یک #داستان
تازه ، یکی دوماهی بود که اومده بودن #آبادان ، تبریزی بودن و با لهجه غلیظ ترکیفارسی حرف میزدن . شوهر سرهنگ ارتش بود و تازه منتقل شده بود آبادان و همسرش که همه محسور زیبائیش شده بودند ، پوست خیلی سفید و چشمای میشی و قد بلند ، در بین زنای عموماً سبزه آبادان ، حسابی
۱.
تو چشم میخورد .
تو کوچه حموم جَرمَن خونه گرفته بودن و شوهر صبح ها میرفت سر کار و غروبها میمود خونه ، حالا دیگه یاد گرفته بودن که مثل همه آبادانیها ، جاشون رو می آوردن رو پشت بوم و مینداختن و پسر خوشگلشون که کمک پدر و مادرش میکرد ، در آوردن تشک و بالشت و رختخوابها
۲.
اون روزها در تمام جنوب ایران ، همه مردم روی پشت بومها میخوابیدن و بچه های تُخس محل ، که زور میزدن ببینن میتونن بلکه ی گوشه دامن بالا رفته زن رو ببینند ؟
چند ماهی از اقامتشون نگذشته بود که ملک خانم ، زن جناب سرهنگ دیگه حسابی با زنهای محله آشتا شده بود ، بهشون پختن
۳.
کوفته تبریزی یاد داده بود و ازشون قلیه ماهی و ماهی صبور با هَشو یاد گرفته بود . اون موقع ها مثل حالا نبود ، زنها صبح به صبح چادرچاقچور میکردن و میرفتن بازار ، خرید و بعد که میومدن خونه همه مشغول پخت و پز میشدن و بعدم که همه تو دالون خونه جمع میشدن به غیبت کردن .
۴.
تا صدای دستفروش رو هم میشنیدن میریختن سرش و یکی ۱ قرون میدادن به دستفروش و ی پاکت پر میگو خشک میگرفتن و بجای تخمه شکستن مشغول میگو خوری میشدن .
۱۱تا ماهی زبیدی ، ۱ تومان بود .
بعضی وقتها هم همه زنها پول میدادن به کَل بی بی ناز خانم که از بازار براشون ماهی خارو بخره و ماهیارو
۵.
سرخ میکردن و دور هم خالی خالی میخوردن ، ملک خانم هم دیگه یاد گرفته بود . کم کم بجز لهجه اش ، یپا آبادانی شده بود .
تا اون روز ، نحس
حدودای غروب بود که در خونه ملک خانم به صدا درومد ، ملک خانم که حالا دیگه شده بود ننهٔ علی ، صدا زد علییییی ببین کیه ؟ علی هم رفت درو
۶.
باز کرد که یهو دالون شلوغ شد و
- علی ننه کیه ؟
چادرشو کشید سرش و از مطبخ سرشو کرد ببینه کیه که یهو دید حیات خونه پرشده از سرباز و همه مسلح ، ریختن تو اطاق شوهر و چند لحظه بعد ، وی رو دستبند به دست بردن .
چند ماهی ننهٔ علی از این کلانتری به اون کلانتری ، از این زندان
۷.
به زندان به دنبال شوهرش رفت تا بالاخره فهمید شوهرش رو برای بازجوئی بردن به زندان مرکزی #اهواز .
رفت دنبال شوهرش و خلاصه ، روزها یپاش #آبادان بود و ی پاش اهواز . کمکم تو محله شایع شد که شوهرش از افسران حزب توده بوده و افسران دیگه کهلو رفته بودن ، اسم شوهر ننهٔ علی رو
۸.
هم لو داده بودند .
چند ماهی گذشت ، و بالاخره شوهر رو فرستادن تهران ، برای محاکمه .
سرهنگ در تهران محاکمه شد و به اعدام محکوم شد ، سپس با نوشتن توبه نامه یک درجه تخفیف بهش دادن و حکم حبس ابد بهش دادن .
ملک خانم به تبریز رفت اما از سوی خانواده اش ترد شد ، چرا که پدرش
۹.
بهش هشدار داده بود که اگه با سرهنگ ازدواج کنه ، دیگه حق نداره اسم خانواده اش رو بیاره .
به آبادان برگشت و به هر دری زد که کاری گیر بیاره . اما در ایران دهه ۳۰ ، مگه به این راحتی کار گیر یک زن بیوه با یک پسر میومد ، خلاصه که ملک خانم بعد از یکی دوماهی صبح ها از خونه میزد
۱۰.
بیرون و غروب با درومدن ستاره ها برمیگشت خونه ، کم کم تو مردم پیچید که ملک خانم صبح ها میره دوب ، تن فروشی و اتفاقاً کارش حسابی هم گرفته و مردم برای هم آغوشی با وی سر و دست میشکونن .
ی شب که تازه از سر کار برگشته بود خونه ، زنگ درو باز زدن . دل ننهٔ علی باز هُری ریخت
۱۱.
بسم الله ، دوباره کیه ؟
چادرشو انداخت سرش و اینبار خودش رفت پشت در و گفت :
- کیه ؟
+ غریبه نیست خاله
- شما ؟
+ همساده شما هستوم ، قطبی
ملک خانم آرام لای درو باز کرد و با لهجه ترکی گفت بیفرمائید
+ خواهر مو قطبی هستوم (اسم قطبی واقعیه) . دفترخونه داروم ، همه اهل آبودان
۱۲.
مونِه میشناسن . و در حالی که به در خونه نزدیک میشد ، آروم دستشو کرد تو جیب کتش و ۲ تا بلیط از جیبش در آورد و داد دست ملک خانم و گفت :
+ اینا ، ۲ تا بلیط هواپیماست برای فردا ۸:۰۰ صلح به مقصد #تهران ، خودومم باهات میام خواهر ، تا بریم پیش سرهنگ
- چرا ؟
+ میریم تهران
۱۳.
زندان قصر پیش سرهنگ ، اونجا جلوی شوهرت همه چیزو بهت میگم که هردو بفهمین .
صبح روز بعد رفتن تهران و فرداش هم برگشتن آبادان ، کسی نمیدونست برای چی رفتن و چی گفتن و چی شد ، فقط ۳ ماه بعد ، ملکخانم زن قطبی شد .
اونجا بود که معلوم شد قطبی ملک رو برده تهران پیش شوهرش و
۱۴.
حلوی ملک خانم بهش گفته بود .
- کوکا ، برای آرمانهای استالین ، خروشچف یا هر مادرقحبه دیگه ای خودت رو انداختی به این روز ، انگ وطنفروشی هم به خودت زدی ، مو نمیدونوم چی تو کله شوما کرده بودن که ای جوری به اب و خاکتون خیانت کردین ، اما این زن و این پسر طفل معصوم گناهی
۱۵.
نکردن ، میدونوم که استالین و ... هم خرج زندگیشونه نمیدن و الان زنت تو دوب آبودان افتاده به فاحشگی ، آقاشم ایقد خره ، که نکرد دختر و نوه اش رو نگهداری کنه .
حالا مو ی پیشنها بهت میدوم ،
این زنو طلاقش بده ، مو عقدش میکونوم ، پسرت رو هم مث پسرام ازش نگهداری میکنوم ، اگه ی روزی
۱۶.
بهت عفو خورد و آزاد شدی ، مونه تو آبودان همه میشناسن . بیا امانتیهاتو بگیر و برو اگرم آزاد نشدی ، این زن و پسر ی سرپناه میخان که من بهشون میدم .
فی المجلس ، خود قطبی صیغه طلاق رومیخونه و ۳ ماه بعدم ملک خانم رو عقد کرد .
از اون روز ۱۵ سال گذشت تا سال ۱۳۵۴ که یروز صبح
۱۷.
ی مرد مسنی وارد دفتر قطبی تو #آبادان میشه و میره پیش منشیش و میگه به آقای قطبی بگو ، الوعده وفا ، امانتیامو بده .
منشی میره به قطبی میگه و قطبی فوراً طرف رو میبره اطاقش و فی المجلس زنگ میزنه به ملک خانم و میگه آب دستته بزار زمین و علی رو بردار بیار دفتر .
ملک خانم ۴۲ ساله
۱۸.
حالا با علی پسر ۲۲ ساله اش به دفتر که میان ، به محض ورود حالش بد میشه ، رو صندلی نشوندنش و انگشتر خودشو انداختن آب و دادن بهش خورد و حالش که جا اومد ، قطبی ازش هیچی نپرسید ، درجا صیغه طلاق رو خوند و به سرهنگ گفت :
- کوکا ، امانتیهات ، دست خودت سپرده .
وقتی سرهنگ
۱۹.
با پسر و همسرش میرفتن ، چشم هرسه شون خیس خیس بود .
همه شاهد بودن که قطبی طی ۱۵ سال حتی ۱ شب هم وارد خونه ملکخانم نشد ، او فقط خرجی ملک خانم و خرج تحصیل علی رو داد . علی دبیرستان عنصری دیپلمش رو گرفته بود و حالا سال دوم مهندسی نفت در دانشگاه نفت آبادان بود وملک
۲۰.
خانم به پسرش خیلی میبالید ، تازه ی دوماهی بود که قطبی بهش گفته بود سریعتر درستو تمام کن تا بفرستمت پیش کوکاهات آمریکا ، فوق و دکترا بخونی .
این داستان ، ی داستان واقعی بود ، از دورانی که غم بود ، اما کم بود ، روزهائی که مردانی بودن که زنهای بی سرپرست رو سرپرستی
۲۱.
میکردند ، من کودک بودم که قطبی رو دیدم ، پیر شده بود و جنگ آواره اش کرده بود ، قطبی در اصفهان بود که مرد ، در حالی که پسرا و دخترهاش التماسش میکردن که بره آمریکا ، اما آبودانش رو هرگز ترک نکرد تا وقتی که دیگه نمیتونست رو پاهاش بایسته و اونوقت بودکه آوردنش اصفهان .
۲۲.
امشب یاد زنده یاد قطبی افتادم ، یاد روزهائی که با مکافات علی رو فرستاد پیش کوکاهاش آمریکا و کوکاهاش که چه تلاشی کردن تا کوکا علیشون برسه آمریکا .
خلاصه که شاه رفت ، مردانگی رفت ، غیرت رفت ، انسانیت هم رفت
#غم_بود_اما_کم_بود
قطبی بچه زمین خاکی بود ، مثل خود ما بود ، ارزوی وکلیل و وزیر شدن هم نداشت
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
نعرههای مستانه سیرها برای به جنگ کشاندن گرسنگان :
خوب ، درحالی که در آمریکا ، تنها ویتکاف ، ترامپ ، روبیو و ونس در مورد مذاکرات ویتکاف/عراقچی صحبت میکنند و نظر میدهند ، در ایران هرکسی که رو که شما فکرش رو کنید وظیفه حزبی و باندی و دسته ای خودش میدونه که در مورد مذاکرات نظر بده و همه هم از صدر تا ذیل در حال خط و نشون کشیدن برای آمریکا و نعرههای مستانه کشیدن برای جنگ هست
و این درحالیه که عملاً داره صدای خورد شدن استخوانهای اقتصاد ایران به گوش میرسه و بی سروصدا دولت داره کالاهای اساسی رو به نفع تجار و آقازادههای رانتخوار از شمول ارز ترجیحی خارج میکنه .
آخرین نمونه خبرهای اقتصادی هم ، همین خبری بود که بانک مرکزی داد 👇 که معنی و مفهومی نداره مگر اینکه دولت افتاده دنبال دزدیدن سرمایههای مردم .
و خوب ، این نتیجه بیش از ۴۵ سال اداره اقتصاد ایران به سبک قاجاریه است .
از اینجا دیگه کاری نداشته باشید که محمدعلی همایون کاتوزیان مادرقح..ه در کتاب اقتصاد سیاسی ایران چه گوهی خورده و نوشته ، یا هر اقتصاددان بیشرف دیگری چه گوهی میخوره برای ماله کشی عصر قاجار چرا که اکنون سیر روند اضمحلال و فروپاشیی که منجر به ظهور #رضاشاه_کبیر در ایران شد ، مقابل چشم شما در حال اجراست و میتونید به وضوح مراحل اولیه ورود ایران به قحطی بزرگ ۱۹۱۷ ۱۹ رو به وضوح ببینید .
۱.
اقتصاد قجری مبتنی بر تجارت بود :
بگذارید داستان رو با یک فکت و سئوال تاریخی شروع کنم .
انقلاب مشروطیت ایران چگونه شروع شد ؟
پاسخ :
احمدخان علاءالدوله که حاکم تهران در زمان صدارت عین الدوله (۱۳۲۲ قمری) بود ، در پی گرانی قند، ۲ نفر از تجار قند رو به دارالحکومه دعوت کرد و آنهارو به چوب بست و سپس به آنها یک چلو کباب عالی داد و بعد مرخصشون کرد .
کیارو زد ؟
۲ نفر تاجر قند و شکر رو
چرا ؟
چون به هر دلیلی قند و شکر و گرون کرده بودن و از نظر اقتصادی به ملت فشار میومد .
بعد چه شد ؟
بازاریان مغازههارو بستن . روحانیون هم معترض شدن و مردم هم راه افتادن به خیابون که چرا این ۲ تاجر معزز رو فلک کردن ؟
انقلاب مشروطیت ایران اینجوری استارت خورد .
حالا ،
اینکه بازاریان مغازههارو بستن ، قابل درکه و آدم میتونه بفهمه چرا اینها درمغازههاشون رو بستن .
اینکه روحانیون معترض شدن رو هم آدم میتونه بفهمه ، چرا که بازار یکی از مهمترین منابع درآمد روحانیون بود و روحانیون و بازاریان پیوندهای عمیقی با هم داشتند و حتی چنان درهم تنیده بودند که به همدیگر دختر میدادن و دختر میگرفتن .
این وسط ، ی اتفاقی میفته که هرگز کسی بهش فکر نمیکنه و نمیدونه که چرا مردم هم به پشتیبانی بازاریان میان بیرون و معترض میشن ؟
به عبارت دیگه ، در این وسط ، شما با ملتی روبرو هستید که قوه فهم بدیهیات منافع خودشون رو هم نداشتند .
اصلاً علاءالدوله بد و پدرسوخته و هرچی که شما بگید ، ملت هم از زمان ناصرالدینشاه آماده قیام بودن ، مرتیکه این چوبه رو که بخاطر ملت به پای اون دوتا تاجر زد که ، در این ی مورد حداقل ملت نباید میومدن بیرون .
اما اومدن
و این داستان تا امروز ادامه داره ، به عبارت اولی از قبل از این وقایع ملت ایران بدون هیچ دلیل خاصی ، خودش رو نوکر و رعیت و ذلیل و عبد و عبید بازاریا میدونست و اگر کوچکترین اساعه ادبی به بازاریا میشد ، ملت خون به پا میکرد ، اونم بازاریی که خون ملت رو کرده بودن تو شیشه .
وگرنه علاءالدوله که مرض نداشت این دوتاجر گردن کلفت بازار و بزنه ، علاءالدوله این دوتاجر رو به چوب بست که قیمت (حالا به حق ، یا ناحق) قند و شکر رو بیارن پایین که ملت راحتتر زندگی کنن .
اما نتیجه این شد که ملت همیشه در صحنه تهران ، ریختن تو خیابون که به تو چه که اینارو زدی ، ما میخواهیم این تجار محترم ننه ما ملت رو ببرن روضه ، خودمون میدونیم و این عزیزان .
حالا ، شما اگر تاریخ مشروطیت ایران رو تا کودتای اسفند ۱۲۹۹ بخونید ، دقیقاً میبینید که مردم تهران و سپس تبریز هرجا که پشه تجار و بازاریارو لگد کرده این عزیزان تفنگ و گزلیک به دست ریختن تو خیابون و به سمت حکومت حمله کردن که چرا تجار عزیز مارو ناناحت کردین .
کل داستان رژی و جنبش تنباکو هم همینه ، ینی ملت کمر حکومت رو به نفع منافع تجار و بازاریای دزد و قطاعالطریق شکوندن و سپس حکومت مجبور شد برای دادن غرامت به کمپانی ، کمر اقتصاد و ملت رو بشکونه ، چون تجار فکر میکردن (که اشتباه هم فکر میکردن) با انحصار توتون و تنباکو از سود سرشاری که حاصل از غارت ملته محروم میشن .
این داستان ادامه داشت و حداقل ۴ قحطی عظیم رو در ایران رقم زد که فقط یکیش منجر به مرگ ۹ میلیون نفر شد (هنوز گاو مادرزاد زیادهها ، الان میریزن این زیر که نخیر ، کار انگلیس بود) و در تمام این دوران ، همین تجار محترم و معزز ، در شکستن کمر ملت ایران از هیچ رذالتی فروگذار نکردن و بزرگترین عامل قحطی و کشتار (هلوکاست) ملت ایران همکاری تجار و روحانیون بزرگ در احتکار یا صادرات مواد غذایی ملت بود و این داستان ادامه داشت ، تا سروکله رضاشاه در ایران پیدا شد .
از ۱۳۰۴ که رضاشاه تاجگذاری کرد تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ، اقتصاد ایران از اقتصاد تجارت محور شیفت میکنه روی اقتصاد تولید محور که من به این دوره کاری ندارم (خودتون برید بخونید) .
اما ، من ی فکت بهتون میدم که بدونید اقتصاد ایران از ۵۷ تا امروز ، باز برگشته به اقتصاد تجارت محور قاجاری .
فکت اینه :
مهمترین شعار انقلابیون در بهمن ۵۷ چی بود ؟
مرگ بر سرمایهدار
خوب ، رژیم جدید کیارو به عنوان سرمایهدار زد و کشت و نابود کرد و فراری داد ؟
ی نگاه به لیست اعدامیها و مصادرهایها بکنید ، ببینید اسم چندتا تاجر بازاری توشون هست ؟
ینی برای محض رضای خدا ، اسم یک تاجر وارد کننده رو پیدا نمیکنید که حتی یک ثانیه دستگیر شده باشه ، دیگه چه برسه به اینکه مالش مصادره شده باشه
۲.
حالا ، شما اگر تاریخ مشروطیت ایران رو تا کودتای اسفند ۱۲۹۹ بخونید ، دقیقاً میبینید که مردم تهران و سپس تبریز هرجا که پشه تجار و بازاریارو لگد کرده این عزیزان تفنگ و گزلیک به دست ریختن تو خیابون و به سمت حکومت حمله کردن که چرا تجار عزیز مارو ناناحت کردین .
کل داستان رژی و جنبش تنباکو هم همینه ، ینی ملت کمر حکومت رو به نفع منافع تجار و بازاریای دزد و قطاعالطریق شکوندن و سپس حکومت مجبور شد برای دادن غرامت به کمپانی خارجی ، کمر اقتصاد و ملت رو بشکونه ، چون تجار فکر میکردن (که اشتباه هم فکر میکردن) با انحصار توتون و تنباکو از سود سرشاری که حاصل از غارت ملته محروم میشن .
این داستان ادامه داشت و حداقل ۴ قحطی عظیم رو در ایران رقم زد که فقط یکیش منجر به مرگ ۹ میلیون نفر شد (هنوز گاو مادرزاد زیادهها ، الان میریزن این زیر که نخیر ، کار انگلیس بود) و در تمام این دوران ، همین تجار محترم و معزز ، در شکستن کمر ملت ایران از هیچ رذالتی فروگذار نکردن و بزرگترین عامل قحطی و کشتار (هلوکاست) ملت ایران همکاری تجار و روحانیون بزرگ در احتکار یا صادرات مواد غذایی ملت بود و این داستان ادامه داشت ، تا سروکله رضاشاه در ایران پیدا شد .
از ۱۳۰۴ که رضاشاه تاجگذاری کرد تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ، اقتصاد ایران از اقتصاد تجارت محور شیفت میکنه روی اقتصاد تولید محور که من به این دوره کاری ندارم (خودتون برید بخونید) .
اما ، من ی فکت بهتون میدم که بدونید اقتصاد ایران از ۵۷ تا امروز ، چگونه باز برگشته به اقتصاد تجارت محور قاجاری .
فکت اینه :
مهمترین شعار انقلابیون در بهمن ۵۷ چی بود ؟
مرگ بر سرمایهدار
خوب ، رژیم جدید کیارو به عنوان سرمایهدار زد و کشت و نابود کرد و فراری داد ؟
ی نگاه به لیست اعدامیها و مصادرهایها بکنید ، ببینید اسم چندتا تاجر بازاری توشون هست ؟
ینی برای محض رضای خدا ، اسم یک تاجر وارد کننده رو پیدا نمیکنید که حتی یک ثانیه دستگیر شده باشه ، دیگه چه برسه به اینکه مالش مصادره شده باشه
خوب ظاهراً این 👇 توئیت سئوالات زیادی ایجاد کرد و کار کشید به سئوالات در اینستاگرام و تلگرام .
بگذارید اول یک نکته رو بهتون بگم :
دوستان شما اکنون در یک هایپر رئالیتی کاملاً دروغین و فیک زندگی میکنید و دائم زیر بمباران اکانتها و کانالها و شبکههایی هستید که کاری ندارند مگر پررنگ کردن و عمق بخشیدن به این فضای دروغینی که دارید توش زندگی میکنید و از قضای روزگار وقتی مطلبی میخونید که خارج از این فضای فراواقعی است ، اونوقته که واکنشهاتون به شدت احساسی ، خصمانه و تهاجمی میشه .
دقیقاً مثل همین سئوالات و نظراتی که میبینید .
اما اگر موفق بشید که از اینفضا و اتمسفر خارج بشید ، اونوقت متوجه این نکته ساده میشید که همه چیز اولاً نسبی است ، ثانیاً مطلبی رو که میخونید ، علیرغم تصورات دروغینی که به شما خوروندن ،
میتونه درست باشه ، میتونه نباشه . به عبارت دیگه بازم همه چیز نسبی است .
اما این هایپررئالیتی که شمارو انداختن توش و ظاهراً هم هیچ علاقهای ندارید که ازش خارج بشید ، همه چیزش کلیشهای است و از قبل مشخصه و در چهارچوبهای خودش قرار داره و امکان نداره که هیچ چیزی اشتباه باشه .
در نتیجه اگر کسی گفت که مثلاً اسرائیل در فلان مسئله اشتباه محاسباتی کرده
یا گفت که بهائیت کوچکترین ارتباطی به جنبش باب نداره و این دروغی است که به خورد شما دادن
۱.
یا کسی گفت و فکت نشون داد و ثابت کرد که این لشکری که دور شاه رو گرفته هدفی نداره مگر زدن پهلوی با نام پهلوی و داره خیلی خوب هم عمل میکنه ، به نحوی که الان موفق شدن شاه رو از کلیه محاسبات جهانی اوت کنند ، اونوقت شروع میکنید به فحش دادن ، کشف مزدور و مامور جمهوری اسلامی و پیدا کردن امنیتی و .... .
و البته که نه من ، بلکه هزاران بار گندهتر از من هم نمیتونه کاری برای این فاجعهای که توش گیر کردید بکنه ، مگر اینکه خودتون دست بکار بشین که البته انتظاری نیست که بتونید در حق خودتون و خانواده خودتون معجزه بکنید .
حال با پذیرش این واقعیت در سطح درک مخاطبمون ، بریم سراغ سفر ترامپ به منطقه و اسرائیل
۲.
حالا بریم سر این مسئله که چرا میگم اسرائیل دچار یک اشتباه محاسبه شده و فعلاً دست پایین رو داره ؟
برای پاسخ به این سئوال ، باید برگردید به ریشه و منشأ اتفاقات اخیر ، و البته که اگر فکر کردید که ریشه و منشأ اتفاقات اخیر برمیگرده به ۷ اکتبر ، باید بگم که سخت در اشتباهید .
درواقع داستان ۷ اکتبر یک چالش سنگین برای ۲ قدرت اون زمان منطقه ینی ایران و اسرائیل بود که هر دو رو به چالش کشید و اکنون کمکم میتونید فقط نتایج اولیه این چالش رو ببینید نه نتایج نهایی آنرا .
حالا برگردیم به منشأ اصلی داستان و نقطه آغاز همه چیز با انتصاب طفل شیرین و دوست داشتنی نتانیاهو ، ینی جَرِد کوشنر ، داماد ترامپ برای مسئله اسرائیل و خاورمیانه و شروع داستان پیمان ابراهیم شروع شد .
حالا ، هدف اصلی در پیمان ابراهیم چی بود ؟
ایجاد یک اتحاد و پیمان صلح مابین اسرائیل و کشورهای عربی .
خیلی ساده .
نتیجه دور چهارم مذاکرات ویتکاف/عراقچی و آینده قابل تصور :
اول ی مقدمه خدمتتون عرض کنم و چند نکته :
۱. من وظیفه خودم میدونم که به شما دروغ نگم و از اونجایی که نه ایدئولوگم نه جزو باند و دستهای ، درنتیجه مجبور نیستم که در جهت اهداف و خواسته ارباب یا اربابانی مطلب بنویسم درنتیجه ، برداشتهای خودمو از بررسی صحنه بازی مینویسم که الحمدلله تا اینجا اشتباه نکردم و این درحالیه که دائم متذکر میشم که امکان اشتباه در تحلیلهای من بسیار بسیار زیاده .
۲. اگر فکر میکنید آنچه رو که من مینویسم به مذاق شما خوش نمیاد و خیلی مشتاقین که دروغهای دیگران رو بشنوید و غرق در بازی با افکار باند بازها بشید ، به خودتون مربوطه و
۱.
میتونید با یک آنفالو کردن ساده ، خودتون رو از شکنجه خوندن واقعیات رها کنید .
.
.
.
خدمتتون عارضم که این دور از مذاکرات ویتکاف/عراقچی هم مانند ۳ دوره قبلی با هو و جنجال شدید ۳ تفنگدار فعلی کاخ سفید ، ینی ویتکاف ، ترامپ و ونس شروع و طبق معمول با ذکر جمله جلیله :
همه چیز خوب پیش رفت و مشتاقیم برای برگذاری دور بعد مذاکرات ، تموم شد .
و مسئله رفت تا روز ۳شنبه ، ۴شنبه که مجدداً حملات سه تفنگدار و عربده کشی مبنی بر میزنیم و میکشیم و میترکونیم شروع بشه و برن برای دور بعد .
اول اما ، بگذارید ی یک نکته بگمتون و اون اینکه شما اکنون باید به شدت به این نکته فکر کنید که چرا @marcorubio که با حفظ سمت ، هم وزیر امور خارجه است ، هم مشاور امنیت ملی ترامپ ، رفته اطاق سکوت و کلاً ساکته .
و البته که توضیح و تشریحش به من ربطی نداره از صاحبان انحصاری دوربینها بپرسید . فقط میتونم به شما بگم که این همون دست شعبده بازه ، که شما هرگز موقع تردستی بهش توجه نمیکنید .
بگذریم ، بریم برای باقی حرفمون .
۲.
در تحلیل قبلی گفتم به شما که جبهه #روسوفیل|های داخلی به شدت تضعیف شده ، به نحوی که رهبران شرق و اربابانشون به شدت ترسیدن و وحشتزده بیانیه دادن که خودشون قصد دارند ی خاکی تو سر مسئله اتمی ایران بکنند . 👇👇
ظاهراً این بیانیه هم کارساز نبوده و وضعیت روسوفیلهای داخلی خیلی خرابتر از این حرفها است به نحوی که خود پوتین ، تصمیم گرفته بیاد ایران .
هرچند که این سفر به روسوفیلها ربطی نداره و وضع خود پوتین خرابه .
خوب ، بدبخت پوتین حقم داره ، وقتی شما با یک آدم غیرطبیعی مثل ترامپ روبرو هستید ، باید هم وحشت کنید و دست به هرعملی برای جلوگیری از فروپاشی مواضعتون بزنید .
چون هیچ بعید نیست که ترامپ بیاد منطقه و سپس موقع برگشتن هواپیمای
#AirForceOne
دچار نقص فنی بشه و مجبور بشه در تهران ، اصفهان ، یا شیراز فرود بیاد ، ولو برای چند ساعت . x.com/Saman15216939/…
خدمتتون عارضم که حدود ۱ سالی میشه که شهرام شارلاتان فوکوس کرده روی ۳ نفر و این سه نفر شدن سلبریدی شبکه وی به عنوان تنها نماد پادشاهی خواهی شبکه کانال یک .
- حجت کلاشی
- میترا جشنی
- شاهین نژاد
و در جریان #سیرک_کادیز بود که معلوم شد که چرا شهرام شارلاتان تا تونسته در این یک سال هندونه گذاشته زیر بغل این ۳ مخبت احمق و بادشون کرده .
ابتدا به این 👇 توئیت کلاشی توجه کنید .
این مرتیکه به چنان فاشیسم و دیکتاتوری فکریی مبتلاست که تاب تحمل چهارتا انتقاد رو نیاورد و شروع کرد به مردم ایران فحش دادن .
حالا این رو خودتون مقایسه کنید با حجم عظیم توهینها و فحشهایی که روزانه به اعلیحضرت #رضا_شاه_دوم و شهبانو #یاسمین_پهلوی میشه و تا امروز ندیدید که حتی یک کلمه به زبون بیارن که شما مردم به ما ظلم کردید ، یا چرا توهین میکنید و ... .
تفاوت بزرگان ، با پست و حقیران در همینجاها خودش رو نشون میده .
۱.
حالا دیگه این رو نگم براتون که این مرتیکه ی لشکر فحاش و ولدزنا و مادرقح..ه دور خودش جمع کرده که براش به عالم و آدم فحش بدن و برای مردم پرونده سازی بکنند و بابت هر پست هم ۵ دلار بگیرند که شاه همین رو هم نداره .
اما ابعاد بیشعوری و لومپنیسم این بابا و اربابش قاطری تنها وقتی معلوم میشه که یکم بریم عقبتر .
- وقتی که ازش پرسیدن چرا رفتین جلوی نقشه خط خطی اسرائیل نشستین ؟
گفت برین فحش صاحاب رستوران بدین که نقشه رو خط خطی کرده بود چرا گیر دادین به ما ، آخه اون موقع چشماش تو ماتحت استادش بوده ، نتونسته نقشه رو ببینه و یجای دیگه بنشینه .
- رفیق فابریک خودش گفت پرچم با زیتون و بدون تاج جعلیه .
بجای اینکه بگه اشتباه کردم
لشکر قوادان و فواحش دور و برش رو بسیج کرد که به رفیق خودش فحش بدن .
در کل این کلاشی خیلی دلش میخاد چکمههای استالین رو پاش کنه و یونیفورم آدولفهیتلر و تنش کنه و عمامه خمینی رو هم سرش بگذاره .
اما مشکلش اینه که نه عقل و درایت استالین رو داره ، نه شعور هیتلر و نه موقع شناسی خمینی رو .
این بدبخت ی کوتوله سیاسی بود که باد برش داشته بود که واقعاً نماد وطنپرستی است و شهرام همایون هم تا تونست بادش کرد و بعدم بردش توی کادیز کردش دلقک سیرکش و بعدم برش گردوند و ی تفم انداخت همونجاش که میدونید .
حالا هم بجای اینکه فحش همایون بده ، فحش منتقدینش میده چرا که این مخلبط مادرزاد ، همین مسائل ساده رو هم نمیفهمه .
۲.
عین میترا جشنی ، عین شاهین نژاد .
حالا اما میدونیم که مهمترین ماموریت همایون این بود که پروژه امنیتی/اطلاعاتی #ژن_ژیان_ئازادی رو ی پوست اندازی کنه و از نو به ملت ایران بچپونه .
و این ینی چی ؟
ینی اینکه ی سری چهرههای جدید بیاره به عنوان رهبران جدید ملت ایران مطرح کنه ، سپس این جماعت رو بشونه کنار همون چهرههای قدیمی که در جریان اتفاقات ۱۴۰۱ بلکل باختند و توسط مردم به زور و جبر وارد فاضلاب شدند .
از سوراخ درمومدن آلاکنگرلو و سیامک سنجری و عطاهودشتیان و حسن اعتمادی و رضا تقیزاده و اومدنشون جلوی صحنه در همین راستا است .
و برای این پروژه از میان تمام کسانی که ادعای طرفداری پادشاه و نظام پادشاهی رو دارند ، چه کسانی احمقتر و لومپنتر و بیخردتر از این ۴ نفر که به طرز عجیبی ۳ نفرشون سابقه عضویت در دفتر تحکیم وحدت دارند ، هر سه نفر آخوند زاده هستند و هر سه نفر بدون اینکه شما مردم بدونید چرا و چگونه ؟ با پروازهای فرست کلاس صادر شدهاند به غرب .
یکبار دیگه پست سراسر توهین و فحش کلاشی رو بخونید ، این فرد که ادعای سیاسی بودن داره ، با چهارتا توهین و پرسشگری مردم عنان اختیار از دست داده و مردم رو فحش کش کرده (و ثابت کرده که در این زمینه حتی از علینژاد و اسماعیلیون پست تر و احمقتره ، چون حداقل اون دوتا تا امروز پست نگذاشتن و جواب فحشای مردم رو ندادن) مردم رو بخاطر این به فحش بسته که بهش گفتن چرا در کنار تجزیه طلب و مجاهد نشستی .
و حماقت این ۴ نفر در اینجا خودش رو نشون میده .
گوشههایی از بزرگترین پروژه آبرسانی تاریخ بشر تا پیش از ورود به عصر جدید .
این 👇 تصاویر رو ببینید .
این عراق امروزه ، که البته اگه به نقشه طبیعی عراق هم نگاه کنید ، موئید همین مسئله است که عراق اصولاً مملکتی است خشک و بیابانی و تنها در اطراف دو رودخانه دجله و فراته که اندکی سبزه .
اما عراق همیشه اینجوری نبوده ،
۱.
درواقع عراق قبل از اینکه اعراب پاشون به این منطقه باز بشه ، اینجوری 👇 بوده .
خوب شاید بگید نه بابا ، دیگه اینجوریا هم نبوده .
اما باید بهتون بگم که اتفاقاً همینجوریا بوده . نشون به اون نشون که در اولین کتاب مسالک الممالک نوشته ابن خردادبه که حدودای ۲۰۰ تا ۲۱۰ هجری نوشته شده ، میگه که :
هر مسلمانی که به مکه میرود ودر آنجا توبه میکند که دیگر لب به مسکرات نزند ، در بازگشت از حج وقتی به منطقه سواد میرسد توبه شکسته و در دریای شراب غرق میشود .
وی در دنباله مینویسد ، چرا منطقه سواد (نامی که اعراب قدیم به منطقه عراق داده بودند) آنچنان سرسبز است و پوشیده از باغهای زیبا و دشتهای پر از گل و زمینهای زیر کشت است که هر عربی مطمئن است که با ورود به سواد ، وارد بهشتی شده که خداوند در قرآن وعده فرموده و در اینجاست که شرب مسکر دیگر گناه نیست .
اما این بیابون برهوت ، چرا در آن زمان سرسبز و مملو از زمینهای کشاورزی و خصوصاً تاکستانهای آباد بود به نحوی که تمام مورخین و جهانگردان یکصدا میگویند که عراق ، سبزترین و ابادترین نقطه جهان بوده است .
داستان برمیگرده به اواخر حکومت اشکانیان ، در اواخر حکومت اشکانیان ، یهو به کله شاهان اشکانی زد که دو رودخانه دجله و فرات رو مهار کنند و پس از سالها تحقیق و مطالعه از سوی شرکتهای مهندسی طرحی به شاهنشاه ارائه شد که براساس این طرح
- هم دجله و فرات مهار میشدند و دیگه خبری از طغیانهای فصلی نبود
- هم دجله و فرات تا نزدیکیهای کرکوک قابل کشتیرانی میشد .
- هم سطح آب رو دهها متر میشد بالا آورد و بدینسان میشد میلیونها کیلومتر زمین رو زیر کشت برد .
- هم میشد یک سد و مانع طبیعی در مقابل اعراب بیابان و رومیان وحشی ایجاد کرد
القصه در زمان کشاکشهای مابین اردوان چهارم و بلاش ششم استارت طرح زده شد .
اما تا اومدن کارو شروع کنند ، سروکله خدایگان ، شاهنشاه #اردشیر_بابکان پیدا شد و تا اومدن ببینن چی به کجاست ، اردشیر زد شاه اردوان رو کشت و نشست جاش .
الباقی سالهای سلطنت شکوهمند شاه اردشیر بابکان هم به سلاخی و قصابی ملت ایران گذشت (چیزی مابین ۴ تا ۷ میلیون نفرو فرستاد به پای چینودپل تا ملت خوب و کامل بفهمن که دیگه اشکانیان تموم شدن) و وجود مبارک و اهورایی و ایرانشهریشون دیگه وقت ساخت و ساز نداشت .
۲.
القصه شاهنشاه خلدآشیان در سال ۱۲ یا ۱۳ سلطنتش بود که به یکباره متنبه شد و تمامی درباریان رو جمع کرد و بهشون گفت :
به نظرم میاد که در خلال سالهای گذشته ی سرسوزنی در کشتار مردم زیاده روی کردم برای همین از امروز سلطنت رو به پسر گُلَم شاهپور اول واگذار میکنم و خودم در گوشه انزوا به درگاه اهورامزدا توبه و عبادت و زاری بکنم .
خلاصه که شاه اردشیر رفت و بجاش شاهنشاه شاهپور اول اومد جای پاپا جان .
هفت هشت سال اول سلطنت اون شاه اهورائی ایرانشهری هم به کشتار الباقی اشکانیان و جنگ با رومیان گذشت و بالاخره آبها از آسیاب افتاد .
وقتی همه چیز آروم شد ، شاهنشاه که حوصلهاش سررفته بود ، به کلهاش زد که طرح مهار رودهای دجله و فرات رو پی بگیره .
این بود که کار شروع شد . اما طرح دارای چنان عظمتی بود که در سال سی و هشتم سلطنت شاهنشاه شاپور دوم ساسانی قسمت اولش تمام و فاز اولش افتتاح شد .
اسم طرح رو هم گذاشتن #جوی_روان .
حالا شما دیگه خودت حساب کن که برای ساخت همین فاز اول چند تا پادشاه اومدن و رفتن .
- شاپور یکم ساسانی
- هرمز یکم ساسانی
- بهرام یکم ساسانی
- بهرام دوم ساسانی
- بهرام سوم ساسانی
- نرسی
- هرمز یکم
- آذر نرسی
- شاپور دوم
۹ پادشاه اومدن و رفتن ، تا فاز اول طرح افتتاح شد . ینی از حدودای ۲۴۸ تا ۳۴۵ چیزی بیش از ۹۰ سال طول کشیده .
حالا دیگه خودت حساب کن که سازمان برنامه و بودجه اون زمان (گنجورزخانه) چه برنامه ریزیی داشته که برای بیش از ۹۰ سال بودجه این طرح به این عظمت رو تامین کرده .
حالا اصلاً این طرح چی بوده که ۹۰ سال بیشتر طول کشیده و ۹ تا پادشاه از گلوی زن و بچهشون زدن که این طرح رو تموم کنن ؟
بنا به گفته مسعودی که طرح رو متر کرده :
این طرح در فاز اول یک کانال شد به طول ۳۲۰ کیلومتر در عرض ۱۲۰ تا ۵۰۰ گز به عمق ۱۵ گز .
ینی در همین قرن بیست و یکم به مخیله خود شما هم خطور نمیکنه که چنین عظمتی رو ایرانی بتونه بسازه .
که البته هم نمیتونه و این هنر و عظمت ساسانیان بود که این کارو میسر کرد .
حضرات در #سیرک_کادیز دور یکدیگر جمع شدند و برای آینده من و شماها به عنوان مردم ایران تصمیم گیری کردند .
اینکه در اونجا چی گفتن و چه تصمیماتی گرفتن ، برما معلوم نیست ، چون سکرت و فوق سریه ، چرا که با وجودی که سلسله جنبان این سیرک یک صاحب تلویزیون بوده ، اما هرآنچه که ما از این سیرک تا اینجا میدونیم ، مقداری فیلمهای برش خوردهٔ گلچین شده است و روایتها و یک اطلاعیه ، والسلام :
روایت آلاکنگر از اینکه در کادیز چه خبر شده و چی گفتن ، روایت حجت کلاشی ، روایت فرزانه روستایی ، روایت عطا هودشتیان ، روایت شهرام همایون و الباقی روایات دیگران ، و اگر حوصله کرده باشید و صداهای ملالاور این جماعت رو گوش کرده باشید ، متوجه این نکته میشید که تمام راویان #سیرک_کادیز عیناً شبیه یکدیگر حرف میزنند .
ینی انگار یک متن رو داده باشند دست تک به تک این جماعت و ازشون خواسته باشند که این متن رو حفظ کنند و جلوی دوربین تکرار کنند .
۱.
و اگر باز لفاظیهای ملالآور این جماعت رو هم شنیده باشید ، وقتی تمام حشو و زوائدش رو بزنید عقب ، به یک جمله میرسید که ترجیع بند کلام همشونه و آن چیزی است که خانم پانتهآمدیری در ابتدای فیلم تبلیغاتیش میگه .
خودتون گوش بدید 👇 .
همه حضرات ، عیناً همین جملات رو تکرار کردند .
«تمرکز کنفرانس بر رواداری و همکاری طیفهای مختلف فکریه»
اما علیرغم این تبلیغات عظیمی که حول محور رواداری و همکاری به اصطلاح طیفهای مختلف فکری صورت گرفته ، به یکباره همین حضرات اطلاعیه میدن که برای نجات ایران و ملت دربند آن از شهر آفتابی کادیز در اسپانیا دولت در تبعید تشکیل دادهاند .
و اتفاقاً در این اطلاعیه است که دقیقاً به اون چیزی اشاره کردهاند که هدف اصلی و غائی از تشکیل #سیرک_کادیز بوده است .
حالا اینکه حول محور ۵ اصل دولتشون رو تشکیل دادن که عملاً اصول ۱ و ۲ و ۳ همون اصل اوله ، بماند .
۲.
اما نکته حائز اهمیت اینه که این اطلاعیه ، لوگو داره ، اسم داره ، متن هم داره ، اما نه نویسنده داره (معلوم نیست کیا نوشتن)، نه امضاء .
در یک کلام ، این جماعت ملت رو احمق و عین خامنهای غیرخودی فرض کردن .
اگر به روایات کسانی که با خامنهای هم کار کردن گوش بدید و بخونید متوجه میشید که او یک کلمه رو دائم تکرار میکنه و اون اینه که ملت نفهمن ، نفهمن که چه مذاکراتی میکنیم ، نفهمن که چه تصمیماتی گرفتیم ، نفهمن که چه توافقاتی صورت گرفته و ... .
در تمام ۳۵ سال گذشته هم همینجوری بوده ، ینی مثلاً این حکومت سری و مخفیانه با آمریکائیها مذاکره میکنه ، توافق میکنه ، با اسرائیل کاملاً سری و پنهانی مذاکره میکنه و ما ملت مدتها و بعضاً سالها بعد متوجه میشیم ، این جماعت هم یک دولت تشکیل دادن که قراره از طرف شما ملت با دنیا حرف بزنه ، امتیازاتی بده ، قول بگیره که به حکومت میرسوننش ، هست و نیست شما ملت رو معامله میکنه ، اما قرار نیست شما بدونید رئیس این دولت کیه ؟ وزراش کیا هستند ؟ قراره چه اهدافی رو دنبال کنه ؟
این جماعت تا این لحظه تشخیصشون این بوده که شعور و درک و فهم شما ملت تا این حد قد میده که بفهمید یک دولتی در خارج از ایران تشکیل شده به نام دولت در تبعید ایران که دارای آرم و لوگو هم هست و بیشترش در حال حاضر صلاح نیست که شما ملت بدونید چون شعور و فهمتون به اندازه شهرام همایون و فرزانه روستایی نمیرسه .