درفاصله جنگ جهانیIتاII،آلمان شاهد حضور نظری وعملی تمام گرایشات سیاسی عصرمدرن بود:
ازکمونیستها تا اسپارتاکیستها،
از لیبرالها تا سوسیالیستها،
از حزب مردم مسیحیها تا ناسیونالسوسیالیستها
از اشراف تا پرولتاریا
بلاخره باید یکی از آنها بشر را رستگار میکرد،چرا نکرد؟ #معمای_تاریخ
آلمان هم بود، اقلیمی که هم در صنعت، هم در هنر، هم در روشنگری، هم در فلسفه، هم در موسیقی، هم در شعر و ادبیات، هم در تکنولوژی، هم در کشاورزی، هم در زبان، هم در تمدن، هم در ساخت اجتماعی و ... با هاییتی و روسیه و شیلی و خاورمیانه قابل مقایسه نبود.
هم گوته داشت، هم پورشه.
بلاخره یکی از آنها باید بشریت را رستگار میکرد دیگه، نه؟
چرا نکرد؟
پرولتاریا چرا به ایده مارکسیسم خیانت کرد؟
اشرافیت چرا به هیتلر اقتدا کرد؟
دموکراتها چرا رفتند توی قوطی؟
مسیحیها چرا کم آوردند؟
چه شد که همه گرایشات فکری بشر شکست خوردند؟
مثل فرانسه«انقلابی»هم نبود.
مثل انگلیس«مشروطهخواه»هم نبود.
چه شد با حداکثر تکثر، با حضور بیسابقهٔ همزمان«همه»گرایشات از چپِِ چپ تا راستِ راست، با ۲۰۰۰تا چهرهٔ «سرآمد» در همه عرصهها در تاریخ، با دیسیپلین و انظباطی مثالین و ... سرانجام به یک سرجوخه سایکوپت تن داد و بعد تجزیه شد؟
پ.ن: حالا لازم نیست سرضرب جواب بدید، کمی هم دگما و دوکسای توی کله را میشود ورز داد و سبک سنگین کرد و بعد فرت و فرت همان کلیشههای ذهنی را در مقام پاسخ نوشت.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
ما به زبان جدید،به مفاهیم جدید،به واژگان جدید ودایرهالمعارفهای جدید نیازمندیم.
ما با چیزهای جدیدی روبرو هستیم؛با«رواج همخانگی 2خانوار در 1واحد»،«باند فروش نوزاد»،«اجاره پشتبام،شبی 50هزارتومان».
سیمای جدیدی از فقر درحال رخنماییست که حتی خودِ مفهوم فقر نیز درتوصیف آن«فقیر»است.
معیارها درحال تغییرند،سنجش عیار واقعیت دیگر نه با قراردادهای زبانی قبلی در انطباق مفاهیم با وضعیتها،بلکه با تجاوز و تخطی از آنها ممکنست.
ما باید وضعیت جدید را دوباره بنحوی با مفاهیم مرتب کنیم که از ادراکش به لرزه بیافتیم.
به این لرزش،تجاوز و تخطی میگویند:آگاهی،آگاهی تاریخی.
مادیگر نه به کلههای حجیم،بلکه به سرانگشتان ظریفی نیازداریم که رگههای برملا کننده وضعیت جدید را از لای خروارها خروار«پرنوگرافی فلاکت»و«صنعت نیکوکاری»که دررسانهها پمپاژ میشود،سوا کند.
بیدلیل نبود که زیمل میگفت برای فهم تحولات جوامع باید کارتپستالها را نگاه کرد،نه سرخط اخبار را.
درجریان «جنبش اشغال والاستریت» که به نابرابری «99%نابرخوردار»و«1%برخوردار»،سوای رنگ،جنس،نژاد و ملیت اعتراض شد،بیش از 8000 تن بازداشت و صدها تن زخمی شدند.
در آن زمان(2011) یک سیاهپوست رئیسجمهور آمریکا بود و خود را میراثدار مارتین لوترکینگ میدانست. #تاریخبخوانیم_اخبارنبینیم
در جریان جنبش اشغال والاستریت نیز که یک سیاهپوست رئیس جمهور ایالات متحده بود، از این تصاویر «مکشمرگما» که جان میدهد برای «هِدِر» صفحات مجازی زیاد خلق شد.
بله، مسئله «رنگ» نیست، مسئله «بانک» است.
اعتراضات اخیر، از حیث مطالبه برابری، نه تنها به گرد پای جنبش اشغال والاستریت با شعارِ به غایت مترقیِ «ما 99 درصدیم» نمیرسد، بلکه به یک معنا نشانه عقبگردی شدید نه تنها از آن، بلکه حتی از جنبش حقوق مدنی دهۀ 50 است.
فقرهٔ رشد بورس(با فرض نمایشی نبودن خریداران سهام) مرا یاد موسسات مالی فرشتگان و ثامن و...میاندازد.
اگر سناریوی«مهندسی رونق»را توهم توطئه بدانیم،لاجرم پس از مدتی با«مالباختگان پلاکارد به دست»مواجه خواهیم شد که هزینه ضررشان را به خاطر پروپاگاندای رونق، تکتک از جیب خواهیم پرداخت.
بر اساس آمارهای رسمی، برای مهار بحران مالباختگان موسسات مالی غیرمجاز ۳۶هزار میلیارد تومان از طرف دولت هزینه شد.
یعنی چه؟
یعنی موسسات پول «مالباختگان»را بالا کشیدند، آنها تجمع کردند و دولت از خزانه عمومی، بدهی مفسدان و کلاهبرداران را پرداخت کرد.
منابع رسمی میگویند رقم سرشکن برای هر شهروند بابت تسویه بدهی مفسدان، ۵۰۰ هزارتومان بوده که شما باور نکنید.
چه نفت قیمتش به صفر برسد چه به صد، شما سعی کنید اخبار نبینید، تاریخ بخوانید.
چون تحولات بنیادین معمولا در صدر اخبار قرار نمیگیرند. #بدیهیات
«کارشناس مسائل» اسم دیگرِ «نیروی واکنش سریع به هیجان مخاطب» است.
رسانهها هرشب،به فراخور اخبار،یک مشت نخاله را بعنوان «کارشناس» دعوت میکنند؛ افرادی موظف و وظیفهبگیر،با عمق نیمسانت که اگر دسترسیشان به اینترنت را دو ساعت قطع کنی، عملا هیچ حرفی برای گفتن ندارند. اینها مواجب میگیرند که توضیح واضحات بلغور کنند یا سرمایهگذارشان را پروموت کنند./
«فکر کردن» از زیر ماسک؛ آیا عصر خانهنشینی انسان خانه بهدوش فرارسیده است؟
رشتهتوئیت
50 نکته درباره کرونا، به انضمام مقدمه و موخره.
در جریان یکی از کنفرانسهای خبری رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا درباره کرونا، صحنه عجیبی خلق شد. رئیسجمهور وارد سالن شد، پشت میکروفون قرار گرفت، پوشۀ حاوی متن سخنرانی را باز کرد، سرش را بالا آورد و ناگان متوجه شد بیش از نیمی از صندلیهای خبرنگاران به دلیل رعایت/
/فاصلهگذاری اجتماعی خالیست.کمی «جا» خورد اما به سرعت خود را پیدا کرد و گفت:«چه روز قشنگیست.صندلیهای خالی را ببین! هرگز چنین چیزی دیده نشده، اوه پسر، دنیا چقدرتغییر کرده است، چقدر تغییر کرده است».
بله، در «لاسوگاس» هم کارتنخواب زیاد هست، اما در «لاسوگاس» انقلاب مستضعفان نشده است. #بدیهیات
با این مقایسههای پیشافتاده که نمیتوانیم سر تاریخ شیره بمالیم.
حکام ما باید توضیح دهند چرا یک دهه پس از انقلاب مستضعفان، به توصیه بانک جهانی بزرگترین پروژه «خصوصیسازی» در خاورمیانه را اجرا کردند و داراییهای عمومی و صنایع ملی را به مشتی نخاله و تفالهٔ رانتی دادند؟
چرا برنامه خصوصیسازی را به بخش خدمات، نظامآموزشی، نظام سلامت و ... تسری دادند و از وعدهٔ آب و برق مجانی رسیدند به «خودت بمال»؟