سودان نام آخرین کرگدن نر سفید شمالی بود که ۲۸ اسفند ۱۳۹۶ / ۱۹ مارس ۲۰۱۸ در ۴۵سالگی در کنیا درگذشت. کرگدن سفید شمالی (Ceratotherium simum cottoni) نام یکی از دو زیرگونه کرگدن سفید (Ceratotherium simum) است و ناحیه نارنجی، آخرین محل پراکنشش. زیرگونه جنوبی (سبز) در معرض تهدید نیست.
با توجه به اینکه زیرگونه جنوبی خوشبختانه هنوز سر پاست، اسپرم سودان برای لقاح مصنوعی حفظ شده و دستکم دو کرگدن ماده سفید شمالی هنوز زنده هستند، نه میتوان از انقراض «گونه» یا «نوع» صحبت کرد، نه اتفاق تازهای رخ داده و نه اصلا این اطلاعات (از قبیل محل مرگ در سودان شمالی) دقیق اند.
اما بدترین قسمت خبر ادعای قدمت ۵۵ میلیون ساله برای کرگدن سفید شمالی است؛ اشتباهی که صلاحیت قائل آن را برای نقل چنین خبری کاملا نابود میکند. قدیمیترین بقایای کرگدن سفید به حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار سال پیش در تنگ اولدوایی تانزانیا بازمیگردد و قدمت دو زیرگونه فعلی حتی کمتر است.
نیاکان آنها نیز، چندصدهزار سال قبلتر از قدیمیترین کرگدنهای سفید، یعنی حدود ۲-۳ میلیون سال پیش از مسیر ایران و اروپا به آفریقا رفته بودند.
قدیمیترین گونه از سرده Ceratotherium، یازده میلیون سال پیش در شرق مدیترانه میزیست. سنگواره نسبتا کامل آن در گلشهر ترکیه کشف شده است.
اما ۵۵ میلیون سال پیش کرگدنها کجا و چه شکلی بودند؟
قدیمیترین اعضا خانواده کرگدنها جثهای به مراتب کوچکتر داشتند و حدود ۳۰-۴۰ میلیون سال پیش در آمریکای شمالی و اوراسیا میزیستند؛ مثل این Menoceras که ۳۰ میلیون سال پیش در آمریکا میزیست و جثهاش به اندازه خوک بوده.
زمان ۵۵ میلیون سال پیش که به عنوان قدمت کرگدن سفید شمالی ذکر شده، هنوز هیچ کرگدنی وجود نداشت ولی از آنجا که کرگدنها مثل سایر جانداران از زیر بته درنیامدهاند، به هر حال آن زمان هم نیاکانی داشتند. نیای ۵۵ میلیون ساله کرگدنها موجوداتی شبیه Hyrachyus بودند با جثهای به اندازه سگ.
برخلاف تصور عامه، کرگدنها بازمانده نسل دایناسورها یا خویشاوند آنها نیستند؛ شباهت آنها با دایناسورهای شاخدار محصول همگرایی تکاملی است. کرگدنها عضو راسته فردسمان اند (Perissodactyla) و نزدیکترین خویشاوندان زنده کرگدنها تاپیرها و اسبها هستند.
برخی خانوادههای منقرضشده عضو راسته فردسمان که به کرگدنها نزدیک بودند، جثههای بزرگی داشتند. از همه جالبتر هیراکودونتیدها بودند. برخی از آنها مثل Hyracodon به جثه گوسفند بودند و برخی مثل Paraceratherium جثهای دو برابر فیل داشتند.
به هر حال آنچه ۵۵ میلیون سال پیش وجود داشته کرگدن نبوده و تا نسلش به کرگدن امروزی برسد، به شکلها و گونههای مختلف منشعب شده است. امروز هم چهار گونه کرگدن در آفریقا و آسیا باقی مانده است. آنچه ارزشمند است تنوع زیستی است، با همه گونههای ریز و درشت آن، نه فقط جانوران جالب و بزرگ.
سال آینده سال نهنگ است، منتها نه این نهنگ که معرف حضور شماست.
این جناب که ملاحظه میکنید، اسمش در فارسی وال است. از هزار سال پیش هم وال نامیده میشد و این واژه فارسی ارتباطی به whale انگلیسی ندارد.*
پس اگر ایشان وال است، نهنگ چیست؟
تا پنجاه سال پیش هنوز در کتابهای علمی و درسی وقتی صحبت از نهنگ میشد، منظور این یکی جناب بوده، همین که در عربی تمساح و در انگلیسی crocodile نامیده میشود. البته از سده نهم هجری جابهجایی معنای نهنگ و وال شروع شده ولی تا همین چند دهه پیش در فئه ارتیاب بوده است.
حالا از کجا معلوم که مقصود از «سال نهنگ» همین وال نبوده؟
این گاهشماری دوری ۱۲ ساله احتمالا میراث سنت بودایی است و در بسیاری فرهنگهای آسیایی، از جمله نزد چینیها، کرهایها، مغولها، ترکها و ایرانیها رواج یافته است. تا دوره قاجار هم نامهای مغولی این سالها در ایران رایج بود.
روزنامه اعتماد خواسته روی موج سوار شود، اما نتیجه چنان پرغلط و خامدستانه است که اگر کار را دست بچهمحصل میدادند، بهتر از این درمیآمد.
اصلاحطلبید دیگر، آنقدر به فکر روزنهگشایی بودید که یادتان رفته سوراخهای کار خودتان را ببندید!
لابد کلی هم قربان صدقه دقت ژورنالیستی خودتان رفتهاید با آن قید تأییدنشده که در متن چپاندهاید. فکر کردید ققنوس و عنقا و سیمرغ دیدهشده که منتظر تأیید (لابد تأیید وزارت جادوگری) هستید. وانگهی نام این پرنده هما است، نه همای سعادت که این عبارت را توی دوقلاب چپاندهاید.
افسانههای باستانی و تاریخی ایران؟ احتمالا منظورتان باورهای عامیانه بوده. یا توانایی کاربرد کلمات در زبان را به قدر کافی کسب نکردید، یا فرق افسانه و تاریخ و باستان و باور عامیانه را نمیدانید، یا عمدی دارید که شلختگی و بینظمی فکر و زبان خود را در جامعه تسری دهید. رقتانگیزید.
همه موجودات زنده میمیرند،
اما همه برای مرگ برنامهریزی نشدهاند.
خیلی از جانداران، از جمله میکروبها، اسفنجها و کیسهتنان، تا وقتی متحمل آسیبی از بیرون نباشند، نخواهند مرد. مرگ برنامهای است که در بسیاری جانداران بعدی تکامل یافته تا هر نسل بدون جنگ جای خود را به نسل بعدی بدهد.
اگر مرگ نبود، تنوع کنونی حیات هرگز تکامل نمییافت. سیاره ما هم شاید تا آخرین روزی که میتوانست شرایط و فرصت حیات را فراهم کند، میزبان هیچ شکل دیگری از جانداران جز قارچها و کپکها و میکروبها و اسفنجها نمیشد. مرگ سرباغبان اصلی باغهای سرسبز و سرزنده تنوع زیستی است.
البته که مرگ به عنوان برنامهای از پیش ریخته، فقط مخصوص جانوران نیست. یاختههای سازنده بدن جانوران هم مشمول مرگ برنامهریزیشده هستند. اگر مرگ برنامهریزیشده نبود تا هر گروه از یاختهها را در زمان و موقعیت مشخصی وادار به خودکشی کند، جسم ما در فرایند تکوین و ریختزایی درمیماند.
یه مدتی من هم از این جور حرفهای در ظاهر منطقی از خودم درمیآوردم؛ یه کمی ملامت میکشیدم، یه کمی تفریح میکردیم، یه کمی هم سعی میکردم در کنارش این موضوع رو جابندازم که درستی و غلطی حرفها ربطی به اعتبار گوینده نداره و به دلایل مختلفی ممکنه افراد موجه گلواژه هم بگن.
اگر خود حضرت کریشنا هم از آسمون نازل بشه و یه چیزی بگه، ممکنه اشتباه باشه، ممکنه دروغ باشه، ممکنه شوخی باشه، ممکنه توهم باشه، شاید هم خر دانا باشه که داره ادای کریشنا رو درمیآره.
هر چی دیدید و شنیدید، چه از کریشنا، چه از من، چه از این بزرگوار، چه از اون عالیجناب، اول شک کنید…
حالا بیایید ببینیم این «اجی مجی لاترجی» واقعا از «agis la magie! la Terre reagit» اومده؟
اگر اینطور باشه، باید این عبارت در زبان فرانسه رایج بوده باشه که اینجوری اومده در فارسی جاافتاده. خیلی بعیده این عبارت فرانسوی رو ایرانیها در خاک ایران جعل کرده و جاش انداخته باشند.
شاید در نگاه نخست لطیفه یا نقیضهای مضحک به نظر برسه؛ ولی واقعیت دقیقا همینه.
یکی دو میلیارد سال پیش که با افزایش باکتریهای فیروزهای (سایانوباکترها) اکسیژن (فرآورده جانبی فرایند نورکافت/فتوسنتز) به تدریج در جو زمین بیشتر میشد، حیات به خاطر این ماده اکساینده تا مرز نابودی رفت.
ولی جانداران راه کنار اومدن با این ماده فوق سمی رو پیدا کردند: آنتیاکسیدانها! موادی که مثل پادزهر جلوی اکسایندگی اکسیژن توی یاختهها رو میگرفت و اجازه نمیداد اکسیژن پدر DNA و RNA رو دربیاره. عدهای هم که استفاده از آنتیاکسیدان رو کشف نکردند، به جاهایی رفتند که اکسیژن نباشه.
در مرحله بعد، نه تنها نسبت به اثرات سمی اکسیژن مقاومت نسبی پیدا شد، بلکه چرخههای سوختوساز که پیش از اون محدود به تخمیر الکلی و لاکتیکی بود، روش جدیدی برای استحصال انرژی از مواد قندی به کار گرفتند؛ چرخه تنفس که در اون اکسیژن نقشی کلیدی در افزایش بهرهوری سوختوساز داره.
بعضی بچهها مطالب خیلی قشنگی درباره زندگی حیوانات نقل میکنند که جذاب و مستند هستند. فقط اشکالهای کوچولویی به خاطر بیدقتی علمی تو بعضی نوشتهها هست که آدم حیفش میآد وقتی میبینه، از جمله قاطی کردن گوزن و آهو.
چون لحن مستقیم من بیشتر تند و (غیرعمد) شبیه حمله است، خصوصی نمیگم.
برای همین به صورت عمومی اینجا میگذارم که اگر هر کسی از شما خواست در این باره چیزی بنویسه، به این نکات هم دقت کنه.
عزیزان آهو درست مثل گوسفند و بز از خانواده گاوها (Bovidae) است.
یکی از خصوصیات خانواده گاوها اینه که شاخ توخالی از جنس کراتین دارند. assets.press.princeton.edu/chapters/i1071…
شاخ گاوسانان از جنس کراتین ولی با مغزی استخوانی است؛ ضمنا منشعب نیست و در طی عمر نمیافتد. در اغلب آنها شاخ محدود به فرد نر است و فقط یک جفت شاخ دارند، جز غزال چهارشاخ (𝘛𝘦𝘵𝘳𝘢𝘤𝘦𝘳𝘶𝘴 𝘲𝘶𝘢𝘥𝘳𝘪𝘤𝘰𝘳𝘯𝘪𝘴) و برخی نژادهای اهلی گوسفند مثل گوسفند جیکوب.