#رشته_توییت
🔳مکتب نرو، کتاب نخوان، کور و کر بمان
✍️سارا معصومي
۲۷امین روز از رمضان است اما #دشت_برچی كم از ظهر عاشورا ندارد.
صورت نحيف دختران دانش‌آموزي كه ديگر نفس نمي‌كشند روي دايره‌اي از خون آرام گرفته،/۱
🔳مکتب نرو، کتاب نخوان، کور و کر بمان
✍️سارا معصومي
۲۷امین روز از رمضان است اما #دشت_برچی كم از ظهر عاشورا ندارد.
صورت نحيف دختران دانش‌آموزي كه ديگر نفس نمي‌كشند روي دايره‌اي از خون آرام گرفته،/۱
تكه پارچه‌هايي كه تا چند دقيقه پيش يا روسري بر سر يا پيراهني گلدار بر تن دختران نوجوان هزاره بودند سراسر خيابان را پوشانده‌اند.
نيروهاي امنيتي همزمان با امداد خود را به محل حمله مي‌رسانند.مردم خشمگين بدن‌هاي بي‌جان و نيمه‌جان دختران را دست به دست به نيروهاي امداد مي‌رسانند،/۲
نيروهاي امنيتي همزمان با امداد خود را به محل حمله مي‌رسانند.مردم خشمگين بدن‌هاي بي‌جان و نيمه‌جان دختران را دست به دست به نيروهاي امداد مي‌رسانند،/۲
اما همين دستان به سدي در برابر نيروهاي امنيتي تبديل شده و اجازه بررسي محل حادثه توسط آنها را نمي‌دهند. مردم خشمگين به سمت خودروي نيروهاي امنيتي حمله كرده و شيشه برخي خودروها را مي‌شكنند./۳
خبرنگاران و عكاسان خود را به دشت برچي رسانده‌اند، به صحنه يك جنگ نابرابر. يك سو بمب جاسازي شده و سوي ديگر دختران دانش‌آموز. يك‌سو اسلحه و سوي ديگر قلم.
دوربين‌هاي عكاسان فلاش مي‌زند: كفش‌هاي لنگه به لنگه، كيف‌هاي رنگي از آبي تا صورتي، كتاب‌هايي نقش بر زمين./۴
دوربين‌هاي عكاسان فلاش مي‌زند: كفش‌هاي لنگه به لنگه، كيف‌هاي رنگي از آبي تا صورتي، كتاب‌هايي نقش بر زمين./۴
جوان در حالي كه به پهناي صورت اشك مي‌ريزد، مي‌گويد: دولتي وجود ندارد، تا به حال كسي از دولت در ميان هزاره‌ها حاضر نشده‌است.
دوربين بلافاصله بر صورت مرد ديگري زوم مي‌كند كه كتابي پاره شده را در دست دارد و مي‌گويد:به كدام دين، آيين،مذهب هستيد كه با طفلان بي‌گناه چنين كرديد؟/۵
دوربين بلافاصله بر صورت مرد ديگري زوم مي‌كند كه كتابي پاره شده را در دست دارد و مي‌گويد:به كدام دين، آيين،مذهب هستيد كه با طفلان بي‌گناه چنين كرديد؟/۵
اجساد دانش‌آموزان به صف شده‌اند، اما نه در حياط مدرسه بلكه در كف بيمارستاني كه به محل وداع آنها با خانواده‌هاي‌شان تبديل شده است. مادران يك دست بر دهان گرفته و با دست ديگر پارچه‌هاي سفيد را كنار مي‌زنند، مادري از ميان رگه‌هاي خون، صورت دخترش را مي‌شناسد، فرياد مي‌زند،/۶
صورتش را بر صورت دخترك مي‌چسباند و ناله سر مي‌دهد. برادري پيكر لرزان مادري ديگر را از بدن بي‌جان دخترش دور مي‌كند. پدري براي شناسايي پيكر دخترش به سردخانه مي‌رود و تصويرش در حالي كه با دو دست بر سر مي‌كوبد به تصوير جديدي از درد در افغانستان تبديل مي‌شود./۷
زهره، دختر نوجواني كه پاهايش در اين حمله آسيب ديده در حالي كه موهاي مشكي خود را مقابل دوربين مي‌پوشاند، مي‌گويد: فقط امنيت مي‌خواستيم كه درس بخوانيم نه بيشتر. اما من تسليم نمي‌شوم. من درد مي‌كشم اما دوباره از همين جا كه افتادم بلند مي‌شوم./۸
خون تو فرش قرمز ملابرادر است
با خون قلبِ مادر غمگین وضو مکن
لیلا گرفت دفتر خود را و مشق کرد
فردا از آن ماست به این قصه خو مکن
bit.ly/33BqZsN
با خون قلبِ مادر غمگین وضو مکن
لیلا گرفت دفتر خود را و مشق کرد
فردا از آن ماست به این قصه خو مکن
bit.ly/33BqZsN
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
