#رشته_توییت برای «محسنِ موطلایی»؛ پدیده فراموششده کشتی #ريتوييت_لطفا
۱
کشتی و ورزش زورخانهای، حداقل در ظاهر، نماد پهلوانی و جوانمردی ایران هستن. این روزها که دلاوریهای کشتیگیرانمون در #المپیک_توکیو زیر ذرهبینه، بد نیست به سراغ قهرمانی بریم که در کنج اتاقی، خیرهبهسقف مونده
۲
بهمنماه ۱۳۸۹، محمد بنا، غلامرضا محمدی، محمدعلی صنعتکاران و ناصر نوربخش به شهر بروجرد در استان لرستان، جایی که جام یادگار امام برگزار میشد رفته بودن تا کشتیگیری بومی و جوان رو زیر نظر بگیرن که با چند قهرمانی در ردههای پایه آسیا، حالا در ۲۰سالگی همچنان میدرخشید: محسن قاسمی
۳
محسن، پسری بااستعداد بود که در ۸ سالگی، زیر نظر محسن مرادی و در شهر بروجرد، کشتی رو شروع کرده بود و بعد از قهرمانیهای پیاپی در ردههای پایه نوجوانان و جوانانِ استانی و کشوری، به تیم ملی نوجوانان راه پیدا کرده بود
۴
محسن، در اولین تجربه آسیایی خودش، سال ۲۰۰۶ برنز گرفت؛ اما دو سال بعد و در سال ۲۰۰۸، طلای نوجوانان آسیا رو به گردن آویخت و در ادامه این روند مثبت، سال ۲۰۱۰ در مسابقات قهرمانی جوانان آسیا و وزن ۶۶ کیلوگرم، بازهم قهرمان آسیا شد. این روند، روند یک «امید مدال آینده المپیک» بود
۵
تیم ملی کشتی فرنگی بزرگسالان ایران در سال ۲۰۱۰، با اولین قهرمانی در جام جهانی، روزهای خوشی داشت. در برنامه زیربنایی محمد بنا، محسن، جایگاه ویژهای داشت و با اینکه هنوز از لحاظ سنی در رده جوانان کشتی میگرفت، به تیم بزرگسالان دعوت شد و با طلای آسیای ۲۰۱۱، پاسخ اعتماد بنا رو داد
۶
نگاه خاص محمد بنا به محسن برای وزن ۷۴ کیلو که به قول بزرگان، پاشنه آشیل اون زمان کشتی فرنگی ایران بود و قهرمانیهای پیاپی آسیایی محسن در هر ۳ رده نوجوانان، جوانان و بزرگسالان، باعث شده بود که محسن، برای مسابقات جهانی ۲۰۱۲ روسیه و المپیک لندن، یکی از شانسهای اصلی سهمیه باشه
۷
پاییز ۱۳۹۰ (۲۰۱۱) و زمانی که تیم در حال خیز برداشتن برای مسابقات جهانی و المپیک بود؛ بحران تعطیلی لیگ کشتی در ایران پیش اومد! محسن در مصاحبه زیر با تاکید بر اینکه یکی از معدود منابع درآمد کشتیگيران از بین رفته، طعنهای هم به قراردادهای هنگفت فوتبال زد isna.ir/news/9009-0445…
۸
اردیبهشت ۹۱ و با فاصله کوتاهی از المپیک لندن، تیم ملی برای مسابقات قهرمانی جهان عازم روسیه شد. محسن در تیم حضور داشت ولی در فینال، علیزاده بود که در وزن ۷۴کیلو برای ایران کشتی گرفت و البته شکست خورد! اما در نهایت، تیم پُرامید ایران، ۵-۲ ترکیه رو مغلوب کرد و قهرمان تیمی جهان شد
۹
امان از بیسهمیه موندن ایران در ۷۴کیلوی فرنگی المپیک ۲۰۱۲ لندن و جای خالی محسن در تیم المپیک ایران. جایی که ولاسوف روس، که قبلاً یک بار مغلوب محسن شده بود و در این عکس گرفتار در باراندازشه، قهرمان المپیک شد! احتمالاً واستون قابل تصوره که با دیدن قهرمانی ولاسوف، چه بر محسن گذشته
۱۰
چند ماه بعد، روزگار، یک بار دیگه یقه محسن رو که با از دست دادن المپیک لندن در وضعیت روحی خوبی نبود، گرفت. در جریان یک تصادف سنگین، محسن مصدوم شد و تحت نظر پزشک، به استفاده از مخدرهای دارویی روی آورد. اما متاسفانه، این آغازی بر پایان زندگی ورزشی محسنیه که «تنها» مونده بود
۱۱
کنارهگیری مقطعی «سیمون بایلز»، قهرمان پرفروغ ژیمناستیک زنان امریکا حین برگزاری المپیک توکیو به علت مشکلات روحی، بیش از پیش فشارهای روانی قهرمانانی رو که از سنین پایین در رده ملی ورزش رقابتی میکنن، عیان کرد. «سیمونِ همیشهطلایی»، با کمک روانشناسان به بازیها برگشت و برنز گرفت
۱۲
اما مگه تیم ملی کشتی ایران، روانشناس ورزشی داشت؟! محسنی که عادت به قهرمانی داشت و در آستانه کشتی گرفتن در المپیک لندن بود، از بد روزگار، تبدیل شد به محسن معتاد به دارو و روزبهروز بیشتر در این ورطه فرو رفت. تغییر وجنات محسن در این عکسها، گواه زوال تدریجی این قهرمان ملی ایرانه
۱۳
از اهمیت حضور روانشناسان ورزشی در کنار ورزشکاران حرفهای و اهمیت تامین مالی قهرمانان ملی که محسن قبلاً بهش اعتراض کرده بود، هرچی بگیم کم گفتیم. ای کاش داستان تلخ محسن با این نقدهای سانتیمانتال تموم میشد؛ اما متاسفانه این پایان ماجرا نیست… محسن، بارها خواست که برگرده
۱۴
چندین بار تا آستانه ترک اعتیاد رفت و حتی در سال ۱۳۹۵ و ۴ سال بعد از آخرین حضورش در تیم ملی، با کمکهای کاشفش، محمد بنا، زمزمههایی از بازگشتش به کشتی حرفهای و حتی اردوی تیم ملی شنیده میشد. اما نشد… محسن از سال ۹۵ تا ۹۸، درگیر ترکهای مقطعی اعتیاد در کمپهای شهر بروجرد بود
۱۵
و بالاخره، روز ۱۰ بهمن ۱۳۹۸، زمانی که محسن در کمپ ترک اعتیاد تحت درمان بود؛ طی یک درگیری عجیب و وحشتناک، طوری مورد ضرب و شتم قرار گرفت که از ۲۶ نقطه بدن دچار آسیبدیدگی جدی شد و به کما رفت… قهرمان ملی ایران که ذرهذره زایل شده بود، زیر دست و پای عدهای اراذل، لِه شد
۱۶
محسن با خُرد شدن جمجمه و آسیب جدی که منجر به انقباض مغز شده بود، در زندگی نباتی به سر میبرد و به علت هزینههای سنگین درمان، زمانی که واکنشهای محیطی ضعیفی داشت از بیمارستان خصوصی به بیمارستان دولتی منتقل شد. بعد از ۲ ماه، محسن از کما خارج شد؛ اما دیگه هیچچیز مثل قبل نبود
۱۷
در این دوره، ورزشکاران و مسئولین زیادی به عیادت محسن اومدن و پیگیر وضعیتش بودن؛ اما حضور و پیگیریهای یک همقطار قدیمی، از بقیه خاصتر بود؛ طوریکه محسن با شنیدن صداش، واکنش ناخودآگاه نشون میداد: حمید سوریان؛ کسی که رفیق صمیمی محسن در اردوهای پرشمار تیم ملی بود
۱۸
اما واضحه که این دیدارهای یکروزه، هرچند التیامبخش و از روی مهربانی و معرفت هستن؛ نمیتونن درمانی برای درد محسن باشن، چون «هر روز»، «صبح تا شب» زندگی کردن با اوضاع محسن، برای هیچکس قابل تصور نیست. محسن، بدون توانایی تکلم و تحرک، و از اون بدتر، با فراموشی تدریجی به خونه اومد
۱۹
جز دوستان صمیمیش، بسیاری از مسئولین فقط برای گرفتن عکس یادگاری بر بالین محسن حاضر شدن و وعدههایی به خانوادهش دادن که ندرتاً عملی شده؛ خانوادهای که روزبهروز آب شدن فرزند برومندشون رو دیدن. با اینکه شبکههای خبری، پوشش نسبتاً خوبی به داستان محسن دادن؛ اما وضع امروزش اسفناکه
۲۰
این عکس، وضع امروز محسنه… دلاوری که ده سال پیش، امید کسب مدال المپیک بود؛ الان در گوشه اتاقی افتاده، حتی قادر نیست یک کلمه رو به زبون بیاره و به گفته پزشکان، هیچ خاطرهای از اون دوران درخشان در ذهن نداره. شب و روز محسن، محدود به دیوارهای سرد منزل پدریه و سکوت… سکوت محض
۲۱
خانواده محسن در تامین نیازهای پزشکیش دچار مشکل هستن و مسئولینی که دیگه محسن واسشون نون و آب نمیشه؛ با جوابهای سربالا اونا رو دستبهسر میکنن! پرونده قضایی محسن هم بینتیجه مونده و گویا ضاربین، با قید وثیقه آزاد شدن! و مادری که هرروز و هرشب میگه «محسن، وِری» (محسن، پاشو)
۲۲
سرنوشت غمانگیز محسن، روی دیگر ورزش قهرمانی در ایرانه و چگونگی اضمحلال تدریجی و فراموش شدن نخبگانی رو نشون میده که اگر در سیستمی اصولی بار میومدن، احتمال رخ دادن چنین فاجعهای، بسیار کم میشد. درسته که از یال و کوپال محسن چیزی باقی نمونده، اما بشتابید که هنوز نفس میکشه
پایان
پینوشت
این آدرس صفحه اینستاگرام برادرشه که غالباً عکسها و فیلمهای محسن رو میذاره، چون قطعاً کار دیگهای ازش بر نمیاد! اگر کسی فکر میکنه که از هر طریقی میتونه گرهای از کار محسن و خانوادهش باز بکنه، احتمالاً بهترین راه اینه که به برادرش اطلاع بدید
۱
متاسفانه شناخت نسل جدید از علی دایی، محدود شده به کلیپ عباس بوعذار، اختلالات مادرزادی تکلّم و خاطرات مغرضانه نسل قبل. در این #رشته_توییت، میبینید که چرا علی دایی، بدون اغراق، یکی از بهترین مهاجمان تاریخ فوتبال جهان و به قول خداداد، «شناسنامه فوتبال ایران»ه #رشتو #ريتوييت_لطفا
۲
دایی، از ۷ آذرماه سال ۱۳۸۲ و بازی برابر لبنان، با زدن گل ملی ۸۵ام و کنار زدن فرانس پوشکاش مجار، «آقای گل جهان» لقب گرفت؛ سلطه ۱۸سالهای که احتمالاً به زودی، توسط کریستیانو رونالدو، شکسته میشه. اما بسیار خوندیم و شنیدیم که «اکثر گلهای علی دایی به تیمهای درجه ۲ و ۳ آسیا بوده»
۳
به نظر من این نظرات منفی و تلاشهای مذبوحانه برای مخدوش کردن کارنامه درخشان دایی در رده ملّی و حتی باشگاهی، نیاز به ریشهیابی و آسیبشناسی فرهنگی داره؛ اما در این نوشتار، تاکید روی قسمتهایی از سابقه دایی خواهد بود که کمتر به اونها پرداخته شده؛ سوابقی که جای بحثی باقی نمیذارن
۱
خبر «کودتای فوتبالی هزاره سوم»، مثل هر کودتایی، ناگهانی، بُهتآور و نگرانکننده بود. ۱۲ تیم باسابقه و پرطرفدار فوتبال، متهورانه به راهی بیبازگشت پای گذاشتن که چه منجر به نتیجه دلخواهشون بشه
۲
چه با فشار یوفا/فیفا و جریمه سنگین در دادگاههای ورزشی، دستازپا درازتر به ساختار قبل برگردن؛ دیگه فوتبال، فوتبال قبل نخواهد شد... در بین این کودتاچیان اما، حضور یک تیم واقعاً اعجابانگیز بود؛ تیمی که من از سال ۱۹۹۸ هوادارشم و «طرفدارش موندن» خیلی سختتر از «طرفدارش شدن» بود
۳
برای من، بخش اعظم طرفدار آرسنال «موندن» طی حدوداً ۲۳ سال اخیر، برمیگرده به مفاهیمی که در «فوتبالِ نفتی» امروز خیلی «سانتیمانتال» به نظر میان، اما سالها در تاروپود تیمم و فوتبالش، حسشون کردم و علیرغم نتایج «تشنه، لب چشمهای»، به قول فرهاد: «با اونا زمستون رو سر میکردم»
1
From the moment Alex Lacazette (@LacazetteAlex) heroically took the knee in front of the standing-in-an-awkward-unity Slavia Prague team, I knew that I saw a similar scene before...
2
But where? Was it a scene from an epic movie/tv-show? Maybe “John Snow” in “The Battle of the Bastards” episode of “Game of Thrones”? No... That Lacazette glare cuts deeper than that... The determination in his face, the elegance of his posture, that adamant focus...
3
It finally dawned on me that I saw the posture in “varzesh-e bāstāni”, an ancient system of athletics originally used to train warriors in ancient Iran (Persia). Throughout the centuries, it was transformed into a sport that promotes sincerity, respect, and sportsmanship...
#رشتو در نکوهش شایعهپراکنی و مِیل عجیب جامعه به پذیرش بیاخلاقی #ريتوييت_لطفا
۱
حدود ۱۰-۱۲ سال پیش که هنوز شبکههای اجتماعی مجازی به گستردگی امروز نبودن، اساماسی بین همه ردوبدل میشد با این مضمون که کاشف به عمل اومده: عمو جان سوباسا، عموش/دوستِ پدرش نبود و دوستپسر مامانش بود
۲
بلافاصله این «خبر» تبدیل به نَقل و نُقل محافل ایران شد و چرخید و چرخید و الان تقریباً به صورت یک «حقیقت» پذیرفته شده! اما از همون موقع من واسم این سوال پیش اومد که چطور در فرهنگ غنی و بسیار «خانوادهمحور» ژاپن، ممکنه که چنین کارتونی با چنین مضمونی برای مخاطب کودک ساخته بشه؟
۳
با یک تحقیق ساده اینترنتی میشه دید که روبرتو هونگوی برزیلی واقعاً دوستِ پدر سوباساست که برای عمل چشم به ژاپن میاد و با توصیه پدر سوبا، به دیدن بازیش میره، محو استعدادش میشه و تصمیم میگیره مربیگریش رو به عهده بگیره. هیچ رابطهای هم بین روبرتو و ناتسوکو (مادر سوبا) نیست
اگر مشکل آرسنال، آرتتا نیست پس کیه/چیه؟ #رشتو
۱
اگر آرسنال الان در رتبه ۱۵م جدوله و دلیل این وضع فاجعهبار مربی نیست، پس چیه؟ استن/جاش کروئنکه؟ ادو؟ وینای؟ رائول؟ ونگر؟ امری؟ گازیدیس؟ هواداران؟ زمین؟! زمان؟!! جواب طولانیه! امیدوارم حوصله بکنید و بخونید
۲
برای پاسخ به این سوال، اول نیاز به یک اصل داریم! اصلی که بسیار اساسی و بدیهیه، اما عملاً نادیده گرفته میشه! اصل «عدم وجود *فقط* یک دلیل». مسائل پیچیده، هیچکدوم فقط یک دلیل ندارن و هر تحلیل تکمعیارهای، اساساً غلطه. پس گزاره «مشکل از آرتتاست»، ذاتاً غلطه
۳
چون آرتتا درواقع یک کشتی نزدیکبهغرق رو تحویل گرفته، برای تحلیل صحیح باید به عقب برگردیم، اما اینکه چقدر به عقب برگردیم خودش کلیدیترین نکتهست! با اینکه به نظر من مشکل از خیلی قبلتر شروع شد، اما نزدیکترین نقطه بحرانی، تابستان سال ۲۰۱۵ بود