رشتو) #حاج_داوود_رحمانی رئیس زندان قزلحصار در بین سالهای خونبار 60-63 ، شکنجه گر، ابداع کننده ی شکنجه هایی از نوع قبر که بنام قفس نیز معروف بود و همچنین سرپا نگه داشتن زندانیان تا چند روز برای شکستن و از بین بردن حواس آنها،(علاوه بر کابل و قپانی و...) به درک واصل شد👇
2)گردن کلفت و بزن بهادر محله دروازه دولاب بود.بعد از انقلاب جذب محافل مذهبی رژیم و کمیته ها و...شد و همیشه اذعان داشت انقلاب او را از تباهی نجات داده! #حاج_داوود_رحمانی آهنگر کمسوادی بود که به مدد «انقلاب اسلامی» در مردادماه ۱۳۶۰ به ریاست یکی از بزرگترین زندانهای ج.ا رسید و 👇
3)حاج داوود رحمانی خانوادهاش را نیز در قزلحصار اسکان داده بود. همسرش که کوکب نام داشت گاهی اوقات مراسم دعاخوانی در بندهای عمومی زنان را اداره میکرد. برخلاف پاسداران زن زندان، او در برخورد با زنان زندانی از متانت برخوردار بود.حاجداوود هر از چندی تعدادی از زندانیان را 👇
4)تحت عنوان تشکیلات زندان زیرشدیدترین شکنجهها میبرد تا آنها را بشکند. بعضی از آنها به اوین فرستاده میشدند و شکنجههای هولناکی را متحمل میشدند. با راهاندازی زندان گوهردشت صدها زندانی را راهی سلولهای انفرادی این زندان کرد.او هر از چندی بر اساس گزارش توابین،👇
5)دهها زندانی را در بندی که به «گاودونی» معروف بود حبس میکرد که از حداقل امکانات برخوردار نبود.
یک بار دهها نفر را هفتهها در توالت جا داد و روزی یک لیوان آب آبگوشت با دو عدد لواش به آنها میداد. این شرایط باعث شیوع بیماریهای پوستی بهخصوص قارچ و گال در بین زندانیان شد.👇
6)حاج داوود رحمانی لمپنی بود که به وقت عصبانیت رعایت هیچ هنجار و شأنی را نمیکرد و برخلاف لاجوردی که شخصیتی ریاکار داشت و در حضور جمع میکوشید رعایت بعضی مسائل را بکند،فاقد شخصیتی دوگانه بود.
در برخورد تنبیهی با زندانیان رکیکترین نسبتها را نثار مادران و همسران و خواهران 👇
7)آنان میکرد. از بیان رذیلانهترین تهمتها به زنان زندانی ابایی نداشت و وقتی برای تنبیه، چکمهپوش وارد بندی میشد، هیچ چیز جلودارش نبود. در این لحظات برای او کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد تفاوتی نمیکرد.به طعنه میگفت: «آمریکایی آمد، با کابل آمریکایی!». در 👇
8)ضرب و شتم زندانیان او خود جلودار میشد و پاسداران و توابها او را همراهی میکردند. توابها در جلوی هر سلول زندانیان نشان کرده را به او نشان میدادند و سپس به صورت دستهجمعی بر سر او میریختند و آش و لاش میکردند. هنگام ضرب و شتم زندانیان، برای او زن و مرد فرقی نمیکرد 👇
9)با بیرحمی زندانی را زیر مشت و لگد میگرفت. از ضربه زدن به نقاط حساس بدن زندانیان لذت میبرد و احساس قدرت میکرد.با همهی این اوصاف حاج داوود همچون لاجوردی کینهی ایدئولوژیک نداشت، برای او فقط زبان زور مفهوم داشت👇
10)در سال ۱۳۶۰ بهزاد نظامی، یک تواب ۱۶- ۱۷ ساله هوادار مجاهدین که از جثهی بزرگی برخوردار بود و مورد اعتماد ویژهی لاجوردی بود، با اختیارات ویژه به قزلحصار منتقل شد و تعدادی زندانی تواب نیز در اختیار او گذاشته شد تا هرکاری میخواهد انجام دهد. حاج داوود رحمانی به دستور لاجوردی 👇
11)دستبند و کابل و ... در اختیار او گذاشته بود.بهزاد نظامی حتی از توابهای کم سن و سال سوءاستفاده جنسی هم میکرد. شبها او و همراهانش که غالباً سنی هم نداشتند یکی یکی اسامی زندانیان را خوانده آنها را در حمام به ستون بسته و با کابل به جانش میافتادند. گاه این کار 👇
12)زیر دوش آب سرد در زمستان انجام میشد.آنها با این کار از زندانی میخواستند که اقداماتی را که انجام داده و در پروندهاش نیامده برملا کند. افراد بند موظف بودند تا صبح بیدار باشند و به اجبار شاهد شکنجه دوستانشان باشند و یا صدای آن را بشنوند.
از دیگر اقدامات عوامل حاج داوود 👇
12)سوراخکردن گوش،زدن آمپول هوا، زدن دستبند قپانی و آویزان کردن زندانیان، ضرب و شتم شدید قربانیانی که انتخاب میکردند، خواباندن زندانیان کف راهروبند و دویدن از روی آنها، زدن موی سر زندانی و ریختن آن در توالت و اجبار زندانیان به خوردن آن بود.👇
13)یکی از شکنجههایی که در سال ۱۳۶۲ توسط حاج داوود کاربرد بسیار گستردهای در قزلحصار پیدا کرد، سرپا ایستانیدن زندانی با چشمبند و بدون خواب برای روزهای متوالی بود. این شکنجه گاه به مدت دو هفته ادامه مییافت. برای آن که ادامه شکنجه میسر شود زندانبانان اجازه میدادند زندانی 👇
14)مدت کوتاهی بخوابد. پس از آن که زندانی به خواب عمیق میرفت او را بیدار کرده و وادار به ایستادن میکردند. فشار شکنجه به صورت تصاعدی بالا میرود. کسی که دو روز سرپا ایستاده به این مفهوم نیست که دو برابر کسی که یک روز سرپاایستاده مقاومت کرده. فاصله بسیار زیاد است.
در این نوع 👇
15)شکنجه پاهای زندانی به شدت متورم شده و پس از مدتی بسته به خستگی فکری و ذهنی و توان جسمانی دچار توهم میشود.تعدادی از قربانیان این نوع شکنجه دچار انواع و اقسام بیماریهای جسمی و روانی شدند. گاه دو زندانی به خاطر سلام کردن بهیکدیگر به چنین مجازاتی محکوم میشدند. گاه این شکنجه👇
16)را آنقدر ادامه میدادند تا زندانیای که دیگر تمرکز حواساش را از دست داده زیربار فشار شکسته و حاضر به نوشتن در مورد همبندانش شود.
حاج داوود زمینهی آموزشپذیری و یادگیری زیادی داشت. خودش بارها بر زبان آورده بود که: «ما گاب [گاو] بودیم، ولی این منافقها ما را پیچیده کردند»👇
17)حاج داوود بارها در خلال مصاحبههایی که از زندانیان در شُرُف آزادی میگرفت، تأکید کرده بود: «اگر شماها را ول کنم بروید، آن وقت خودم باید بشوم دربان جایی. من تا وقتی شما اینجا هستید، هویت و احترام دارم. اگر شما نباشید ، منهم باید «کاسهی چه کنم» دست بگیرم. اینجا الحمدالله👇
18) یک مشت دکتر و مهندس و استاد دانشگاه زیر دستمان هستند. برای چی این موقعیت را از دست بدهم؟»و بعد با حالتی مسخره میگفت: «تا میتوانید مقاومت کنید، نان ما در مقاومت شماست»! و با تحقیر اضافه میکرد:«منتظر باشید تا "دربازکن" بیاد نجاتتون بده و یکی یک دسته گل هم گردنتون بندازه».👇
19) #حاج_داوود_رحمانی در«قبرها»، متجاوز از ۹ ماه زنان و سپس مردان را در «تابوت» یا «جعبه»هایی که با پاسدارانش تهیه کرده بودند با چشمبند در بدترین وضعیت با شکنجه و آزار و اذیت فراوان به بند کشیده بودند تا «عذاب شب اول قبر» را که در روایات شیعی آمده به زندانیان بچشانند. 👇
20)زندانی حق نداشت در طول روز سرش را روی پایش بگذارد و چرت بزند. حق عطسه و سرفهکردن و بالا کشیدن آب بینیاش را نداشت. دائم تحت کنترل بود و میبایستی در طول روز به صدای قرآن، القائات ایدئولوژیک و مصاحبههای افراد درهمشکسته و ... از طریق بلندگو گوش میکرد.
21)در «واحد مسکونی» وضعیت به مراتب بدتر و فجیعتر بود. زنان زندانی مجبور شده بودند با تحمل شکنجههای طاقتفرسا ۱۴ ماه با بازجوهای خود زندگی کنند به گونهای که «قبر» و «قیامت» در مقابل آن «زنگ تفریح» محسوب میشد. آسیبهای روانی و جسمی قربانیان اینجنایات غیرقابل تصور است.
22)حسینعلی انصارینجفآبادی نمایندهی آیتالله منتظری در مهرماه ۱۳۶۳ در گفتوگویی که با زندانیان داشت اذعان کرد ۸۰ دختر را که در اثر فشارهای دوران حاج داوود رحمانی دچار بیماری روانی شده بودند خود به چشم دیده است.
رشتو) #حاج_داوود_رحمانی رئیس زندان قزلحصار در بین سالهای خونبار 60-63 ، شکنجه گر، ابداع کننده ی شکنجه هایی از نوع قبر که بنام قفس نیز معروف بود و همچنین سرپا نگه داشتن زندانیان تا چند روز برای شکستن و از بین بردن حواس آنها،(علاوه بر کابل و قپانی و...) به درک واصل شد👇
2)گردن کلفت و بزن بهادر محله دروازه دولاب بود.بعد از انقلاب جذب محافل مذهبی رژیم و کمیته ها و...شد و همیشه اذعان داشت انقلاب او را از تباهی نجات داده! #حاج_داوود_رحمانی آهنگر کمسوادی بود که به مدد «انقلاب اسلامی» در مردادماه ۱۳۶۰ به ریاست یکی از بزرگترین زندانهای ج.ا رسید و 👇
3)حاج داوود رحمانی خانوادهاش را نیز در قزلحصار اسکان داده بود. همسرش که کوکب نام داشت گاهی اوقات مراسم دعاخوانی در بندهای عمومی زنان را اداره میکرد. برخلاف پاسداران زن زندان، او در برخورد با زنان زندانی از متانت برخوردار بود.حاجداوود هر از چندی تعدادی از زندانیان را 👇
4)تحت عنوان تشکیلات زندان زیرشدیدترین شکنجهها میبرد تا آنها را بشکند. بعضی از آنها به اوین فرستاده میشدند و شکنجههای هولناکی را متحمل میشدند. با راهاندازی زندان گوهردشت صدها زندانی را راهی سلولهای انفرادی این زندان کرد.او هر از چندی بر اساس گزارش توابین،👇
5)دهها زندانی را در بندی که به «گاودونی» معروف بود حبس میکرد که از حداقل امکانات برخوردار نبود.
یک بار دهها نفر را هفتهها در توالت جا داد و روزی یک لیوان آب آبگوشت با دو عدد لواش به آنها میداد. این شرایط باعث شیوع بیماریهای پوستی بهخصوص قارچ و گال در بین زندانیان شد.👇
6)حاج داوود رحمانی لمپنی بود که به وقت عصبانیت رعایت هیچ هنجار و شأنی را نمیکرد و برخلاف لاجوردی که شخصیتی ریاکار داشت و در حضور جمع میکوشید رعایت بعضی مسائل را بکند،فاقد شخصیتی دوگانه بود.
در برخورد تنبیهی با زندانیان رکیکترین نسبتها را نثار مادران و همسران و خواهران 👇
7)آنان میکرد. از بیان رذیلانهترین تهمتها به زنان زندانی ابایی نداشت و وقتی برای تنبیه، چکمهپوش وارد بندی میشد، هیچ چیز جلودارش نبود. در این لحظات برای او کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد تفاوتی نمیکرد.به طعنه میگفت: «آمریکایی آمد، با کابل آمریکایی!». در 👇
8)ضرب و شتم زندانیان او خود جلودار میشد و پاسداران و توابها او را همراهی میکردند. توابها در جلوی هر سلول زندانیان نشان کرده را به او نشان میدادند و سپس به صورت دستهجمعی بر سر او میریختند و آش و لاش میکردند. هنگام ضرب و شتم زندانیان، برای او زن و مرد فرقی نمیکرد 👇
9)با بیرحمی زندانی را زیر مشت و لگد میگرفت. از ضربه زدن به نقاط حساس بدن زندانیان لذت میبرد و احساس قدرت میکرد.با همهی این اوصاف حاج داوود همچون لاجوردی کینهی ایدئولوژیک نداشت، برای او فقط زبان زور مفهوم داشت👇
10)در سال ۱۳۶۰ بهزاد نظامی، یک تواب ۱۶- ۱۷ ساله هوادار مجاهدین که از جثهی بزرگی برخوردار بود و مورد اعتماد ویژهی لاجوردی بود، با اختیارات ویژه به قزلحصار منتقل شد و تعدادی زندانی تواب نیز در اختیار او گذاشته شد تا هرکاری میخواهد انجام دهد. حاج داوود رحمانی به دستور لاجوردی 👇
11)دستبند و کابل و ... در اختیار او گذاشته بود.بهزاد نظامی حتی از توابهای کم سن و سال سوءاستفاده جنسی هم میکرد. شبها او و همراهانش که غالباً سنی هم نداشتند یکی یکی اسامی زندانیان را خوانده آنها را در حمام به ستون بسته و با کابل به جانش میافتادند. گاه این کار 👇
12)زیر دوش آب سرد در زمستان انجام میشد.آنها با این کار از زندانی میخواستند که اقداماتی را که انجام داده و در پروندهاش نیامده برملا کند. افراد بند موظف بودند تا صبح بیدار باشند و به اجبار شاهد شکنجه دوستانشان باشند و یا صدای آن را بشنوند.
از دیگر اقدامات عوامل حاج داوود 👇
12)سوراخکردن گوش،زدن آمپول هوا، زدن دستبند قپانی و آویزان کردن زندانیان، ضرب و شتم شدید قربانیانی که انتخاب میکردند، خواباندن زندانیان کف راهروبند و دویدن از روی آنها، زدن موی سر زندانی و ریختن آن در توالت و اجبار زندانیان به خوردن آن بود.👇
13)یکی از شکنجههایی که در سال ۱۳۶۲ توسط حاج داوود کاربرد بسیار گستردهای در قزلحصار پیدا کرد، سرپا ایستانیدن زندانی با چشمبند و بدون خواب برای روزهای متوالی بود. این شکنجه گاه به مدت دو هفته ادامه مییافت. برای آن که ادامه شکنجه میسر شود زندانبانان اجازه میدادند زندانی 👇
14)مدت کوتاهی بخوابد. پس از آن که زندانی به خواب عمیق میرفت او را بیدار کرده و وادار به ایستادن میکردند. فشار شکنجه به صورت تصاعدی بالا میرود. کسی که دو روز سرپا ایستاده به این مفهوم نیست که دو برابر کسی که یک روز سرپاایستاده مقاومت کرده. فاصله بسیار زیاد است.
در این نوع 👇
15)شکنجه پاهای زندانی به شدت متورم شده و پس از مدتی بسته به خستگی فکری و ذهنی و توان جسمانی دچار توهم میشود.تعدادی از قربانیان این نوع شکنجه دچار انواع و اقسام بیماریهای جسمی و روانی شدند. گاه دو زندانی به خاطر سلام کردن بهیکدیگر به چنین مجازاتی محکوم میشدند. گاه این شکنجه👇
16)را آنقدر ادامه میدادند تا زندانیای که دیگر تمرکز حواساش را از دست داده زیربار فشار شکسته و حاضر به نوشتن در مورد همبندانش شود.
حاج داوود زمینهی آموزشپذیری و یادگیری زیادی داشت. خودش بارها بر زبان آورده بود که: «ما گاب [گاو] بودیم، ولی این منافقها ما را پیچیده کردند»👇
17)حاج داوود بارها در خلال مصاحبههایی که از زندانیان در شُرُف آزادی میگرفت، تأکید کرده بود: «اگر شماها را ول کنم بروید، آن وقت خودم باید بشوم دربان جایی. من تا وقتی شما اینجا هستید، هویت و احترام دارم. اگر شما نباشید ، منهم باید «کاسهی چه کنم» دست بگیرم. اینجا الحمدالله👇
18) یک مشت دکتر و مهندس و استاد دانشگاه زیر دستمان هستند. برای چی این موقعیت را از دست بدهم؟»و بعد با حالتی مسخره میگفت: «تا میتوانید مقاومت کنید، نان ما در مقاومت شماست»! و با تحقیر اضافه میکرد:«منتظر باشید تا "دربازکن" بیاد نجاتتون بده و یکی یک دسته گل هم گردنتون بندازه».👇
19) #حاج_داوود_رحمانی در«قبرها»، متجاوز از ۹ ماه زنان و سپس مردان را در «تابوت» یا «جعبه»هایی که با پاسدارانش تهیه کرده بودند با چشمبند در بدترین وضعیت با شکنجه و آزار و اذیت فراوان به بند کشیده بودند تا «عذاب شب اول قبر» را که در روایات شیعی آمده به زندانیان بچشانند. 👇
20)زندانی حق نداشت در طول روز سرش را روی پایش بگذارد و چرت بزند. حق عطسه و سرفهکردن و بالا کشیدن آب بینیاش را نداشت. دائم تحت کنترل بود و میبایستی در طول روز به صدای قرآن، القائات ایدئولوژیک و مصاحبههای افراد درهمشکسته و ... از طریق بلندگو گوش میکرد.👇
21)در «واحد مسکونی» وضعیت به مراتب بدتر و فجیعتر بود. زنان زندانی مجبور شده بودند با تحمل شکنجههای طاقتفرسا ۱۴ ماه با بازجوهای خود زندگی کنند به گونهای که «قبر» و «قیامت» در مقابل آن «زنگ تفریح» محسوب میشد. آسیبهای روانی و جسمی قربانیان اینجنایات غیرقابل تصور است.👇
22)حسینعلی انصارینجفآبادی نمایندهی آیتالله منتظری در مهرماه ۱۳۶۳ در گفتوگویی که با زندانیان داشت اذعان کرد ۸۰ دختر را که در اثر فشارهای دوران حاج داوود رحمانی دچار بیماری روانی شده بودند خود به چشم دیده است.👇
23)حاجداوود رحمانی پس از برکناری از ریاست زندان قزلحصار در تیرماه ۱۳۶۳، نزد لاجوردی در دادستانی انقلاب اسلامی برگشت تا حاشیه امنیت داشته باشد و مدتی در بخش اداری زندان اوین به کار پرداخت. او که برای کار اداری ساخته نشده بود و امکان ادامهی کار برایش نبود👇
23)حاجداوود پس از برکناری از ریاست زندان قزلحصار در تیرماه ۱۳۶۳، نزد لاجوردی در دادستانی انقلاب اسلامی برگشت تا حاشیه امنیت داشته باشد و مدتی در بخش اداری زندان اوین به کار پرداخت. او که برای کار اداری ساخته نشده بود و امکان ادامهی کار برایش نبود به حرفهی سابق خود
24)یعنی آهنگری و در و پنجرهسازی بازگشت. در سالهای اخیر او تغییر شغل داده و همراه پسرانش در همان مغازه سابقش در سرآسیاب دولاب، نبش خیابان «موتور آب» و «شیوا» لوازم و تجهیزات ساختمانی - از قبیل شیرآلات و وسایل تأسیساتی- میفروخت.
دیو قزل حصار امروز دفن شد.
24)به حرفهی سابق خود یعنی آهنگری و در و پنجرهسازی بازگشت. در سالهای اخیر او تغییر شغل داده و همراه پسرانش در همان مغازه سابقش در سرآسیاب دولاب، نبش خیابان «موتور آب» و «شیوا» لوازم و تجهیزات ساختمانی - از قبیل شیرآلات و وسایل تأسیساتی- میفروخت.
دیو قزلحصار امروز دفن شد!
رشتو)شکستن سنگ قبرها رسمی که از حکومت شاه به ج.ا منتقل شد!
پوری تنها 3 ماه طعم خوشبختی بودن در کنار همسر و معشوق را چشید و از 27 مهر33 تا پایان عمر سوگوار #مرتضی_کیوان بود و در حسرتش...
«مرتضی را آوردند،دستهایش به پشت بسته و صورتش خونین و کبود بود،طوریکه نشناختمش! در سکوت مطلق 👇
2)همدیگر را نگاه کردیم.این آخرین دیدار ما بود و نگاهش همچنان پس از 60 سال با منست.»
«زمانیکه آزاد شدم برای #مرتضی_کیوان سنگ قبر گذاشتم و بخشی از نامه اش را دادم روی سنگ حک کردند، اما بطور مدام در طول سالها سنگ قبر او را میشکستند و من دوباره سنگ جدید میگذاشتم، بالاخره دفعه آخر 👇
3) فقط نوشتم "مهندس #مرتضی_کیوان "»
مرتضی شاعر ،نویسنده و منتقد ادبی بود و در دولت دکتر مصدق معاون وزیر راه. او عضو هیئت تحریریه در چندین نشریه بود. او تنها عضو غیر نظامی حزب بود که تیرباران شد چون سه افسر را پناه داده بود.
پوری سلطانی فرهنگ پژوه و بنیان گذار کتابداری در ایران 👇
ققنوسی که عاشق زندگی بود!
رشتو:
۱)در سال ۱۳۶۶ درست در چنین روزی، #نیوشا_فرهی در اعتراض به حضور سید علی خامنه ای(رییس جمهور وقت) در سازمان ملل در نیویورک، مقابل ساختمان فدرال، خود را به آتش کشید!👇
2)#نیوشا_فرهی ،بقول خودش فرزند ناخلف فرهنگ فرهی، در سال ۱۳۳۴ در تهران متولد شد، پس از اتمام تحصیلات عازم ایتالیا شد و در فلورانس به تحصیل در رشته های عکاسی و گرافیک پرداخت، سپس عازم امریکا شد و در رشته های "روانشناسی" و سینما مشغول به تحصیل شد.👇
3)اوج آغاز فعالیت سیاسی نیوشا از سال ۱۳۵۸ با پا گرفتن استبداد مذهبی رژیم اسلامی در ایران بود و وی به انتشار مقالات انتقادی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پرداخت. #نیوشا_فرهی شاعر ، نویسنده، مدیر خانه کتاب در لس آنجلس و از سمپاتهای سازمان فداییان اقلیت بود. 👇
رشتو بجهت وایرال شدن ویدئوی از مادری که با رژیم علیه فرزندش همکاری میکرد، با توضیحاتی اغلب ناقص و نادرست.
شرح غمانگیز یکی از رهبران سازمان راه کارگر، که رویه مادرش، در جامعه ایران دهه هاست که تاثیر مخرب بسزایی داشته
۱) #محمود_طریق_الاسلام در سال۱۳۲۷ در اصفهان در خانواده ای👇🏻
۲)بازاری و بسیار سنتی و مذهبی متولد شد، عقبه آنها به مشروطه خواهان اصفهان می رسد، مادرش نزد مکتب خانم امین اصفهان مدارج کامل فقه اسلامی را طی کرده بود بطوریکه محمود درباره اش میگفت: «اگر زن نبود، حتما مرجع تقلید میشد!»
محمود وقتی مقطع دبستان را به اتمام رساند، پدرش که 👇🏻
۳) بسیار متعصب بود، اجازه نمیداد محمود به دبیرستان برود! میگفت دبیرستان جای پسرهای فاسد است!
محمود با تلاش و پافشاری فراوان(بخوانید مبارزه)توانست به دبیرستان و دانشگاه راه یابد.
او در چنین خانواده ای رشد کرده بود، طبیعتا یک پسر با باورهای مذهبی بود و در مقطع خرداد۴۲ ،👇🏻
۱) #ابراهیم_یزدی در ماله کشی بر جنایات رژیم ددمنش کم از ظریف نبود، او با اینکه رژیم با یک لگد بر باسنش او را از سر سفره به بیرون انداخت، اما تا پایان عمر ننگینش از اعدامهای دهه۶۰ و جنایات رژیم تمام قد دفاع کرد. ینی کصشرتر از نهضت آزادی، هیچ حزب و گروه سیاسی، ایران به خودش ندید!👇🏻
۲) از شرکت در جنایات اعدامهای پشت بامی در اولین روزهای بعد از بهمن ۵۷ ، تا تمامی روزهای خونین پابه پای رژیم در سطح بین المللی به ماله کشی جنایات پرداخت و از رژیم دفاع کرد. در آخرین ماله کشی بر جنایات رژیم در دهه۶۰ گفت:👇🏻
۳) «وقتی گروه سیاسی اعلان جنگ مسلحانه کند کسی برایش دسته گل نمیفرستد! آنها بودند که خشونت را به انقلاب تحمیل کردند!»
بدون اشاره به اینکه خشونت حداکثری بمنظور تصفیه کامل،از دوسال قبل از جنگ مسلحانه، توسط رژیم آغاز شده بود!
وی معتقد بود رژیم حق کشتار داشته و اگر کسی در برابر 👇🏻
رشتو)
ماجرای قتل فجیع #سرگرد_محمود_سخایی در بعد از ظهر #کودتای_28_مرداد_32 در کرمان توسط کودتاچیان: 1) محمود سخایی از شایسته ترین افسران دوران خود بشمار می رفت.وی در دوران تحصیل دانشجویی ممتاز بود و پس از پایان تحصیل نیز افسری شجاع و لایق بهشمار میرفت.👇 #مصدق
2) سرگرد سخایی از جمله در مسابقههای تیراندازی نفر اول ایران شد و همچنین در یکی از نخستین دورههای حضور ایران در مسابقات المپیک لندن در سال 1327 ، به نمایندگی از ایران به المپیک رفت و در مسابقات تیراندازی نفر ششم جهان شد. شایستگی و قابلیتهای او همواره موجب تشویق فرماندهان بود.👇
3) #سرگرد_محمود_سخایی با آغاز نهضت ملی ایران، به حامیان #مصدق پیوست.
اعتماد متقابل مصدق به وی موجب شد که او را به ریاست گارد محافظان مجلس شورای ملی منصوب کند. وی در این سمت نقش مؤثری در حفاظت از جان مصدق در مجلس در برابر مخالفان و منتقدان وی ایفا کرد،👇
رشتو)کودتا یا رستاخیز ملی؟!مردم یا اوباش؟!
۱)مشاهدات دکتر احمد اشرف از روز ۲۸مرداد۳۲:
آن روز، يعني حدود ساعت 10 و 11 بامداد روز 28 مرداد، که شنيدم حرکتهايي در مرکز شهر در جريان است، خيلي نگران شدم. از چهارراه گمرک با دوچرخه به حوالي منزل دکتر مصدق رفتم👇🏻 #کودتای_۲۸_مرداد#مصدق
۲) ولي در اين مسير چيزي که غيرعادي باشد نديدم. به حوالي منزل دکتر مصدق که در خيابان کاخ و در شمال کاخهاي سلطنتي واقع بود هم رفتم، ولي خيابان کاخ در حوالي منزل دکتر مصدق در محافظت کامل بود و خبري نبود و همهچيز آرام بود. از آنجا در خيابان شاه به سوي مجلس👇🏻 #کودتای۲۸مرداد#مصدق
۳) ميرفتم که کمکم کاميونهايي را ديدم که هر کدام در حدود ۲۰ يا ۳۰ نفر از اوباشان جنوب شهر را سوار کرده بودند که چماقهايي در دست داشتند و فرياد ”زندهباد شاه“ سر داده بودند و چند نفرشان هم عکسهايي از شاه در دست داشتند و در خيابانها در حرکت بودند👇🏻 #کودتای۲۸مرداد#مصدق