فیلم #رحمان_1400 نمونه ای از سینمای تجاری و زرد است. هیچ اشکالی هم ندارد. کسی مخالف سینمای تجاری و زرد نیست. من با فیلم رحمان ۱۴۰۰ سرگرم شدم و خندیدم. انتظاری هم بیش از این ندارم. دست سازنده و همه عواملش درد نکند، بویژه همشهری عزیزمان آقای #بهرام_افشاری. (۱/۶)
این فیلم را به خیلی از محصولات دیگر سینمای ایران ترجیح می دهم که خروارها ادعا پشتشان است اما زباله ای بیش نیستند. اگر منتقدی در نقد فیلم رحمان ۱۴۰۰ قلم بفرساید و انگشت بر کی بورد رنجه کند، کار نابخردانه ای کرده چون اصلا این فیلمها برای جلب نظر منتقدان ساخته نمی شوند. (۲/۶)
مشکل وقتی پیش می آید که سازنده فیلم تجاری سرگرم کننده، دچار توهم شود و نه تنها به او بربخورد که فیلمش را با فیلمهای تجاری مقایسه کنند بلکه فیلم خود را اثر اجتماعی بنامد. در آغاز به اشتباه تصور می کردم آقای #منوچهر_هادی دچار چنین توهمی شده اما خوشبختانه پی بردم که چنین نیست. (۳/۶)
از این نظر صداقتشان را تحسین می کنم. من خیلی متاسفم که فیلم ایشان را توقیف کرده اند. اگر مشکل اولیای امر با شوخیهای جنسی فیلم است، این مشکل با رده بندی فیلم و شرط سنی گذاشتن برای بینندگان قابل حل است که البته عقل اولیای امور به این چیزها نمی رسد. (۴/۶)
من از منوچهر هادی پیشتر فیلم درخشان «به کارگر ساده نیازمندیم» و فیلم تجاری «من سالوادر نیستم» را دیده بودم که به آن آشغال نمی گویم، چون خود آقای هادی معترف است که فیلمش تجاری بوده و ادعائی درباره اش ندارد. به نظرم ایشان کارگردان خوبی است و توانایی ساخت کارهای درجه یک دارد. (۵/۶)
نشانه های این توانایی در جای جای همین فیلم رحمان ۱۴۰۰ هم به چشم می خورد که نسبت به من سالوادر نیستم بسیار بهتر و جهشی در تجاری سازی است. امیدوارم در آینده فیلمهای خوبی از سنخ به کارگر ساده نیازمندیم از ایشان ببینم نه رحمان ۱۴۰۰. (۶/۶)
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
ایران سر پاسخ دادن به حمله اسرائیل را ندارد. خیلی هم خوشحال است که ظاهر حمله به گونهای بوده که اگر پاسخ ندهد، چیزی از اعتبارش کاسته نمیشود اما وضعیت به همان خطرناکی پیش از حمله دوم اسرائیل است. احتمال حمله بعدی اسرائیل بسیار زیاد است. عراقچی دوره افتاده و ... (۱/۷)
و به هر دری میکوبد تا جلو حمله بعدی اسرائیل را بگیرد اما این نتانیاهوست که قصد کوتاه آمدن ندارد. او در توان خود میبیند که نام خود را در تاریخ اسرائیل به نام رهبری ثبت کند که شاخ ایران را شکسته و خطر حماس و حزبالله را از سر کشورش رفع کرده. مصمم است به این هدف برسد. (۲/۷)
امریکا اگر رسیدن به این هدف زیانی برای خودش و منافعش نداشته باشد، پشت نتانیاهو ایستاده (چه هریس باشد و چه ترامپ). نتانیاهو دو راه پیش روی ایران گذاشته: یا بیا بجنگ ببینیم کی میزند یا از پشتیبانی نظامی حماس و حزبالله دست بکش، نیروهایت را از سوریه خارج کن و خیال ما را … (۳/۷)
دلایلم درباره این نظر نامحبوب:
خود را جای تهیهکننده یا هر مسئولی بگذاریم که در گوش مجری به او خط میدهد و اختیار قطع میکروفنها را دارد. فرض کنیم او بیطرفی را کاملاً رعایت میکند و آنجایی را که وارد حرف پزشکیان شد و به خودش حق هم داد، نادیده بگیریم. (۱/۱۰)
وضعیت را کاملاً فرضی در شبکهای حرفهای و بیطرف در نظر بگیریم: تهیهکننده اجازه داد شهاب اسفندیاری به محمد فاضلی حمله کند و تذکر نداد که وارد مسائل شخصی نشود چون این حمله را میتوان در جهت زیرسؤال بردن صلاحیت مشاور فرهنگی پزشکیان ارزیابی کرد و … (۲/۱۰)
در چارچوب مناظره انتخاباتی، مجاز دانست. اما هنگامی که آقای فاضلی از در پاسخگویی درآمد، در همان نخستین جملات، دعوا کاملاً شخصی شد. در هر شبکه تلویزیونی حرفهای در دنیا مجری باید دعوا را بلافاصله قطع کند، چون برنامه از چارچوب خارج شده است. اگر دعوا ادامه یابد … (۳/۱۰)
دیشب که مناظره وحید اشتری و علی همدانی را تماشا میکردم، بسیار برآشفتم از اینکه آقای همدانی یکتنه تمام حیثیت و اعتبار حرفهای رسانهای را لگدکوب کرد که ۲۱ سال از عمر حرفهایام را در آن سپری کردم. (۱/۱۰)
هر بیننده این مناظره به این نتیجه میرسید که اگر این آقای همدانی به گفته خودش پس از شانزده هفده سال کار «حرفهای» در بیبیسی به اینجا رسیده، چنین رسانهای چه اعتباری میتواند داشته باشد؟
مناظره ظاهراً قرار بود در سنجش و ارزیابی دو روایت از مرگ مشکوک نیکا شاکرمی باشد: (۲/۱۰)
روایت وحید اشتری و روایتی که اخیراً در قالب مستندی از بیبیسی پخش شد. وحید اشتری در همان آغاز با یک سؤال، تمام اعتبار علی همدانی را برای حضور در این مناظره فروریخت، وقتی پرسید: شما آیا در زمینه مرگ نیکا شاکرمی تحقیق کردهاید و (۳/۱۰)
از بسته شدن منوتو بسیار افسوس خوردم. شبکهای بود که در موفقیت و خلاقیت، قامتی بلندتر از دیگر شبکههای فارسی زبان خارج از کشور داشت. اینکه شبکهای را از بیخ و بن، بدون وصل بودن به سازمان بزرگتری بسازی و بالا بیاوری، همیشه هویت خود را حفظ کنی ... (۱/۲۲)
موفقیتت ناشی از خلاقیتت باشد و نه شانس آوردن و سوار شدن بر موج حوادث، هنر بزرگی است که منوتو در آن یگانه بود.
تأثیرگذاری منوتو بر مخاطب ایرانی عمیقتر و پایاتر از دیگر شبکههای فارسیزبان بود. شش سال پیش که شعار «رضاشاه روحت شاد» سرداده شد، از همین تریبون گفتم که ... (۲/۲۲)
شاه، سقوط حکومتش را گردن بیبیسی انداخت اما اگر روزی پسر شاه برگردد، از چشم منوتو دیده خواهد شد. جان دوباره گرفتن گفتمان سلطنتطلبی وامدار منوتوست. نسلی که حتی پدر و مادرهایشان چیز زیادی از «زمان شاه» به یاد نداشتند، با منوتو بود که به نوستالژی «زمان شاه» دچار شد. (۳/۲۲)
کشتار هولناک غیرنطامیان در بیمارستان اهلی غزه می تواند فرصتی برای جلوگیری از فراگیرتر شدن آتش جنگ شود. فشار بر اسرائیل برای پذیرش آتش بس افزایش یافته و زمینه فراهم شده تا طرفین درگیر به توافقی رضایت دهند که در سایه این آتش بس، تبادل اسرا و گروگانها صورت گیرد، … (۱/۷)
کمک خارجی وارد غزه شود و از حماس تضمین گرفته شود که از این فرصت برای تجدید قوا و ضربه زدن به اسرائیل بهره نخواهد گرفت. امریکا، مصر، اردن و محمود عباس به دنبال این راه حلند. به نظر می رسد ایران و حماس هم به این راه حل راضی اند اما بعید است نتانیاهو رضایت دهد … (۲/۷)
چون مساوی با پایان اوست. گرچه خسارات جانی و مالی که اسرائیل به غزه زده، اکنون بیشتر از ضربات طرف مقابل شده اما برای افکار عمومی خشمگین اسرائیل، هنوز انتقام گرفته نشده. آتش بس که اعلام شود، وقت حساب پس دادن نتانیاهو به مردم خود است، در حالی که هم دستش خالی است و هم … (۳/۷)
نوذر آزادی که در تلویزیون پیش از انقلاب با نام شخصیت کمدی اش، جعفر قاطبه و تکیه کلامش «ای آخ» شهرت چشمگیری داشت، در سن هشتاد و دو سالگی در آلمان درگذشت. نام اصلی اش نوذر فیروز بود اما با نام خانوادگی مادر کرمانشاهی اش (آزادی) خود را در عرصه هنر معرفی می کرد (۱/۵)
پدرش که افسر ارتش و اهل اراک بود، دل خوشی از بازیگری و این جور قرطی بازیها نداشت.
نوذر آزادی تا بیست و چند سالگی در کرمانشاه زیست و کاراکتر جعفر قاطبه را هم از پاسبانی در این شهر به نام تقی گرفت که همین گونه حرف می زده و رفتار می کرده و مایه تفریح ملت بوده. (۲/۵)
تکیه کلام «نادِرِس» (نادرست) از آن همین پاسبان بوده. البته نوذر آزادی گفته بود که لهجه آن پاسبان را در شخصیت قاطبه کمی تغییر داده و کرمانشاهی کرده بود، چون آن پاسبان، لک و تلفظهایش به لحن لکی بوده که تفاوتهایی با لحن کرمانشاهی دارد. (۳/۵)