۱.چند روزی است چراهای بزرگی در مورد وضع امروز افغانستان طرح میشود.
در اواسط دهه هشتاد بنیاد رند،تحقیق کسترده ای در مورد دولت-ملت سازی در افغانستان پس از اشغال امریکا تهیه کرد. توصیه این گزارشها دولت-ملت سازی جدید بود.
اما نشد که نشد. نه ملتی ساخته شد و دولت سازی ممکن شد.
۲.اما چرا افغانستان اینگونه است؟
درست به همان دلیل که عراق و سوریه چنین اند. دلیل را باید در «علت وجودی کشور افغانستان»جستجو کرد.افغانستان در لحظه تاسیس بعنوان واحد سیاسی ملی، فاقد علت وجودی معتبر بود.
این سرزمین قربانی پروژه بریتانیا برای ایجاد حوزه ای حایل بین روسیه و هند شد.
۳.بریتانیا سرزمینها و قومیتهای مختلف را که انسجام و تجربه مشترکی نداشتند یا زیر فرمان امرای متفاوتی بودند بهم دوخت و کشوری مصنوعی ساخت.دراین بین هرات را نیز از ایران کند و بآن وصل کرد.فلسفه وجودی این واحد،ایفای نقش حایل در بازی بزرگ شطرنج بود نه برآیند امرملی یا اراده به استقلال.
۴.بافتار اجتماعی و ساختار ژئوپلیتیک این سرزمین اجازه یک حضور یک دولت اقتدارگرا را هم نمیدند تا دستکم مدتی با دیکتاتور مشعشع اداره شود.
مشکل افغانستان قومگرایی یا ملی گرایی نیست.اصولا ملتی وجود ندارد که بتوان اهداف و منافع مشترکی طرح کرد اندک بایستگی زیست مشترک را تبیین نمود.
۵.از سویی کشوری هم در بین نیست. زیرا نه از علت وجودی معتبر بزای واحد سیاسی خبری است نه در فقدان حاکمیت میتوان دولت-کشور بود.
شاید اگر انگلستان در سرنوشت مردم این منطقه مداخله نمیکرد،اکنون با تراژدی کنونی روبرو نبودیم و شاید مردم آن سامان وضع بهتری داشتند.
۶.رهبران سیاسی افغانستان همگی فاسد بودند و به مردم خوب شان خیانت کردند. آنها هیچ اراده ای برای بازسازی نداشتند. نهادهای مدرن دیوانی که هرگز ساخته نشدند.حاکمیت قانون مفقود بود و دولت به مثابه لویاتانی که انحصار استفاده از زور دارد، غایب است. پس برای سالها صرفا روی نقشه یک کشور بود
۷.آیا طالبان میتواند همه این کارها را انجام دهد؟ هرگز.
طالبان،دولت نیست و رهبران آن نیز دولتمرد نیستند.نمیخواهند باشند.
وضعیت امروز افغانستان محصول یک دسیسه غربی بدتر از طرح بریتانیا در قرن نوزدهم است. بازیگران منطقه ای و جهانی یکبار دیگر سرنوشتی شوم برای این سرزمین رقم زدند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh