1
From the moment Alex Lacazette (@LacazetteAlex) heroically took the knee in front of the standing-in-an-awkward-unity Slavia Prague team, I knew that I saw a similar scene before...
2
But where? Was it a scene from an epic movie/tv-show? Maybe “John Snow” in “The Battle of the Bastards” episode of “Game of Thrones”? No... That Lacazette glare cuts deeper than that... The determination in his face, the elegance of his posture, that adamant focus...
3
It finally dawned on me that I saw the posture in “varzesh-e bāstāni”, an ancient system of athletics originally used to train warriors in ancient Iran (Persia). Throughout the centuries, it was transformed into a sport that promotes sincerity, respect, and sportsmanship...
4
Interestingly, this sport puts “ethical values” first and places ephasis on the importance of “respecting the opponent” as the basis of a fair competition... As a symbol of humbleness, “taking a knee” is the intial step of daily trainings, matches, and competitions
5
The sickening racist behavior of Ondřej Kúdela and Slavia Prague’s hooligan fans towards Glen Kamara (a former Arsenal player), showed the dark side of the modern football. Having the audacity to disrespect a human being, because of the color of his skin, is just abhorrent.
6
But the Arsenal Football Club and its captain of the day, Alex Lacazzete, acted in the most powerful, elegant, and respectful way by taking a knee to show support for the “Black Lives Matter” movement and unintentionally, reminiscing the pinnacle of “varzesh-e bāstāni” values.
7
Arsenal made us proud not only by an emphatic display to defeat @slavia_eng with 4 goals (ironically all coming from black players), but also by vivifying the values of true sportsmanship from a humble and respectful position.
The night in Prague is one to go down in history.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#رشته_توییت برای «محسنِ موطلایی»؛ پدیده فراموششده کشتی #ريتوييت_لطفا
۱
کشتی و ورزش زورخانهای، حداقل در ظاهر، نماد پهلوانی و جوانمردی ایران هستن. این روزها که دلاوریهای کشتیگیرانمون در #المپیک_توکیو زیر ذرهبینه، بد نیست به سراغ قهرمانی بریم که در کنج اتاقی، خیرهبهسقف مونده
۲
بهمنماه ۱۳۸۹، محمد بنا، غلامرضا محمدی، محمدعلی صنعتکاران و ناصر نوربخش به شهر بروجرد در استان لرستان، جایی که جام یادگار امام برگزار میشد رفته بودن تا کشتیگیری بومی و جوان رو زیر نظر بگیرن که با چند قهرمانی در ردههای پایه آسیا، حالا در ۲۰سالگی همچنان میدرخشید: محسن قاسمی
۳
محسن، پسری بااستعداد بود که در ۸ سالگی، زیر نظر محسن مرادی و در شهر بروجرد، کشتی رو شروع کرده بود و بعد از قهرمانیهای پیاپی در ردههای پایه نوجوانان و جوانانِ استانی و کشوری، به تیم ملی نوجوانان راه پیدا کرده بود
۱
متاسفانه شناخت نسل جدید از علی دایی، محدود شده به کلیپ عباس بوعذار، اختلالات مادرزادی تکلّم و خاطرات مغرضانه نسل قبل. در این #رشته_توییت، میبینید که چرا علی دایی، بدون اغراق، یکی از بهترین مهاجمان تاریخ فوتبال جهان و به قول خداداد، «شناسنامه فوتبال ایران»ه #رشتو #ريتوييت_لطفا
۲
دایی، از ۷ آذرماه سال ۱۳۸۲ و بازی برابر لبنان، با زدن گل ملی ۸۵ام و کنار زدن فرانس پوشکاش مجار، «آقای گل جهان» لقب گرفت؛ سلطه ۱۸سالهای که احتمالاً به زودی، توسط کریستیانو رونالدو، شکسته میشه. اما بسیار خوندیم و شنیدیم که «اکثر گلهای علی دایی به تیمهای درجه ۲ و ۳ آسیا بوده»
۳
به نظر من این نظرات منفی و تلاشهای مذبوحانه برای مخدوش کردن کارنامه درخشان دایی در رده ملّی و حتی باشگاهی، نیاز به ریشهیابی و آسیبشناسی فرهنگی داره؛ اما در این نوشتار، تاکید روی قسمتهایی از سابقه دایی خواهد بود که کمتر به اونها پرداخته شده؛ سوابقی که جای بحثی باقی نمیذارن
۱
خبر «کودتای فوتبالی هزاره سوم»، مثل هر کودتایی، ناگهانی، بُهتآور و نگرانکننده بود. ۱۲ تیم باسابقه و پرطرفدار فوتبال، متهورانه به راهی بیبازگشت پای گذاشتن که چه منجر به نتیجه دلخواهشون بشه
۲
چه با فشار یوفا/فیفا و جریمه سنگین در دادگاههای ورزشی، دستازپا درازتر به ساختار قبل برگردن؛ دیگه فوتبال، فوتبال قبل نخواهد شد... در بین این کودتاچیان اما، حضور یک تیم واقعاً اعجابانگیز بود؛ تیمی که من از سال ۱۹۹۸ هوادارشم و «طرفدارش موندن» خیلی سختتر از «طرفدارش شدن» بود
۳
برای من، بخش اعظم طرفدار آرسنال «موندن» طی حدوداً ۲۳ سال اخیر، برمیگرده به مفاهیمی که در «فوتبالِ نفتی» امروز خیلی «سانتیمانتال» به نظر میان، اما سالها در تاروپود تیمم و فوتبالش، حسشون کردم و علیرغم نتایج «تشنه، لب چشمهای»، به قول فرهاد: «با اونا زمستون رو سر میکردم»
#رشتو در نکوهش شایعهپراکنی و مِیل عجیب جامعه به پذیرش بیاخلاقی #ريتوييت_لطفا
۱
حدود ۱۰-۱۲ سال پیش که هنوز شبکههای اجتماعی مجازی به گستردگی امروز نبودن، اساماسی بین همه ردوبدل میشد با این مضمون که کاشف به عمل اومده: عمو جان سوباسا، عموش/دوستِ پدرش نبود و دوستپسر مامانش بود
۲
بلافاصله این «خبر» تبدیل به نَقل و نُقل محافل ایران شد و چرخید و چرخید و الان تقریباً به صورت یک «حقیقت» پذیرفته شده! اما از همون موقع من واسم این سوال پیش اومد که چطور در فرهنگ غنی و بسیار «خانوادهمحور» ژاپن، ممکنه که چنین کارتونی با چنین مضمونی برای مخاطب کودک ساخته بشه؟
۳
با یک تحقیق ساده اینترنتی میشه دید که روبرتو هونگوی برزیلی واقعاً دوستِ پدر سوباساست که برای عمل چشم به ژاپن میاد و با توصیه پدر سوبا، به دیدن بازیش میره، محو استعدادش میشه و تصمیم میگیره مربیگریش رو به عهده بگیره. هیچ رابطهای هم بین روبرتو و ناتسوکو (مادر سوبا) نیست
اگر مشکل آرسنال، آرتتا نیست پس کیه/چیه؟ #رشتو
۱
اگر آرسنال الان در رتبه ۱۵م جدوله و دلیل این وضع فاجعهبار مربی نیست، پس چیه؟ استن/جاش کروئنکه؟ ادو؟ وینای؟ رائول؟ ونگر؟ امری؟ گازیدیس؟ هواداران؟ زمین؟! زمان؟!! جواب طولانیه! امیدوارم حوصله بکنید و بخونید
۲
برای پاسخ به این سوال، اول نیاز به یک اصل داریم! اصلی که بسیار اساسی و بدیهیه، اما عملاً نادیده گرفته میشه! اصل «عدم وجود *فقط* یک دلیل». مسائل پیچیده، هیچکدوم فقط یک دلیل ندارن و هر تحلیل تکمعیارهای، اساساً غلطه. پس گزاره «مشکل از آرتتاست»، ذاتاً غلطه
۳
چون آرتتا درواقع یک کشتی نزدیکبهغرق رو تحویل گرفته، برای تحلیل صحیح باید به عقب برگردیم، اما اینکه چقدر به عقب برگردیم خودش کلیدیترین نکتهست! با اینکه به نظر من مشکل از خیلی قبلتر شروع شد، اما نزدیکترین نقطه بحرانی، تابستان سال ۲۰۱۵ بود