مردمانی که در سایهی حکومتهای دیکتاتوری زندگی میکنند خُلق و خوی بردگان پیدا میکنند. آنها با چیزهایی شاد و از چیزهایی غمگین میشوند که عموما برای انسانهای آزاد عجیب مینماید.
«تیموتی گارتوناش»، تاریخدان انگلیسی یکی از شاهدان آن شبی است که دیوار برلین فروریخت. او در مورد آن روزها مینویسد که جشن شادی بین مردم جاری بود و چوبپنبهها از سر بطریهای نوشیدنی گازدار بالا میپرید و اشک شادی جاری بود.
گارتوناش میگوید که حدود دومیلیون نفر از شهروندان آلمان شرقی،سیلوار برای تعطیلات آخر هفته به برلین غربی سرازیر شدندو در خیابانها قدم میزدند و مقابل بانکها ازدحام میکردند تا صد مارک(حدود ۵۰ دلار)«پول خوشآمدشان»رابگیرند که دولت آلمان برای شهروندان آلمان شرقی درنظرگرفته بود.
مردم پولها را میگرفتند و با احتیاط خرید میکردند و عموما دو سه قلم جنس معمولی مثل اسباببازی و سیگار غربی میخریدند.
نکته مهمی که گارتوناش میگوید این است که «توصیف کیفیت این تجربه خیلی سخت است، چون آنچه عملا آنها میکردند به شکل حیرتانگیزی عادی بود. برلینیها در خیابانهای برلین قدم میزدند. چه چیزی میتوانست عادیتر ازاین باشد؟ اما درعین حال،چه چیزی میتوانست خیالانگیزتر از این باشد!»
آری!زندگی در نظامهای دیکتاتوری،شهروند را به برده تبدیل میکند و بردگان حتا از امور عادی نیز غرق شادی میشوند.
روزی که زنان ایران پس از چهل سال،آنهم به صورت محدود و در محیط قفسگونه به ورزشگاه رفتند و به تماشای فوتبال نشستند (راستی چه چیزی عادیتر از این) غرق شادی بودند.
زمانی که بتوانیم آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب کنیم،روزی که آوازخوانی زنان آزاد باشد و تلویزیون ساز نشان بدهد و رقص آزاد باشد؛روزی که گشت ارشاد نباشد و حکومت به مهمانیهای خصوصی مردم حمله نبَرد،ما، همه ما که چهاردهه است مانند بردگان زندگی میکنیم بینهایت خوشحال خواهیم بود.
بردگان برای یک زندگی عادی و نرمال غرق در شور و شعف خواهند بود.نظامهای تمامیتخواه،یک زندگی عادی را برای شهروندانشان به حسرت و آرزو تبدیل میکنند و مگر زندگی بردهوار جز این است؟
منبع نقل قول گارتوناش:
فانوس جادو، ترجمه فرزانه سالمی، نشر آگه، ص۶۵)