❇️مجموعه #انقلاب: #انقلابهای_فرانسه(٢):
(١/٢٣) اروپا در نیمه دوم عصر تاریکی (قرون وسطا بین ١٠٠٠تا١۵٠٠میلادی) سراسر وحشت و جنایت و ظلم بود. در این دوران فرانسه به نواحی به نام دوکنشین تقسیم شده بود. دوکها (حاکمان نواحی) هرکدوم ارتشی محلی از شوالیهها و سلحشوران داشتن
(٢/٢٣) و به وسیله اون ارتش، ناحیه رو کنترل میکردن. دوکها برای نفع شخصی، به ندرت از قدرت مرکزی (پادشاه) اطاعت میکردن. همین موضوع هم بسیاری از شورشهای اشرافی رو کلید زد. البته هر شورش اشرافی برابر با تاراج دهقانان (مردم عادی) بود و به تبع یک شورش دهقانی رو به دنبال داشت.
(٣/٢٣) در مواقعی هم که کلیسا و ارکان قدرت برای تاراج عموم همکاری میکردن، شورشهای مذهبی علیه کلیسای کاتولیک شکل میگرفت.
در ١٠٣٣م، طوفان و بلایای طبیعی محصولات زراعی رو نابود میکنه و مردم دستهدسته میمیرن. همینجاست که فرانسویها وحشت میکنن و فکر میکنن قیامت نزدیکه.
(٢٣/۴) در ١١٠۶م، هاینریش پنجم(چ)علیه پدرش، هاینریش چهارم(ر)، برای تصاحب سلطنت شورش میکنه. با اینکه آنری چهارم پسرش رو شکست میده، ولی وقت مجازات تمام و کمال رو بدست نمیاره و همون سال میمیره!
در ١٢٠٨م مردم لانگُداک در جنوب غربی فرانسه با اعتقادات کلیسای کاتولیک مخالفت میکنن. نتیجه؟
(٢٣/۵) پاپ اینوسنت سوم(تصویر) هم علیه لانگوداک حکم جهاد میده به جرم ارتداد.
وقتی دین حاکمه، پوشش هر سواستفادهای میشه. مثلا در ١٢١٢م، یک چوپان شیاد به نام اِستِفن از ناحیه کلویه، رهبری جهاد "کودکان" برای پس گرفتن بیتالمقدس رو بدست میگیره؛ به کمک مردی بنام ویلیام خوک!
(٢٣/۶) اون کودکان یا در اثر بیماری میمیرن و یا به عنوان برده فروخته میشن...
سال ١٢٣١م، سال تشکیل دادگاههای تفتیش عقایده که ١٠٠ها سال اروپا رو در وحشت فرو میبره. هدف، پیدا کردن مرتدهاست!(تصویر)
در ١٢۴۴م، همزمان که غیر کاتولیکها در ناحیه مونسِگور قتلعام میشن، پادشاه فرانسه
(٧/٢٣) لویی نهم(چپ)، در مراسم خاکسپاری خودش زنده میشه و ٢۶سالِ دیگه حکومت میکنه!
در ١٣٠٩م، در نتیجه یکی از دهها شورش علیه پادشاه، شاه فیلیپ چهارم(راست،بالا)در یک صومعه در پاریس از ترس جانش پناه میگیره.
در ١٣٣٧م، ادوارد سوم(راست،پایین)خودش رو علاوه بر انگلستان، پادشاه
(٨/٢٣) فرانسه هم میخونه و به این ترتیب جنگهای صدساله بین فرانسه و انگلستان آغاز میشه.
١٣۴٨م، مرگ سیاه(تصویر)! طاعون به سرتاسر فرانسه نفود میکنه و نفس کشیدن هم با وحشت همراهه.
در ١۴٣٢م، ژاندارک (قهرمان فرانسوی در جنگهای صدساله) که علیه انگلیس پیروزیهایی رو کسب کرده، دستگیر
(٩/٢٣) و به اتهام جادوگری سوزونده میشه.
٩ سال بعد یار ژاندارک، ژیل دی ریس(لینک)، به عنوان قاتل سریالی اعدام میشه.
در ١۴۵٣م سپاه لُرد تالبوت انگلیسی توسط توپخانه فرانسویها نابود میشه. جنگهای صدساله توسط کماندار فرانسوی، میشل پرونَن، به اتمام میرسه.
(١٠/٢٣) میشل، سرِ تالبوت(راست) رو با تبرزین قطع میکنه.
١۵٧٢م، قتلعام سَنبارتولومیو! شارل نهم،٢٧هزارنفر از مخالفانش(پروتستانها/چپ) رو به عروسی خواهرش دعوت میکنه و همونجا همه رو قتلعام میکنه.
به وجود آمدن شورشهای دهقانی برای شرایط رفاهی نابسامان، یکی از ارکان ثابت در وقایع
(١١/٢٣) قرون وسطا در اروپاست؛ ولی متاسفانه اون شورشها بخاطر ضعفِ انگیزه که در نتیجه قحطی و... به مردم تحمیل میشد، اکثرا سریع سرکوب یا منحرف میشدن و تغییر اساسی ایجاد نمیکردن. ولی بحث شورشهای مذهبی کمی متفاوته.
اهالی ناحیه لانگُداک علیه عقاید کلیسای کاتولیک شورش کردن.
(١٢/٢٣) شورشیان تحت عنوان "کاتار"ها(تصویر) شناخته میشن. منابع زیادی معتقدن که واژه کاتار یعنی پاک. ولی در واقع این کلمه یک واژه باستانیِ ژِرمَن به معنی گربهپرسته؛ چون کاتولیکها برای خوار کردن شورشيان شایعه کردن که شورشیان برای ادای سوگند باید ماتحت یک گربه سیاه رو ببوسن! البته
(١٣/٢٣) خود کاتارها به خودشون "مسیحیان خوب" میگفتن. اونها خودشون رو پیرو مسیح میدونستن و فقط با کلیسای کاتولیک مشکل داشتن. کلیسای کاتولیک معتقد بود که جهان خلقت خداست، بهشت و جهنم وجود داره، مرد از زن برتره، عیسی روی صلیب مرده پس صلیب مقدسه و کشتن غیرمسیحیان (دشمنان) درسته.
(٢٣/١۴) در مقابل کاتارها معتقد بودن که جهان خلقت شیطانه، بهشت برای آدمهای خوبه و آدمهای بد اینقدر تناسخ پیدا میکنن تا آدمای خوبی بشن و به بهشت برن، زن و مرد برابرن، عیسی یک روح مقدسه و نمیمیره پس صلیب مقدس نیست و کشتن انسانها و حیوانات غلطه و همه باید گیاهخوار باشن.
(١۵/٢٣) البته اون پُز صلحطلبی هر دو طرف رو شما بشنو و باور نکن!
نه کاتارها و نه کاتولیکها هیچ محدودیتی برای قتل و غارت رعایت نمیکردن و به اندازه کافی برای پیروانشون برای توجیه، کلاه شرعی درست میکردن.
پاپ اینوسنت سوم حکم جهاد علیه کاتارها رو صادر کرد. کلیسا از پادشاه
(١۶/٢٣) و اشراف و سلحشوران کمک دریافت میکرد. ولی علاوه بر اینها، مزدورانی هم استخدام میکرد که به ازای پول، جهاد میکردن. به این مزدور-سربازان "روتیه" میگفتن. روتیهها تجهیزات درستی نداشتن و اغلب پابرهنه بودن. ولی بسیار خشن و بیرحم بودن و در برای پول، کاری نبود که انجام ندن.
(١٧/٢٣) لشکر پاپ در ١٢٠٩م آماده حمله به بزییه بود. ولی برای سربازان سوال شد که "چطور مرتد رو از غیرمرتد تشخیص بدن حین کشتار". یکی از راهبان کلیسای رم این مشکل رو حل کرد:"همه رو بکشین. خدا خودش مؤمنان رو جدا میکنه و به بهشت میفرسته". نتیجه؟ حدود ٢٠هزار نفر مرد و زن و
(١٨/٢٣) بچه قتلعام میشن.
شخصی به نام سیموندومونفورت(ارل ۵ام/تصویر) از رهبران جهادگران بود. سیمون وظیفه داشت که کاتارها رو به کاتولیک شدن دعوت کنه. حالا چطور اینکار رو میکرد؟ با مُثله کردنشون!
سیمون در ژوئن ١٢١٠ به ناحیه مینِرو لشکر کشید و تعداد زیادی کاتار رو اسیر کرد. وقتی
(١٩/٢٣) ١۴٠نفر از کاتارها در برابر کاتولیک شدن مقاومت کردن، همه سوزونده شدن. البته به گفته چند شاهد، سوزوندن با زور صورت نگرفت و کاتارها خودشون با خوشحالی داخل تل آتش پریدن!
در همون سال، دوسش شهر لاوار به ۴٠٠کاتار پناه داد. ولی وقتی در مِی سال بعد دستگیر شد، سیمون، دوشس
(٢٠/٢٣) رو در چاهی انداخت و دهانه چاه رو با سنگ بست. بعد شوالیههای دوشس رو به خط کرد تا اعدام بشن. ولی تعداد زیاد بود و چوبه دار شکست. تکتکشون سربریده شدن.
کُنتِ شهر تولوز(حامی کاتارها) در ١٢٢٢ درگذشت. ولی سیمون از دفن شدنش جلوگیری کرد تا جسدش در خفت خوراک موشها بشه.
(٢١/٢٣) در نهایت سیمون در ١٢١٧ در حین حمله به تولوز، با اصابت سنگی به سرش کشته شد.
کاتارها هم در خشونت دست کمی نداشتن. اونها هم کشیشهای کاتولیک رو تکهتکه میکردن.
کاتارها در ١٢١۶ سعی کردن تلافی کنن. با یک شبیخون سربازان کاتولیک رو اسیر کردن و ساق پاهاشون رو بریدن و
(٢٢/٢٣) به سمت کمپ کاتولیکها پرتاب کردن. بعد تمام زندهها رو مُثله کردن و دار زدن.
پادشاه هم حملاتی رو علیه کاتارها رهبری کرد ولی شکست خورد. پاپ هم افراد خودش رو برای مقابله فرستاد. راهبها! راهبها باید اینقدر کاتارها رو شکنجه میکردن(تفتیش عقاید/اَنکیزاسیون) که یا مسیحی بشن
(٢٣/٢٣) و اطرافیانشون رو لو بدن یا بمیرن. اگر هم علیه خودشون اعتراف میکردن، سوزونده میشدن!
آخرین مقاومت کاتارها در ١٢۴۴ در قلعه مونسِگور بود. کاتولیکها باقیمانده رو مجبور کردن یا بمیرن یا مسیحی بشن.
٢٢٠نفر سوزونده شدن.
کلیسا برد، ولی آبرو و قدرتش دیگه مثل سابق نشد.
پایان بخش دوم
⬅️ منابع:
❇️ تاریخ فرانسه، از روزهای نخستین تا عصر حاضر: فردریک مارتین/ویلیام دینز
❇️ آغاز قرون وسطا در اروپا: راجر کالینز
❇️ کاتارها: مالکوم لَمبرت
پ.ن) بامزه:
پاپ بونیفاس٨ام از شاه فیلیپ۴ام عصبانی بود که از کشیشها مالیات میگرفت. شاه هم برای ترسوندن پاپ، دزدیدش! مردم محلی نجاتش دادن، ولی پیرمرد ٨۵ساله از ترس مرد! پاپ بعدی(بندیکت ١١ام)از ترس پا به رم نذاشت و در آوینیون موند. پاپهای بعد هم تا ١قرن از آوینیون حکومت کردن.
پ.ن٢) بامزه:
ژنرال فرانسوی، دوک دِلاواله، در یک نبرد شکست خورد و به انگلستان متواری شد. لویی سیزدهم هم دید که دستش به خودِ طرف نمیرسه، بجاش یک عروسک از واله ساخت و عروسک رو در ملاعام گردن زد! :))
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
❇️ مجموعه #انقلاب: #انقلابهای_فرانسه (١):
(١/٢٢) بعضی ملتها در طول تاریخ، از بقیه انقلابگرهای بهتری بودن. از جمله این ملتها، فرانسهست.
فرانسه یکی از مشهورترین انقلابهای جهان رو در ١٧٨٩م خلق کرد. البته این انقلاب، جمعبندی دهها انقلاب و شورش دیگه در تاریخ فرانسه بود.
(٢/٢٢) فرانسویها در طی دهها شورش دهقانی، مذهبی و اشرافی که تا ١٧٨٩ انجام دادن، سر راهشون تا تونستن کشتن و نابود کردن. اینقدر علیه هرچیزی شورش کردن تا بالاخره تمام تجربیاتشون به بار نشست.
در این مجموعه، تاریخ انقلابهای فرانسه رو بررسی میکنیم تا به انقلاب بزرگ برسیم.
(٣/٢٢) از قبل از آغاز عصر تاریکی (#سدههای_میانی) شروع به بررسی میکنیم. در عصر تاریکی ناحیه فرانسه محل سکونت قومی به نام "فرانک" بود. این قوم افرادی جنگجو بودن که از شمال اروپا به سمت جنوب حرکت کردن و با خیلی از اقوام دیگه، از جمله رومیها، جنگیدن و پیروز شدن.
در قرن سوم میلادی