2- در جستجوی مکه (بخش دوم)
در رشتوی قبل دیدیم که دن گیبسون در کتاب #جغرافیای_قران، به دنبال شهر مکه میگردد، از قران، جز اینکه این شهر، ام القری (مادرشهرها، متروپل) بوده، چیزی عایدش نمیشود و در روایات و منابع اولیه اسلامی به مشخصاتی میرسد، از قبیل:
👇
دورتادور شهر مقدس، صخره هایی است که مثل یک دژ دفاعی قوی عمل میکند، شبکه ابیاری دارد و خاکش برای کشاورزی و باغداری مناسب است و انواع علف ها در ان میروید، بخش بالایی و پایینی دارد، درون یک دره است (اصلا معنای کلمه #مکه، در خوانش ارامی سریانی به معنای پایین دست است) 👇
دو گذرگاه ورودی و خروجی از لای صخره ها دارد، رونق تجاری و بازرگانی بسیار خوبی دارد، از بالای کوه ها و غار حرا، کعبه دیده میشود، در روی کوه ها پرستشگاه های زیادی برای خدایان وجود داشته و...
👇
نه تنها هیچ کدام از این مشخصه های بدست امده، با شهر مکه همخوانی ندارد، نکته جالب جهت حرکت کاروان هاست؛ مدینه در شمال مکه است. (تصویر زیر)
پس، از مکه باید به سمت شمال حرکت کنیم تا به مدینه برسیم، یا بقولی اگر بخواهیم از مدینه به سمت مکه برویم، باید رو به جنوب حرکت کنیم، 👇
نکته جالب اینکه وقتی به مسلمانان از طرف شهرمقدس یا مکه (منظور مکه واقعی) حمله میشود و انها مجبور به حفر خندق میشوند، این خندق را در شمال مدینه حفر میکنند، نه در جنوب که قاعدتا لشکر مکه باید از ان سمت به مدینه حمله کند، و یا جهت حرکت کاروان ها (یا در لشکرکشی محمد به سمت مکه) 👇
از مدینه به #شهر_مقدس، رو به شمال گزارش شده، نه رو به جنوب (که مکه امروزی در انجاست)
در باب مشخصه های بدست آمده، دن گیبسون حتی برای اطمینان، خاک مکه (امروزی) را به ازمایشگاه میبرد تا مطمئن شود این خاک، مناسب کشاورزی و باغداری خصوصا درخت زیتون هست یا نه؟ 👇
که ازمایشگاه خاک، تایید میکند که خاک مکه امروزی نه امروز، نه در گذشته مناسب کشاورزی و باغداری (خصوصا زیتون) و میوه های دیگر نیست
دن گیبسون حتی برای اطمینان قریه های اطراف مکه را بررسی میکند، ولی مکه امروزی به هیچوجه مشخصات #ام_القری را دارا نیست.
👇
دن گیبسون به بزرگان و قبایل سر میزند تا ببینید سندی پیدا میکند، یا از حافظه تاریخی قبایل استفاده کند تا شاید ردی از یک دژ سنگی بدست اورد، ولی با رسیدن به پاسخ هر سوال میبیند که مکه امروزی به هیچ وجه نمیتواند شهر مقدس، ام القری یا کوی ممنوعه مردم سده ششم و هفتم میلادی باشد.
👇
فراموش نکنید، قبل تر گفتیم:
نام مکه (امروزی) شهری که قاعدتا باید رونق بازرگانی داشته باشد، در هیچ کدام از نقشه های جغرافیایی یا نامه های یافته شده از بازرگانان و... قبل از سده نهم میلادی دیده نمیشود (یعنی سیصد سال پس از محمد)
👇
پس سوال اینجاست: مکه واقعی یا بقولی شهر مقدس کجاست؟
اصلا چه راهی داریم تا به شهر مقدس برسیم؟ چون مشخصات بدست امده از روایات، کافی نیست و ممکن است به شهرهای زیادی اشاره کند.
👇
#پترا
بررسی های گیبسون نشان میدهد که شهر مقدس، فقط میتواند شهر #پترا باشد، که در جنوب اردن امروزی قرار گرفته است.
ولی از بین این همه شهر که بسیاری از انها مرکزیت دینی هم دارند (مثل اورشلیم)
چرا پترا؟
👇
پترا شهری در شمال مدینه، در جنوب کشور اردن امروزیست، و محل زندگی #نَبَطیان است که جلوتر مختصری از تمدن این قوم میاوریم.
پترا در سال 1812 توسط یوهان لودویگ بورکهارت سوئیسی کشف شد، پترا یا البتراء به معنی #صخره است که
👇
پنهان شدن این شهر، در میان صخره ها،بخوبی وجه تسمیه این نام را نشان میدهد.
پترا نماینده خوبی برای فرضیات گیبسون است، چون عملا کوه ها و صخره های سخت اطراف ان، یک دژ طبیعی برای ان ساخته، کلا دو گذرگاه ورودی و خروجی دارد که siq (زیک، زیق، سیق) نامیده میشود، و با توصیفات 👇
راویان اسلامی که گفته اند محمد از بین دو شکاف وارد شهر میشد سازگار است و نیز، با توصیفات راویان اسلامی که اورده اند، وقتی محمد در غارحرا بوده، میتوانسته کعبه را تماشا کند، همخوانی دارد.
خاکش مناسب باغداری و کشاورزی بوده، نهری از میان شهر رد میشده، 👇
پرستشگاه ها و کلیساهای زیادی دارد.
در روایات اسلامی گفته شده در شهر مقدس بازی های بخت ازمایی انجام میشده و در پترا، تخته نردهای زیادی کشف شده
در شمال مدینه قرار گرفته.
در توصیفات راویان اسلامی گفته شده محمد از شهر مقدس، در فاصله یک شب به اورشلیم سفر کرده است
👇
که فاصله 164 کیلومتری این دو شهر، این پیمایش را توجیه میکند.
این شهر حلقه اتصال مناطق زیادی است
به نقشه دقت کنید
از جنوب؛ عربستان، مصر، یمن و حبشه(اتیوپی)، از شرق مناطق مختلف ایران و میان رودان، از شمال به سوریه و ترکیه امروزی و کنستانتینپول(قسطنطنیه)
👇
و از غرب به مناطق مذهبی و استراتژیک فلسطین و اسراییل امروزی محدود شده، پس رونق تجاری شهر کاملا منطقیست.
گفتیم #پترا شهری است که نبطیان در ان زندگی میکردند، نبطیان تمدنی بسیار قدیمی بودند که حتی در زمان هخامنشیان هم دیده میشوند، در قدیمی بودن انها همین بس که طبری مینویسد:👇
موقعی که حوا افریده شد گفت که مرا به زبان نبطی، مرئه یعنی زن میگویند، طبری با این روایت، جنجالی بین مسلمین بپا کرده، ولی خوب، بررسی این اشوب، مورد بحث ما نیست.
جالب اینکه خطوط پیدا شده از نبطیان، با عربی قرانی بسیار همخوان است.
👇
حتی #بکه نیز یک واژه نبطی است که به معنای #گریان است و گویا بخاطر زلزله ها و سیلها و حجم خسارات به مردم، این شهر به "شهر گریان" معروف شده.
شهری که پوشش گیاهی اش، تمام گیاهانی که در روایات اسلامی امده را داراست و نکته اینکه پترا میتواند ام القری باشد
👇
و نکته بعدی انکه مکه در زبان ارامی-سریانی به معنای پایین دست بودن میدهد که شهر پترا که درون دره ها واقع شده، حتی واژه مکه را هم پوشش میدهد
پس با این اوصاف، اگر جمع بندی کنیم
مکه ای که ما امروز میشناسیم مکه ی مورد اشاره راویان اسلامی نیست،
👇
اثری از این شهر حتی تا سال 800 میلادی، در نقشه ها و نامه ها و مکتوبات پیدا نشده، و امروزه حتی سکه هایی که از انجا پیدا شده به سال خلافت مامون (حدود 200 سال بعد از محمد) برمیگردد، مکه هیچ شالوده نظامی ندارد، جالب اینکه، پایتخت هیچکدام از خلفا نبوده، بدون رونق، نازا و سترون است
👇
و بطور کلی شهر مهمی نبوده ولی مکه ی قران و راویان اسلامی شهر مهم، پر رونق، مناسب برای باغداری و کشاورزی، دارای نهر و... بوده که احتمالا به شهر پترا میرسد.
پس در پایان این رشته توییت چند سوال مهم را مطرح کنیم
👇
چگونه مکه امروزی، جای مکه واقعی یا شهر مقدس را گرفته است؟ چه اتفاقی افتاده است؟
چگونه این جعل بزرگ اتفاق افتاده و کسی اعتراضی نکرده؟ یا شاید هم اعتراضاتی شده؟ (در جواب این سوال، خواهیم دید که قرمطیان، طغیان کردند، دائما به مکه امروزی حمله میکردند 👇
و حتی یکبار، کعبه را کاملا ویران کرده و #حجرالاسود را هم زیر بغل زده و به پایتخت خود بردند)
و سوال بزرگ دیگر اینکه، فارغ از اینکه شهر پترا با تمام توصیفات و مشخصات بدست امده از شهرمقدس سازگار است 👇
چه دلیل دیگری میتوان یافت که به ما اطمینان بیشتری بدهد که این شهر، همان شهر مقدس یا کوی ممنوعه است؟
جنبش های ضد دین در ایران
«جنبش آتئیستی حروفیه؛ قسمت اول»
#فضل_الله_نعیمی
بعد از استیلای اعراب به ایران انواع و اقسام قیامها بر ضد ظلم و ستم اعراب شکل گرفت ولی هربارکه ایرانیها میخواستن از حمله وحشتناک اعراب کمر راست کنند، با حملههای سهمگینتری، زیر فشار بیشتری میرفتن این وسط ظلم و ستم عباسیان، ظهور غزنویها و سلجوقیان، جنگهای متعدد دینی و عقیدتی کم بود، حمله مغول هم به همه گرفتاری ها اضافه شد
بعد از حمله چنگیز و روی کار آمدن مغولها و اومدن و رفتن پادشاهان، ایران به دست ایلخانان رسید. وحشیهایی که واقعا هر چقدر در کشورداری ناتوان و ابله بودن، در ظلم و ستیز و زورگویی ید طولایی داشتن.
تو چنین فضایی تیمور قد علم کرد.
تیمور از خوارزم و بلخ و هرات و... شروع کرد و شهر به شهر فتح میکرد، و تقریبا در هیچ جنگی شکست نخورد و دامنه فتوحاتش از شرق تا هند هم پیش رفت (تازه تصمیم داشت به چین هم حمله کنه که عزراییل جلوشو گرفت). وسعت فتوحات تیمور بقدری زیاد بود که از جنوب به خلیج فارس و از شمال به مسکو و از غرب تقریبا تا ترکیه و سوریه میرفت. یعنی تقریبا کل منطقه رو فتح کرده بود.
این وسط ایرانی که قبل از حمله مغول به لحاظ فلسفی و علمی جان تازهای گرفته بود، با حمله مغول باز با از بین رفتن زمینهای کشاورزی و صنایع و #حرفههای مختلف، و شروع شدن بدبختی و فقر و دربهدری مردم مواجه شد و در این احوال باز مردم به سمت مذهب و عرفان و تصوف پناه بردند.
تیمور حاکم بسیار بسیار بیرحمی بود و وقتی استارت جهانگشایی رو زد فقر و بدبختی مردم ده برابر شد.
درسته تیمور بیرحمانه قتل عام میکرد و جلو میرفت، ولی چند نکته مهم تو این اوضاع وجود داشت:
اول اینکه تیمور به هنرمندان و علما و روحانیون کار نداشت، یه دلیل بزرگش این بود که میخواست از طرف روحانیون و فقهای مذهبی اعتبار بگیره.
دوم اینکه بخاطر حملات پیدرپی و ایستادگیهای حاکمان هر بخش، زمینهای کشاورزی داغون شده بود، واسه همین بود که تیمور سعی کرد صنعت و #حرفه و بازرگانی رو رونق بده تا مردم آرومتر بشن و شورشها تو امپراطوری پهناورش کمتر بشه.
سوم اینکه به خانقاهها کاری نداشت، و بخاطر همین بود که مردم دسته دسته به خانقاهها وارد میشدن.
بخاطر همین افرادی که میخواستن عقاید خودشون رو نشر بدن، سعی میکردن تو خانقاهها رفت و آمد کنن و در این لباس به نشر عقایدشون بپردازن.
به همین دلیل تفاوت قائل شدن بین صوفیان و مرشدان با تفکرات دیگه خیلی سخت میشد.
این وسط اخوندهای سنی و شیعه کشور هم،
به جای اینکه به فکر مردم باشن، «طبق معمول»؛ فقط به فکر خودشون بودن و واسه بهتر کردن وضعیت خودشون با پادشاهها و حکام محلی همراهی میکردن. هر کس هم پیدا میکردن که فقط اندکی دگراندیش باشه - بخصوص وقتی میدیدن طرف سیاسی و انقلابی هم هست - سریعا فتوای قتلش رو میدادن و بیرحمانه هم پیگیر میشدن تا جسد طرف رو بالای دار ببینن.
فضای خفقان وحشتناکی حاکم بود که
به لحاظ اجتماعی، مردم تو فقر و بدبختی بودن و به لحاظ سیاسی تو خفقان شدیدی بودن و جرات قد علم کردن نداشتن و اگر قیامی هم میکردن بطرز وحشیانه سرکوب میشدن؛ برای مثال مردم اصفهان ضد تیمور قیام کردن، تیمور اینا رو چنان وحشتناک تار و مار کرد، چنان کشت و کشتار و تجاوزی راه انداخت که وصفش تن مردم مناطق دیگه رو لرزونده بود...
اینجور مواقع معمولا خیانت «مردم به مردم» هم بیشتر میشه ولی #آخوندها همیشه پایهی ثابت خیانت به مردم بودن.
تو این زمونههم اخوندها با حکام همکاری میکردن (و عملا جاسوس این وحشیها شده بودن).
ولی خوشبختانه تو چنین فضایی، افراد انقلابیای ظهور کردن که سعی داشتن در لفافه و با ادبیات عرفان و تصوف، عقاید انقلابی و بشردوستانهی خودشون رو به جامعه تزریق کنند. طبیعیه که این وسط عقاید فلسفی خودشون (مثل #اتییسم، انسانخدایی و عقاید اومانیستی) رو هم در قالب کنایات و اشارات و سمبلها و استعارهها و با عبارات عرفی جامعه؛ مثلا استفاده از واژههای قرانی و دینی نشر میدادن.
در این میان یکی از جنبش های سیاسی و فلسفی که راه افتاد، جنبشی بود به نام #حروفیه به رهبری شخصی به نام فضل الله استرابادی.
درباب وجه تسمیه «#حروفیه» نظرات مختلفی داده شده....
(محدودیت تویبت)
ادامه 👇
۱/۷
در باب وجه تسمیه حروفیه نظرات مختلفی داده شده؛ مثلا عدهای گفتند که چون تیمور، صنعت و «حرفه» رو راه انداخته بود، پس #حروفیه از واژه #حرفه گرفته شده، چون اینا تو حرفه و پیشه و بقولی کارهای صنعتی بودن (که به نظر غلط میاد)؛ ولی عدهای میگن وجه تسمیه فرقه، از «#حروف» اومده؛ چون اینا اهل جفر و جنبل و جادو بودن و با «#حروف ابجد» کارداشتن و مثل کابالاییسم حروف رو مقدس میدونستن، پس واژه «حروفیه» از اینجا اومده.
اینکه اینا حرفشون رو با رمز و راز میگفتن درسته، و اینکه «حروف» رو مهم میدونستن، برگرفته از کارهای قرمطیها و اسماعیلیون بوده که به اینکارها علاقه داشتن؛ ولی اینکه بگیم دنبال دعانویسی و جفر و جنبل بودن واقعا حرف مضحکیه؛ چرا؟
بزودی عقاید فلسفیشون رو دنبال میکنیم و بوضوح میبینیم که این افراد دنبال نشر انسانخدایی بودن و معتقد بودن «خدایی جز انسان وجود نداره» و گزارشهای زیادی شده که بشدت علم گرا بودن، مثلا گفتند که «عمادالدین نسیمی» (از پیروان فضل الله نعیمی که گویا بعدها دامادش هم میشه) خودش عالم به ریاضی؛ نجوم؛ فلسفه و منطق و... بوده؛ و یا برای مثال میبینیم که پیروان فضلالله، در مقابل مذهبیون و عارفان، خودشون رو «اهل عقل» یا «اهل خرد» یا گاهی «اهل فضل» میدونستن (روشنه که #اهلفضل، هم به فضل الله نعیمی اشاره داره، هم به فضل و دانایی و خرد).
البته میشه این رو گفت که فضل الله نعیمی به جادوی حروف و جادوی کلمات اعتقاد داشت، ولی بدین معنی که با کلمات میتونید به قلب مردم نفوذ کنید و تودهها رو جمع کنید
(فیلم the book of eli با بازی دنزل واشنگتن هم در همین مورده، که قدرت واقعی بین کلمات پنهان شده و میبینیم که یک فرد شرور، دنبال بدست اوردن #کلمات کافی واسه رهبری تودههاست).
پس اعتقاد این گروه به #حروف الفبا (که احتمالا وجه تسمیه حروفیهست) احتمالا باید از رمز و راز و سری پیغام دادن اینا به همدیگه، بعلاوهی اعتقاد به جادوی کلمات نشات بگیره؛ نه به دعانویسی و جادو جنبل و این حرفای مضحک.
ادامه👇
۲/۷
#ردعقایداسلامی:
هدایت در مقایسهی حافظ و خیام یه جا مینویسه که حافظ اشعارش رو رندانه مینوشت و ترس تو اشعارش دیده میشه ولی خیام خیلی صریح و شفاف همه چیز اسلام رو مسخره میکنه
نعیمی هم فردی بود که مثل حافظ تو لفافه مینوشت (نعیمی و حافظ هم عصرن) ولی گاهی قلم رو رها میکرد و داستانهای اسلامی رو به این سبک مسخره میکرد.
به این ابیات که داستان هبوط (خوردن گندم و سقوط روی زمین) رو مسخره میکنه نگاه کنید:
«گر زآنکه نشان میطلبی ذات خدا را
از ما بطلب خواجه که ماییم نشانه
المِنَّتُ لله، ز مِیهای خدایی
رفتند خدایان طبیعت ز میانه
تا زلف چلیپا وُش آن مغ بچه دیدم
بستیم میان باز به زنار مغانه
ای خواجه نگویی که چرا ادم خاکی!
در دام غم افتاد برای دو سه دانه؟
گر قسمت و روزی وی آن دانه نبودی!
ای خواجه بفرمای که خوردیش و یا نِه؟
ور قسمت خود خورد و خود آن روزی او بود!
از خُلد بَرینش به چه کردند روانه؟
ای خواجه تو این راز خداییست چه دانی؟
اینجا نرسد کس به فسون و به فسانه
میخواست که ابلیس شود فاش به لعنت
بود ادم خاکی به همه روی بهانه
از کعبه به بتخانه اگر رفت نعیمی
عیبش مکن ای خواجه شد از خانه به خانه
اگر به ابیات بالا دقت کنید تو بیت اول و دوم انسان رو خدا میدونه و با طبع شاعرانه میگه که هر مدل خدایی رو باید کنار زد...
و در ادامه، داستان هبوط و خوردن دو سه دانه گندم ادم و حوا رو مسخره میکنه که چرا بخاطر خوردن دو تا دونه گندم باید به زمین تبعید بشه و در درد و رنج بیفته.
نکته اینکه اگر این دانه گندم قسمتش نبود، چطور خورد؟ اگر قسمتش بود چرا از بهشت بیرونش کردن؟
و در ادامه با طعنه و متلک به خدای مذهبیا میگه این راز خداییه و درسته عقل ما ادمها به این افسانه ها نمیرسه، ولی دلیلش این بوده که خدا میخواست ابلیس رو ضایع کنه، ادم بدبخت رو بهونه کرد
و در بیت اخر هم به صراحت میگه من رو عیب مکن که از کعبه به بتخونه رفتم چون کعبه و بتخونه یکی هستن.
اینجا شاید مثل خیلی از مفسرها بگید طبع شعر نعیمی گرفته و دور حوض هندونه قاچ میکردن و حالا نعیمی هم یه چیزی گفته
ولی وقتی دائم این طرز تفکر تکرار میشه و میدونیم این افراد در لفافه حرف میزدن باید از لابلای این اشعار؛ مغز اندیشهی طرف رو بکشیم بیرون...
بریم تحلیل:
ببینید رفقا من تو این هفتهها، چند رشتوی مهم در مورد #برتنوودز، جنگ سرد، جنگ کوریدورها، کواد، اکوس، maga و... زدم و گفتم که محاله که امریکاییها از دو چیز عقب بکشن:
اول؛ حاکمیت دلار
دوم؛ حمایت بی قید و شرط از اسراییل
و بارها نوشتم که منتظر حمله اسراییل باشید
و
چندین بار گفتم به نظر بیبی یه تایم کوتاه به ترامپ داده تا ببینه میتونه بدون جنگ وارد بشه، (و بدیهیایه که این اتفاق نمیفته) پس #حملات شروع میشه.
(که دقیقا ترامپ خودشم همینا رو چند روز اخیر گفت)
کسایی که میگفتن «جنگ نمیشه»؛ «توافق میشه»؛ «اینا با هم همدستن»؛ «رد پول رو بگیرید»، «پس چرا سرمایهگذاری میکنن تو ایران؟» و...
مشکلشون اینه که انقدر غرق شدن تو جزئیات که اون بازی کلی درجریان رو نمیبینن.
(بهرحال هیچ ایرادی نداره تحلیل غلط کرده باشن، همینکه فکر پویا باشه کافیه)
بچهها من دوتا مطلب رو بگم
قبلا نوشته بودم درفت کرده بودم، این چند روز توییترو پاک کردم، لامصب پاک شده، این تیکهش تو نوت گوشیم بود و بقیهشو باز فردا مینویسم:
یکی اینکه دعوای بیبی و ترامپ واقعیه یا فیک؟
دوم اینکه چرا ما مردم فعلا زور براندازی نداریم و آینده ایران چی میشه؟
قبل از هرچیزی، من چند تا رشتهتوییت درباره فلسفهی کلی امریکا درجهت سیاست جهانیش (و نه داخلیش) نوشتم که نتیجهش این بود که امروزه امریکا و ترامپ و شعار #Maga دو هدف عمده داره:
اول؛ تثبیت حاکمیت دلار.
(که مفصل شرح دادم ک جریانات رو باید تا ج.ج.۲ و برپایی برتنوودز عقب رفت)
دوم؛ حمایت از اسراییل.
که پیشنهاد میکنم اونا رو بخونید.
حالا در باب مطلب اول یعنی دعوای ترامپ و بیبی.
ببینید دو حالته:
سعدی میگه یه سال میخواستم از بلخ سفرکنم؛ راه پر از دزد و حرامی، اما خوشبختانه جوانکی همراهم بود؛ هیکلی، زورمند، ولی خب نازپرورده و سرد و گرم روزگار نچشیده:
«نیفتاده بر دست دشمن اسیر
به گِردَش نباریده باران تیر»
جوانک دنیاندیدهی ما هر دیواری میدید با مشتی میریخت، و
هر درختی رو از جا میکَند، تا زور بازو و هیکل قویش رو به رخ بکشه
«پیل کو تا کتف و بازوی گُردان بیند؟
شیر کو تا کف و سر پنجهٔ مردان بیند؟»
القصه...
در این حال و هوا، دو هندوی راهزن نزدیک میشن و سعدی به این جوانک میگه وقتشه پسر جان.
وقتشه که زورت رو نشون بدی:
«بیار آنچه داری ز مردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور»
و اونجاست که یهو میبینه تیر و کمان از دست جوانک افتاده و لرزه بر استخوانش نشسته که بزرگان گفتهاند:
«نه هر که موی شکافد به تیر جوشنخای
به روز حملهی جنگاوران بدارد پای»
#مارکسیسم
من قبلا اینجا از مارکسیسم نوشتم
ولی باز هم یه خلاصه واستون نوشتم و بهتون قول میدم، این مطلب رو بخونید، هرکس با هر سن و سطح سوادی، کامل میفهمه مارکسیسم چی میگه
اول میخواستم همهی اِلمانهای مارکسیسم رو اینجا بنویسم، ولی دیدم بهتره فقط ماتریالیسم دیالکتیکی و ارزش اضافی و
مراحل تاریخ بشری رو با زبون آدمیزاد بگم، چون اصل ماجرا ایناست
نکته اینکه چون بخش بزرگی از فلسفهی مارکسیسم، گفته شده... پس قاعدتا مطلب طولانیه، واسه همین:
اولا زبون عامیانه انتخاب کردم، تا خسته نشید...
ثانیا گهگاه چیزای خندهدار گفتم، حوصلهتون سر نره
سوم و از همه مهمتر:
تموم نوشتهها رو بصورت شات میذارم اینجا
فک کنم دیگه هر کی علاقه داره میخونه.
ده دقه بیشتر وقت نمیگیره.
شاید اندازه ۴-۵ صفحه کاغذی بشه.
ولی خب، چنانکه گفتم با زبون خیلی ساده، و با مثال، نظرات رو کاااامل شرح دادم... دیگه امیدوارم مفید باشه واستون.
والا من نمیدونم چرا میگید این روش اسراییل نیست! درحالی که صدتا خبرمشابه شات گرفتم که اسراییل انبارمهمات و سوختی دشمنشو به روشای مختلف زده.
همین ۲۰۲۴. نه عقبتر.
از دید اخلاق میگید؟
اخه این چه حرفیه عزیز من؟
هر اتفاقی، #مطلقا هر اتفاقی مسئولش ج.ا و سدعلی چلاقه
اسراییل هم از 👇
موجودیت خودش و مردمش دفاع میکنه
پس چی؟
۵۰ ساله دارن واسش رجز میخونن.
مرگ بر این، مرگ بر اون مینویسن.
تابلوی روزشمار واسه نابودیش زدن
انتظار دارید طرف مقابل دنبال اخلاق بگرده؟
اونم اخلاق مد نظر شما؟
تا یهو ۱۰ میلیون آدمش از زمین غیب بشه، که تو بهش نگی بیاخلاق؟
اخلاق، یعنی یه رهبر (=نتانیاهو) با یه انفجار و چند کشته از طرف مقابل، کاری میکنه ۱۰ میلیون کشته تو کشور خودش اتفاق نیفته.
این یعنی اخلاق
که متاسفانه ما به نحس وجود سدعلی و شرکا، فراموش کردیم حاکم میهنپرست؛ اخلاق رو چجور باید تعریف کنه