دادگاه #حمید_نوری
رشته توئیت
۱-بیست و هشتمین جلسه دادگاه حمید نوری (بر اساس جدول از پیش انتشار یافته) روز پنج‌شنبه ۱۴ اکتبر/ ۲۲ مهر در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم برگزار می‌شود. در این جلسه بناست مهناز میمنت و مهرب حاجی‌نژاد از آلبانی به شکل ویدئویی و آنلاین شهادتشان را بیان کنند.
۲-جلسه دادگاه با صحبت‌های رئیس دادگاه آغاز می‌شود. او به مهناز میمنت خوشامد می‌گوید، خود را معرفی می‌کند و می‌گوید که توماس ساندر است …. مشکل پیچیدن صدا که در جلسه قبل وجود داشت بار دیگر بروز می‌کند. به همین دلیل روند دادگاه با وقفه همراه است تا در صورت امکان مشکل را برطرف کنند.
۳-مهناز میمنت از اعضای سازمان مجاهدین خلق است که چهار نفر از خویشاوندان از جمله مادر و دو برادرش را در جریان مبارزه با جمهوری اسلامی از دست داده. یک برادر او به نام محمود میمنت در جریان اعدام‌های سال ۶۷ در زندان گوهردشت اعدام شده است‌ و شهادت او در ارتباط با این برادرش خواهد بود.
۴-مشکل ارتباط صدا با آلبانی همچنان برطرف نشده و دادگاه به همین دلیل متوقف شده است. رئیس دادگاه بابت بروز این مشکل که در جریان آن صدا می‌پیچد و برمی‌گردد، عذر می‌خواهد. کنت لوییس، وکیل مشاور که پیش از این و در جریان جلسه قبل آلبانی حاضر بوده، می‌گوید که جریان کار در آنجا کاملا⬇️
۵-متفاوت است و به نظر می‌رسد که مشکل پس از برقرار شدن ارتباط با آلبانی بروز می‌کند. با توجه به زمان اعلام شده برای شروع جلسه دادگاه در استکهلم (۹ صبح به وقت محلی)، تا زمان نوشته شدن این توئیت، در شروع جلسه دا‌دگاه بیش از ۲۵ دقیقه تأخیر بروز کرده است.
دادگاه #حمید_نوری
۶-با توجه به برطرف نشدن مشکل صدا در ارتباط با محل استقرار شاکی و شاهد، مهناز میمنت در آلبانی، توماس ساندر، رئیس دادگاه رسیدگی به اتهامات #حمید_نوری در استکهلم اعلام تنفس می‌کند و دادگاه عملا تا برطرف شدن مشکل فنی متوقف می‌شود.
با برطرف شدن این نقص فنی، جلسه آغاز خواهد شد.
۷-با برطرف شدن مشکل فنی، جلسه رسیدگی به اتهامات #حمید_نوری در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم آغاز می‌شود. در آغاز جلسه و پس از صحبت‌های رئیس دادگاه، کنت لوییس، وکیل مشاور می‌گوید که باید نکته‌ای را بگوید. او می‌گوید که دادستان در آلبانی اجازه حضور یک شاکی و شاهد در دادگاه را نمی‌دهد و⬇️
۸-از اینجا (دادگاه استکهلم) باید به آنان گفته شود که این اجازه به آنان داده می‌شود. در جریان این گفت‌و‌گو میان رئیس دادگاه با مسئولان قضایی در آلبانی، روند دادرسی بار دیگر دچار وقفه می‌شود.
با برطرف شدن مشکل و حضور شاکی و شاهد دوم در صحن جلسه در آلبانی، دادگاه با صحبت‌های⬇️
۹-وکیل مشاور، گیتا هدینگ وایبری، آغاز می‌شود. او با مهناز میمنت سلام و احوال‌پرسی می‌کند و سپس درباره برادر او محمود میمنت صحبت می‌کند و می‌گوید که او در زندان گوهردشت اعدام شده است. همچنین از برادر دیگرشان به نام مسعود میمنت نام می‌برد که او هم جان‌باخته دهه ۶۰ است. مادر و همسر
۱۰-مهناز میمنت هم در جریان هواداری از سازمان مجاهدین خلق و در عراق کشته شده‌اند. او می‌گوید که پدر مهناز میمنت از قول برادر او درباره نقش #حمید_نوری در زندان گوهردشت با او صحبت کرده است.
با پایان صحبت‌های وکیل مشاور، رئیس دادگاه نوبت را به دادستان می‌دهد اما پیش از آن تأکید⬇️
۱۱-می‌کند که آن‌چه افراد مطرح می‌کنند باید در ارتباط با موضوع دادگاه باشد.
سپس دادستان صحبت می‌کند و به مهناز میمنت می‌گوید که صحبت‌هایش در دادگاه باید درباره برادرش محمود میمنت باشد. همچنین لازم است آنچه را که دیده یا شنیده از هم تفکیک کند.
دادگاه #حمید_نوری
شهادت #مهناز_میمنت
۱۲-مهناز میمنت می‌گوید: «محمود میمنت در سال ۵۷ دانشجوی معماری دانشگاه ملی بود و از همان سال فعالیت‌هایش را با سازمان مجاهدین آغاز کرد و فردی شناخته شده بود. در سال ۶۱ او در خیابان توسط پاسداران شناسایی و دستگیر می‌شود. او را به زندان اوین می‌برند و در نهایت چهار سال حکم می‌گیرد.
۱۳-او این چهار سال را در زندان‌های اوین، قزل‌حصار و گوهردشت گذراند. او فردی فعال بود و به همین دلیل من می‌دانم که به‌خصوص در زندان قزل‌حصار بسیار شکنجه شده بود. از پدرم و دیگر همبندی‌هایش شنیده‌ام که گفتند در قزل‌حصار کابل زیادی به پاهای او زنده بودند، بیداری کشیده بود و ….
۱۴-اما او روحیه خوب و بالایی داشته است. او در سال ۱۳۶۵ آزاد شد، کمتر از دو ماه نزد پدرم بود و بعد قصد خروج از کشور را داشت به منظور پیوستن به مجاهدین. در همین رابطه پدرم تعریف کرده برایم که یک صبح بیدار شده و دیده که محمود یک نامه خداحافظی گذاشته و نوشته که می‌رود. او نوشته بوده
۱۵-بعد از پیوستم [به سازمان مجاهدین] به شما زنگ می‌زنم. وقتی خبری نمی‌شود، پدرم پیگیری می‌کند و متوجه می‌شود که او باز دستگیر شده است و یک نوبت به ملاقات او می‌رود. حول و حوش بهمن ۶۶ او را از زندان اوین به زندان گوهردشت می‌برند. این را پدرم به ما خبر داد و گفت به او گفته‌اند باید
۱۶-از این به بعد برای ملاقات با محمود میمنت به زندان گوهردشت برود ….»
مشکل پیچیدن صدا بار دیگر بروز می‌کند و روند دادرسی متوقف می‌شود. افراد مسئول در تلاشند تا مشکل را برطرف کنند. گفت‌و‌گوهایی میان افراد حاضر در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم و محل استقرار شاهدان در آلبانی در جریان است.
۱۷-اما در جریان معرفی محمود میمنت به دادگاه، وکیل مشاور مهناز میمنت او را چنین معرفی می‌کند: «مهناز میمنت متولد سال ۱۹۵۹ است. او در خانواده‌ای با سه برادر بزرگ شده و همه افراد هوادار سازمان مجاهدین خلق بوده‌اند. برادر او محمود میمنت در دوران مورد بحث در زندان گوهردشت اعدام شده.⬇️
۱۸-نام او در لیست A شماره ۶ است. محمود میمنت متولد سال ۱۹۶۰ بوده است. او در سال ۱۹۸۲ وقتی که هنوز مشغول تحصیل در دانشگاه بوده، دستگیر می‌شود. او ابتدا یک حکم چهار سال حبس می‌گیرد اما ۲ماه پس از آزادی در سال ۱۹۸۶، هنگام تلاش برای خروج از ایران دوباره دستگیر می‌شود. او در زندان‌های
۱۹-اوین، قزل‌حصار و گوهردشت زندانی کشیده است و احتمالا در روز هشتم مرداد سال ۱۳۶۷/ ۱۹۸۸ اعدام شده است. برادر دیگر آنان به نام مسعود میمنت هم در سال ۱۹۸۲ در زندان اوین کشته شده است. مهناز و مادرش در سال ۱۹۸۲ از ایران خارج شده‌اند، ابتدا به فرانسه رفته‌اند و سپس در عراق به سازمان
۲۰-مجاهدین خلق پیوسته‌اند. پدر آنان در ایران مانده و به ملاقات پسرانش در زندان می‌رفته. از جمله نام‌هایی که پسر [محمود] برای پدر گفته است، یکی هم نام #حمید_نوری بوده که مهناز میمنت در این باره توضیح خواهد داد.»
با برطرف شدن نقص فنی، دادگاه بار دیگر روند دادرسی را از سر می‌گیرد.
۲۱-توماس ساندر، رئیس دادگاه می‌گوید که شاکی می‌تواند اظهار شهادتش را از سر بگیرد. پیش از این اما بحثی هم درباره روند ترجمه به فارسی، آلبانیایی و سوئدی در جریان بود که درباره آن هم تصمیم‌گیری می‌شود.
به این ترتیب دادستان سوالاتش را از سر می‌گیرد: «شما از قول پدرتان تعریف کردید که
۲۲-برادرتان محمود را به زندان گوهردشت برده‌اند. آیا می‌دانید این بار چه حکمی برای او صادر شده؟»
مهناز میمنت: «بله! این بار برای او حکم ۵ سال زندان صادر کردند. اتهامی نداشت و فقط به اتهام هواداری این حکم را برای او صادر کردند ….»
در اینجا مهناز میمنت از دادستان می‌خواهد که درباره
۲۳-پدرش توضیح کوتاهی بدهد. او می‌گوید: «پدرم، عبدالله میمنت در دوران شاه و قبل از انقلاب قاضی دادگستری بود اما با روی کار آمدن رژیم خمینی خودش استعفا داد و پروانه وکالت گرفت. او به دلیل شناخت عمیقی که از آخوندها داشت نمی‌خواست که در جنایات آنها سهیم باشد. برای همین استعفا داد.⬇️
۲۴-من در تیر ماه ۶۷ با پدرم تماس داشتم و او به من گفت که وضعیت زندان‌ها خیلی نگران‌کننده شده. او به من گفت که خانواده‌ها درباره اعدام زندانیان می‌گویند. خودش به من گفت از این وضعیت حاکم بر زندان‌ها خیلی نگران است و از این محکمه در زندان‌ها احساس خوبی ندارد. گفت من اینها را که به
۲۵-زندان‌ها رفت و آمد می‌کنند می‌شناسم که بدنام هستند و احساس خوبی ندارم. او گفت من نام‌هایی را به تو می‌گویم که به سازمان مجاهدین بدهی و از جمله از اشراقی نام برد. او گفت که به نظرش این افراد با سوگند وکالت در حال جنایت هستند. او از نیری هم نام برد و گفت که او هم به زندان⬇️
۲۶-رفت‌و‌آمد دارد. او از مقیسه و حمید عباسی (#حمید_نوری) هم نام برد و گفت که اینها همه آخوندهای بی‌سوادی هستند که مشغول جنایت‌اند.»
مهناز میمنت در ادامه در پاسخ به سوال دادستان می‌گوید که پدرش هر دو هفته یک بار با برادرش ملاقات می‌کرده اما او نمی‌توانسته است زیاد با خانه‌شان تماس
۲۷-بگیرد چون هر بار تماس او با خانه، منجر به ریختن پاسدارها به خانه‌شان می‌شده است: «من در توافق با پدرم و برادر کوچک‌ترم خیلی کم تماس می‌گرفتم و تماسمان غیرمستقیم بود؛ یعنی مستقیم به تلفن خانه زنگ نمی‌زدم.»
مهناز میمنت می‌گوید که تماس بعدی او با پدرش مهر ۶۷ بوده است: «این بار و
۲۸-در این تماس پدرم خیلی به هم ریخته بود. من تلاش کردم او را آرام کنم اما او خبر شهادت محمود را به من داد. او به من گفت هرچه قبلا گفته بود درست بوده و همین افرادی که نام برده، قاتل پسرش بوده‌اند. او گفت که در پروسه‌ای دو ماهه تلاش کرده تا از زندان خبر بگیرد اما تلاش‌هایش به جایی
۲۹-نرسیده و نتیجه‌ای به دنبال نداشته تا اینکه در همان مهر ماه با او تماس می‌گیرند که بیا وسایل پسرت را بگیر. در همان زندان گوهردشت یک ساک کوچک از وسایل برادرم را به او تحویل می‌دهند. پدرم گفت خیلی تلاش کرده تا بفهمد برادرم کجا دفن شده اما چیزی به او نگفته‌اند.»
در ادامه دادستان⬇️
۳۰-می‌پرسد که آیا مسئولان زندان اطلاعاتی درباره اعدام محمود میمنت به پدر او داده‌اند؟
مهناز میمنت می‌گوید: «نه! هیچ اطلاعاتی به او نداده بودند. فقط به او زنگ زده بودند و گفته بودند که پسرت اعدام شده، بیا وسایلش را ببر!»
او در ادامه می‌گوید که شنیده‌هایی هم از همبندی‌های برادرش
۳۱-دارد که بعد از اعدام‌ها و آزادی به سازمان مجاهدین خلق پیوسته‌اند. او از حسین فارسی نام می‌برد و می‌گوید که این هوادار سازمان مجاهدین، همبند برادرش بوده است: «او برای من توضیح داد که ۷مرداد ۶۷، هنگام شب پاسدارها می‌ریزند توی بند …. از جمله همین ناصریان که من بعدتر فهمیدم⬇️
۳۲-محمد مقیسه‌ای است و همچنین حمید عباسی (#حمید_نوری). این افراد آمده‌اند و یک لیستی را خوانده‌اند که نام محمود (میمنت) هم در آن بوده است. این افراد را بعدتر به راهروی مرگ برده‌اند و هشتم مرداد محمود را به اتاق هیأت مرگ (اتاق دادیاری) برده‌اند. هنگام خروج او از اتاق دادیاری،⬇️
۳۳-حسین فارسی او را دیده بود و از او پرسیده بود که چه خبر؟ محمود هم توضیح داده بود که اسم و اتهامش را پرسیده‌اند و او هم گفته است هوادار سازمان مجاهدین خلق. محمود گفته بود که بعد نیری به من فحش داد و گفت که تو را باید زودتر می‌فرستادم پیش برادرت.»
دادگاه #حمید_نوری
۳۴-دادستان از مهناز میمنت می‌پرسد که حسین فارسی چه زمانی این اطلاعات را به او داده است؟
او در پاسخ می‌گوید: «همان ۲۰ سال پیش که او را دیدم اینها را برای من تعریف کرد.»
با گرفتن این پاسخ، دادستان می‌گوید که سوال دیگری ندارد. وکیل مشاور اما می‌گوید که چند سوال دارد. او درباره مطرح
۳۵-شدن نام حمید عباسی (#حمید_نوری) از سوی پدر خانواده سوال می‌کند و می‌پرسد که این نام با چه تعریف و عنوانی با شما مطرح شد؟
مهناز میمنت در پاسخ می‌گوید: «پدرم او را یک پاسدار بی‌سواد معرفی کرد که لباس قضایی تنش کردند. او هم در تیر ۶۷، هم در مهر ۶۷ از حمید عباسی نام برد و همین‌طور
۳۶-در سال ۱۳۸۸، وقتی پدرم را حضوری در فرانسه همراه برادر کوچک‌ترم دیدم، باز از حمید عباسی (#حمید_نوری) نام برد. آنها با یک تور تفریحی آمده بودند و من موفق شدم یک روز ببینمشان. او همان روایت قبلی را تکمیل کرد که منطبق بود با آنچه همبندی‌های محمود گفته بودند.»
وکیل مشاور از⬇️
۳۷-مهناز میمنت می‌پرسد که آیا پدرت خودش حمید عباسی (#حمید_نوری) را دیده؟
مهناز میمنت می‌گوید: «از صحبت‌هایی که می‌کرد به نظر می‌رسید همه اینها را دیده. او گفته بود حمید عباسی را در زندان گوهردشت دیده. او وکیل بود و به زندان رفت و آمد داشت، به همین دلیل این افراد را دیده بود.»
۳۸-با این پاسخ، وکیل مشاور مهناز میمنت می‌گوید که سوال دیگری ندارد. رئیس دادگاه از دیگر وکیلان مشاور می‌پرسد که آیا سوالی دارند یا نه؟ در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم هیچ‌کدام از وکیلان سوالی از مهناز میمنت ندارند اما در محل استقرار شاهدان در آلبانی، وکیل مشاور، کنت لوییس، از شاکی سوال
۳۹-دارد. او می‌پرسد: «شما گفتید وقتی با خانه‌تان تلفنی تماس می‌گرفتید، بعدش پاسدارها می‌ریختند خانه‌تان. وقتی در سال ۸۸ حضوری پدر و برادرتان را در فرانسه دیدید بعدش چه اتفاقی افتاد؟»
توماس ساندر، رئیس دادگاه به این سوال واکنش نشان می‌دهد و می‌گوید که این سوال ربطی به موضوع دادگاه
۴۰-ندارد. به دنبال این واکنش، کنت لوییس می‌گوید که این شاکیان و شاهدان بیش از ۳۰ سال منتظر بوده‌اند تا درباره آنچه بر سرشان آمده صحبت کنند و او فکر می‌کند لازم است این فرصت به آنان داده شود. پس از بحث و گفت‌و‌گو با رئیس دادگاه، در نهایت سوال این وکیل به این ترتیب مطرح می‌شود:
۴۱-«پس از بازگشت پدر و برادرتان از فرانسه و پس‌ از دیدارشان با شما، چه اتفاقی برای برادرتان، منوچهر میمنت افتاد؟»
مهناز میمنت در پاسخ می‌گوید: «او را دستگیر کردند و به اتهام دیدار با من، همان ناصریان یعنی محمد مقیسه، در شعبه ۳۸ دادگاه انقلاب او را به چهار سال زندان و تبعید به⬇️
۴۲-برازجان و ۸۴ ضربه شلاق محکوم کرد.حکم برادرم را به اجرا گذاشتند و ما منتظر آزادی‌اش بودیم اما دیگر هیچ خبری از او نشد و او از آن زمان به بعد ناپدید شد. یعنی اعضای خانواده من همگی به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق از بین رفتند و این سرنوشت بسیاری از خانواده‌ها در ایران است.
۴۳-باید باور کنید که خمینی می‌خواست همه مجاهدین را از بین ببرد. شهادت دادن در این دادگاه بسیار سخت بود چون همه آنچه بر من گذشته است یادآوری شد اما من آمدم و شهادت دادم برای اینکه انتقام آنان را بگیریم.»
با پایان صحبت‌های مهناز میمنت، وکیل مشاور، کنت لوییس هم می‌گوید که سوال دیگری
۴۴-ندارد. با توجه به اینکه وکیلان مشاور و مدافع دیگر سوالی از مهناز میمنت ندارند، رئیس دادگاه پایان روند بازپرسی از مهناز میمنت را اعلام و از او تشکر می‌کند. مهناز میمنت هم از دادگاه بابت شنیدن شهادتش تشکر می‌کند.
در اینجا جلسه رسیدگی به اتهامات #حمید_نوری در نوبت صبح به پایان⬇️
۴۵-می‌رسد. در هماهنگی توماس ساندر، رئیس دادگاه با محل استقرار شاهدان در مجتمعی قضایی در آلبانی، زمان آغاز جلسه در نوبت بعدازظهر، ساعت ۱۳ به وقت اروپای مرکزی تعیین می‌شود. در این نوبت بر اساس جدول از پیش منتشر شده، دادگاه شهادت مهری حاجی‌نژاد را خواهد شنید.
دادگاه #حمید_نوری
۴۶-مهری حاجی‌نژاد هم از هواداران و اعضای سازمان مجاهدین خلق است که خود حدود پنج سال در ایران زندانی بوده است. او که چهار نفر از بستگانش یعنی همسر و سه برادرش به نام‌های احد، صمد و علی را از دست داده، درباره علی حاجی‌نژاد که در سال ۶۷ و در زندان گوهردشت اعدام شده، شهادت خواهد داد.
۴۷-مهری حاجی‌نژاد در کتابی به نام «آخرین خنده لیلا»، خاطرات خود از سال‌های زندان را نوشته است. او در بخشی از همین کتاب به آنچه در زندان گوهردشت بر برادرش علی حاجی‌نژاد گذشته نیز اشاره می‌کند و می‌نویسد: «… علی در آن شرایط دچار سردردهای وحشتناک و پادردهایی شده بود که تا موقعِ⬇️
۴۸-اعدام در قتل‌عام سال ۶۷ همواره از آن رنج می‌برد. علی از سال ۶۲ تا اواخر سال ۶۳ را در انفرادی‌های مختلف گوهردشت گذرانده بود و مدت ۹ ماه را در تاریکخانه گوهردشت در انفرادی به سر برده بود. اواخر سال ۶۳ به بند عمومی اما دربسته گوهردشت منتقل شد و تا روز ۱۰ مهر ۶۷ که در جریانِ⬇️
۴۹-قتل‌عام زندانیان حلق‌آویز شد در آنجا بود. علی از طریق مادرم فهمیده بود که او را به گوهردشت آورده‌اند. او بر اثر تاریکی دچار ضعف جدی بینایی شده بود. او در حالی زیر شکنجه و فشار رفته بود که ۱۰ سال حکم زندان گرفته بود و در حال گذراندن محکومیت خود بود ….»
دادگاه #حمید_نوری
۵۰-گزارش جلسه بیست و هشتم دادگاه #حمید_نوری و آنچه را در نوبت بعدازظهر این جلسه گذشت، در سایت زمانه بخوانید:
radiozamaneh.com/689218

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Radio Zamaneh

Radio Zamaneh Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @RadioZamaneh

12 Oct
دادگاه #حمید_نوری
رشته توئیت
۱-بیست و ششمین جلسه دادگاه نوری روز سه‌شنبه ۱۲ اکتبر/ ۲۰ مهر در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم آغاز می‌شود. شروع این جلسه با حدود یک ساعت تأخیر به دلیل مشکلات فنی همراه است. توماس ساندر، رئیس دادگاه این توضیح را می‌دهد و سپس روند دادرسی با صحبت وکیل مشاورِ⬇️
۲-خدیجه برهانی که قرار است از آلبانی شهادت بدهد آغاز می‌شود. او می‌گوید: «خدیجه برهانی در سال ۱۳۶۰ در قزوین زندانی شده، وقتی تنها ۱۲ سال داشته است. او بعد از هشت ماه با قید ضمانت آزاد می‌شود. او سال ۱۳۶۴ از ایران خارج می‌شود‌ و به اردوگاه اشرف در عراق می‌رود.»
به گفته وکیل مشاورِ
۳-خدیجه برهانی، او شش برادر داشته که به دست رژیم ایران کشته شده‌اند. دو برادر او در اعدام‌های دسته‌جمعی سال ۶۷ اعدام شده‌اند: «سید محمدحسین برهانی که به نام حسین قزوینی هم صدایش می‌کرده‌اند و ما او را “حسین” صدا می‌زنیم، در سال ۶۷ در گوهردشت اعدام شده است. یک برادر دیگر خدیجه⬇️
Read 66 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(