رشتو)
ماجرای قتل فجیع #سرگرد_محمود_سخایی در بعد از ظهر #کودتای_28_مرداد_32 در کرمان توسط کودتاچیان: 1) محمود سخایی از شایسته ترین افسران دوران خود بشمار می رفت.وی در دوران تحصیل دانشجویی ممتاز بود و پس از پایان تحصیل نیز افسری شجاع و لایق بهشمار میرفت.👇 #مصدق
2) سرگرد سخایی از جمله در مسابقههای تیراندازی نفر اول ایران شد و همچنین در یکی از نخستین دورههای حضور ایران در مسابقات المپیک لندن در سال 1327 ، به نمایندگی از ایران به المپیک رفت و در مسابقات تیراندازی نفر ششم جهان شد. شایستگی و قابلیتهای او همواره موجب تشویق فرماندهان بود.👇
3) #سرگرد_محمود_سخایی با آغاز نهضت ملی ایران، به حامیان #مصدق پیوست.
اعتماد متقابل مصدق به وی موجب شد که او را به ریاست گارد محافظان مجلس شورای ملی منصوب کند. وی در این سمت نقش مؤثری در حفاظت از جان مصدق در مجلس در برابر مخالفان و منتقدان وی ایفا کرد،👇
4)بهخصوص که این مخالفان از حمایت رئیس مجلس یعنی آیت الله کاشانی نیز برخوردار بودند و به همین پشتوانه بارها در طی جلسههای مجلس قصد ورود به بخش تماشاچیان و آسیب رساندن به مصدق را کردند که هر بار با ممانعت گارد مجلس به ریاست سخایی مواجه میشدند.
با وجود این انتصاب سخایی 👇
5)با اعتراض گروهی از نمایندگان حامی شاه روبرو شد و حتی کاشانی که رفته رفته از مصدق جدا شد و در کنار شاه قرار گرفت، در اعتراض به این انتصاب، چند جلسه مجلس را تعطیل کرد.
حسن نیت #سرگرد_محمود_سخایی نسبت به #مصدق به اندازهای بود، که کتابی با عنوان «مصدق و رستاخیز ملت» نوشت. 👇
6)گفته میشود که مصدق در نظر داشت تا پس از همهپرسی، سخایی را با ارتقای درجه فرماندار نظامی تهران کند، امّا حساسیت و اهمیت کرمان وی را بر آن داشت تا پیش از آن، وی را به کرمان اعزام کند.
استان کرمان به دلیل آن که خاستگاه برخی از بنیانگذاران این نهضت از جمله مظفر بقایی و 👇
7)احمد رضوی بود، از حساسیت و اهمیت بسیاری برخوردار بود و بهخصوص با جدایی بقایی از محمد مصدق اهمیت بیشتر نیز یافته بود.
همین حساسیت و اهمیت موجب شد که #مصدق سرگرد پیاده #محمود_سخایی را با اختیار کامل به ریاست کل شهربانی کرمان منصوب کند، بهخصوص که همهپرسی مصدق پیش رو بود 👇
8)و ظاهراً قرار بود درگیری از کرمان آغاز شود.سرگرد سخایی توانست اوضاع را در کرمان آرام کند و نقشههای مخالفان مصدق(بهویژه فدائیان بقایی) را نقش بر آب کند.وی همچنین یک ارتشی سختگیر و قانونمند نیز بود.
در صبح چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فریادهای«زنده باد مصدّق، مرگ بر شاه» سر داده شد👇
9) و با برگشتن ورق در بعدازظهر، تبدیل به «جاوید شاه، مرگ بر مصدّق» شده بود. شماری از مخالفان مصدق که هواداران مظفر بقایی از حزب زحمتکشان بودند، با چماق و با شعار "مرگ بر مصدق، جاوید شاه" به طرف شهربانی کرمان راه افتادند تا با سرگرد سخایی برخورد کنند.
گفته میشود 👇
10)کودتاچیان تعدادی از مردم عادی را ، با براه انداختن شایعه ای دروغین مبنی بر اینکه "سرگرد سخایی ، طرفدار مصدق، قرآن را پاره کرده" فریب داده و علیه وی اجیر کرده تا چماقداران را همراهی کنند.
محمد صنعتی از فعالان اجتماعی و از دوستان سرگرد سخایی،چهارشنبه 28 مرداد 1332 را اینگونه👇
11)روایت میکند: "عدهای که بیشتر آنان درجهداران و استوارهای ارتشی بودند، بالباس شخصی در جلوی دفتر حزب زحمتکشان کرمان در مشتاقیه تجمع نموده و بهطرف شهربانی به راه افتاده بودند. آنان پس از رسیدن به جلوی شهربانی کرمان با تعدادی از نیروهای شهربانی درگیر میشوند. 👇
12) #سرگرد_سخایی در ابتدا جهت جلوگیری از تنش بیشتر، به نیروهای شهربانی دستور میدهد تا از تیراندازی به آنان خودداری کنند و از آنان نیز میخواهد که متفرق شوند، اما چون با فحاشی و شدت عمل آنان مواجه گردید و متوجه نیت آنان مبنی بر حمله به شهربانی شد، با درک وخامت اوضاع، 👇
13)از پشتبام حمام ارتش خودش را به ستاد لشکر رسانید و از سرتیپ امانپور، امان خواست.همان کاری که مصدق انجام داد،وقتی مصدق متوجه شد تعدادی اوباش قصد حمله به منزلش را دارند، خود را به ستاد فرماندهی (باشگاه افسران تهران) رساند و از آنان خواست که مطابق قانون با وی برخورد شود. 👇
14)سرگرد سخایی به ستاد لشگر نزد سرتیپ امانپور رفت و گفت:"من زندانی شما هستم و حرف خود را در دادگاه خواهم زد."اما متاسفانه برغم پناه بردن به ستاد لشگر با وی برخورد قانونی نشد ، سرتیپ فضل الله امانپور فرمانده لشگر کرمان که بدلیل مواضع نزدیکی که به جناح شاه داشت با سرگرد سخایی👇
15)اختلافات نظر داشت، بهظاهر به سرگرد سخایی پناه داد، اما هنگامیکه به بالکن ستاد آمد و از مردم خواست تا متفرق شوند، در پی درخواست آن گروه خشمگین که از او تقاضای استرداد سخایی را داشتند، با صدای بلند گفت: «سخایی اینجا نیست» اما نهتنها از ورود آنان به ستاد جلوگیری ننمود، 👇
16)بلکه با اشاره دست به جمعیت نیز رساند که وی در دفتر او پنهانشده است. تعدادی از آنان به ستاد وارد و پس از دستگیری سرگرد سخایی، او را به بالکن ستاد لشکر آورده و از طبقه دوم به پایین سرنگون ساختند. آن جمعیت به همین بسنده ننمودند و یکی از درجهداران
17)با ماشین جیب ارتشی از روی بدن #سرگرد_سخایی عبور نمود و استخوانهای بدن نیمهجان وی را خرد نمود.سپس جنازه او را با طناب به ماشین بسته و از جلوی ستاد(از خیابان کاظمی تا میدان مشتاقیه)بر زمین کشانده و در آنجا جسد مثله شده اش را از درختی آویزان و بدار آویختند.» #کودتای_۲۸_مرداد 👇
18) کودتاچیان بعد از این جنایت با چماق به منزل برادر وی ، سرگرد ابراهیم سخایی در کرمان حمله کرده(وی در ماموریت خارج از شهر بود)ضمن حمله به منزل و غارت خانه، هجوم ناگهانی و وحشیانه آنان باعث تَلَف شدن دختر 7 ماهه برادرزاده ی #سرگرد_محمود_سخایی(فرزند ابراهیم سخایی) شد...
رشتو بجهت وایرال شدن ویدئوی از مادری که با رژیم علیه فرزندش همکاری میکرد، با توضیحاتی اغلب ناقص و نادرست.
شرح غمانگیز یکی از رهبران سازمان راه کارگر، که رویه مادرش، در جامعه ایران دهه هاست که تاثیر مخرب بسزایی داشته
۱) #محمود_طریق_الاسلام در سال۱۳۲۷ در اصفهان در خانواده ای👇🏻
۲)بازاری و بسیار سنتی و مذهبی متولد شد، عقبه آنها به مشروطه خواهان اصفهان می رسد، مادرش نزد مکتب خانم امین اصفهان مدارج کامل فقه اسلامی را طی کرده بود بطوریکه محمود درباره اش میگفت: «اگر زن نبود، حتما مرجع تقلید میشد!»
محمود وقتی مقطع دبستان را به اتمام رساند، پدرش که 👇🏻
۳) بسیار متعصب بود، اجازه نمیداد محمود به دبیرستان برود! میگفت دبیرستان جای پسرهای فاسد است!
محمود با تلاش و پافشاری فراوان(بخوانید مبارزه)توانست به دبیرستان و دانشگاه راه یابد.
او در چنین خانواده ای رشد کرده بود، طبیعتا یک پسر با باورهای مذهبی بود و در مقطع خرداد۴۲ ،👇🏻
۱) #ابراهیم_یزدی در ماله کشی بر جنایات رژیم ددمنش کم از ظریف نبود، او با اینکه رژیم با یک لگد بر باسنش او را از سر سفره به بیرون انداخت، اما تا پایان عمر ننگینش از اعدامهای دهه۶۰ و جنایات رژیم تمام قد دفاع کرد. ینی کصشرتر از نهضت آزادی، هیچ حزب و گروه سیاسی، ایران به خودش ندید!👇🏻
۲) از شرکت در جنایات اعدامهای پشت بامی در اولین روزهای بعد از بهمن ۵۷ ، تا تمامی روزهای خونین پابه پای رژیم در سطح بین المللی به ماله کشی جنایات پرداخت و از رژیم دفاع کرد. در آخرین ماله کشی بر جنایات رژیم در دهه۶۰ گفت:👇🏻
۳) «وقتی گروه سیاسی اعلان جنگ مسلحانه کند کسی برایش دسته گل نمیفرستد! آنها بودند که خشونت را به انقلاب تحمیل کردند!»
بدون اشاره به اینکه خشونت حداکثری بمنظور تصفیه کامل،از دوسال قبل از جنگ مسلحانه، توسط رژیم آغاز شده بود!
وی معتقد بود رژیم حق کشتار داشته و اگر کسی در برابر 👇🏻
رشتو)کودتا یا رستاخیز ملی؟!مردم یا اوباش؟!
۱)مشاهدات دکتر احمد اشرف از روز ۲۸مرداد۳۲:
آن روز، يعني حدود ساعت 10 و 11 بامداد روز 28 مرداد، که شنيدم حرکتهايي در مرکز شهر در جريان است، خيلي نگران شدم. از چهارراه گمرک با دوچرخه به حوالي منزل دکتر مصدق رفتم👇🏻 #کودتای_۲۸_مرداد#مصدق
۲) ولي در اين مسير چيزي که غيرعادي باشد نديدم. به حوالي منزل دکتر مصدق که در خيابان کاخ و در شمال کاخهاي سلطنتي واقع بود هم رفتم، ولي خيابان کاخ در حوالي منزل دکتر مصدق در محافظت کامل بود و خبري نبود و همهچيز آرام بود. از آنجا در خيابان شاه به سوي مجلس👇🏻 #کودتای۲۸مرداد#مصدق
۳) ميرفتم که کمکم کاميونهايي را ديدم که هر کدام در حدود ۲۰ يا ۳۰ نفر از اوباشان جنوب شهر را سوار کرده بودند که چماقهايي در دست داشتند و فرياد ”زندهباد شاه“ سر داده بودند و چند نفرشان هم عکسهايي از شاه در دست داشتند و در خيابانها در حرکت بودند👇🏻 #کودتای۲۸مرداد#مصدق
۱) «تقدیم به مشروطه خواه واقعی»
عمریست میتازند به تو شاه الله و حزب الله
ای خصم حامیان استبداد، پیر احمدآباد
گناه تو چه بود جز ستیز با استبداد
جز خلع ید سلطه استعمار از ایران
مشروطه خواه اصیل و وفادار تو بودی
نه این استبدادخواهان در ژست مشروطه خواه
👇🏻#مصدق#کودتای۲۸مرداد۳۲
۲) ملی گرا تو بودی که استعمار خصمت داشت
به انتقام این خصم، کودتا براه انداخت
بنیان دولت ملی را با رشوه ی سیا
از جای کندند مشتی اوباش و آیت الله
سقوطت، سقوط پرچم آزادیخواهی بود
رستاخیز ملی؟! کِی اوباش شدند «مردم»؟!
👇🏻#مصدق#کودتای۲۸مرداد
۳) از کِی کودتای ضد ملی شد رستاخیز؟
از آن زمان که "طاهری" ها شدند تاریخ نویس؟!
آن شیخ کفتار نیز نفرت از مصدق داشت
آن کودتا را سیلی اسلام بر وی خواند
چماقدارانش با هجوم به هر کوی و برزن
هر تابلویی نام "مصدق" داشت ز جا کندند
👇🏻
رشتو) آقای کاوه موسوی، عرصه دادخواهی، عرصه عدالت جوییست نه کسب نام و شهرت!
۱)آقای موسوی ای کاش اینقدر زود جا نمیزدی! هنوز ۵ جلسه از دادگاه نگذشته! به کجا چنین شتابان؟!
چه کسی بدنبال اسم و عنوان است؟!👇🏻
۲) ایرج مصداقی و حمید اشتری که از راهروهای مرگ برگشته و عزیزترین رفقایشان زیر تیغ جلاد رفته یا مختار شلالوند که برادرش در آن مرداد سیاه۶۷ طناب کُش شد؟!
در کلاب هاوس با منت گفتی اگر نبودی، سه شاکی اولیه مصداقی، اشتری و شلالوند هیچ نبودند!
گفتی بخاطر مادران دادخواه صبر بخرج دادی!👇🏻
۳) آقای موسوی چه منتی بر سر خانواده های دادخواه میگذاری؟! در برابر چه سکوت کردی؟! وحالا که زبان گشودی به صرفا کنایه و میگویی آقای خودشیفته(منظور مصداقی) تو را تهدید کرده که اگر اسمش در پرونده نباشد پروژه دادخواهی را بهم میزند؟!!! اولا مصداقی جزو سه شاکی اولیه پرونده است و👇🏻
رشتو:شرح حال #حمید_اشرف+ماجرای دانه و جوانه و...
1)«مشکلاتی که امروز روشن و واضح بنظر می رسند معماهای حل شده ای هستند که آسان شده اند و این مسائل هنگام وقوع آنچنان واضح و روشن نبود و باز هم تجربه لازم بود که اشکالات را نمایان کند»
دستگیری اش ، مرده یا زنده برای ساواک حیاتی بود👇
2)"هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر و یا در درگیری کشته میشدند، شاه می پرسید:"پس با #حمید_اشرف چه کردید؟!"پرویز ثابتی
معروف بود که عمر چریک شهری 6 ماه است، اما او 5 سال تمام از مرگ گریخته بود و ساواک مستاصل از دستگیری اش و حیران از اینکه چطور هربار بدون گذاردن ردی از خود 👇
3)میگریزد و کسی در فرار به گردش نمیرسد؟!شاه شخصا پیگیرش بود و فشارش روی ساواک،گیر انداختنش را برای عوامل ساواک به امری حیثیتی تبدیل کرده بود. تصاویرش همه جا بود و ساواک 100هزار تومان مژدگانی برای شهروندی که جای او را لو بدهد تعیین کرد اما دریغ از حتی یک گزارش!