به خاطر شغلم چند ساله که علاوه بر ترجمه، متن‌های ترجمه‌شدۂ مختلفی (از مترجم و نامترجم) در حوزۂ ادبیات و علوم انسانی رو با متن اصلی مقابله و ویرایش می‌کنم؛ شاید از زمانی که با دوست عزیزم، علی معتمدی، گروه «کارگاه ترجمه» رو توی فیسبوک راه انداختیم، یعنی سال ۱۳۹۰.
توی این مدت خیلی چیزها از ترجمۂ دیگران یاد گرفتم. می‌خوام توی این رشته‌توییت آموخته‌هام و ایرادهای ترجمانی رو بنویسم، شاید یه روزی به درد کسی خورد. سعی می‌کنم هفته‌ای حداقل دو سه تا نکته بنویسم و با هشتگ دسته‌بندی‌شون کنم. مشارکت در بحث و ری‌توییت هم که مزید امتنان است 😊
قبل از هر چیز چند تا نکته‌ی کلی (با شماره‌بندی) می‌گم و بعد می‌رم سراغ ذکر مصیبت اصلی.
اولِ کار، واحد تحلیل ترجمه رو واحدهای خرد زبانی، مثل واژه و عبارت، در نظر می‌گیرم و اگر عمری باقی موند و محدودیت‌های توییتر اجازه داد، می‌رم سراغ واحدهای بزرگ‌تر (مثل جمله) و لحن و...
البته قرار نیست فقط از ایرادهای ترجمه بنویسم؛ به ترجمه‌ها و معادل‌های ترجمانی خوب هم اشاره می‌کنم. خودم عادت دارم معادل‌های خوب رو توی دیکشنری‌ام می‌نویسم تا در صورت لزوم و هم‌خوانی با بافت متن ازشون استفاده کنم. ناخودآگاه از نظریه‌های زبان‌شناسی و ترجمه‌پژوهی هم استفاده کرده‌ام.
۱/در ترجمه می‌تونیم ساختمان واژه‌های متن مبدأ رو، به شرط حفظ معنا، عوض کنیم و مثلاً واژۀ ساده رو به مرکب، یا مرکب رو به مشتق، یا مشتق رو به ساده و... ترجمه کنیم. مثلاً go back (فعل مرکب) رو می‌شه به «برگردید» (فعل مشتق پیشوندی) ترجمه کرد.
#تغییر_ساختواژی
۲/گاهی توی ترجمه می‌تونیم وجه فعل رو از اخباری به التزامی یا بالعکس تغییر بدیم
"We make a commitment to respect life, so that every person "is treated humanely
ما متعهد می‌شویم که حیات را حرمت نهیم تا با هر شخصی رفتار انسانی «شده باشد»
#تغییر_وجه_فعل
۳/بهتره فعل مجهول دارای فاعل رو به فعل معلوم ترجمه کنیم.
All these points "are supported" by Plato
همهٔ این نکته‌ها را افلاطون «تأیید می‌کند».
#تغییر_جهت_فعل
۱/۳اگر فعل جملۀ مجهول فاعل نداشته باشه، می‌تونیم اون رو به فعل معلوم خنثایی ترجمه کنیم که کنشگری نداره
"I cannot pretend to know how writing "ought to be done
من نمی‌توانم مدعی بشوم که می‌دانم چگونه "باید نوشت".
#تغییر_جهت_فعل
۴/در ترجمه می‌تونیم فعل‌های گذرا رو به فعل‌های ناگذرا ترجمه کنیم
All information "is" within reach
کلیهٔ اطلاعات را در اختیار «داریم».
یا بالعکس:
Peace "eludes" us
صلح از ما «می‌گریزد».
#تغییر_گذرایی_فعل
۵/خیلی اوقات با توجه به بافت متن می‌تونیم زمان افعال رو توی ترجمه تغییر بدیم، چون رابطۀ یک‌به‌یک بین زمان افعال انگلیسی و فارسی وجود نداره
"Our exile "will end
هجران ما را پایانی «است»
#تغییر_زمان_فعل
۶/می‌تونیم بنا بر مقتضیات جمله و دستور زبان اسامی/ضمایر جمع رو به اسامی/ضمایر مفرد یا بالعکس ترجمه کنیم
"both "feet
هر دو «پا»
#تغییر_اسم_ضمیر
۷/می‌تونیم توی ترجمه بعضی از عبارات رو که قرینۀ لفظی‌شون توی جمله هست، حذف کنیم یا به‌اصطلاح از اون‌ها فاکتور بگیریم
a question "so" vast and "so" important
مسئله‌ای «چنین» فراخ و مهم
#حذف_اجزای_متن_مبدأ
۱/۷گاهی توی ترجمه می‌شه حذف به قرینۀ معنایی هم انجام داد؛ یعنی اون بخشی از متن رو حذف کرد که نبودش آسیبی به معنای متن مبدأ نمی‌زنه و به نظر می‌آد حشوه
At "the age of" twenty-one
در بیست‌و‌یک سالگی
#حذف_اجزای_متن_مبدأ
۲/۷البته باید مراقب باشیم هر چیزی رو حشو ندونیم و این کار باعث نشه جملۀ مبدأ رو قلع‌وقمح کنیم به این بهانه که حذف این عناصر به معنای متن آسیب نمیزنه! تشخیص حشو بودن شمّ زبانی تربیت‌شده‌ای میطلبه که داشتنش جز با انس با زبان و متون استوار فارسی امکانپذیر نیست.
#حذف_اجزای_متن_مبدأ
۳/۷گاهی بدون قرینه هم می‌شه عناصری رو از متن حذف کرد؛ البته باز هم به شرطی که معنای متن مبدأ آسیب نبینه. مثلاً در اکثر موارد حرف تعریف «a/an» توی زبان فارسی ترجمه نمی‌شه:
A" statesman ought to be wise"
دولتمرد باید انسان خردمندی باشد.
#حذف_اجزای_متن_مبدأ
۴/۷گاهی میتونیم بنا به ضرورت عنصری رو حذف کنیم و به جبرانش، عنصر دیگه‌ای رو به متن اضافه کنیم
I do not know "if" my experience can serve as some kind of example to future generations
نمی‌دانم‌ تجربیاتم میتواند سرمشقی‌ برای‌ نسلهای‌ آینده‌ به‌ شمار آید «یا نه‌»
#حذف_اجزای_متن_مبدأ
۸/جز حذف و اضافۀ عناصر، نوع دیگه‌ای از جبران هم توی ترجمه هست: دو یا چند تغییر هم‌زمان در عین حفظ معنای جمله. مثلاً توی ترجمۂ زیر فعل منفی به فعل مثبت ترجمه شده و به جبرانش، متضاد صفتِ جانشین اسم اومده:
"He was not "mature
او "ناپخته" بود.
#جبران_در_ترجمه
۹/توی ترجمه گاهی برای روشن‌تر کردن معنای متن می‌تونیم عناصری رو به متن مقصد اضافه کنیم، عناصری که توی معنای متن مبدأ تلویحاً وجود دارن:
Would that they had never been born
کاش هرگز «از مادر» نمی‌زادید!
#ترجمه_توضیحی
۱/۹این شگرد از مهم‌ترین دلایل طولانی‌تر شدن متن مقصد در مقایسه با متن مبدأ است. اما همون‌طور که در حذف عناصر از متن مبدأ باید احتیاط به خرج بدیم که هر عنصری رو حشو ندونیم، در افزودن عناصر به ترجمه هم باید مراقب باشیم هر عنصر حشوی رو وارد ترجمه نکنیم.
#ترجمه_توضیحی
۱۰/مترجم می‌تونه گاهی پاش رو فراتر بذاره و مفهومی رو که از متن مبدأ در یافته، به زبان خودش بازگو کنه. این‌طور مواقع، ترجمه با توجه به مفهوم متن مبدأ و نه صرفاً واژه‌هاش انجام می‌شه و عناصر متن مقصد مابه‌ازای دقیقی توی متن مبدأ ندارند. مثال در توییت بعدی.
#ترجمه_مفهومی
۱/۱۰‌.
They "identified" closely with the Remonstrant movement
خود را از نهضت معترضان «جدا نمی‌دانستند»
#ترجمه_مفهومی
۲/۱۰البته باز هم باید دقت داشته باشیم که این شگرد از مصادیق بارز ترجمۀ ناوفادار به شمار می‌ره، ترجمه‌ای که با خیانت به واژه‌های متن مبدأ، به مفهومش (یعنی افکار نویسنده) وفادار می‌مونه. در نتیجه در استفاده از این شگرد حساس باید دقت به خرج بدیم.
#ترجمه_مفهومی
۱۱/در ترجمه می‌تونیم عناصری رو به متن مقصد اضافه کنیم که توی متن مبدأ به قرینۀ لفظی حذف شده‌اند یا بنا بر ملاحظات دستوری مستتر هستند:
"our object in this and the next "chapter
هدف ما در این «بخش» و «بخش» آینده
#افزودن_برخی_عناصر_به_ترجمه
۱۲/گاهی می‌تونیم با در نظر گرفتن سبک متن مبدأ بعضی از عناصر متن مبدأ رو به صورت استعاری ترجمه کنیم:
"They should be entirely "disbelieved
آن‌ها را باید یکسره «با چشم ناباوری نگریست».
#ترجمه_استعاری
۱/۱۲حتی می‌تونیم استعاره‌های متن مبدأ رو هم تغییر بدهیم؛ یا به عبارت دیگه یک استعاره رو به استعاره‌ای دیگه ترجمه کنیم:
I was willing to "sacrifice" all attempts at aesthetic excellence
حاضر بودم «قید» هرگونه زیبایی بیان را «بزنم».
#ترجمه_استعاری
۱۳/در ترجمۀ اصطلاحات می‌تونیم از اصطلاحات قالبی معادل در زبان مقصد استفاده کنیم:
In other words
به عبارت دیگر
استفاده از این شگرد نیازمند گنجینۀ ذهنی پرباری از اصطلاحات زبان مقصد است. هرچه شناخت مترجم از زبان مقصد بیشتر، استفاده از این شگرد راحت‌تر.
#ترجمه_اصطلاحی
۱۴/گاهی می‌تونیم برای حفظ حال و هوای متن مبدا، یا به دلیل نبود معادل مناسب، عدم توافق عموم سر یک معادل خاص یا حتی ترجمه‌ناپذیریِ تمام وجوه یک واژه، بعضی از واژه‌ها رو از زبان مبدأ وام بگیریم.
#وام‌گیری_واژگانی
۱/۱۴این وام‌گیری ممکنه برای واژه‌های ساده‌ای مثل کنترل (control) و زیگزاگ (zigzag) یا حتی واژه‌های تخصصی‌تری مثل مانترا (mantra) و دیالکتیک (dialectic) مصداق داشته باشه.
#وام‌گیری_واژگانی
۲/۱۴این شگرد موقتیه (یعنی به محض جا افتادن یک معادل برای واژه‌ای، باید از اون معادل استفاده کنیم) و باید آخرین راهکار برای ترجمۀ واژه‌ها و اصطلاحات تخصصی باشه (یعنی مطمئن باشیم که این واژه هیچ معادلی توی زبان مقصد نداره یا معادلش برای متن مورد نظر ما ناکارآمده).
#وام‌گیری_واژگانی
۳/۱۴نکتۀ دیگه دربارۀ وام‌گیری اینه که شیوۀ آوانگاری و ضبط کلمات بیگانه (به‌خصوص اسامی خاص) دستورالعمل نسبتاً مشخصی داره که بهتره ازش تبعیت کنیم تا وام‌واژه با قواعد آواشناختی زبان مقصد منافات نداشته باشه.
#وام‌گیری_واژگانی
۱۵/از رایجترین تغییراتی که توی ترجمه اتفاق می‌افته، تغییر نقش دستوری واژه‌هاست. توی ترجمه‌ها بارها می‌بینیم که مترجم بدون این‌که معنای متن مبدأ رو تغییر داده باشه، با تکیه بر دانش زبانی خودش، اسم رو به صفت، صفت رو به قید، قید رو به فعل و... تبدیل کرده.
#تغییر_نقش_دستوری
۱/۱۵ مثال تغییر نقش دستوری توی ترجمه:
"the idealism of the "Greeks
ایده‌آلیسم «یونانی»
#تغییر_نقش_دستوری
۱۶/در ترجمه می‌تونیم مرتبۀ زبانی عناصر متن مبدأ رو هم تغییر بدهیم. مثلاً می‌تونیم تکواژ رو به واژه، واژه رو به گروه، گروه رو به عبارت، جمله‌واره رو به جمله و... ترجمه کنیم:
neurophysiology (واژه)
فیزیولوژی اعصاب (گروه اسمی)
#تغییر_مرتبه_زبانی
۱۷/توی ترجمه می‌تونیم برای روشن‌تر کردن ارجاعات داخل متن مبدأ، مرجع ضمایر رو به جاشون به کار ببریم:
If "it" moves in the upper level
اما «آن نوع از ادبیات» که آب از آبشخور سطح ظاهری و بالائی زبان میگیرد
#آوردن_مرجع_ضمیر_به_جای_آن
۱/۱۷گاهی هم می‌تونیم برعکس عمل کنیم؛ یعنی ضمیر رو به جای مرجعش بیاریم. البته این کار خیلی به‌ندرت و معمولاً فقط توی جملاتی انجام می‌شه که جایی دیگه به مرجع ضمیر اشاره شده باشه. استفاده از این تکنیک مستلزم فهم کامل متن مبدأ و البته تسلط بر زبان مبدأ است.
#آوردن_مرجع_ضمیر_به_جای_آن
۲/۱۷ مثال
His" sister Rebekah tried to block "Spinoza's" share of the inheritance due on his" father's death in 1654
خواهر «اسپینوزا» سعی کرد که «او» را پس از مرگ پدرش در ۱۶۵۴، از حق ارث محروم کند.
#آوردن_مرجع_ضمیر_به_جای_آن
۱۸/گاهی می‌توانیم در ترجمه از معادل‌های انتزاعی‌تر (یا بالعکس، انضمامی‌تر) استفاده کنیم:
have so many important "things" to do
آنقدر «کارهای» مهم دارند
باید توجه داشته باشیم که دوقطبی «انتزاعی-انضمامی» مطلق نیست و نسبی است.
#معادل_انتزاعی_به_جای_انضمامی
۱۹/توی فارسی استفاده از واژه‌های مترادفی که با کلمۀ «واو» به هم معطوف شده‌اند، غیرعادی نیست. اما توی انگلیسی درست عکس این مطلب صدق می‌کنه و ایجاز و پرهیز از حشو آشکارتره. بنابراین توی ترجمۀ فارسی به انگلیسی باید به این نکته توجه کنیم.
#ترجمه_مکرر_یک_واژه_به_دو_واژه_مترادف
۱/۱۹مثال:
incubation
پختن و پروراندن
شاید بتونیم این کار رو به حساب سبک ترجمۀ مترجم هم بذاریم، همون خصوصیتی که گاهی مترجم چنان دست خودش رو باز می‌ذاره که نویسنده توی متن مقصد ناپیدا و حضورش گم و خود مترجم توی متن پررنگ و حضورش پیدا می‌شه.
#ترجمه_مکرر_یک_واژه_به_دو_واژه_مترادف
۲۰/استفاده از مجاز جزء به کل یا کل به جزء هم توی ترجمه جایزه:
synagogue
اهل کنیسه
#ترجمه_جزء_به_کل
۲۱/توی ترجمه گاهی می‌تونیم عناصر مربوط به زمان رو به مکان یا بالعکس ترجمه کنیم:
here" narrowed and "there" widened"
«گاه» دامنه‌اش تنگ و «گاه» فراخ شده
#ترجمه_مکان_به_زمان
۲۲/گاهی مترجم می‌تونه برای بعضی از عناصری که مختص فرهنگ مبدأ یا برای مخاطبان مقصد بیگانه هستند، معادل بومی‌اش رو (که هم‌کارکردش است و همون مفهوم و منظور رو می‌رسونه) به کار ببره:
kaleidoscopic
شهر فرنگ‌
#معادل‌یابی_فرهنگی
۱/۲۲البته این معادل فرهنگی نباید گل‌درشت از آب در بیاد. یادمه یه بار دیدم توی زیرنویس فیلم، مترجم Jesus رو ترجمه کرده بود «یا ابالفضل» که خب طبعاً مترجم می‌خواسته به طنز ماجرا هم اضافه کنه 😀
۲۳/نشانه‌های سجاوندی یکی دیگه از ابزارهای انسجام معنایی جملات هستن. برای حفظ این انسجام باید کاربرد هر کدوم از نشانه‌ها توی زبان مبدأ و مقصد رو خوب بدونیم. توی ترجمه می‌تونیم نشانه‌های سجاوندی را حفظ کنیم، تغییر بدیم یا حتی معادل واژگانی برشون پیدا کنیم
#ترجمه_نشانه‌های_سجاوندی
۱/۲۳مثال معادل واژگانی برای نشانه‌ی سجاوندی:
In some, the heart grows old first; in others, the spirit
برخی را نخست دل پیر می‌شود «و» برخی را نخست جان.
#ترجمه_نشانه‌های_سجاوندی
۲۴/توی ترجمه با توجه به منطق جملات و از طریق افزودن برخی عناصر مابین جملات می‌تونیم انسجام بین جملات رو افزایش بدیم. البته کاربرد این شگرد مستلزم درک درست منطق محتوای متن مبدأ است و این میسر نمی‌شه جز با تسلط بر زبان مبدأ.
#تغییر_در_انسجام_معنایی
۱/۲۴مثال افزودن قید برای افزایش انسجام معنایی بین جملات:
We observe that living organisms need food in order to exist
«همچنین» می‌نگریم که موجودات زنده برای بقای خویش به غذا نیاز دارند.
#تغییر_در_انسجام_معنایی
۲۵/گاهی مترجم عنصر معترضه رو از حالت معترضه خاج می‌کنه. باید توجه کنیم که نویسنده با معترضه کردن بخشی از جمله می‌خواد نشون بده که اون بخش اهمیت زیادی نداره. در نتیجه اگه این بخش معترضه رو به اصل جمله بیاریم، در واقع تأکید مورد نظر نویسنده از بین می‌ره.
#ترجمه_معترضه
۲۶/حالا که صحبت از تأکید (یا نشان‌داری) شد، بد نیست بدونیم که توی ترجمه می‌تونیم از روش‌های صوری مختلف برای حفظ تأکید جمله استفاده کنیم:
they are if-then always statements
این قوانین گزاره‌های «هرگاه ـ آنگاه همواره» هستند
#ترجمه_عناصر_نشان‌دار
۱/۲۶ما مترجم‌ها باید شیوه‌های صوری و غیرصوری نشان دادن تأکید و نشان‌دار کردن عناصر توی زبان‌های مبدأ و مقصد رو یاد بگیریم و به شباهت‌ها و تفاوت‌های بینازبانی آگاه باشیم.
#ترجمه_عناصر_نشان‌دار
۲۷/توی ترجمه می‌تونیم ترتیب اجزای عبارات رو تغییر بدیم تا متن مقصد طبیعی‌تر جلوه کنه:
hopes and fears
بیم‌ها و امیدها
#جابه‌جایی_اجزای_عبارات
۲۸/کنشگری فعل هم ممکنه توی ترجمه دستخوش تغییر بشه، به‌خصوص موقع ترجمۀ فعل مجهول به معلوم:
as far as it was possible
تا آنجا که‌ در توانم‌ هست‌
#تغییر_کنشگری
سه نکته درباره‌ی این دسته‌بندی‌ها:
(۱) بعضی از این دسته‌بندی‌ها ذاتاً هم‌پوشان هستن؛ یعنی مرز روشنی بینشون نیست. مثل ترجمۀ اصطلاحی و ترجمۀ استعاری، چون در اکثر قریب به اتفاق اصطلاحات، استعاره هم به کار می‌ره. یا اینکه ترجمۀ توضیحی اغلب با افزودن برخی عناصر به ترجمه همراهه.
(۲) مترجم‌ها خیلی اوقات از چند شگرد به‌طور هم‌زمان استفاده می‌کنن.
(۳) بعضی از این تغییرات اجباری‌اند و برخی اختیاری. گاهی بنا بر ملاحظات زبانی زبان مقصد مترجم چاره‌ای نداره جز اِعمال تغییر در ترجمه. اما تغییرات اختیاری هستند که هنر مترجم رو نشون می‌دن و سنگ محک مترجم کاربلد هستن.
مجاز نیستیم توی ترجمۀ هر متنی تمام این شگردها رو به‌دلخواه به کار ببریم و هر تغییری رو اعمال کنیم. لازمۀ تشخیص چگونگی برگردان متن داشتن دانش کافی از زبان و فرهنگ مبدأ و مقصد و استخوان خرد کردن در راه ترجمه است. پس توی این مسیر هیچ راه میان‌بری نیست، جز تمرین و تمرین و تمرین.
یه نکته‌ای رو فراموش کردم بگم. این ترجمه‌ها کارِ من نیست و حاصل مقابله‌ی اثر مترجم‌هایی مثل داریوش آشوری، محمد قائد، سپیده حبیب، مصطفی ملکیان، امیرجلال‌الدین اعلم، عبدالله کوثری، نجف دریابندری، اسماعیل سعادت، عزت‌الله فولادوند، علی‌محمد حق‌شناس، حسن کامشاد، حمید عنایت و... است 🙂
یکی از ایرادهای نومترجم‌ها تنبلی، توسل به کلیشه و گرته‌برداریه که این هر سه عموماً توی ترجمۂ پسوند صفت‌سازِ «able» (و مشتقاتش) فوران می‌کنن. مترجم یه «قابلِ» ناقابل می‌ذاره سر کلمه و تمام. ترجمه‌ی این‌جور کلمه‌ها مخصوصاً وقتی دچار این #کلیشه_زبانی می‌شه که پایه‌اش/ستاکش فعل باشه.
اصولا پسوند صفت‌سازِ able یا به فعل می‌چسبه و امکان یا توانایی حالتی رو نشون می‌ده و مسئله‌ی #کلیشه_زبانی توی ترجمه‌اش پیش میاد:
bearable: قابل تحمل
understandable: قابل درک
یا به اسم می‌چسبه و خصوصیت مشخصی رو نسبت می‌ده:
comfortable: راحت
honourable: آبرومندانه
valuable: ارزشمند
اما راه حل این #کلیشه_زبانی و ترجمه‌ی متنوع صفت‌های مشتق دارای پسوند able:
>اسم مصدر+پذیر: bearable: تحمل‌پذیر
>مصدر(اسم)+کردنی/شدنی: deniable: انکارکردنی | executable: اجراشدنی
>مصدر+«یای» لیاقت: adorable: ستودنی
>ساختن اسم فاعل/مفعول: reliable: معتمد | respectable: محترم
ادامه‌ی راه حل ترجمه‌ی پسوند able بدون افتادن در دام #کلیشه_زبانی:
>درخور/شایسته/مناسب/شایان...+اسم: considerable: شایان توجه
>اسم+برانگیز: admirable: تحسین‌برانگیز
>اسم+زا: flammable: آتش‌زا
>اسم+بردار: justifiable: توجیه‌بردار
یه راه حل افراطی دیگه هم برای ترجمه‌ی پسوند able بدون افتادن در دام #کلیشه_زبانی هست:
>ترجمه‌ی صفت به شبه‌جمله‌ی موصولی: usable information: اطلاعاتی که امکان استفاده از آن فراهم است
در واقع این یک جور #ترجمه_توضیحی به شمار می‌ره.
بعضی از همین راه حل‌ها رو می‌شه برای ترجمه‌ی صفت‌های مشتق با الگوی un...able هم به کار برد:
>اسم مصدر+نا+پذیر: unbearable: تحمل‌ناپذیر
>مصدر(اسم)+نـ/نا+شدنی: undeniable: انکارنشدنی
>نـ/نا+مصدر+«یای» لیاقت: undrinkable: نیاشامیدنی
و قس علی هذه
#کلیشه_زبانی
برای ترجمه‌ی صفت‌های مشتق با الگوی un...able گاهی این راه حل‌ها هم جواب می‌دن:
>بی+اسم: irreversible: بی‌بازگشت
>دور از+اسم: unexpectable: دور از انتظار
>خارج از+اسم: inaccessible: خارج از دسترس
>اسم+گریز: unimaginable: تصورگریز
#کلیشه_زبانی
begin جزو #افعال_خاص هستش که توی ترجمه اغلب مشکل‌سازه. نومترجم‌ها معمولا اولین معادلی که از این فعل بلدن رو می‌ذارن: «شروع/آغاز کردن» اما معادل‌های بهتری هم داره:
he began to cry: بنا کرد به گریه کردن
I began to eat: اومدم بخورم...
It began to decrease: رو به کاهش گذاشت/نهاد
ادامه‌ی معادل‌های begin:
He began to run: پا گذاشت به فرار
He began to talk about... سر صحبت درباره‌ی... را باز کرد
I began to feel normal again: «کم‌کم» حالم سر جایش آمد
He was never angry to begin with: «اولاً/در وهله‌ی اول» که او اصلاً عصبانی نبود

#افعال_خاص
به نظرم پربسامدترین اشتباه نومترجم‌ها #چک_نکردن_دیکشنری است و اتکا به محفوظاتِ تارعنکبوت‌گرفته!
He "grossly" underestimates X
او «به طور انزجارآوری» X را دست کم می‌گیرد

اگر به دیکشنری هزاره مراجعه کنید، اتفاقأ اولین معادلش «بی‌اندازه، بسیار و...» است.
همیشه، بارها و حتی برای بدیهی‌ترین واژه‌ها هم دیکشنری چک می‌کنم. گاهی برای یافتن معادل بهتر، گاهی هم برای اضافه کردن واژه‌ی پیشنهادیِ خودم یا دیگران به دیکشنری.
#چک_نکردن_دیکشنری
یه «فرصت طلایی» هم برای خودم وضع کردم: از زمانی که دیکشنری رو دست می‌گیرم تا زمان یافتن معادل، به خودم آخرین فرصت رو می‌دم که به مغزم فشار بیارم. خیلی اوقات معادل بهتر از دیکشنری به ذهنم می‌رسه و با لبخند مرموزی معادل خودم رو به دیکشنری اضافه می‌کنم! 😇
#چک_نکردن_دیکشنری Image
صحبت از #دیکشنری_برای_ترجمه شد، گفتم بد نیست دیکشنریهای خودم رو معرفی کنم:
۱/فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی به فارسی تک‌جلدی، علی‌محمد حق‌شناس
۲/فرهنگ معاصر پویا انگلیسی به فارسی دو جلد در یک جلد، محمدرضا باطنی
۳/فرهنگ فشرده نشر نو، انگلیسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی، محمدرضا جعفری
۴/فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی، انگلیسی به فارسی، ماری بریجانیان
۵/فرهنگ علوم انسانی، انگلیسی به فارسی، داریوش آشوری
۶/فرهنگ معاصر کیمیا، فارسی به انگلیسی، کریم امامی
۷/فرهنگ طیفی، جمشید فراروی (فایلش هم موجوده)
۸/فرهنگ فشرده سخن، دوجلدی، حسن انوری
۹/فرهنگ برابرهای ادبی، فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی، صالح حسینی
این یکی از اون دیکشنری‌های بی‌نظیر و قدرندونسته‌ست. شاهکاره معادل‌هاش چون از توی ترجمه‌های فارسی و انگلیسی متون ادبی استخراج شده و حاصل سال‌ها مقابله‌ی آثار ادبیه. شما شروع مدخل D رو نگاه کن! آدم حظ می‌کنه 😊 Image
۱۰/برای تلفظ اسامی خاص هم چون من به آوانگاری معتقدم و نه حرف‌نگاری، خونه‌ی اول و آخرم forvo.com است و بس. اگر هم نداشته باشه، سرچ و به‌خصوص یوتیوب و ویکی‌پدیا!

۱۱/فرهنگ واژگان مترادف و متضاد که فایلش رو گروه @virastaran زحمت کشیده تدوین و رایگان منتشر کرده.
۱/۱۲یه سری فرهنگ آنلاین هم هست که بوک‌مارک‌شون کردم توی مرورگرم:
fa.glosbe.com (کلمه در متن می‌ده)
vajehyab.com (فرهنگ دهخدا و معین)
dic.irandoc.ac.ir معادل‌های فرهنگستان و پژوهشگاه علوم و فناوری
urbandictionary.com تعریف کلمه‌های عامیانه‌ی انگلیسی
۲/۱۲
farsishahri.com تعریف و معادل کلمه‌های عامیانه‌ی فارسی
almaany.com فرهنگ عربی به انگلیسی و بالعکس
emla.virastaran.net مرجع دستور خط
برای ترجمه‌ی اسم کتاب هم معمولاً اول به صفحه‌ی فیپا و ویکی سر می‌زنم که اگه قبلاً ترجمه شده، از همون عنوان استفاده کنم.
یکی دیگه از نمونه‌های بارز #گرته‌برداری و #چک_نکردن_دیکشنری توی ترجمه‌ی حرف اضافه‌ی for پیش میاد. for بسته به بافت متنی، دست‌کم بیست تا معنی مختلف داره. اما نومترجم طبق معمول معادل همه‌شون رو می‌ذاره «برای». چند مثال:
For her, it's too early: به نظر/به زعم او هنوز خیلی زود است
ادامه مثال ترجمه‌ی for:
he left there for home: آنجا را به مقصد خانه ترک کرد/ از آن‌جا به سمت خانه رفت
I can't sleep for the heat: به خاطر/دلیل/از فرط گرما نمی‌تونم بخوابم/خوابم نمی‌بره
a good ear for music: گوش مناسب [برای] موسیقی
#گرته‌برداری #چک_نکردن_دیکشنری
باز هم ادامه مثال ترجمه‌ی for:
go to the store for me: به جای/از طرف/به نیابتِ/به نمایندگی از [سوی] من...
it's heavy for its size: به نسبتِ/با توجه به/ با در نظر گرفتن/نسبت به اندازه‌اش...
give me this for that: این را در ازای/در عوض آن بده
#گرته‌برداری #چک_نکردن_دیکشنری
و باز هم ادامه‌ی مثال ترجمه‌ی for:
for all his large size, he moves gracefully: علیرغم/با وجود گنده بودنش...
have liking for sb: [نسبت] به کسی علاقه داشتن
M for mother: میم مثل مادر
I sold it for 2$: به قیمت/بهای دو دلار
#گرته‌برداری #چک_نکردن_دیکشنری
اصلاً گاهی می‌شه حرف اضافهٔ for رو ترجمه نکرد؛ خصوصاً توی عامیانه‌نویسی و وقتی for برای بیان مبلغ، مدت یا مسافت به کار می‌ره:
I bought it for 1$.
I waited for 1 hour.
He ran for 400 miles and then fainted.
#حذف_اجزای_متن_مبدا
#جبران_در_ترجمه حتی می‌تونه ابهام رو منتفی کنه و معنا رو نجات بده:
She left him
چون توی فارسی ضمیرهامون جنسیت ندارن، می‌تونیم ضمیر اول رو همون «او» بذاریم و به جبرانش مرجع ضمیر دوم رو بیاریم: او شوهرش را ترک کرد («همسرش» نذاشتم، چون ابهام رفع نمی‌شه)
#آوردن_مرجع_ضمیر_به_جای_آن
یه قید باحال و اذیت‌کن دیگه هم هست به نام Simply 🙂
این قید وقتی توی جمله‌ی منفی میاد، اغلب فقط برای تأکید بیشتره و ربطی به سادگی و بی‌آلایشی و بی‌دردسر و... نداره و ترجمه‌اش می‌شه به هیچ وجه، مطلقاً، ابداً، اصلاً، عمراً و...
That simply isn’t so: ابداً این‌طور نیست
و اما ترجمه‌ی فعل زیبای wonder که اغلب هیچ ربطی به تعجب کردن نداره:
I wondered who'd sent it: نمی‌دانستم/مانده بودم کی آن را فرستاده
Where did I go, she wondered: کنجکاو بود/می‌خواست/دوست داشت بداند کجا رفته‌ام
he wondered who he was: از خودش پرسید او کیست
با عرض معذرت، توی توییت قبلی‌ام سه تا اشتباه توی ترجمه‌ی زمان فعل‌ها داشتم که مجبور شدم حذف و اصلاحش کنم.
معادل قید by far می‌شه: بسیار، به‌مراتب، از هر لحاظ، از هر نظر که بگویی...

That is by far the most important thing: این به‌مراتب مهم‌تر از مسائل دیگر است

احتمالاً «با اختلاف» و «با فاصله» گرته‌برداری از همین قیده و خوب هم جا افتاده و به نظرم منظور رو می‌رسونه 🙂
آقا منزجرکننده‌ترین نمونه‌ی #گرته_برداری تعلق می‌گیره به «هیچ ایده‌ای ندارم». اصلاً کهیر می‌زنم وقتی می‌شنومش. اینا مگه چشونه: هیچی نمی‌دونم، سر در نمیارم، بلد نیستم، کاملاً بی‌اطلاعم، خبر ندارم، تعطیلم و... اصلاً گاوَم! 😂
توی مقابله‌ها خیلی دیدم که مترجم به #همایندها (collocation) توجه نمی‌کنه. مثلاً misty eyes رو ترجمه کرده «چشم‌های مه‌گرفته»! عقل سلیم مکث می‌کنه روی این عبارت عجیب و با مراجعه به دیکشنری معلوم می‌شه که این صفت برای چشم به معنای «تار» و «پُراشک» است.
#چک_نکردن_دیکشنری Image
شاید بشه انتخاب مترجم رو این‌جور توجیه کرد که بابا بذار مترجم از همون استعاره‌ی متن مبدأ استفاده کنه و این‌طوری زبون فارسی هم قابلیتش بیشتر می‌شه با یه استعاره‌ی جدید. اما مشکل این‌جاست که این متن کمیکه، نه شعر!
مگه توی حرف زدن عادی می‌گید «بیشتر از دو تا سیب خوردم»؟
«حداقل، لااقل، دستِ‌کم، اقلاً، کم‌ِکم و...» معادل‌های بهتر و «طبیعی‌تری» هستن برای more than‌.
توی جمله منفی معادلش رو می‌ذاریم «حداکثر»:
A keyword can contain no more than three words: کلیدواژه می‌تواند حداکثر ۳ واژه باشد.
حتی گاهی می‌شه (و بهتره) more than رو به چند/چندین ترجمه کرد:
more than one person: چند نفر
more than once: چندین بار

یا حتی «بسیار و بیش از حد و...»:
He was more than upset by the accident: به خاطر تصادف خیلی ناراحت بود.
قید traditionally جز «طبق سنت و به طور سنتی و...» خیلی اوقات ترجمه‌ی بهتری داره: از قدیم [الایام]، سابق بر این، سابقاً، از دیرباز/روزگار کهن و...
The country has traditionally been one of the most stable in the region
این کشور از قدیم الایام جزو باثبات‌ترین کشورهای منطقه بوده.
تو رو خدا توی ترجمه‌هاتون به این s کوچولو اهمیت بدین! ده سال آزگار توی اون دو تا قوسش خوابیده!

مثال واضح و تکراری: 1950s یعنی دهه‌ی پنجاه میلادی، نه سال ۱۹۵۰ :-)
#بی_دقتی_مترجم
از زیباترین معادل‌هایی که برای soulmate یافتم: آرام جان، راحت روان 😍

ای راحت جان‌ها به تو، آرام جان کیستی, دل در هوس جان می‌دهد، تو دلستان کیستی (خاقانی شروانی)

و تأثیرش بر عطار نیشابوری:
ای همه راحت روان، سرو روان کیستی, ملک تو شد جهان جان، جان و جهان کیستی

#معادل_زیبا
این فعل بدبخت fail هم بدجور دچار #کلیشه_زبانی شده. همه‌جا ترجمه‌اش می‌کنن «شکست خوردن».
شما ببین چه معادل‌های قشنگ دیگه‌ای هم داره: به اشتباه افتادن، درماندن، لطمه دیدن، جامه‌ی عمل نپوشاندن، نقش برآب شدن، کارگر نیفتادن، عقیم ماندن، از دست رفتن و (بسته به بافت) هزار فعل منفی دیگه!
آقا لطفاً اون And اول جمله رو همیشه به «و» ترجمه نکنین. توی فارسی نداریم، نمی‌شه!
(عموماً) بهترین کار اینه که این حرف ربط رو به قید ترجمه کنیم:

در ضمن، به‌علاوه، وانگهی، افزون بر آن، تازه و... برای اول جمله

نیز، هم، همچنین و... برای وسط جمله
#تغییر_نقش_دستوری
And she was right
حق هم با او بود
And he was surprised too
تازه غافلگیر هم شد
And he is a researcher
در ضمن، محقق هم هست
در جواب آن‌هایی که تصور می‌کنند در زبان انگلیسی نباید جمله با And شروع بشه:
مرحوم سیناترا نه‌تنها جمله، که ترانه‌شان را با And می‌آغازیدند 😍
این ترکیب «یکی از اولین xها» هم گویا ایراد منطقی داره و ویراستارای تیزبین رو هوا می‌زننش!

One of our earliest customers
پیشنهاد: یکی از قدیمی‌ترین مشتری‌هایمان
پیشنهاد برای اصلاح #ترکیب_وصفی_طولانی مخصوصاً وقتی با ترکیب اضافی میاد: تبدیل گروه اسمی به شبه‌جملهٔ موصولی و در نتیجه تبدیل صفت به صفتِ جانشین اسم (مسند سابق)

بی‌فور:طراحی کارزار ایمیلی خودکار ساده و قابل اطمینان

اف‌تر: طراحی کارزاری ایمیلی که خودکار، ساده و قابل اطمینان باشد
دیگه این‌که خوبه حواس‌مون به تکرار کلمات مجاورِ مشابه/یکسان باشه توی #ویرایش:

همه می‌دانیم *که خریدن کتاب‌هایی که... (به تقلید از زبان گفتاری، خیلی از «که»ها رو می‌شه حذف کرد)

شاید مشکل شکل [روش] حرف زدن‌مان است
اصولاً فهم مصدر برای فارسی‌زبون‌ها زمان‌برتر و سخت‌تر از فهم فعله.

بی‌فور: برای فهمیدن چرایی ناکام شدن دوستم...

اف‌تر: برای این‌که بفهمم چرا دوستم ناکام شده...
#ویرایش_ترجمه
حالا که صحبت از ویرایشه، اینم بگم: یکی از وظایف ویراستار توی #ویرایش_صوری اینه که کاراکترهای اشتباه رو تصحیح کنه. از جمله نیم‌فاصله‌های کاذب و کاراکترهای عربی.
توضیح بیشتر توی تصویر: Image
منبع مطلب اصلاح نیم‌فاصله‌ی کاذب: مقاله‌ی «نیم‌فاصله»، نوشته‌ی سید حمید حیدری ثانی، لینک دانلود مقاله: bit.ly/2RJhrp0

منبع مطلب اصلاح کاراکترهای عربی: چک‌لیست ویرایش صوری و زبانی که چند سال پیش برای نشر چترنگ تدوین کرده بودم. لینک دانلودش: https://t.co/iNz7ZnyHfB
عطف به همون موضوع #ویرایش_صوری! حالا محتواش به کنار! 🤦 Image
یکی دیگه از نمونه‌های #افعال_خاص که معمولاً درست ترجمه نمی‌کننش: tend to
این فعل نازنین اگه درمورد انسان به کار بره (اغلب) به همون معنای«گرایش/تمایل/دوست/عادت داشتن یا ترجیح دادن»هستش.
اگه درمورد غیرانسان به کار بره (اغلب) به قید ترجمه می‌شه:معمولاً، غالباً و...
#تغییر_نقش_دستوری
I tend not to talk about it
تمایلی ندارم درباره‌اش صحبت کنم
He tends to exaggerate
عادت دارد غلو کند
They tend to imitate
اغلب تقلید می‌کنند
Journalists tend to be like that
اکثر مطبوعاتی‌ها این‌طور هستند (ترجمه‌ی فعل به کمیت‌نما)
It tends to get busy
معمولاً شلوغ می‌شود
اصلاً گاهی می‌شه حرف اضافهٔ for رو ترجمه نکرد (خصوصاً توی عامیانه‌نویسی): وقتی برای بیان مبلغ، مدت یا مسافت به کار می‌ره:
I sold it for 1$.
I waited for 1 hour.
He ran for 40 miles and then fainted.
کلمه‌ی very همیشه قید نیست و می‌تونه نقش صفت تأکیدی هم بازی کنه:

the very end of the movie: آخرِ آخرِ فیلم
the very person who... دقیقاً همون آدمی که
this very moment: درست همین حالا

با many اشتباه نشه؛ very هیچ وقت کمیت‌نما (با معنای تعداد زیاد و بسیار و...) نیست.
#کلیشه_زبانی
یه نکتهٔ خیلی بدیهی که توی خیلی ترجمه‌ها رعایت نمی‌شه: of همیشه حرف اضافه نیست و برای ساخت ترکیب اضافی هم ازش استفاده می‌شه.

Sense of power:
حسِ قدرت (نه حسی از قدرت)
Sense of direction: حس
جهت‌یابی

Sense of humor: شوخ‌طبعی

#گرته_برداری
فعل speak to در کاربرد مجازی‌اش به معنای تأثیر (عاطفی) گذاشتنه که خب گرته‌برداری‌اش هم الان جا افتاده و منظور رو می‌رسونه:

His painting speaks to me.

نقاشی‌هاش روم تأثیرگذاره / باهام حرف می‌زنه

سریال‌های مهران مدیری هم کم مؤثر نبوده در جا انداختن این اصطلاح 🙂
دیگه ببخشید وسط این هیاهوی استادیوم بحث سخیف ترجمه رو هی پیش می‌کشم. به ددلاین ویرایش/مقابله‌ام نمی‌رسم، یه‌جوری باید به رییس نشون بدم که من تلاشمو کردم! 😂
آقا این صفت successful رو هر جا دیدین، «موفق» ترجمه نکنین؛ وقتی برای غیرانسان به کار می‌ره، این معادل‌ها براش دقیق/مناسب‌تره:

موفقیت‌آمیز، فایده/اثر/ثمر/نتیجه‌بخش، مفید، مؤثر، کاری، اثردار، پرحاصل، تأثیر/اثرگذار، مثمر، نافع، کارا، کارآمد، راه‌گشا، کارگر و...

#کلیشه_زبانی
صفت meaningful هم همه‌جا به معنای «معنادار/بامعنی» نیست. معادل‌های دیگه‌اش:

ارزشمند، پربار، سودمند، مفید، مهم، بااهمیت

هدفمند، هدف‌دار، باهدف، غایتمند، جدی

مفهوم، قابل فهم، فهمیدنی، آسان‌یاب

#کلیشه_زبانی
فعل work رو هم لطفاً #گرته_برداری نکنید.

This plan works.

(به جای «این نقشه کار می‌کند»): این نقشه جواب می‌دهد/عملی است/کارگر می‌افتد/اثر می‌کند/مؤثر واقع می‌شود/نتیجه‌بخش است/راه‌گشاست

#کلیشه_زبانی
معادل قید really رو هم که همه‌اش می‌ذاشتید «واقعاً» و «حقیقتاً»، با خیال راحت، دل خوش و خاطر آسوده می‌تونید بذارید:

خیلی، زیاد، بسیار، حسابی، کاملاً، به‌شدت، شدیداً، کلی، بی‌اندازه/حد/نهایت، بسی، سخت، به‌غایت، بیش از حد، فراوان و...
باور بفرمایید خیلی از کلمه‌ها به اون معنایی نیستن که توی ذهن ما حک شده‌ن.

مثلاً kid gloves شاید در نگاه اول به معنای «دستکش بچه‌گانه» باشه، اما متأسفانه معناش «دستکش چرم بزغاله‌»ست!

همچنان اوصیکم به چک کردن دیکشنری، حتی برای بدیهی‌ترین و ساده‌ترین کلمات.
با تشکر!
یه مثال دیگه:
the private student
جز «شاگرد خصوصی» در کمال ناباوری می‌تونه به معنای «دانش‌آموز منزوی» هم باشه!

این‌جور مواقع چاره‌ای نداریم جز دقت، توجه به بافت، کمک گرفتن از عقل سلیم و چک کردن کوچک‌ترین مورد مشکوکی در دیکشنری یا سرچ در نت. 🙂
یه کاربرد دیگه‌ی begin که ندیده بودم و ربطی به شروع و اینا نداره:

He couldn't even begin to imagine poverty.
اصلاٌ به مخیله‌اش هم خطور نمی‌کرد که فقرونداری چه‌شکلیه.

I can't begin to thank you.
واقعاً/اصلاً نمی‌دونم چطور ازت تشکر کنم.
یه معادل دیگه هم برای simply پیدا کردم: به‌وضوح، آشکارا، صراحتاً، علناً و...

It simply benefits men more than women:
به‌وضوح برای مردان سودمندتر از زنان است.

(با قروفرش می‌شه: بر کسی پوشیده نیست که بیشتر به سود مردان است تا زنان!)
کلمه‌ی introduction که خیلی‌ها همه‌اش معادل «معرفی [کردن]» رو براش می‌ذارن، معادل‌های خیلی بهتری هم داره:

ارائه/عرضه، باب کردن/اشاعه/ترویج، گنجاندن، اِعمال/ اجرا/عملی کردن، آوردن، دخیل کردن/دخالت دادن و...

#کلیشه_زبانی
توجه نکردن به حروف اضافه باعث تفاوت «کمّی» زیادی می‌شه:

X reduced Y by over two-thirds.
یعنی X بیش از دوسوم از Y کاست؛ یا Y را به کمتر از یک‌سوم رساند
(مثلاً ۹ تا بوده، الان شده ۲ تا)

X reduced Y to two-thirds.
یعنی Y را به دوسوم رساند
(مثلا ۹ تا بوده، الان شده ۶ تا)
یه نکتهٔ ترجمانیِ ظریف دربارهٔ ترجمه زمان فعل جمله‌واره 👌
#گرته‌برداری_دستوری Image
اگر از معادل "لعنتی" برای fucking و bloody و امثالهم خسته‌شده‌اید،

اگر از فحش‌های "کـ"دار نمی‌تونید استفاده کنید،

این شما و این معادل‌های باادبانه‌ی دیگه:
نکبتی، به‌دردنخور، فکسنی، کوفتی، عوضی، قزمیت، کثافت، بدقواره، زپرتی، فلان‌فلان‌شده، خاک‌بر‌سر، زباله، آشغال، وامونده 👇
خرفت، پیزوری، فتنه، ضایع، بنجل، داغون، اسقاطی، گند و گه، در پیت، زاقارت، ولنگار، دوزاری، بی‌مصرف، قراضه، مصیبت، فاجعه، افتضاح، پلشت، زشت، حیوون، میمون، خوک، ازگل، نفهم، بی‌شعور و... بازم بگم؟
اصن چشمت رو ببند، اون لحظه رو تصور کن، بعد یه فحشی بهش بده و همون رو بنویس، خلاص! 👇
دیگه اگه خیلی تخصصی بخوای، باید از اهل فن بپرسی چی می‌گن.
مثلاً برای تفنگ یا تیرکمون صفت "نخودپرون"، یا برای اسب و اینا "سُم‌ساییده" جوابه.
اگه از این فحش‌های خلاقانه برای "غیرانسان" بلدین، منشن کنین که جمع مستفیض بشه :)
نوشته: "برخی از مؤثرترین آثار داستان کوتاه را خود پزشکان نوشته‌‌اند."

بدون دیدن متن مبدأ هم می‌شه فهمید فقط یه معنی از practitioner بلد بوده و بقیه‌اش رو جمله‌سازی کرده.

درستش: "برخی از مؤثرترین آثار درباره‌ی داستان کوتاه را خود داستان‌نویسان نوشته‌‌اند."

#عقل_سلیم

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Nima.M.Ashrafi

Nima.M.Ashrafi Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(