#رشتو درباره به تعویق انداختن کارها ((#Procrastination
"باید" یه پروژه رو تحویل بدی. به خودت میگی برم یه چرخ کوچیک تو نت بزنم. چندتا تب جدید باز میکنی که سرت گرم شه. یکی از این تبا یه مقاله خیلی مهمه که احساس میکنی "باید" بخونیش. حالا یه وظیفه جدید برای خودت تعریف کردی و
برای فرار از این وظیفه خودتو سرگرم مرتب کردن اتاقت میکنی. ظاهرا ذهنت رو از کاری که باید انجام بدی رها کردی اما اشتباه میکنی. اون کار فقط توی ذهنت مینیمایز شده ولی اون پشت داره قست زیادی از سیپییوی مغزت رو مصرف میکنه.
اما ما چرا هربار تو این لوپ میافتیم؟
خلاصه یکی از بهترین مقاله هایی رو که تو این زمینه خوندم براتون مینویسم: nytimes.com/2019/03/25/sma…
به تعویق انداختن کارها (از اینجا به بعد برای اختصار "بتاک" صداش میکنم) ارتباطی با تنبلی نداره.
ما #بتاک میکینم چون نمیتونیم احساسات منفیمون رو نسبت به کاری که قراره انجام بدیم مدیریت کنیم.
بتاک هیچ ارتباطی با مدیریت زمان و پروداکتیویتی نداره (بنابراین نمیتونیم با دانلود کردن اپلیکیشنای مدیریت زمان و استراتژی های خود کنترلی بهترش کنیم) و در واقع یه مکانیزم ذهنی
برای مقابله با احساسات منفیایه که نسبت به کار مورد نظر داریم (خستگی، اضطراب، تنفر، شک کردن و ...). در واقع مغز ما میخواد پاسخ سریع به این احساسات منفی بده تا کمتر اذیت شه.
این احساسات منفی ممکنه مربوط به خود فعالیت باشه (مثل وقتی که رئیست یه کار گِل میده دستت)
و یا میتونه مربوط به خودت و عمیقتر باشه مثل عدم داشتن اعتماد به نفس، اضطراب، نا امنی و ...
بد قضیه اینجاست که وقتی دوباره برمیگردیم سر کارمون، اون احساسات رو به طور مضاعف تجربه میکنیم به اضافه حس "سرزنش" که خود این حس دوباره باعت تشدید استرس میشه.
از لحاظ تکاملی مغز ما جوری سیم پیچی شده که نیازهای کوتاه مدت رو به نیازهای بلند مدت ترجیح میده. از لحاظ عصب شناختی ثابت شده که ما با تصورمون از "خودِ آیندهمون" بیشتر مثل یه غریبه برخورد میکنیم تا مثل قسمتی از خودمون.
بنابراین وقتی بتاک میکنیم، مغز ما تصور میکنه که اون کارهایی که انجام نمیشه (و متعاقبش احساسات منفیای که تجربه خواهد شد) مشکل یکی دیگهست!
مغز ما همیشه دنبال پاداش متناسبه. اگه ما یه چرخه عادتی واسه بتاک داشته باشیم، زمانی میتونیم این عادت رو عوض کنیم که
پیشنهاد بهتری براش داشته باشیم. اما دور و برمون پره از پیشنهادای مخرب مثل چک کردن گوشی و ... . پس باید یه پیشنهادی بدیم که دورنی باشه نه بیرونی.
اما بهترین پیشنهاد چیه؟ اینه که خودت رو ببخشی و سرزنش نکنی و با خودت مهربون تر باشی. البته که گفتن این حرف از عمل کردنش سخت تره.
ولی مثلا میشه به جنبه های مثبت کارت فکر کنی. مثل وقتی که یه کار مشابه رو انجام دادی و مشکلی پیش نیومد.
راه های دیگه چیه؟
یکی اینه که وقتی وسوسه بتاک اومد سراغت راجع بهش کنجکاوی کن. چه احساسی داری؟ تو رو یاد چی میندازه؟ سعی کن احساساتت رو توی بدنت مانیتور کنی. آیا شدت میگیرن؟
آیا ضعیف میشن؟
راه دیگه اینه که: فعالیت بعدیت رو در نظر بگیر. دنبال انگیزه واسه کار نباش. فعالیت بعدی رو شروع کن و انگیزه خودش میاد.
راه آخر هم اینه که محیطت رو تغییر بده و راه های رسیدن به وسوسه هاتو سخت کن. مثلا برای اپلیکیشنای زمانبر گوشیت پسورد سخت بذار.
یا برعکس اگه میخوای عادت خوب ایجاد کنی موانع رو از سر راهت بردار. مثلا اگه میخوای صبح زود بری باشگاه با لباس ورزشی بخواب.
البته بتاک خیلی ریشهایه و باید بدونیم که همه ما اون رو تجربه میکنیم.
پ.ن: الان که دارم این رشتو رو مینویسم فردا تحویل پروژه دارم!
*راحتتره
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh