1/12چگونه صفوی ترس از مخالفت با اسلام را در ایرانیان نهادینه کرد؟
یک-زندهخواری و زنده دریدن دشمنان توسط بسیج نیروهایی ویژه که معروف به چگین یا چیک بودند و کارشان آدمخواری بود.
Stewart R. Sutherland 1998
Karim Najafi Barzegar 2000
ادامه:⬇️
2/12
دو-ایرانیانی که در مراسم ضد اسلام بودند (خِردگرای ایرانی)، بهعنوان مجازات، زنده قطعهقطعه می شدند.
Abisaab 2004
نجفی برزگر، استاد تاریخ صفوی، می گوید این رفتارها تحت عنوان گسترش شیعه و اسلام توجیه میشد و علمای شیعه با صدور حکم مهدور الدم به این جنایت ها مشروعیت می بخشیدند.
3/12
سه- زندهزنده کندن پوست مخالفان ایدئولوژی شیعه و پُرکردن پوست آنان با کاه یا آویزان کردن خِردگرایان ایرانی که کوچکترین سخنی بر ضد اسلام گفته بودند و سپس انداختن آنان جلوی سگهای آدمخوار از کیفر های متداول در دوره صفوی بود.
William Spencer 1995
4/12
چهار-همچنین کندن اعضای بدن دگراندیشان و خداناباوران یا مسلمان زادگانی که دوستدار آیین مزدیسنا شده بودند، ریختن سرب داغ در گلوی آن ها، جوشاندن خردگرایان در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس شان و منفجرکردن آن از دیگر روش های اعدام رایج در آن دوران بود.
Spencer 1995
Najafi 2000
5/12
پنج- تماشای مجازات وحشیانه برای همه اجباری بود. «روزی چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر میزدند. محمدتقی که دانشمند اخترشناس دربار بود، حضور داشت و برای اینکه وحشیگریها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآورند.»
9/12
ﺳﭙﺲ ﺭﺍﻧﻬﺎﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻤﻪﺀ ﮔﻮﺷﺖ ﺗﻨﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ .
هفت- تا پیش از شاه اسماعیل، عده ای شیعه وحشی به نام تبرائیان جلوی مردم را میگرفتند و
10/12
میگفتند: «بگو از دشمنان علی تبرا میجوئی» و اگر چنین نمیگفتند درجا شکم آنها را پاره میکردند.
(بعد ها که همه «شیعه» شده بودند طبیعتاً تبرائیان جمع شدند ولی وحشت شان همیشه ماند.)
ترکمان، اسکندربیک (۱۳۸۷). تاریخ عالم آرای عباسی. ترجمهٔ صفحه 214. تهران: امیرکبیر.
11/12
هشت - حکومتِ شکنجه و وحشتِ اسلامی صفویه، به هیچ کس رحم نمی کرد:
پیرقلیبیگ، فرستادهٔ شاه عباس به روسیه، پس از بازگشت به ایران، به دستور شاه زبان از حلقش بیرون آورده شد و چشمانش از حدقه بیرون آمد.
(حدس بزنید چه گفته بود که با اسلام همخوانی نداشت!)
Michel M. Mazzaoui 2003
12/12
آنچه از کهن نگاری (تاریخ) صفوی به شما گفته اند همه دروغ های مسلمانان بوده از منابع اسلامی. روایت مسلمانان را همیشه با شک بخوانید. سرچشمه های این رشته توییت چندان پر شمار بودند که نوشتن آن ها رشته را بسیار درازتر می کرد. پس همه را در یک پوشه نوشتم و از آن فرتو (عکس) گرفتم:
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
هان ای دل عبرت بین، از دیده عبر کن هان!
ایوان مدائن را، آیینه ی عبرت دان.
تا سلسلهیِ ایوان، بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان
خاقانی شروانی
2/4نخست بیاموزید که چه گفته:
سلسله: زنجیر.
سلسله ی ایوان: اشاره به زنجیر زنگ دار بلندآوازه ای است که در روزگار انوشیروان دادگر، در سرسرای این بنا در دسترش مردمان بود که هرگاه داد می خواستند، با کشیدن آن زنگ را می زدند تا خسرو برای دادخواهی بیاید.
3/4 تا سلسلهیِ ایوان، بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان
می گوید: از آن هنگام که «زنجیرِ زنگ دار انوشیروان» (سلسله ایوان) از ایوان خسرو (طاق کسری) بِگُسَست (پس از حمله اسلام نابود شد)، دجله (یعنی عراق) نیز به زنجیر (=سلسله) در آمد و اسیر شد.