نوترینوها یه سری ذرات بنیادی هستن که از واکنشهای هستهای به وجود میان. یه جزئیاتی هست درمورد اینکه ذرات بنیادی به ۲ دسته فرمیون و بوزون تقسیم میشن و فرمیونها باز دو نوع هستن: لپتون یا کوارک. و نوترینوها در گروه لپتونها جا میگیرن...
که ازاین جزئیات صرفنظر میکنیم.
۱ از n
قبل از اینکه بیخیال خوندن ادامهی رشتهتوییت بشید عرض کنم که قرارنیست چیز چندان پیچیدهای گفته بشه.
واکنشهای هستهای تو خورشید همینجور بهوفور نوترینو خیرات میکنه. طوری که درهرثانیه بیش از ۱۰۰ ملیارد نوترینو به هر سانتیمترمربع ازسطح زمین میرسه.
فیالواقع اگه همین الان به/
۲
سر انگشتتون نگاه کنید، تو ۱ ثانیه بیشتراز ۱۰۰ملیارد نوترینو بهش برخورد کرده.
خب بااین وضع چرا ما سرطان نمیگیریم؟
دلیلش اینه که نوترینوها خیلی یُبس هستن
یه مقدمه بگم. طبق مدل استاندارد فیزیک سه یا چار نیروی بنیادی وجود داره: گرانش (جاذبه)، الکترومغناطیس، و نیروی هستهای قوی/ضعیف
نیروی الکترومغناطیس فقط رو ذراتی تاثیرداره که بار الکتریکی دارن؛ مثل الکترون. گرانش هم رو ذراتی که جرم دارن تاثیر میذاره.
نیروی هستهایِ قوی چیزیه که هستهی اتمها رو کنارهم نگه میداره.
پروتون ونوترون از کوارک تشکیل شدن، و این برهمکنش هستهای قوی عامل نگهدارندهی اونا کنار همه.
میمونه برهمکنش هستهایِ ضعیف که 1میلیون بار ضعیفتر از نوع قویشه.
حالا این نوترینوها بار الکتریکی که ندارن. جرمشون هم خیلی کمه. نیروی هستهای قوی هم روشون تاثیری نداره. تنها چیزی که این وسط ممکنه اثری روشون بذاره برهمکنش هستهای ضعیفه که اونم خیلی بهندرت رخ میده.
به عبارتی،/
ازبین اون همه نوترینو که به بدن ما میرسه، شاید سالی یه دونهش با یک اتممون برخورد کنه. (ازاونجا که درکودکی حجم بدن کمتره، اولین برخورد واقعی ما با نوترینو طرفای ۱۰سالگی اتفاق میافته #جدی)
نوترینوها اونقدر یبسن که اصن کل زمین براشون پشم حساب میشه. اکثرِ (نزدیک ۱۰۰ درصدِ) /
نوترینوهایی که به زمین میرسن ازش رد میشن. به عبارتی، وقتی یه شتابدهنده از اون سر دنیا میخواد واسه یکی دیگه نوترینو بفرسته خیلی راحت شیلنگش رو میگیره به سمت داخل زمین (اینجوری ↓)
حالا اینجور که اینا بیسروصدا میان ومیرن، اصلا ازکجا میفهمن نوترینویی وجود داره؟
از شانس ما /
نوترینو میتونه با اتم گالیوم-71 واکنش بده و تبدیلش کنه به Ge-71 که ناپایداره و رادیواکتیو درمیکنه.
این محفظههای آشکارسازی نوترینو خیلی چیزای خفنیه. یه استوانه اندازه ساختمون ۱۲طبقه رو درنظر بگیرید که توش پراز سنسورهای گلولهای شکله. (پانورامای سهبعدی: bit.ly/34VGtHW)
خب حالا نوترینو به چه دردی میخوره؟
اون ذرات بنیادی که اول کار گفتم به دودسته بوزون و فرمیون تقسیم شدن. بوزونها مسئول انتقال یا اعمال نیرو هستن بر روی فرمیونها، که ذرات مادی محسوب میشن.
هر ذرهی مادی یه پادذره هم داره با خصوصیات مشابه: قد، وزن، سایز ممه و ازاین قبیل. تنها فرقش/
اینه که بار الکتریکیش برعکسه. ذره و پادذره دربرخورد با هم همدیگه رو نابود میکنن.
این تقارن باعث شده که بعضیا معتقد باشن ممکنه جهانهایی وجود داشته باشه که کلا از پادماده تشکیل شده؛ برعکسِ جهان ما که همهش از مادهست.
فیالواقع تلاشهایی هم انجام گرفته برای تولید پادماده.
مثلا سال ۱۹۹۵ تونستن آنتیهیدروژن درست کنن که از پادپروتون (بار منفی) و پادالکترون(+) تشکیل شده. یا سال ۲۰۱۱ پاد-هلیوم درست کردن درحد یکی دو اتم.
اما برخلاف اون کسشعری که تو فیلم angels & demons دیدید، پادماده بهشدت ناپایداره و در کسری ازثانیه ازبین میره، theguardian.com/science/2011/a…
چون ما درجهان مادی زندگی میکنیم.
حالا یکی ازسوالات اساسی بشر اینه که دراون لحظهی انفجار بیگبنگ، قاعدتا بهخاطر این تقارن، باید ماده و پادماده به مقدار یکسان تشکیل شده باشه. خب چرا این وسط زور ماده چربیده و پادمادهها تقریبا نابود شدن؟
جوابی که بهش دادن اینه که این تقارن /
کامل نیست. یعنی طبق نظریهی نقض سیپی (CP violation) ذرات پادماده یه جاهایی ممکنه از ماده عقب بمونن که نهایتا براشون گرون تموم میشه.
خب این نظریه باید با آزمایش اثبات بشه. تنها راهش هم اینه که یه مقدار پادماده دم دستمون داشته باشیم روش آزمایش کنیم.
اما مشکل اینه که عرض کردم، /
پادماده بهشدت ناپایداره. تا بخوای نگاش کنی تموم شده رفته.
اینجاست که یبس بودن نوترینوها بهکار آدمیزاد میاد. درواقع همونقدر که نوترینوها یُبسن و کاری به کار کسی ندارن، پادنوترینوها هم همینجورن.
پس راحت میشه این پادنوترینوها رو موقع ردشدن نگاهشون کرد.
و نهایتا خبری که چند روز پیش اعلام شد درمورد اینکه فیزیکدانها تونستن برای اولین بار شواهدی از عدم تقارن ماده و پادماده پیدا کنن، و دلیل بهوجودآمدن جهان رو تاحدودی بفهمن، مربوط میشه به همین مشاهدهی فرق بین نوترینوها و پادنوترینوها.
به عبارتی، CP violation در نوترینوها تایید شد.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
بعضی توابع رشدشون عجیبغریبه. غیرقابل تصوره. چه جوری بگم، اصلا کلمهای برای توصیف وضعیت اینا وجود نداره.
مثلا تو نظریه گراف تابعی داریم به اسم TREE. البته یه تابع دیگه هم داریم به اسم tree که با اون فرق داره! بذارید اول کمی از اینا بگیم تا بعدش برسیم به یک نتیجه حیرتانگیز.
1/n🧵
به جای تعریف دقیق ریاضی بهتره از شکل استفاده کنیم. وقتی میگیم گراف ساده، منظورمون یه چیزیه تو مایههای شکل اول. به نقطهها رأس (vertex) گفته میشه و به خطها یال (edge).
بعضی از گرافها درختند (شکل دوم) و درختِ ریشهدار یعنی درختی که یک رأسش به عنوان ریشه انتخاب شده (شکل سوم).
هرکدوم از این رأس و یالها ممکنه بیانگر یه چیزی باشه متمایز از بقیه. بنابراین نیاز به برچسب یا شمارهگذاری داره. اما بعضی وقتا به جای اسم یا برچسب گذاشتن، گراف رو رنگآمیزی میکنن. این کار هم قشنگتره و هم تشخیص گرافها رو سادهتر میکنه.
حالا فرض کنید فقط رأسها رو رنگ میکنیم.
عدد ۱۴۰۳ شما رو یاد چی میندازه؟
برای مایی که اسیر اینترنت ملی هستیم این عدد جنبه تروماتیک داره. چون که روزی نیست که صفحه خطای 403 جلوی چشممون ظاهر نشه و بگه با IP ایرانی نمیشه به اینجا وصل شد.
بعضیا هم یاد پرینتر IBM 1403 میافتن که خب، بهتره کمکم به فکر توشه آخرتشون باشن.
1/n🧵
شاید بشه ماده تاریخهای جالبی هم ازش درآورد. مثلا با کنکاش مختصری معلوم میشه هردو عبارت «نامه رضاشاه» و «شغل بیهوده ما» به حساب ابجد ۱۴۰۳ هستن. فعلا بهنظر میرسه استاد رائفیپور در این زمینه حقیقتا کمکاری کرده.
اما ۱۴۰۳ من رو یاد این تصویر میندازه؛ پلاک طلایی سفینه پایونیر:
اوایل دهه ۱۹۷۰ بود و اوج دوران اکتشافات فضایی. بشر تازه پا روی ماه گذاشته بود و داشت برای فتح سایر نقاط کیهان و کشف حیات هوشمندِ فرازمینی رویابافی میکرد.
در همین دوران بود که ایده «گتسبیبازیِ فضایی» -یعنی ارسال پیام به فضا، به امید اینکه روزی بهدست صاحابش برسه- عملی شد.
وقتی که دمیتری مندلیف درسال ۱۸۶۹ جدول تناوبی رو تنظیم کرد، نه الکترون کشف شده بود و نه پروتون. حتی ساختار اتمی ماده هم درستوحسابی معلوم نبود و اکثرا در این حد میدونستن که ماده از اتم تشکیل شده.
پس جرم اتمی عناصر چهجوری بهدست میاومد که مندلیف از روی اون جدولشو مرتب کرد؟
1/n🧵
برای اینکه کمی هم روغنداغ قضیه رو زیاد کنیم، این شکلا رو ببینید که نسخه اورجینال جدول مندلیف و یه ورژن تروتمیزتر از اون رو نشون میده. اصلا چرا با این همه تفاوت، هنوز بهش میگن جدول مندلیف؟
خب اولا امکانات اون زمانو باید درنظر گرفت. مثلا گازهای نجیب تازه حدود ۲۵ سال بعدش کشف شدن.
حالا یه کم برگردیم به عقب.
اولین بار آنتوان لاوازیه در ۱۷۸۹ لیستی از ۳۳ عنصر رو که تا اون زمان کشف شده بود تهیه کرد. ولی صرفا یه لیست بود بدون هیچ طبقهبندی.
دیگه گفتن نداره که اشتباه هم داشت؛ مثلا گرما و نور هم جزء عناصر بودن.
اما لاوازیه در اون اثنا به یک کشف مهم پی برده بود.
یوهان کارل فریدریش گاوس (یا گوس) نیازی به معرفی نداره. ولی امروز کرمش به جونم افتاده که دربارهش بنویسم، به دلیلی که در توییت آخر عرض خواهم کرد.
ابتدا این عدد رو ببینید که حاصل یک ساعت و خردهای محاسبات سنگینه.
انصافا ارزششو داشت 🥲
این یک عدد معمولی نیست. علاوه بر اول بودن، جزء اعداد اول گوسیه.
درباره اعداد گوسی در رشتهتوییت زیر توضیحاتی دادیم. اما اگر کنجکاوید که چطور این عدد ر میشه محاسبه کرد، خلاصهش (طبق ) اینه که:
- یک تصویر واضح از شخص موردنظر تهیه کنید. redd.it/cmr12s
- تبدیلش کنید به سیاهوسفید، به طوری که طیف سفید تا سیاه شامل حداکثر ده رنگ باشه.
- تصویر رو کوچک کنید تا تعداد پیکسلهاش به حد معینی برسه.
- پیکسلها رو طبق اون طیف به رقم تبدیل کنید.
- به عدد حاصل چند رقم اضافه کنید تا زمانی که عدد اول گوسی به دست بیاد.
یک توییتی رو ذخیره کرده بودم که چندخط دربارهش بنویسم. ولی گویا پاک شده. بههرحال، مضمون توییت این بود که چرا تراپی نمیرید و با این وضعیت جامعه همگی تراپی-لازمند.
چندتا از واکنشها به توییت مذکور رو اینجا ملاحظه میکنید. اما بهنظرم یک نکتهی مهمتر مغفول مونده این وسط...
1/n🧵
آبراهام مازلو جملهی معروفی داره که میگه اگر تنها ابزاری که در اختیار دارید چکش باشه، همهچی رو به شکل میخ میبینید. این سوگیری شناختی معروفه به قانون ابزار (law of instrument)
یکی از جالبترین تحقیقاتی که نتایجش همین یکی دو ماه پیش منتشر شد این مقالهست: doi.org/10.1016/j.brat…
در این تحقیق به تعدادی از نوجوانان که در ارزیابی اولیه مشکل خاصی نداشتن جلسات تراپی رایگان پیشنهاد شد و اونا هم شرکت کردن.
در پایان دوره در تعدادی از اونها علائم ابتلا به اختلالات خلقی (mood disorder) مشاهده شد و علاوه بر این، رابطهشون با والدینشون هم به مراتب بدتر از قبل شد.
بیایید جای مردان سیاست بنشانیم درخت و یه کم نقاشی و رنگآمیزی کنیم. مثلا یه چیز مناسب و دمدست برای رنگآمیزی همین جدول ضربه.
نحوه رنگ آمیزی اینجوریه که هرچی رقم یکان خونهای کوچکتر باشه آبیتره و هرچی بزرگتر، قرمزتر. اما اگر صفر بود سفید میذاریم.
فرض کنید مثل شکل سمت راست:
۱/n
حالا چرا رقم یکان شد معیار رنگآمیزی ما؟
چون شکلش قشنگ میشد.
دلیل دیگهش اینه که جدول ما ۱۰ در ۱۰ هست و رقم یکان عدد درواقع باقیمانده تقسیم اون عدد هست بر ۱۰.
حالا اگر بخوایم جدولهای بزرگتر رو رنگ کنیم میتونیم بگیم معیار ما باقیمونده تقسیم هر خونه هست بر طول اون جدول.
۲/n
خب اینجا جدولضربهای ۱۲x۱۲ و ۱۳x۱۳ رو با همین فرمون رنگ کردیم. یعنی مثلا تو شکل چپ، رنگ هر خونه رو باقیمانده اون بر ۱۲ تعیین میکنه.
اینا رو هم طبق معمول با کد میشه درست کرد: bit.ly/3i6MGtw
حالا اگه گفتید چرا جدول ۱۳ خونه سفید نداره؟