اجازه دهید شباهتها و تفاوتهای زبانهای محلی و زبان ملی را بدون مراجعه به تئوری و با یک تجربه عینی توضیح دهم. دو سه سال پیش که برای گزارش خشکسالی مجبور بودم شهر به شهر و روستا به روستای خیلی از استانها مثل چهارمحال و بختیاری، اصفهان، کرمان، یزد، فارس و پیشتر خوزستان، 1/9
هرمزگان و بلوچستان را بگردم و با کشاورزان و روستائیان زیادی گفت و گو کنم، خیلی زود متوجه مسئله مهمی شدم که آن را با یکی دو مثال توضیح میدهم.
برای من عجیب بود که تقریبا همه کشاورزان این مناطق به هرس کردن درخت، پتار و به هرسکار، پتارکار میگفتند یا به چاله پر از آب گوم که در 2/9
ترکی آذربایجانی به صورت گئول درآمده است، مثل شاهگوئلی یا ائل گئولی. هر دو کلمه برای من به عنوان یک کردزبان کاملا مفهوم بود. در شرق اصفهان اتفاق عجیبی افتاد؛ پیش از حرکت در اصفهان دنبال یک مترجم میگشتند. گفتم مترجم برای چه مگر همه استان فارس زبان نیستند؟ گفتند 3/9
نه رو به شرق استان تاتند و چون بیشتر جوانها دنبال کار این طرف و آن طرف رفتهاند، احتمالا بدون مترجم به مشکل برمیخوریم. در یکی از روستاهای ورزنه متوجه شدم نیازی به مترجم ندارم و کلماتی مثل اچی و اتی به معنی رفت و آمد، همانهایی هستند که در کردی کاربرد روزانه دارند. همین 4/9
واژهها را در جنوب فارس و حتی بندر کنگ هم شنیدم. زبانی که برای یک شیرازی قابل فهم نیست. از یک اصفهانی کلمه عجیبی شنیدم؛ "کاویج" به معنی زالزالک که اگر اندکی با فرمول تغییر واجها آشنا باشید، متوجه میشوید این همان "گویژ" کردی است و حتی برای کسی در سلیمانیه هم مفهوم است. 5/9
بماند که برخی کلمات هم مثل "خوز" و "زوز" یا "سوز" شاید برای یک خوزستانی هم مفهوم نباشد اما این دو کلمه در کردی کرمانج به معنی دشت و صحرا بسیار پرکاربردند. چرا مدام به کردی مراجعه میکنم؟ برای اینکه حرکت زبان در کنار رودخانه تندتر و در کوهستان بسیار کند است و از 6/9
کردی با توجه به تغییرات بسیار اندک و کند آن، میتوان به عنوان معیاری برای گذشته زبانهای محلی ایران بهره برد و میزان تغییر بقیه را با آن مقایسه کرد. نتیجه اینکه همه زبانهای محلی ایران از یک ریشه هستند و میتوان آنها را گویشهای متفاوتی از یک زبان دانست که همان 7/9
پهلوی است. اما زبان ملی یا فارسی امروز که به هیچ وجه زبان یک قوم یا منطقهای از ایران نیست؛ زبانی که مثل زبانهای محلی ریشه در پهلوی دارد اما اساسا برساخته شاعران و ادیبان خراسان و آذربایجان است که به سرعت در همه مناطق ایران گسترش یافته و همه اقوام 8/9
در کنار گویش محلی، اندیشه و ذوق هنری خود را با فارسی بیان کردهاند.
یکی از انتقاداتی که به فرهنگستان زبان وارد است، بیتوجهی به ظرفیت زبانهای محلی برای پربارتر کردن فارسی است؛ کاری که به طور اتوماتیک لااقل در طول هزار سال، پیوسته انجام شده است. 9/9
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
1- کلمات و اصطلاحاتی مثل نژادپرستی، فاشیسم و... کلمات بسیار سنگینی هستند که اغلب با بی مبالاتی بکار می گیریم. نژادپرستی یعنی پاکسازی یازده قوم در شوروی، یعنی هولوکاست، یعنی پاکسازی کردها و ارمنی های عثمانی، یعنی روهنگیا و... پاره ای مشکلات فرهنگی را به حساب نژادپرستی نگذاریم.
2- تاریخ می گوید ایرانیان نه تنها هیچ گاه نژادپرست نبوده اند بلکه اغلب از آن طرف بام افتاده و فرهنگ پذیری را تا مرزهای الیناسیون پیش برده اند. ایران همواره پناهگاه اقوام و ادیان بوده و ایرانیان در هیچ نبردی همچون رومیان زبان و دین خود را تحمیل نکرده اند، کتیبه های تاربخی
3- را نگاه کنید؛ اغلب به سه زبان نوشته شده. به بندرسیراف بروید و ببینید از کی محله چینی و رومی و زرتشتی و اسلامی داشته ایم؟ مشکل ما نه نژادپرستی که نشناختن مام میهن و دوست نداشتن این مادر پیر است. اگر می گویید این ها تاربخ است و به ما ربطی ندارد آن وقت جواب من این است که اولا