ماجرای زد وخوردهای پارتیزانی جنگلهای سیاهکل که اخیراً موجب شهادت چند تن از افراد ژاندارمری و رئیس خانه انصاف در پاسگاه سیاهکل شد، قبل از عید بود
این مصاحبه و همچنین دو فقره مصاحبه قبلی که مستقیماً از طرف سازمان اطلاعات و امنیت کشور انجام گرفت، بر اساس این خط مشی صورت میگیرد که سازمان اطلاعات و امنیت کشور تصمیم گرفتهاست درباره وقایع توطئهها و مسائلی که ارتباط با استقلال و امنیت کشور دارد، در آینده، بیشتر از گذشته مردم
را در جریان جزئیات امر بگذارد. البته در گذشته نیز هیچ گاه اصراری در مکتوم نگه داشتن مسائل نبودهاست و تقریباً درباره حوادث مهم و کشف شبکههای مخرب، اطلاعات لازم در اختیار عامه گذاردهمیشد، ولی این اطلاعات شاید غالباً کلی بود و به طور غیر مستقیم در اختیار گذارده میشدهاست و
بنابراین میتوان گفت تغییری که در این روش حاصل شده،آن است که در آینده درباره مسائل مهم اولاً جزئیات بیشتری انتشار دادهشود، ثانیاً این اطلاعات به طور مستقیم، البته با همکاری و معاضدت وزارت اطلاعات در اختیار مردم قرار گیرد و آرزوی بنده و خواسته سازمان متبوعهام این است که انشاالله
از این گونه فرصتها کمتر دست دهد، زیرا ما علاقمندیم روزی فرا برسد که هیچ گونه توطئهای صورت نگیرد و شبکهای تشکیل نشود که ضرورت داشتهباشد کشف آن به اطلاع مردم برسد، ولی متأسفانه باید گفت که تحقق این آرزو بعید به نظر میرسد، زیرا اگر روزی هم دولت موفق شود ریشه انحراف و خیانت را
در جامعه ایرانی از بین ببرد، باز بیگانگان و دشمنان ایران که مطامع و دشمنی دیرینه با منافع مردم ایران دارند، دست از توطئه و تحریک علیه ایران و آلودهکردن برخی از هموطنان ما برنخواهدداشت که کما اینکه تا به حال نیز غالب انحرافات سیاسی، ریشه خارجی داشتهاست.
اکنون بپردازم به اصل مسئلهای که به خاطر آن، این جلسه تشکیل شدهاست. جریان قضیه از این قرار است؛ به طوری که اطلاع دارید، در سال ۱۳۴۶ یک گروه کمونیستی به سرپرستی بیژن جزنی در کشور کشف و چهارده نفر از افراد آن تحت تعقیب قانونی قرار گرفتند و جریان محاکمه آنان در مطبوعات درج گردید.
دو نفر از افراد این شبکه موفق شدند از طریق غیر مجاز به خارج از کشور متواری و در خارج به خدمت بیگانگان درآیند. در مردادماه سال گذشته، پس از اینکه از طرف عوامل بیگانه مسئولیت اقدامات علیه ایران پس از بختیار به عهده محمود پناهیان، از افراد دموکرات آذربایجان، گذاردهشد، دو نفر
فوقالذکر نیز از طرف عوامل بیگانه برای همکاری، به پناهیان معرفی شدند. این دو نفر از طرف محمود پناهیان مأموریت یافتند که به ایران عزیمت و موجبات تشکیل شبکهای را فراهم سازند. افراد مذکور به طور غیرمجاز به ایران وارد و با تعدادی از کسانی که برخی از آنها در گذشته دارای سوابق فعالیت
مضره بودند وحتی بعضی از آنها چند بار بازداشت و محکومیت حاصل و سپس آزاد شدهبودند، تماس گرفته و شبکه مورد نظر را تشکیل دادند. تشکیلدهندگان این شبکه از طبقات مختلف اجتماعی بودند.چند نفر آنها از فارغالتحصیلان دانشکده پلیتکنیک تهران بودهاند که در دستگاههای دولتی و یا خصوصی سرگرم
کار بودهاند. چند نفر از آنها تحصیلات پایینتری داشتهاند. چند نفر از آنها از دانشجویان دانشگاهها و مراکز عالی آموزشی بودهاند. افراد این شبکه به منظور توسعه و گسترش سازمان خود به تبلیغ بین افرادی که آمادگی لازم را برای پیوستن به آنها داشتهاند، پرداخته و توانستهبودند علاوه بر
تهران در برخی از شهرستانها، از قبیل اصفهان، خوزستان، ساری، رشت، لاهیجان و برخی از شهرهای خراسان، هستههایی به وجود آورند.ردانندگان این تشکیلات علیالظاهر دارای زیربنای فکری مارکسیستی بوده و قصد داشتهاند از طریق جنگهای پارتیزانی شهر و ده به قدرت برسند، ولی همان طوری که عرض شد
این ظاهر قضیه بوده و انگیزه آنها دردست زدن به عملیاتی که بعداً خواهیمگفت، صرفاًجنبه ایدئولوژیک نداشته،بلکه این افراد مانند بسیاری از شبکهها و گروههایی که طی سالهای اخیر کشف شدهاند،با عوامل بیگانه تماس و ارتباط داشته و به وسیله آنها هدایت و از آنان اسلحه و تجهیزات و پول
دریافت کردهاند.مسئولین شبکه که در نهایت پنهانکاری و اختفا فعالیتهای خود را آغاز کردهبودند، در داخل شبکه، سازمانی به شرح زیر به وجود آوردهبودند:
تیم کوه، تیم شهر، تیم اسلحه، تیم علمی، تیم ارتباط.
تیم اسلحه - این تیم مأموریت تأمین سلاحهای مورد نیاز شبکه را بعهده داشت. این تیم سلاحهای مورد نیاز را از دو طریق تهیه مینمود؛ اول از طریق بیگانگان که چند قبضه مسلسل کلاشینکف و تعدادی سلاحهای کمری و فشنگ و مواد انفجاری از این طریق تهیه کردهبودند و بعد از طریق تماس با قاچاقچیان
اسلحه و مواد منفجره و یا هر طریق دیگری که ممکن بود.
سرقت از بانکها
در شهریورماه ۱۳۴۹ مشاهده شد که شبکه، گشایش مالی وسیعی به دست آورده و مبالغ قابل توجهی در اختیار تیمهای مختلف کوه و شهر و اسلحه و علمی گذارده شدهاست و این تیمها با سرعت بیشتری مشغول انجام مأموریتهای محوله شده
اند. در ابتدا تصور میرفت عوامل بیگانه و محمود پناهیان که اسلحه و پول در اختیار آنها گذاردهبودند، اعتبارات قابل ملاحظه تازهای در اختیار آنها گذاردهاند.
تحقیقات در این باره شروع و از داخل تیمها کسب اطلاع شد که تیم شهر که مسئولیت تهیه پول برای مخارج شبکه را نیز عهدهدار بود،
به طور کاملاً محرمانه یک باند سرقت بانک با شرکت چند نفر افراد ورزیده تشکیل داده و مسئول تیم شهر شخصاً سرپرستی این باند را به عهده دارد و افراد این باند در اواخر مردادماه ۴۹ بانک ملی شعبه خیابان معروف به خیابان وزرا را در تهران مسلحانه مورد حمله قرار داده، با مضروب کردن رئیس شعبه
مبلغ 1600000ریال وجوه موجود در بانک را سرقت کرده و در اختیار شبکه قرار دادهاند. تلاش برای شناسایی افراد باند سرقت بانک ادامه داشت، تا اینکه در مهرماه سال ۱۳۴۹ شعبه بانک ملی درونک نیز مورد حمله عدهای افراد مسلح واقع و سارقین مبلغ 2400000 ریال وجوه موجود در بانک را به سرقت بردند.
پناه به جنگلهای سیاهکل
چون پناهگاهها و انبارهای مواد غذایی و همچنین مناطقی که افراد این تیم شناسایی کردهبودند از نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور پوشیدهنبود، تحقیقات درباره محل اختفای آنها انجام و معلوم گردید افراد مذکور مسلحانه به جنگلهای مذکور سیاهکل از توابع لاهیجان پناه
بردهاند و قبل از عزیمت به شمال، مبادرت به آتش زدن سینما اروپا در تهران نمودهاند که منجر به کشتهشدن ۳ نفر و زخمی شدن عدهای از زنان و کودکان و مردان گردید. برای دستگیری این افراد تصمیم گرفتهشد از همکاری ژاندارمری کل کشور استفاده شود. مأمورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور و
ژاندارمری کل کشور تلاش در این باره را آغاز کردند، تا اینکه موفق شدند در تاریخ ۱۱ / ۱۱/ ۴۹ یکی از افراد گروه ۹ نفری را که برای انجام مأموریتی از سایر افراد گروه جدا شدهبود، در حوالی سیاهکل لاهیجان با همکاری مردم محل دستگیر نمایند.
حمله به پاسگاه ژاندارمری
هشت نفربقیه، همان شب پس از آنکه از دستگیری دوست خود مطلع شدند، چون احتمال میدادند نامبرده با اعترافات خود محل اختفای آنها را مشخص و موجبات دستگیری آنان را فراهم نماید، تصمیم گرفتند به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله و دوست بازداشتی خود را آزاد و از منطقه
خارج شوند. افراد مذکور در پوشش مناسبی به پاسگاه مراجعه و اطلاع یافتند که دوست آنها به وسیله سه نفر از مأمورین ژاندارمری به لاهیجان اعزام شده و در پاسگاه بازداشت نمیباشد و چون چند نفر دیگر از مأمورین ژاندارمری نیز به مأموریتهای دیگری اعزام شدهبودند و در محل پاسگاه فقط دو نفر
درجهدار ژاندارم و رئیس خانه انصاف محل حضور داشتهاند، مهاجمین از فرصت استفاده و در صدد سرقت سلاحهای موجود در پاسگاه برمیآیند، که در اثر مقابله مأمورین ژاندارمری و زد و خوردی که صورت میگیرد، 1نفر درجهدار ژاندارم و همچنین رئیس خانه انصاف کشته میشوند و مهاجمین با سرقت سلاحهای
موجود در پاسگاه با به بند کشیدن راننده یک دستگاه اتومبیل و استفاده از اتومبیل وی، به طرف جنگل متواری و سپس اتومبیل را رها ساخته و به جنگل پناه میبرند.
چون یکی از افراد مهاجم در حمله به پاسگاه مورد اصابت گلوله قرار گرفتهبود، فرد مذکور به اتفاق دو نفر دیگر از آنها از سایرین جدا
و برای گرفتن کمک به قریه چهلستون از توابع لاهیجان وارد میشوند، که به وسیله مردم دستگیر و تحویل مقامات انتظامی میگردند، که از جمله آنها علیاکبر صفایی، سرپرست تیم کوه، بوده که دو بار با محمود پناهیان تماس گرفته و یکی از گردانندگان اصلی شبکه بوده.
در محاصره مأموران ۲ / ۱۲ / ۴۹
رتباط با گروههای دیگر
شبکه فوق بوسیله محمود پناهیان و عوامل بیگانه هدایت میشد،درمدت فعالیت با3گروه کوچک کمونیستی دیگر که درتهران و برخی ازشهرستانها شروع بکار کردهبودند نیز تماس گرفته و قرارهمکاری گذاردهبودند.یکی ازاین گروهها وابسته به سازمان مارکسیست لنینیستی چینی طوفان بود
مکانات مالی
مخارج این شبکه از محل اعتباراتی که پناهیان در اختیار آنها گذارده بوده و وجوه حاصله از سرقت بانکها و همچنین حق عضویتی که برخی از اعضا پرداخت میکردهاند، تأمین میشده.
این بود حقایق تلخ مربوط به کشف این شبکه.دادگاه نظامی افراد مذکور را به اعدام محکوم و حکم اجرا شده
قتل یکی از افراد شبکه
جنایت دیگری که افراد این شبکه مرتکب شدهاند، این است که یک نفر از افراد تیم ارتباط پس از مدتی همکاری با افراد این شبکه به علت اختلافاتی که با سایرین پیدا میکند، به وسیله دو نفر دیگر از دوستان خود به قتل رسیده و جنازه وی در یک نقطه مرزی خوزستان دفن شده
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
منش و هدف #اپوزیسیون بعد از هجوم #خمینی ادامه همان "#پهلوی ستیزی" بود. سالها گذشت تا دیدند شاهزاده بین نسل جوان از همه مشهورتر است. تصمیم گرفتند از وی انتقام بگیرند؛ انگار اصلا مشکلشان رژیم مُلایان نیست؛ دردشان تاریخ پهلوی و زنده و مرده آن است.
این بار روزگار انتقام گرفت. یعنی
حضرات، عمری با پدر و پدر بزرگ شاهزاده واقعا جنگیدند از ترور، جنگ مسلحانه، راهزنی، بانک زنی، آتش زدن سینما ،کشتار اوایل انقلاب و.... تا جفنگیات و دروغ بافتن "شاه بد است و چنین و چنان کرد ....شاه رفت و #خمینی آمد و ما بر حقیم! "....
بعد از ۴۰ سال امروز دیدند نام پهلوی یعنی تاریخ
آویزان شده اند به پسر و نوه همان ۲ پادشاه پهلوی که بیا وسط میدان و کمک کن تا ایران را از ملا آزاد کنیم ...اما شاه نشو و #بلوای۵۷ را هم بپذیر!...
این شکست در برابر تاریخ #پهلوی یعنی چی؟ این پیروزی تاریخ پهلوی است. باید بزبان عامیانه نوشت تا سیلی به صورت همه این
پهلوی ستیزان باشد
سعید حجاریان کاشانی (در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بانام سعید مظفری)از فعالان امنیتی سابق؛ازاعضا جبهه مشارکت؛از چهرههای جنبش 2 خرداد؛معروف به تئوریسین اصلاحات.اولین جرقههای سیاسی از دبیرستان با خواندن آثارآل احمد شروع؛به شریعتی و مطهری علاقمند شد. کلاس هما ناطق و سیمین دانشور
رفت. ۵۶ به سربازی رفت وافسر وظیفه ژاندارمری شد. وقتی #خمینی دستور تخلیه پادگانها را داد؛ وی فرار میکند و به کاشان پناه میبرد .خودش میگوید «برگشتم نازیآباد و بچههای محلهمان را سازماندهی میکردم. چند سالی بود که خانه ما پایگاه شده بود !
بخوانید پایگاه اشرار و اوباش #تروریست
فقط "اعلامیههای خمینی را هم پخش میکردیم دیگر گروهها نه! اعتماد نداشتیم"/بعد از #بلوای۵۷ به کمیته نازیآباد میرود. میگوید در #نازیآباد مرجع بودم!مادر من هم آمده بود و کمک میکرد و شده بود بازجو زنان بدکاره را میگرفتند و میآوردند آنجا و مادر من با آنها صحبت میکرد!
در کنار سازمان تروریستی مجاهدین خلق در ایران، بسیاری سازمانهای تروریستی دیگر چون سازمان تروریستی چریکهای فدایی خلق وجود داشت. کشور ایران گهواره سازمانهای #تروریستی جهان شد و جهان غرب، ایران را در مبارزه با تروریسم تنها گذاشت. جهان غرب نه تنها
کشور ایران را در مبارزه با #تروریسم تنها گذاشت بلکه کسان و سازمانهایی مانند #ساواک را که در گیر این مبارزه خطیر بودند، بدنام کرد.جهان غرب نه تنها کشور ایران را در مبارزه با تروریسم تنها گذاشت بلکه بیش از 400 سازمان حقوق بشر برپا ساخت تا دستهای شایسته پایوران خردمند و میهن پرست
این مبارزه را ببندند. جهان غرب #تروریست های ایران را در پناه خود گرفت و آنان را مبارزان حقوق بشر و راه آزادی نامید. #پرویزثابتی مدیر نابغه و شایسته امنیت داخلی کشور #ساواک در مصاحبهای با رسانههای ایرانی و خارجی در سال ۱۳۵۰ ، دنیا را از وضعیت ترور و تروریسم در ایران آگاه ساخت.
برادر فرماندار #نجف_آباد صاحب و مدیرمسئول این هفته نامه #صدا است!
علی راعی از آن اصلاح طلب های تندرو که با قوچانی مجله صدا را منتشر می کند و داداش او #مجتبی_راعی با مافیای #اصلاح_طلبان شده فرماندار نجف اباد! همان کسی که امروز حکم دستگیری این خانم دوچرخه سوار را صادر کرد!
جالب است که فرماندار نجف آباد محتبی راعی از مدعیان تُند و تیز #اصلاحطلب هست و مافیای اصلاح طلبان هم بر #نجف_آباد حاکم اند !
پس چرا حکم دستکیری این خانم را صادر کرد و امروز مردم را به مقابله با این خانم فراخواند!!؟
صدا یک هفتهنامهٔ خبری تحلیلی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. مدیرمسئول آن علی راعی اهل اصفهان است. اولین سردبیر آن محمد قوچانی و بعد اکبر منتجبی سردبیری این نشریه را برای مدتی عهدهدار بود. بعد از جدایی او، محمدجواد روح عضو سیاسی حزب اتحاد ملت ایران اسلامی شد سردبیر
مملکت را 40سال است بنام دین دارند غارت میکنند.مسیح علینژاد؛اینترنشنال و بی بی سی و اکثر شبکه ها دقیقا دارند روی خبر زن دوچرخه سوار کار میکنند تا بحران حسن روحانی و اخوندها را انحراف بدند!در ایران نمایندگان میخواهند روحانی را استیضاح کنند
در ادامه با تاکید می گوید:
مردم معترض هستند. اخوندها برای فرار از اینهمه بحران ( دستگیری زن دوچرخه سوار)را مهندسی کردند. قیقا چپ ها نمیخواهند قدرت را از دست بدهند. پیروزی ترامپ !شکست اصلاحات و بن بست اقتصادی؛ چپ را کیش و مات کرده. میخداهند خودشون با ترامپ مذاکره کنند بلکه چپ را
خاطر نشان می کند:
نجات بدهند یعنی جریان اصولگرا و اصلاح طلب.چپ از بین خواهد رفت.همه گرانی ها و تورم؛قیمت دلار؛زن دوچرخه سوار؛اعدام ها و زندان برای مجازات مردم هست!که ملت را مجبور کنند با امریکا سازش کنند تا اخوند و چپ نجات پیدا کند!چپ و حجتیه و نهاد روحانیت باید از قدرت بره کنار