- بپذیریم:
گونهای هستیم با بودنی معجزهآسا و نامحتمل، در گوشهای از کیهان که به طور عجیبی اکسیژندار شده است. ما هرگز تماما مسلط به شرایطمان نبوده و نخواهیم بود؛ همواره اسیر و مسخر نیروهایی مهیبیم که تحت فرمان ما نیستند/
به بیاختیاریمان در برابر وقایع، به ناتوانی مغرهای توانمندمان، به حقارتمان در برابر طبیعت و به آسیبپذیریمان در برابر ریزترین اجزاء حیات.
- رها کنیم:
آرمانهای کمال، زندگیهای بیفراز و نشیب و راه و روشهای بی کم و کاست را. همیشه انتظار غافلگیر شدن داشته باشیم/
ما مقصود و منظور هیچ چیزی نبودهایم و برای زجر داده شدن انتخاب نشدهایم. ممکن است دستخوش رنج باشیم، اما هدف آن نبودهایم/
همنوعانمان را که همچون ما خراب و گرفتارند. دست همسایگانمان را که مثل ما ترسیده و پریشانند بگیریم، و کشفِ همیشه شگفتانگیز و پربرکت آسیبپذیریهای مشترک را مبنای دوستیهایتان قرار بدهیم/
آسایش و آرامش را در غنای دوست داشتن در مقابل دوست داشته شدن و خدمت کردن به جای خدمت دیدن بیابیم. جستجوی خسته کننده رضایت شخصی را مدتی تعطیل کنیم و به جای آن هدف بسیار آسانتری را بگزینیم، که همان آرام کردن و اطمینان دادن به دیگران باشد/
آرامش ذهن را در انتظار داشتن بهترینها نجوییم، بلکه به بدترین شرایط بیندیشیم و در تاریکترین اعماق این بدترین افکار، خود را آرام کنیم. وحشت را از ابعاد ناشناخته اش تهی کنیم. خودمان را از میانه ترس بیرون بکشیم/
چون نمی توانیم دقیقا همان باشیم که آرزو داریم، و چون آنقدر که امیدواریم آرام و باهوش نیستیم. دیوانهگی، اغلب حال معمول و سالم ماست/
روز به روز، جایی برای لذتهای کوچک داشته باشید: لذت دیدن گل، شکلات، حمام داغ، جوکهای بد با دوستانی که شوکه نمیشوند/