⭕به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، *افشین علا از شاعران کشورمان* در پی سخنان اخیر رئیس جمهور ترکیه شعری با عنوان «به اردوغان» را منتشر کرد.
"""""""""""""""""""""""
نه شام لقمه چربی برای شام تو شد
نه در عراق، قضا و قدر به کام تو شد
1/5
نه در سیادت اعراب، نقشه تو گرفت
نه افتخار اروپا شدن به نام تو شد
نه با ریا و دغل، سنگ دین به سینه زدن
دلیل رونق بازار و احترام تو شد
کنون هم از هوس ساحل ارس بگذر
گمان مبر دل ایران زمین کنام تو شد
دوام عزت این خطه از ولای علی است
اگر که کافه و می، پایه دوام تو شد
2/5
ارس ز هر دو طرف زیر گام شیران است
ترشحی اگر از آن نصیب جام تو شد
رفیق قافلهای و شریک دزد اما
گمان مدار که تُرک غیور خام تو شد
فقط به حرمت همسایگی است صبر یلان
گمان مبر وجبی هم نصیب گام تو شد
نه تُرک گنجه و باکو نه تُرک ایرانی
نه قوم کُرد هماهنگ با مرام تو شد
3/5
سکوت شیر برادر! ز ترس روبه نیست
ز خوان اوست اگر لقمهای طعام تو شد
به خود، قیافه فاتح گرفتهای با شعر
چه غم؟ که قافیه اسباب التیام تو شد
فسانه گشت و کهن شد حدیث عثمانی
به خود بیا که همای ظفر ز بام تو شد
نه غرب با تو وفا میکند نه اسراییل
نه داعشی که به دستور او غلام تو شد
4/5
خود آگهم که روا نیست هجو همسایه
حلال کن اگر این بیتها حرام تو شد!
5/5
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
*🔴اولین ترکش های تفاهم نامه ایران و چین به هند خورد!*
⏪عمادآبشناس:
هنوز تفاهم نامه همکاری طولانی مدت ایران و چین به امضا نرسیده که آمریکایی ها و وابستگانشان، زمین و زمان را بهم دوختهاند تا جلوی انعقاد این تفاهم نامه را بگیرند!
1/11
همین یک قلم ناراحتی آمریکایی ها کافی است تا همه متوجه شوند اهمیت و ارزش این تفاهم نامه تا چه حد است و عملا چه ضربه ای را به آمریکا و سیاست هایش بر علیه ایران، وارد می کند.
حد اقل نتیجه این تفاهم نامه، شکسته شدن تحریم های آمریکا بر علیه ایران می باشد.
2/11
بحث همکاری های دیگر ایران و چین به کنار.
حد اقل تا به حال هم، همه متوجه شده اند که چیزی در این تفاهم نامه وجود ندارد که منافع ملی ایران را به خطر بیاندازند و همه پروپاگانداهای تبلیغاتی که آمریکا و وابستگانش بر علیه این تفاهم نامه راه انداخته بودند طبل تو خالی بود.
⭕خاطراتی ازجنس کرونا
پدرم کرونا گرفته بود، بعد۱۰ روز که پدرم دربیمارستان فرقانی بستری بود خدا رو شکر بهتر شد ودکتر مرخصش کرد
توی مسیر تارسیدن به خونه پرسیدم اذیت نشدی، گفت بیمارستان جای بدیه اونم تو این وضعیت وتوی بخش قرنطینه، اولش فکر کردم کارم تمومه پسرم، گفتم خدانکنه
1/6
پدرم گفت فردای روزی که بستری شدم اتفاقی افتاد که گریه ام گرفت
پدرم با بی حالی گفت یک بیمار معلول ذهنی وارد اتاق کردن و تخت روبروی من خوابوندنش، کرونا گرفته بود مثل من،اصلا حوصله اعلام اینکه چرا این بیمار به اتاق من اوردید نداشتم، گفتم اینم یک بنده خداست،
2/6
شام اوردن و با بی میلی مشغول خوردن شدم، دیدم بیمار معلول ذهنی چیزی نمیخوره، چند بار اومدن تو اتاق و بهش گفتن غذات بخور و رفتن سرشون خیلی شلوغ بود
از غروب یک عده آخوند اومده بودن و کارای بیمارها رو انجام میدادن، باهاشون صحبت میکردن و روحیه میدادن،
3/6