اغلب تجریم کنندگان، و نه همه آنها، اعتراض به شلیک به هواپیمای مسافربری و دروغگوئی حکومت، همدلی با مصیبتدیدگان، همراهی با مردم و دلایلی از این دست را چون انگیزههای خود مطرح میکنند اما .
اما مردمی که در خیابانهای ایران زبان به اعتراض بازکردهاند، به شهادت شعارهاِ، نه تنها به شلیک به هواپیما و به دروغگوئی حکومت در این مورد اعتراض میکنند که بعلاوه سرکوبگری و استبداد حکومتی را نیز هدف گرفتهاند.
این نیز هست که نه فقط کشتگان شلیک به هواپیمای مسافربری که کشتگان دی ماه 96 و آبانماه 98 نیز مردم بودند و قربانی سرکوب نظام دروغ و استبداد.
برخی هنرمندان تحریم کننده اعتراض خود را به شلیک به هواپیما و دورغگوئی و همدلی با بازماندگان محدود نکرده و شجاعانه و مسئولانه در باره همه کشتگان استبداد و سرکوبگری و سانسور سخن میگویند.
اما برخی دیگر از هنرمندان خلاق و برخی هنربندان،دلالان،مبلغان انتخاباتی و سلبریتیهای رانتی،که از تحریم جشنواره فجر سخن می گویند(و چنان که پیش از این نوشتهام از کار با ارزش هر دو گروه حمایت باید کرد،)در اعتراض خود هیچ اشارهای به استبداد حکومتی، و کشتگان آبانماه نکرده و
و نمیبینند که محدود کردن اعتراض فقط به کشتگان هواپیما و دروغگوئی حکومت در این مورد، هرچند با ارزش است اما هنوز گامی با حقیقت و شان انسانی و فرهنگی و همراهی جدی با مردم فاصله دارد.
این گروه نیز خوب است توجه کنند که کشتگان آبانماه نیز چون کشتگان هواپیمای مسافربری، مردم هستند و قربانیان نظام سرکوب و ستم و تبعیض و استبداد
با آنان که به عمد میکوشند اعتراض را فقط به کشتگان هواپیما منحصر و محدود کنند تا کشتگان سرکوب آبانماه در سایه بمانند حرفی ندارم اما
اما آنان که میخواهند با مردم همراهی و شان و کرامت انسانی و شخصیت هنری خود را رعایت کنند، خوب است که در اعتراضهای خود هم از سرکوب مردم و کشتگان آبانماه و هم از کشتگان شلیک به هواپیما و هم از دروغ و استبداد یاد کنند.
جامعه ایرانی در گرهگاه تاریخی آبانماه پوست انداخت هرچند برخی،و نه همه فعالان عرصه فرهنگ و هنر، هنوز به نشستن بین دو صندلی ادامه داده و چشمی به رانتهای حکومت مستبد و چشمی به جذب مردم دارند اما نشستن در میان دو صندلی در برخی گرهگاههای تاریخی به سقوط از هر دو منجر میشود