My Authors
Read all threads
این #رشته_توییت یک اعتراف‌نامه است. اعتراف به دروغی که بیشتر از ۱۵ سال است به خودم و دیگران گفتم. تا انتها بخوانید. البته خواستید قضاوت کنید مشکلی نیست؛ به نوعی بخشی از تعاملات قرنطینه ای است. اما سعی کنید تا انتهای داستان را بخوانید بعد قضاوت./۱ #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه
یادم نیست کی و کجا خواندم اما چند روز پیش بود که لابه لای یکی از همین شبکه های اجتماعی که ای روزها شده زندگی عادی ما؛ نوشته بود:« تا به حال کسی را آن قدر دوست داشتی که از او بترسی؟ تا به حال کسی تو را آن قدر دوست داشته که از او بترسی؟» #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه
جمله دوم مثل پتک خورد توی سرم. چون من را به چند سال قبل. به حقیقتی که سالها بود در ته وجودم انکارش می‌کردم؛ من مصداق نفر دوم بودم. کسی را دوست داشتم که طرف مقابلم ترسید. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه
بله درست خواندید سالها پیش عاشق کسی شده بودم که البته انتخابش نبودم و اما عاشقش بودم. آن قدر عاشق که گمان می کردم این کافی است برای هر دوی ما و او هم عاشقم خواهد شد شاید اگر صبور باشم، اگر سعی کنم میزان دوست داشتن خودم را به او ثابت کنم نظرش عوض می‌شود. #اعتراف_نامه
البته بخشی به خاطر این بود که دوستی یک بار گفته بود که وقتی دختری تا ۲۷ سالگی دوست پسر و عشقی ندارد حتما مشکلی دارد. بخشی هم به خاطر این که فکر می‌کردم درست می‌شود. انگار او اولین و آخرین مرد جهان بود. بخشی‌اش هم به خاطر ترس از دست دادن بود. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه
من نسل بعد از انقلاب بودم. از دوره رومانتیک‌های تاریخ. دوره عشق‌های جادوانه فیلم‌های هندی و کتاب‌های ر اعتمادی و فهیمه رحیمی. عشق‌هایی که با نفرت شروع می‌شد و بعد جاودانه می‌شد. من از نسل عجیب و غریب عشق‌هایی از جنس در پناه تو بودم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه
از بدشانسی او بود و خوش‌شانسی من که همکار هم شدیم و من که قبلش هر روز دنبال بهانه‌ای برای دیدنش پیدا می‌کردم دیگر رو به رویش بودم. چشم در چشم هم. هربار که می‌دیدمش دلم می‌لرزید و بیشتر از پیش فکر می‌کردم آخر و عاقبت این صبر همان چیزی است که در رویاهایم خواهم دید. #اعتراف_نامه
نه خیال کنید آدمی که این طور شیدایم کرده بود ویژگی خاصی داشت آدمی بود برای خودش محترم و تا حدی مهربان و تا حدی هم معمولی. اما در چشم آن روزهای من این معمولی بودن نبود که به چشم می آمد اصلا چیزی که می‌دیدم این بود که او را برای خودم داشته باشم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه
یک بار از طریق یک دوست پیغام برایش فرستادم جوابش صریح بود:« به درد هم نمی‌خوریم. نه این که دختر بدی باشد اما ما می توانیم دوستان خوبی باشیم اما بیشتر از این نه.»اما من به دوستی ساده که همان زمان هم بود راضی نبودم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه
فکر می‌کردم هرچقدر محبت کنم، هر چقدر هوایش را داشته باشم آخرش خواهد دید آخرش خواهد ماند آخرش او است که می‌فهمد عاشق بودن یعنی چه. عشق برای من آن روزها چیزی عزیز بود. فکر می‌کردم همین قدر که جلوی چشمش باشم سعی کنم من را ببیند کافی است بالاخره تغییر عقیده می‌دهد. #اعتراف_نامه /۱۰
وبلاگم پر بود از عاشقانه‌های او و پر از حس بدی که از ندیدنش داشتم. همه نوشته‌هایم ربطی به او داشت. اویی که هیچ وقت نظرش را تغییر نداد. اما دوسال این ماجرا ادامه داشت و از جایی‌اش این عشق تبدیل به ماراتنی شده بود از اصرار من و انکار او. منطقم را از دست داده بودم. #اعتراف_نامه /۱۱
خیلی از دوستانم فهمیده بودند و شده بودم عامل خنده خیلی‌ها. بارها بهم تذکر می‌دادند که بیخیال شو. حرف‌هایشان برایم مهم نبود، خودم را می‌دیدم. حتی رفتار تند و بی‌توجهی‌هایش حتی تعریف‌های گاه به گاهی از دوست شدنش با این و آن را را نشانه :«اگر با من نبودش …» #اعتراف_نامه /۱۲
برای جلب توجهش خیلی کارها کردم. بدترینش خوردن تعداد زیادی قرص همزمان بود که کارم را به بیمارستان کشاند. شانس آوردم که معده ام تحمل نکرد و همه را بالا آوردم و از دهان مرگ بیرونم آمدم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۱۳
اما در اثر آن حماقت روزها درگیر مشکلات جسمی و روحی بودم و جواب او به یکی از دوستانم این بود به من چه؟ درست هم می‌گفت این انتخاب من بود. انتخابی که انتخاب او نبود و اصرار من همه چیز را به گند کشیده بود و کابوسی شده بودم برایش. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۱۴
بعد از این ماجرا مدتی پیش مشاور می‌رفتم. مشاوری که در کنارش فهمیدم که اشکالی از من نبوده همان طور که اشکالی از او نبوده. منتهی دوست داشتن دو طرفه است وقتی یک طرف نخواهد اصرار کردن تنها باعث آزار خودت و طرف مقابلت می‌شود. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۱۵
به من آموخت ترس از دست دادن باعث این همه اصرار شده و آموخت از دست دادن گاهی بهتر از آن است که بعد از رسیدن به آن بفهمی که این همه تلاش بی‌خود و بی‌ثمر بوده است. آن روزها آن قدر خودخواه بودم که خیالم می‌رسید که چه اشکالی داشتم که من را نخواست؟ #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۱۶
فکر می کردم رفتارش یک دست پس زدن و با پا پیش کشیدن است که نبود. نمی‌خواستم قبول کنم که اشتباه کردم. بعد از دو سال یک بار دیگر روبه روی هم قرار گرفتیم. آن زمان دیگر حس خاصی به او نداشتم. به هیچ کسی نداشتم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۱۷
این بار نفر سومی که نمی‌دانم از سر چه ماجرایی رفت و بدون مقدمه این ماجرا را برای او زنده کرد و او بود که سرانجام خشمش را و شاید بغض چند ساله‌اش را بر سرم فرود آورد. خشمی که آن روزها حق خودم نمی‌دانستم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۱۸
در آن ایمیل که مشترک برای دوستان دیگری هم فرستاده بود از همه کابوس‌های که برایش درست کرده بودم نوشته بود. حس می‌کردم مگر چه کردم که این طور به خودش حق می‌دهد آبرویم را پیش دوستانم ببرد. هنوز آن قدر اعتماد به نفس نداشتم که حق را به او بدهم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۱۹
خودخواه تر از آن بودم که بدانم آن قدر عاشقش بودم که او را از خودم ترساندم. آن قدر که کابوسی برایش شده بودم. این بار کینه و عصبانیت جای آن عشق آتشین را گرفت. اما به توصیه دوستی جوابی از سر آرامش و شاید کمی هم از نگاه بالا نوشتم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۲۰
بعدها شنیدم که دیگر ایران نیست. یکی دو سال بعد ایمیلی فرستاد. در همان زمان اصرار و انکار کاری با هم انجام داده بودیم. بخشی از دیتاها دستم بود. با دیدن ایمیلش حتی با این که عنوانش سلام بود؛ باز حس تحقیر آن دعوا به سراغم آمد. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه/ ۲۱
می‌دانستم بعد از آن دعوا برای او سخت‌تر بوده که این نامه را بفرستد. خواستم جوابش را ندهم اما دادم. خیلی سرد و خیلی رسمی در پاسخ نامه مهربانه‌اش گفتم که سعی می‌کنم کمکش کنم اما هر وقت که بتوانم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۲۲
چند وقت هم طولش دادم برای فرستادن دیتاهایی که او واقعا نیاز داشت به آن‌ها. در سالهای بعد اتفاقات زیادی برای هر دوی ما افتاد. دیگر عاشق نشدم. اما شنیدم که او عاشق شد. روابط زیادی در زندگیم آمدند و رفتند و بارها از دست دادمشان و هر از دست دادنی بزرگترم کردند. #اعتراف_نامه /۲۳
روابطی که به من آموخت او اشتباه نکرده است من و او واقعا نمی‌توانستیم بیشتر از دو دوست باشیم. او آن موجود اثیری ذهن من نبود. یک آدم ساده و مهربان بود که اتفاقا در سبکی که می‌پسندیدم قرار نمی‌گرفت. او فقط می‌شد یک دوست باشد. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۲۴
در میان این سالها چندین بار برای کارهای مختلفی که می‌دانست می‌توانم انجام دهم ایمیل زد و آن حس عشق و بعد نفرت و خشم تبدیل شد به یک دوستی دورادور دوستی که شاید هنوز کمی از ته مانده‌اش باقی مانده باشد در گذر ایام. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۲۵
در این سالها دیگر آدمی نبودم که آن روزها بودم. از آن دنیای تین‌ایجری احمقانه بیرون آمده بودم. یک زمانی دنبال عرفان و ذن و این‌ها رفته بودم و مربی‌ام می‌گفت برای بالا رفتن در این راه و رسیدن به آرامش باید اگر کسی را روزگاری ناراحت کردی چرخه را ببندی.#اعتراف_نامه /۲۶
یک بار ازش معذرت کوچکی خواست نوشتم شاید ازارات دادم ببخش. ترسید خیال کرد اتفاقی برایم افتاده. اما نیافتاده بود و هنوز هم اعتراف نکرده بودم که این من بودم که با همه وجودم او را آزار داده بودم. پیش همه او را مقصر جلوه داده بودم. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۲۷
شاید در میان دوستانم کسانی باشند که بدانند از چه حرف می‌زنند و درباره چه کسی. من او را برای دیگران شبیه آدمی ساخته بودم که انگار اما ته وجودم خیلی وقت بود که می‌دانستم مقصر اصلی چه کسی است. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه/۲۸
« تا به حال کسی را آن قدر دوست داشتی که از او بترسی؟ تا به حال کسی تو را آن قدر دوست داشته که از او بترسی؟» جمله دوم مثل پتک خورد توی سرم. این چند روز ذهنم را خیلی بهم ریخت. فکر کردم که اره کسی بوده که از عشقم ترسیده است. #اعتراف_نامه #تعاملات_قرنطینه /۲۹
نمی‌دانم کجای جهان است؟ این روزها او هم در قرنطینه در حال گذراندن زندگی کسی است که عاشقش است یا هنوز تنهاست؟ اما می‌دانم این نوشته‌ها را نمی‌خواند. اهل شبکه‌های اجتماعی نیست. اما کاش همین نوشتن و اعتراف‌ها باعث شود تا او به خاطر همه آزارهای که دادمش من را ببخشد. #اعتراف_نامه /۳۰
Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh.

Enjoying this thread?

Keep Current with Farzane Ebrahimzade

Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

Twitter may remove this content at anytime, convert it as a PDF, save and print for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video

1) Follow Thread Reader App on Twitter so you can easily mention us!

2) Go to a Twitter thread (series of Tweets by the same owner) and mention us with a keyword "unroll" @threadreaderapp unroll

You can practice here first or read more on our help page!

Follow Us on Twitter!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3.00/month or $30.00/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!