این روایت درباره خشونت جنسی الف.ی است که از فعالان قدیمی جنبش زنان، سردبیر یکی از وبسایت‌های شناخته‌شده و به عنوان فعال جنبش زنان از سخنرانان سمینارهای معتبر بوده است.
بگذارید از اینجا شروع کنم؛ توصیه می‌کنند که موقع سکس از کاندوم استفاده کنید. یک توصیه بهداشتی؛ برای جلوگیری از بیماری و بارداری ناخواسته. اما زوری هم نیست طبیعتاً. دو نفر ممکن است توافق کنند که از کاندوم استفاده نکنند. شاید خیلی از ما هم تجربه‌‌اش کرده‌ایم. تا زمانی که این تصمیم
مشتاقانه و با رضایت طرفین گرفته شود، مسئله‌ای نیست. حالا تصور کنید دو نفر قرار است حتماً از کاندوم استفاده کنند و اصلاً چون یکی از آنها (که از قضا مرد ماجراست) از همان بار اول نق می‌زده که کاندوم خیلی بیخوده، آن یکی لازم دیده تاکید کند که بدون کاندوم ممکن نیست و در پاسخ
این‌طور اطمینان گرفته که: «آره بابا بچه‌ایم مگه؟ تخمیه ولی مهم‌ترین اختراع بشره.» تا اینجا ظاهراً همه‌چیز سر جایش است. چندباری به همین منوال پیش می‌رود. تا اینکه یک بار مرد تصمیم می‌‌گیرد
از شر کاندوم خلاص شود و آن را بدون اجازه درمی‌آورد و لابد با این خیال که تا زمانی که طرف نفهمیده «ردیفه» و وقتی فهمید یا به روی خودش نمی‌آورد،‌ یا معترض می‌شود که خب در آن صورت هم «ردیفه». 

پس خبری از توافق نیست. 

اینجا با چیز دیگری مواجهیم: «تجاوز»
خطاب به الف.ی

نمی‌دونم چقدر می‌تونی تصور کنی موقعیتی رو که به من تحمیل کردی. حدس می‌زنم نتونی. تا به حال ندیدم این توانایی رو داشته باشی که خودت رو جای کسی بذاری و بفهمی الان چه حسی داره. اما این بار بدهکاری که این کار رو بکنی. این جوریه که وقتی با یکی وارد اتاق خواب میشی
یه سطحی از اعتماد رو بهش داری. از یه سطح خیلی ابتدایی‌ای از اعتماد حرف می‌زنم. در این حد که می‌دونی وقتی کنار طرف خوابیدی یهو یه چاقو نمیذاره بیخ گلوت مثلاً. به بهونه اینکه لب پنجره حال میده،‌ نمی‌بردت دم پنجره و یهو هلت بده پایین.
پس وقتی پشتت بهشه، نیاز نیست برگردی چک کنی ببینی چه غلطی داره می‌کنه. 

من درست توی همین وضعیت بودم. یک درصد هم فکر نمی‌کردم که تو، با وجود اینکه صراحتاً راجع بهش حرف زدیم، یهو برای خودت تصمیم بگیری بدون اینکه مطلقاً هیچ صدایی از خودت دربیاری،
وقتی من پشتم به توئه کاندوم رو بندازی دور. وقتی تصادفاً متوجه شدم بهتم زد. حتی ایده‌ای نداشتم که چند وقته بدون کاندوم داری ادامه میدی و من بی‌خبرم. عصبانی شدم. اعتراض کردم
بارها برگشته‌م به اون لحظه و می‌دونی کجا از خشم و استیصال مچاله شدم؟ چهره‌‌ی بی‌تفاوتت وقتی که اعتراض منو دیدی؛ انگار اتفاقی نیفتاده. گفتی: «آره درآوردم، الان یه کاندوم دیگه میذارم.» تو واقعاً فکر کردی مثلاً گرمت شده و تیشرتت رو می‌خوای دربیاری و
نیازی نیست به کسی اطلاع بدی یا اجازه بگیری ازش، نه؟ خب من یه مدتی مریض شدم. اعتمادم رو به هرکسی که باهاش سکس داشتم یا می‌خواستم داشته باشم از دست دادم. بیخود نیست که وقتی تجربه آدم‌های دیگه رو که قربانی این شکل از تجاوز بودند می‌خوندم، چیزی که در اغلبشون مشترک بود،
حس بی‌ارزشی و سلب خودمختاری و بی‌اعتمادی بود. اینجا با متجاوزی طرفی که بهش اعتماد کردی. باهاش وارد یک رابطه نزدیک شدی و اون از اعتماد تو سوءاستفاده کرده و بهت تجاوز کرده بدون اینکه متوجه بشی. بعد از این ماجرا من دیوانه می‌شدم هربار که فکر می‌کردم کنترل کاندوم دست یک نفر دیگه‌ست
در حالی که اونی که بیشترین آسیب رو می‌تونه ببینه، اونی که ممکنه باردار شه، اونی که نمی تونه سقط کنه، اونی که ممکنه سر سقط غیرقانونی بمیره،‌ منم. این شبیه به شکلی از همدستی با حاکمیت و نظام قانونی زن‌ستیزانه موجوده. این همه خطر فقط واسه چند دقیقه پشت کردن به کسی! علاوه بر اینها،
حس اینکه یک نفر می‌تونه با بدنت هر کاری بکنه و تو اصلاً متوجه نشی و وقتی هم متوجه بشی هیچ کاری نتونی بکنی،‌ بهم حس تحقیر می‌داد. احساس کوچک و ناتوان بودن. احساس اینکه روی بدن خودم کنترلی نداشتم و فرد دیگه‌ای براش تصمیم گرفت.
یه چیز دیگه که باید یاد بگیری (در واقع خیلی زودتر باید یاد می‌گرفتی ولی خب چه نیازی داشتی مگه؟)‌ اینه که کسی اسباب‌بازی جنسی تو نیست. شاید باورت نشه ولی مطلقاً هیچکس در اختیار تو نیست. چه دوست‌دخترت باشه،‌ چه زنت باشه،‌ چه سکس‌پارتنرت چه هرچی. در همه این موارد «نه» یعنی «نه».
اینکه هفته پیش با یکی خوابیدی دلیل نمیشه وقتی اون آدم اومده در خونه‌ت ازت وسیله‌ای بگیره تو به زور دستت رو بکنی توی شلوارش. یادت که هست؟ گفتم نه. اصرار کردی. گفتم باید برم. تو اصلاً نمی‌شنیدی. ترسیدم ازت. گفتم نمی‌خوام. همونجا دم در خونه‌ت. حتی کفشام پام بود.
چند بار برگشتم سمت در که برم. من رو از پشت گرفتی و کشیدی عقب و من چند بار دستت رو به زور از زیر لباسم کشیدم بیرون. وقتی بالاخره اومدم بیرون،‌ دستم رو که گذاشتم روی فرمون، فهمیدم چقدر مچم درد گرفته از تقلایی که کردم.

به جز این دو مورد،‌ من به شکل مستمری هم ازت آزار دیده‌م.
اما مسکوتش میذارم چون نمی‌خوام وارد جزئیات بشم. همون جایگاهی که به تو این قدرت رو میده که با تصمیم خودت هر وقت بخوای کاندوم رو یواشکی دربیاری، اینجا هم به تو این اجازه رو میده که طرف مقابلت رو در سکس وادار به انجام کارهایی کنی که مایل نیست.
شایدم اون شکلی از «رازداری» که از آدم انتظار داری و مشخصاً با سلطه‌گری تحمیلش می‌کنی، هنوز باهامه و قدرت افشاگری رو ازم می‌گیره. ولی تو خیلی خوب می‌دونی که من مایل به انجام اون کارها نبودم. بارها هم گفته‌م. می‌تونی مثل هر آزارگر دیگه‌ای بپرسی «پس چرا می‌کردی؟».
اون وقت اتفاقاً خیلی حرف‌ها دارم بزنم درباره شیوه‌ی منیپیولیت کردنت و وادار کردن طرف مقابل به کاری که صرفاً خواست و تمایل توئه. چیزی که من ازت دیدم و شناختم؛ دستکاری کردن آدم‌ها، از موضع بالا دیدنشون، شنونده نبودن،‌ بهره‌کشی و سوءاستفاده از آدم‌ها وقتی نیازی بهشون داری،
مسخره کردن دیگران و دیوانه و کم‌عقل انگاشتنشون (به ویژه در رابطه با زن‌ها)، شیوه توست در خیلی از موقعیت‌ها و روابط اجتماعی که الزاماً‌ جنسی یا عاطفی نیستند. شیوه‌ای که نگفته پیداست در روابط جنسی چه خشونتی می‌تونه به بار بیاره.
همین شیوه‌ت بود که بلند کردن صدای من رو تا امروز به تعویق انداخت. آره من می‌ترسیدم ازت. هنوزم می‌ترسم ولی دیگه برام مهم نیست چون حمل این بار بیش از این برام ممکن نبود. من روایت کردم چون یه جا باید سکوتی که بهم تحمیل کردی رو می‌شکستم.
چون حدس می‌زنم من تنها کسی نیستم که جرئت حرف زدن نداشته. آسیب‌هایی که تو زدی برای من با معذرت‌خواهی از بین نمی‌ره. هرچند تا الان هرگز به خودت زحمت همون معذرت‌خواهی رو هم ندادی. با این حال به نظر من وظیفه تو پذیرش و تلاش برای سطحی از جبران خسارته.
خطاب به دیگر راویان، خواهرانم و همه حامیان مبارزه با خشونت جنسی

من این روایت را یک ماه پیش برای وبسایتی که الف.ی سردبیر آن بود، با درخواست قطع همکاری با این فرد و اعلام عمومی دلیل برکناری او، ایمیل کردم.
این وبسایت بدون اما و اگر او را کنار گذاشت اما برکناری او و دلیلش را اعلام عمومی نکرد. پس از آن من تصمیم گرفتم که از حمایت جمع امنی از زنانی که در زمینه مقابله با خشونت جنسی فعال‌اند، بهره‌مند شوم تا هم بتوانم تصمیم جمعی مناسب‌تری در مواجهه با این مسئله بگیرم
و با فشار ارتباط مستقیم با خشونت‌گر مواجه نشوم. پس به همراه این جمع ایمیلی نوشته شد و به الف.ی ارسال شد. از او خواستیم که با مشورت این جمع متنی بنویسد، در آن متن اعلام کند که چنین خشونتی را اعمال کرده است، مسئولیت آن خشونت را به عهده بگیرد و این متن را به گروه‌ها و افرادی
که با آنها در ارتباط است بفرستد. الف.ی به این ایمیل هیچ پاسخی نداد و این روند ناتمام ماند.

همه این مراحل طی شد تا این روایتگری مسیری را برود که در آن تا جای ممکن مسئولیت هر پیامدی را فرد خشونت‌گر تقبل کند و اطرافیان و نزدیکانش خصوصاً زنانی که خود متحمل
فشارهای حاصل از این نابرابری‌ها هستند از گزند فشارهای ناموجه دور بمانند. این دغدغه مهمی برای من بود چرا که طبق تجربه زیسته‌ام، همواره شاهد بوده‌ام که بخش بزرگی از فشارهای ناشی از افشاگری در فضای عمومی را نزدیکان و به ویژه زنان اطراف آزارگر متحمل می‌شوند
و این خود ناشی از مناسبات جنسیت‌زده‌ی حاکم است. اگرچه در هر صورتی روایتگری را حق خود می‌دانم، اما عدم مسئولیت‌پذیری الف.ی سبب شد که انتخاب‌های زیادی نداشته باشم.

*در حال حاضر «stealthing» در بعضی کشورهای اروپایی به عنوان خشونت جنسی به رسمیت شناخته شده
و دادگاه‌هایی حول چنین مواردی تشکیل شده‌اند. بر سر «تهاجم جنسی خطرناک» یا «تجاوز» بودن این مسئله کمی بحث وجود دارد؛ من برای خودم این را تجاوز تعریف می‌کنم

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with me.too.movement.iran

me.too.movement.iran Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!