به دست اعراب

۳.
افتاد ، اما خوب ، تیسفون حداقل دوبار دیگر به دست دشمن خارجی فتح شده بود .
اما نبرد نهاوند ، تقریباً اولین نبرد ایرانیان در داخل فلات مرکزی ایران و سلسله جبال زاگرس با نیروی خارجی از زمان حمله اسکندر به ایران تا آن زمان بود .
ایرانیان در این نبرد مابین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نیرو

۴.
بسیج کردند و در مقابل ، اعراب تنها با ۳۰.۰۰۰ نیرو پا به میدان گذاشتند .
پس از قادسیه :
شاهنشاه یزدگرد سوم که تیسفون را ترک‌ کرده بود به همراه بزرگان خاندان ساسان و خانواده‌اش در‌ نهاوند مستقر شده بود و به یکباره شگفت زده دید که دسته دسته ایرانیان به سوی وی شتافته و درخواست

۵.
پیوستن به سپاه وی را دارند ، به این ترتیب سپاهی مابین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار‌ نفر تشکیل شد . از اون طرف جاسوسان ایرانی طرفدار اعراب به انها خبر رساندند که ایرانیان دارند دور شاهنشاه خود جمع میشوند تا با دشمن متجاوز خارجی مبارزه کنند . تمام این افرادی که به شاهنشاه

۶.
میپیوستند ، از دم کسانی بودند که سرزمینهای آنها به اشغال اعراب درآمده بود و شیوه حکومت کردن اعراب رو به چشم دیده بودن . این بود که ننه مرده‌ها همه از دم الفرار به سمت نهاوند برای پیوستن به شاه جهت مقابله با‌ اهریمنان خارجی .
این اقبال به شاه و جمع شدن نیروی داوطلب برای نبرد

۷.
با دشمن خارجی ، هیجان زیادی مابین اطرافیان شاهنشاه ایجاد کرد و هرکسی پیشنهادی میداد و هر ننه قمری خودش رو انداخته بود جلو که خودی به شاه نشون بده .
اما یزدگرد میدونست که این جماعت چه حروم‌زاده‌های حروم‌لقمه‌ای هستند و به هیچکدوم میدون نمیداد . در نهایت این حضرات

۸.
بزرگان و شارلاتانهائی که خاندان ساسان رو به این روز انداخته بودند ، فهمیدن که یزدگرد به این جماعت میدون نمیده .
و اگر زد و ایرانیا پیروز شدن سر اینها بیکلاه میمونه .
این بود که همگی پس از مشورت به این نتیجه رسیدن‌ که ینفرو به عنوان فرمانده نیروهای ایرانی به شاه زور چپون کنند

۹.
چون پس از پیروزی از قِبَل وی میتوان شاه رو وادار کرد که همون امتیازات قبل رو بهشون بده . فراموش نکنید که این افراد و خاندانها همونهائی بودند که موجبات قتل خسروپرویز رو فراهم کردند و سپس تمام برادران و خواهران کَواد دوم (قباد دوم) رو کشتن و پس از مرگ قباد تنها

۱۰.
طی ۴ سال ۱۲ شاه را به قدرت رساندند و کشتند .
حالا اعراب عیش این حضرات رو در تیسفون تیش کرده بودند و در اوج ناامیدی این جماعت ، به یکباره مردمی که از دیدن اژدها وحشتزده شده بودن به سوی همین عقربها اومدن تا به کمک‌ آنها وطن رو نجات بدن .
حضرات در مشورتهائی که کردن به این

۱۱.
نتیجه رسیدن که بهترین فردی که میتوان برای فرماندهی برگزید جناب عالیجناب مستطاب ارتشبد #پیروز_خسرو است . پیروز مناسبترین فرد برای این افراد بود .
اولاً رهبرجناح پارسیها بود و برای همین از بزرگترین عوامل و بانیان وضعیت به وجود آمده بود ثانیاً پیروز یک ژنرال بازمانده از

۱۲.
اسکولها امیدوار بودند که وی اعراب رو شکست بده و بشه قهرمان ایران زمین و بعدم گوز و میده و قبض رو میگره و میره بغل اهورامزدا در لالالند و ایران میموند و همین حضرات برای غارت بیشتر .
خلاصه که همه راه افتادن و با شعار یا مرگ یا پیروزجون که شاه رو مجبور کنند

۱۳.
که وی را به فرماندهی سپاه ایران نصب کنه .
هرچی شاه گفت و داد زد که بابا این بنده خدا ۸۸ سالشه ، نمیتونه فرماندهی کنه ، نمیتونه سوار اسب بشه ، نمیتونه از خودش دفاع کنه ، از همه مهمترین فهرست شکستهاش از اعراب سر به فلک‌ میکشه (وی در نبردهای قادسیه ، جلولا ، وَلَجِه و کردستان

۱۴.
شکستهای عظیمی از اعراب خورده بود ، در قادسیه هم موجب اصلی شکست شد) به کَت حضرات فرو نمیرفت که نمیرفت و مرغ این بزرگان یک پا داشت .
از اون طرف هم توسط عواملشون در میان مردم خرتر از الاغ شایعات عجیب و قریب از رشادتها و پهلوانیهای پیروز خسرو پخش میکردن و به ملت چپونده

۱۵.
بودن که اگر این فرمانده بشه ، کار اعراب تمامه و اگر کس دیگری فرمانده بشه بدبختین ، ملت اسکول هم افتادن گِل همین دزدا و زالوها و شدن آلت دستشون ، صبح به صبح شعار که یا مرگ یا خسروخان دور امارت شاه دفیله میرفتن .
بالاخره خبر رسید که سپاهی از اعراب به

۱۶.
فرماندهی #نعمان‌ابن‌مُقرَن داره از سمت خوزستان به سوی نهاوند می‌آید و شاهنشاه بیچاره در کمال ناامیدی و استیصال پیروز‌ خسرو رو به فرماندهی سپاه ایرانیان منصوب‌ کرد .
القصه ، بزرگان و مردم همگی رفتن سراغ جناب اسپهبُد و خیلی با احتیاط و یواش و سوسکی ، جوری که یوقت

۱۷.
خدائی نکرده زبونم لال بواسیرش نزنه بیرون ، یا باد فتخش نترکه بلندش کردن و آوردنش به سرآپرده شاهی
در اولین جلسه‌ جنگیی که با حضور فرمانده جدید برگذار شد پیروز پیشنهادی مشعشعانه و عالی برای جنگ داد .
در قلعه نهاوند قایم بشیم و سنگر بگیریم .
شاه حیرت زده مونده بود که این

۱۸.
اسکول چی داره میگه ؟
و فریاد 😡🤬 شاه به آسمان رفت که مرتیکه کسخل این چه پیشنهادیه ؟ این همه سرباز و برتری عددی و تجهیزات و این دشت پهناور نهاوند رو که مناسب برای مانور سوار نظامه رو بزاریم کنار بریم تو قلعه قایم بشیم ؟
شاه داد میزد که این مرتیکه از زور پیری

۱۹.
خرفت شده .
اما بزرگان بهش یادآوری کردن که دیگه دوران خسروانوشیروان و قبلیا تموم شده و الان دیگه صدات در بیاد تیکه بزرگت گوشته ‌رووولَکَم از اون طرف ملت بدبخت هم فکر میکردن اینها دارند نقشه نابودی اعراب رو میکشن و همه مطمئن بودن که تا چند ماه دیگه برمیگردن سر خونه

۲۰.
زندگیهاشون حالا اگه ی ننه مرده‌ای جرعت میکرد و میگفت شاید شاه درست میگه و این مرتیکه شاششم نمیتونه کنترل کنه و چطوری میخاد اعراب رو شکست بده ؟ تا روده‌هاش رو نمیکشیدن بیرون و دور گردنش نمیپیچیدن ولش نمیکردن اما پیروزخسرو اشتباه نکرده بود ، او با توجه به سن و سالش

۲۱.
و اینکه نمیتونه مثل آدمهای جوان کارهای روزمره‌اش رو انجام بده ، این طرح را داده بود . قلعه خوب بود ، میشست رو تخماش اون بالا و فرماندهای میکرد ولی در همون جلسه شاه به یک امر مهم پی برد و آن اینکه این پیشنهاد پیروز نیست ، پیشنهاد همین مادرق..به‌هاست و درواقع اینا

۲۲.
پیروز رو گذاشتن جلو و همه پشت سرش قایم شدن که کاراشون رو‌ پیش ببرن و اگر هم شکست خوردن بندازن گردن پیرمرد ننه مرده حال در میان فرماندهان ایرانی دعوا و اختلاف بود و همه تو سروکله هم میزدن ، اما از اون طرف سپاه اعراب ، همگی به دنبال ۱ فرمانده شجاع و ماهر و زبردست دقیقه

۲۳.
به دقیقه به نهاوند نزدیک میشدند .
جالبه که اعراب در تمام مسیری که طی میکردند از میان کوه‌های بلند و تنگه‌های زیادی عبور کردند که مهمترین آنها تنگِ هرمز بود و در هر یک از این تنگه‌ها میشد اعراب رو گیر انداخت و تا آخرین نفر آنها را قتلعام کرد .
ینی دقیقاً کاری که

۲۴.
شاهان اشکانی در هنگام ضعف با رومیان میکردند. و ورود به فلات مرکزی ایران برای رومیان ، عیناً مانند ورود به خود جهنم بود ‌.
اما اکنون هیچ نیروئی برای جنگهای پارتیزانی و نامتقارن نبود ، چرا که فرماندهان ایرانی داشتند تو سروکله هم میزدن .
سربازان هم الکی مثل شاسکولا

۲۵.
شاد بودن که ما زیادیم و بیشمار ، پس حتما پیروزیم .
در نزدیکیهای نهاوند ، سلمان فارسی (حضور سلمان مشکوکه) به همراه نیروهائی اندک به سپاه اصلی پیوستند و اکنون تعداد آنها به ۳۸.۰۰۰ نفر رسیده بود .
اعراب با چنین بضاعتی وارد دشت نهاوند شدند و با کمال تعجب

۲۶.
متوجه شدند که ....
ولش کن دیگه حوصله‌ام سر رفت ،
خلاصه همین دیگه
آخرش این شد که شاه قبل از رسیدن اعراب به نهاوند اومد وسط سپاه و یَیَیَک سخنرانی قراء براشون کرد و گفتشون آباریکلا که انقد برای زاد و رود و مملکتتون جانفشانی میکنید ، منم دارم میرم ری براتون نیروی

۲۷.
کمکی جمع کنم بفرستم .
و با همراهانش و فرماندهان دیگرش و خانواده از نهاوند زد بیرون و رفت به سمت ری .
در میون راه هم تعداد زیادی از فرماندهان و نظامیانی که دورش بودند پراکنده شدن و رفتن دنبال زندگی خودشون ، چون فهمیدن که با این ملت خیلی الاغ متعصب دهن بین ،

۲۸.
که به راحتی میشه. افسارش زد و به هرسمتی کشیدش و به سرعت جهت تعصباتشون هم عوض میشه نجات ایران ینی سراب و خواب و خیال .
خلاصه که در جنگ هم ایرانیان شکست سختی خوردند و با وجود برتری عددی بیش از ۳۰.۰۰۰ کشته دادن و الباقی هم از دم منهذم و فراری شدن ، تنها حسن این

۲۹.
نبرد اما این بود که اعراب موفق شدن به پیروزخسرو یا هرمزان دست یافته و وی را بکشند .

۳۰.
خلاصه که عزیزم ، شما قادسیه‌ات رو سال ۱۳۵۷ باختی گُلم .
مونده نهاوند که الان در آستانه‌اش ایستادی . ایشالا با این هرمزانها و پیروزخسروها پیروز بشی عزیزم .
منم از همینجا برای موفقیتتون دعا میکنم .
🤣😂🤣😂
فقط یادت نره این نهاوندتم باختی ، قبل از فحش‌ دادن به

۳۱.
زمین و زمون ی نگاه تو آئینه بنداز .
اونی که باید فحش بخوره‌رو اونجا میبینی

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling