مقدمه:
در این بخش میخواهیم اسناد و مدارک پیدا شده از دو سده اول هجری را بررسی کنیم. اسنادی که مثل اسناد قبل خبر از استیلای اعراب و ظلم و ستم انها میدهد ولی باز خبر چندانی از محمد و خلفای راشدین نیست.
چنانچه در بخش قبل دیدید، در اسناد برون مرزی، از صدها سند باقی مانده، تعداد بسیار کمی از #محمد حرف زدند که در این اسناد، یکبار از اعراب محمد، یکبار از اعراب طایی محمت و یکی دوبار نام محمد بعنوان تاجر و واعظ، و چند بار با نام پادشاه امده است.
و تقریبا بیشتر این اسناد 👇
محمد را فاتح ایران و سوریه و فلسطین دانستند، و به قطعیت میتوان گفت که هیچ کدام از این اسناد، هیچ اشاره ای به اسلام، مسلمین و قران ندارند.
و این نشان میدهد که حتی اگر محمدی وجود داشته، تا نیمه اول قرن هشتم (تا سال 750 م.) تقریبا کم اهمیت بوده و از دهه 730 م. به بعد، 👇
به ارامی نام او در حال اشکار شدن است.
نکته جالب اینجاست که اسناد اسلامی هم دقیقا همین مساله را تایید میکنند.
ما با مراجعه به تواریخ اسلامی چنین میخوانیم که در سال 622 م. (سال یک عربی) محمد از مکه به مدینه مهاجرت کرد (و شاید این سال را باید سال اول پادشاهی محمد با توجه به 👇
سندهای بخش قبل بدانیم) او در سال 632 م. درحالی مُرد، که توانست قبایل عربستان را متحد کند.
پس از مرگ او #ابوبکر تا سال 634 م. به مدت دو سال حاکم اعراب است.
و پس از آن از 634 م. تا سال 644 م. #عمربن_خطاب به مدت ده سال امیر اعراب است.
👇
و سپس از 644 م. #عثمان بن عفان روی کار امده و تا سال 656 م. به مدت 12 سال حاکم شده است. روزهای اخر عثمان، با حبس خانگی و درنهایت قتل او، توسط شورشیان رقم میخورد.
پس از او علی بن ابیطالب، پسرعمو و داماد محمد، 4 سال (تا 660 م.) حکومت میکند.
👇
و پس از او، معاویه از 660 م. تا 680 م. حکومت را بدست میگیرد.
چنانچه در قسمت 29 دیدید؛ تواریخ برون مرزی پیدا شده از اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم، نامی از علی نمیبرند و 4 سالِ حکومت علی را با الفاظ انارشی و بدون پادشاه خطاب میکنند.
👇
اما انطور که از روایت "اخبارنویسان مسلمانان" برمیآید، از 632 م. که زمان مرگ محمد است، تا 680 م. که زمان مرگ معاویه و رسیدن حکومت به یزید بن معاویه است، ما با حکومتی اسلامی طرفیم که هر روز قدرتمندتر و پخته تر از قبل میشود.
👇
ولی اینها همگی اسنادیست که در نیمه دوم قرن هشتم (یعنی 750 م. به بعد / یا 130 هجری به بعد) و اوایل قرن نهم میلادی (800 م. به بعد / یا 170 هجری به بعد) تنظیم شده.
باید پرسید اسنادی که ما امروز از سده هفتم و اوایل سده هشتم (یعنی 100 سال ابتدایی اسلام) در دست داریم، چه میگوید؟
👇
طبق اسناد مسلمانان محمد در 632 م. درگذشته است و فتوحات اعراب در زمان عمر و عثمان شکل گرفته است. مثلا از 636 م. تا 638 م. سوریه و فلسطین، بدست اعراب سقوط کرده اند. و انگونه که تبری مینویسد کشور ایران نیز در سال 642 م. به این دومینوی سقوط اضافه شده. (سقوط هر سه کشور 👇
در زمان پادشاهی عمر بن خطاب بوده.)
ولی انگونه که در بخش قبل دیدید، خبر از قدرت گیری اعراب در یک قتل عام شدید است، ولی رهبر این مسلمین در فتح ایران و سوریه و فلسطین و اسرائیل، خود #محمد بوده است. این تناقض بزرگ را چگونه میتوان حل کرد؟ 👇
مگر میشود راویان مسلمان نام فاتح این مناطق را فراموش کنند. ان هم زمانیکه فاتح این کشورها پیامبرشان است، اگر چنین است چطور میتوان روایات دیگری را از انها پذیرفت؟
کدامیک درست میگویند؟
اخبارگویان مسلمان؟ یا راویان غیر اسلامی؟
👇
شاید بگوییم حکم عقل این است که به خود مسلمین اعتماد کنیم، چرا که انها تاریخ خودشان را نوشته اند، اعتماد به انها معقولتر از اعتماد به سبئوس ارمنی با کیلومترها فاصله است، ولی چند ایراد بزرگ وجود دارد:
👇
اولا چرا تمام تواریخ برون مرزی که مرور کردیم، فاتح این مناطق را محمد دانستند؟ یعنی باید پذیرفت که نویسنده ناشناس برگ سفید انجیل، توماس پرسبیتر، نویسنده ناشناس رویدادنامه خوزستان، یعقوب ادسایی، یعقوب نومسیحی (در تعلمیات یعقوبی) و...و... همگی با هم یک اشتباه را مرتکب شدند؟
👇
ثانیا مشکل دیگر این است که خود اخبارنویسان اسلامی، از لحاظ زمانی خیلی با زمان محمد فاصله گرفتند، چقدر میتوان به روایات سینه به سینه و شفاهی 150 تا 200 سال پیش اعتماد کرد؟
تصور کنید امروز بخواهیم از زمان اغامحمدخان قاجار مطلبی بنویسیم که سند ان روایات شفاهی و سینه به سینه، 👇
توسط چند نسل است، چقدر میتوان به این روایات اعتماد کرد؟
اساسا وقتی چند واسطه در واقعه ای که همین امروز رخ داده، بوجود میآید، انقدر ان روایت تغییر میکند که با رویداد واقعی تفاوت فاحشی گرفته، حال اگر واسطه ها چند نسل باشند که دیگر [بقول معروف] فاتحه ان روایات خوانده است.
👇
نکته سوم اینکه اخبارنویسان مسلمان روایات بسیار متناقض، و پر از افسانه هایی نوشتند که برای هر ذهن کنجکاو و پرسشگری، غیرقابل قبول است، مثلا این روایات که در زهدان آمنه، فلان اتفاق افتاده، یک روایت غیرمعقول است که فقط از جنبه احساسی و مذهبی قابل قبول است نه از جنبه علمی.
👇
از اینرو مورخان مسلمان، تمایلات مذهبی خود را چنان در روایت امر واقع دخیل کرده اند که تشخیص اصل مطلب دشوار و دشوارتر شده است.
و نکته چهارم اینکه تمام راویان غیرمسلمان، از منطقه دور نبوده اند، اتفاقا بسیاری از انها در دل همین منطق بوده اند. مثل یشوع یهب سوم.
👇
در چنین شرایطی به کدام یک باید اعتماد کرد؟
به نظر اسلام شناسان امروزی پاسخ روشن است: اسناد و مدارک عینی که در دست داریم.
این مدارک میتواند سکه های مختلف باشد یا کتیبه ها، یا حتی نامه های بازرگانی و الواح مختلف.
درواقع هر سندی که از سده هفتم/قرن اول بصورت عینی به ما خبر دهد 👇
میتواند گره گشای این حجم عظیم از سردرگمی باشد.
اما اسناد عینی سده هفتم میلادی چه اطلاعاتی به ما میدهد؟
از بین تمام سکه های یافت شده، حتی یک سکه در دست نداریم که خبر از محمد و خلفای راشدین بدهد.
اگر زمان اغاز پادشاهی محمد را 622 م. و زمان اغاز پادشاهی معاویه را 660 م. بدانیم 👇
عملا از هجرت محمد به مدینه تا اغاز حکومت معاویه، حدود 4 دهه میگذرد. (38 سال). عجیب است که هیچ سند کتبی، نامه یا کتیبه یا یک کتاب، یا حتی یک سکه که خبری از این 38 سال به ما بدهد، در دست نیست. اولین سکه های امپراطوری اسلامی از معاویه است. اولین کتیبه ها از معاویه است. 👇
اولین دستنوشته ها از زمان معاویه است. اولین سنگ نبشته ها از معاویه است و در کنار اینها، همه شواهد بر مسیحی بودن معاویه رای میدهد.
گویی که امپراطوری اسلامی با قدرت گرفتن اعراب، و تثبیت این قدرت با معاویه رخ داده است.
یزدگرد در 652 م. درگذشته و برخلاف منابع اسلامی که گفتند 👇
او در #مرو، توسط یک اسیابان کشته شد، اسنادی در دست داریم که خبر از مرگ او به نحو دیگری میدهد. (که من در بخش بعدی که مربوط به شرح اتفاقات پساساسانی است، با مستندات میاورم.)
از 656 تا 660 م. جنگ خونین #صفین رخ میدهد، و در 660 م. معاویه عملا امپراطور نواحی ایران و روم میشود. 👇
معاویه در مدت 20 سال پادشاهی (به انضمام 4-5 سال جنگ داخلی بین قبایل اعراب غربی و شرقی، غسانیان و لخمیان، یعنی حدود 25 سال پادشاهی) اسناد زیادی از خود بجا گذاشته است.
عجیب است که از 38 سال ابتدایی (از پادشاهی محمد تا پادشاهی معاویه)، هیچ سندی در دست نیست 👇
ولی معاویه در طی 20 سال، به اندازه کافی، سند از خودش بجا گذاشته، یعنی حتی بجز اسناد نواحی تحت فرمان خودش، ده ها سند برون مرزی هم از وجود او خبر میدهد.
پس جا دارد فقط در یک بخش به اسناد بسیار جالب دوران معاویه نگاه بیندازیم.
پایان بخش سیُ یکم.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
جنبش های ضد دین در ایران
«جنبش آتئیستی حروفیه؛ قسمت اول»
#فضل_الله_نعیمی
بعد از استیلای اعراب به ایران انواع و اقسام قیامها بر ضد ظلم و ستم اعراب شکل گرفت ولی هربارکه ایرانیها میخواستن از حمله وحشتناک اعراب کمر راست کنند، با حملههای سهمگینتری، زیر فشار بیشتری میرفتن این وسط ظلم و ستم عباسیان، ظهور غزنویها و سلجوقیان، جنگهای متعدد دینی و عقیدتی کم بود، حمله مغول هم به همه گرفتاری ها اضافه شد
بعد از حمله چنگیز و روی کار آمدن مغولها و اومدن و رفتن پادشاهان، ایران به دست ایلخانان رسید. وحشیهایی که واقعا هر چقدر در کشورداری ناتوان و ابله بودن، در ظلم و ستیز و زورگویی ید طولایی داشتن.
تو چنین فضایی تیمور قد علم کرد.
تیمور از خوارزم و بلخ و هرات و... شروع کرد و شهر به شهر فتح میکرد، و تقریبا در هیچ جنگی شکست نخورد و دامنه فتوحاتش از شرق تا هند هم پیش رفت (تازه تصمیم داشت به چین هم حمله کنه که عزراییل جلوشو گرفت). وسعت فتوحات تیمور بقدری زیاد بود که از جنوب به خلیج فارس و از شمال به مسکو و از غرب تقریبا تا ترکیه و سوریه میرفت. یعنی تقریبا کل منطقه رو فتح کرده بود.
این وسط ایرانی که قبل از حمله مغول به لحاظ فلسفی و علمی جان تازهای گرفته بود، با حمله مغول باز با از بین رفتن زمینهای کشاورزی و صنایع و #حرفههای مختلف، و شروع شدن بدبختی و فقر و دربهدری مردم مواجه شد و در این احوال باز مردم به سمت مذهب و عرفان و تصوف پناه بردند.
تیمور حاکم بسیار بسیار بیرحمی بود و وقتی استارت جهانگشایی رو زد فقر و بدبختی مردم ده برابر شد.
درسته تیمور بیرحمانه قتل عام میکرد و جلو میرفت، ولی چند نکته مهم تو این اوضاع وجود داشت:
اول اینکه تیمور به هنرمندان و علما و روحانیون کار نداشت، یه دلیل بزرگش این بود که میخواست از طرف روحانیون و فقهای مذهبی اعتبار بگیره.
دوم اینکه بخاطر حملات پیدرپی و ایستادگیهای حاکمان هر بخش، زمینهای کشاورزی داغون شده بود، واسه همین بود که تیمور سعی کرد صنعت و #حرفه و بازرگانی رو رونق بده تا مردم آرومتر بشن و شورشها تو امپراطوری پهناورش کمتر بشه.
سوم اینکه به خانقاهها کاری نداشت، و بخاطر همین بود که مردم دسته دسته به خانقاهها وارد میشدن.
بخاطر همین افرادی که میخواستن عقاید خودشون رو نشر بدن، سعی میکردن تو خانقاهها رفت و آمد کنن و در این لباس به نشر عقایدشون بپردازن.
به همین دلیل تفاوت قائل شدن بین صوفیان و مرشدان با تفکرات دیگه خیلی سخت میشد.
این وسط اخوندهای سنی و شیعه کشور هم،
به جای اینکه به فکر مردم باشن، «طبق معمول»؛ فقط به فکر خودشون بودن و واسه بهتر کردن وضعیت خودشون با پادشاهها و حکام محلی همراهی میکردن. هر کس هم پیدا میکردن که فقط اندکی دگراندیش باشه - بخصوص وقتی میدیدن طرف سیاسی و انقلابی هم هست - سریعا فتوای قتلش رو میدادن و بیرحمانه هم پیگیر میشدن تا جسد طرف رو بالای دار ببینن.
فضای خفقان وحشتناکی حاکم بود که
به لحاظ اجتماعی، مردم تو فقر و بدبختی بودن و به لحاظ سیاسی تو خفقان شدیدی بودن و جرات قد علم کردن نداشتن و اگر قیامی هم میکردن بطرز وحشیانه سرکوب میشدن؛ برای مثال مردم اصفهان ضد تیمور قیام کردن، تیمور اینا رو چنان وحشتناک تار و مار کرد، چنان کشت و کشتار و تجاوزی راه انداخت که وصفش تن مردم مناطق دیگه رو لرزونده بود...
اینجور مواقع معمولا خیانت «مردم به مردم» هم بیشتر میشه ولی #آخوندها همیشه پایهی ثابت خیانت به مردم بودن.
تو این زمونههم اخوندها با حکام همکاری میکردن (و عملا جاسوس این وحشیها شده بودن).
ولی خوشبختانه تو چنین فضایی، افراد انقلابیای ظهور کردن که سعی داشتن در لفافه و با ادبیات عرفان و تصوف، عقاید انقلابی و بشردوستانهی خودشون رو به جامعه تزریق کنند. طبیعیه که این وسط عقاید فلسفی خودشون (مثل #اتییسم، انسانخدایی و عقاید اومانیستی) رو هم در قالب کنایات و اشارات و سمبلها و استعارهها و با عبارات عرفی جامعه؛ مثلا استفاده از واژههای قرانی و دینی نشر میدادن.
در این میان یکی از جنبش های سیاسی و فلسفی که راه افتاد، جنبشی بود به نام #حروفیه به رهبری شخصی به نام فضل الله استرابادی.
درباب وجه تسمیه «#حروفیه» نظرات مختلفی داده شده....
(محدودیت تویبت)
ادامه 👇
۱/۷
در باب وجه تسمیه حروفیه نظرات مختلفی داده شده؛ مثلا عدهای گفتند که چون تیمور، صنعت و «حرفه» رو راه انداخته بود، پس #حروفیه از واژه #حرفه گرفته شده، چون اینا تو حرفه و پیشه و بقولی کارهای صنعتی بودن (که به نظر غلط میاد)؛ ولی عدهای میگن وجه تسمیه فرقه، از «#حروف» اومده؛ چون اینا اهل جفر و جنبل و جادو بودن و با «#حروف ابجد» کارداشتن و مثل کابالاییسم حروف رو مقدس میدونستن، پس واژه «حروفیه» از اینجا اومده.
اینکه اینا حرفشون رو با رمز و راز میگفتن درسته، و اینکه «حروف» رو مهم میدونستن، برگرفته از کارهای قرمطیها و اسماعیلیون بوده که به اینکارها علاقه داشتن؛ ولی اینکه بگیم دنبال دعانویسی و جفر و جنبل بودن واقعا حرف مضحکیه؛ چرا؟
بزودی عقاید فلسفیشون رو دنبال میکنیم و بوضوح میبینیم که این افراد دنبال نشر انسانخدایی بودن و معتقد بودن «خدایی جز انسان وجود نداره» و گزارشهای زیادی شده که بشدت علم گرا بودن، مثلا گفتند که «عمادالدین نسیمی» (از پیروان فضل الله نعیمی که گویا بعدها دامادش هم میشه) خودش عالم به ریاضی؛ نجوم؛ فلسفه و منطق و... بوده؛ و یا برای مثال میبینیم که پیروان فضلالله، در مقابل مذهبیون و عارفان، خودشون رو «اهل عقل» یا «اهل خرد» یا گاهی «اهل فضل» میدونستن (روشنه که #اهلفضل، هم به فضل الله نعیمی اشاره داره، هم به فضل و دانایی و خرد).
البته میشه این رو گفت که فضل الله نعیمی به جادوی حروف و جادوی کلمات اعتقاد داشت، ولی بدین معنی که با کلمات میتونید به قلب مردم نفوذ کنید و تودهها رو جمع کنید
(فیلم the book of eli با بازی دنزل واشنگتن هم در همین مورده، که قدرت واقعی بین کلمات پنهان شده و میبینیم که یک فرد شرور، دنبال بدست اوردن #کلمات کافی واسه رهبری تودههاست).
پس اعتقاد این گروه به #حروف الفبا (که احتمالا وجه تسمیه حروفیهست) احتمالا باید از رمز و راز و سری پیغام دادن اینا به همدیگه، بعلاوهی اعتقاد به جادوی کلمات نشات بگیره؛ نه به دعانویسی و جادو جنبل و این حرفای مضحک.
ادامه👇
۲/۷
#ردعقایداسلامی:
هدایت در مقایسهی حافظ و خیام یه جا مینویسه که حافظ اشعارش رو رندانه مینوشت و ترس تو اشعارش دیده میشه ولی خیام خیلی صریح و شفاف همه چیز اسلام رو مسخره میکنه
نعیمی هم فردی بود که مثل حافظ تو لفافه مینوشت (نعیمی و حافظ هم عصرن) ولی گاهی قلم رو رها میکرد و داستانهای اسلامی رو به این سبک مسخره میکرد.
به این ابیات که داستان هبوط (خوردن گندم و سقوط روی زمین) رو مسخره میکنه نگاه کنید:
«گر زآنکه نشان میطلبی ذات خدا را
از ما بطلب خواجه که ماییم نشانه
المِنَّتُ لله، ز مِیهای خدایی
رفتند خدایان طبیعت ز میانه
تا زلف چلیپا وُش آن مغ بچه دیدم
بستیم میان باز به زنار مغانه
ای خواجه نگویی که چرا ادم خاکی!
در دام غم افتاد برای دو سه دانه؟
گر قسمت و روزی وی آن دانه نبودی!
ای خواجه بفرمای که خوردیش و یا نِه؟
ور قسمت خود خورد و خود آن روزی او بود!
از خُلد بَرینش به چه کردند روانه؟
ای خواجه تو این راز خداییست چه دانی؟
اینجا نرسد کس به فسون و به فسانه
میخواست که ابلیس شود فاش به لعنت
بود ادم خاکی به همه روی بهانه
از کعبه به بتخانه اگر رفت نعیمی
عیبش مکن ای خواجه شد از خانه به خانه
اگر به ابیات بالا دقت کنید تو بیت اول و دوم انسان رو خدا میدونه و با طبع شاعرانه میگه که هر مدل خدایی رو باید کنار زد...
و در ادامه، داستان هبوط و خوردن دو سه دانه گندم ادم و حوا رو مسخره میکنه که چرا بخاطر خوردن دو تا دونه گندم باید به زمین تبعید بشه و در درد و رنج بیفته.
نکته اینکه اگر این دانه گندم قسمتش نبود، چطور خورد؟ اگر قسمتش بود چرا از بهشت بیرونش کردن؟
و در ادامه با طعنه و متلک به خدای مذهبیا میگه این راز خداییه و درسته عقل ما ادمها به این افسانه ها نمیرسه، ولی دلیلش این بوده که خدا میخواست ابلیس رو ضایع کنه، ادم بدبخت رو بهونه کرد
و در بیت اخر هم به صراحت میگه من رو عیب مکن که از کعبه به بتخونه رفتم چون کعبه و بتخونه یکی هستن.
اینجا شاید مثل خیلی از مفسرها بگید طبع شعر نعیمی گرفته و دور حوض هندونه قاچ میکردن و حالا نعیمی هم یه چیزی گفته
ولی وقتی دائم این طرز تفکر تکرار میشه و میدونیم این افراد در لفافه حرف میزدن باید از لابلای این اشعار؛ مغز اندیشهی طرف رو بکشیم بیرون...
بریم تحلیل:
ببینید رفقا من تو این هفتهها، چند رشتوی مهم در مورد #برتنوودز، جنگ سرد، جنگ کوریدورها، کواد، اکوس، maga و... زدم و گفتم که محاله که امریکاییها از دو چیز عقب بکشن:
اول؛ حاکمیت دلار
دوم؛ حمایت بی قید و شرط از اسراییل
و بارها نوشتم که منتظر حمله اسراییل باشید
و
چندین بار گفتم به نظر بیبی یه تایم کوتاه به ترامپ داده تا ببینه میتونه بدون جنگ وارد بشه، (و بدیهیایه که این اتفاق نمیفته) پس #حملات شروع میشه.
(که دقیقا ترامپ خودشم همینا رو چند روز اخیر گفت)
کسایی که میگفتن «جنگ نمیشه»؛ «توافق میشه»؛ «اینا با هم همدستن»؛ «رد پول رو بگیرید»، «پس چرا سرمایهگذاری میکنن تو ایران؟» و...
مشکلشون اینه که انقدر غرق شدن تو جزئیات که اون بازی کلی درجریان رو نمیبینن.
(بهرحال هیچ ایرادی نداره تحلیل غلط کرده باشن، همینکه فکر پویا باشه کافیه)
بچهها من دوتا مطلب رو بگم
قبلا نوشته بودم درفت کرده بودم، این چند روز توییترو پاک کردم، لامصب پاک شده، این تیکهش تو نوت گوشیم بود و بقیهشو باز فردا مینویسم:
یکی اینکه دعوای بیبی و ترامپ واقعیه یا فیک؟
دوم اینکه چرا ما مردم فعلا زور براندازی نداریم و آینده ایران چی میشه؟
قبل از هرچیزی، من چند تا رشتهتوییت درباره فلسفهی کلی امریکا درجهت سیاست جهانیش (و نه داخلیش) نوشتم که نتیجهش این بود که امروزه امریکا و ترامپ و شعار #Maga دو هدف عمده داره:
اول؛ تثبیت حاکمیت دلار.
(که مفصل شرح دادم ک جریانات رو باید تا ج.ج.۲ و برپایی برتنوودز عقب رفت)
دوم؛ حمایت از اسراییل.
که پیشنهاد میکنم اونا رو بخونید.
حالا در باب مطلب اول یعنی دعوای ترامپ و بیبی.
ببینید دو حالته:
سعدی میگه یه سال میخواستم از بلخ سفرکنم؛ راه پر از دزد و حرامی، اما خوشبختانه جوانکی همراهم بود؛ هیکلی، زورمند، ولی خب نازپرورده و سرد و گرم روزگار نچشیده:
«نیفتاده بر دست دشمن اسیر
به گِردَش نباریده باران تیر»
جوانک دنیاندیدهی ما هر دیواری میدید با مشتی میریخت، و
هر درختی رو از جا میکَند، تا زور بازو و هیکل قویش رو به رخ بکشه
«پیل کو تا کتف و بازوی گُردان بیند؟
شیر کو تا کف و سر پنجهٔ مردان بیند؟»
القصه...
در این حال و هوا، دو هندوی راهزن نزدیک میشن و سعدی به این جوانک میگه وقتشه پسر جان.
وقتشه که زورت رو نشون بدی:
«بیار آنچه داری ز مردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور»
و اونجاست که یهو میبینه تیر و کمان از دست جوانک افتاده و لرزه بر استخوانش نشسته که بزرگان گفتهاند:
«نه هر که موی شکافد به تیر جوشنخای
به روز حملهی جنگاوران بدارد پای»
#مارکسیسم
من قبلا اینجا از مارکسیسم نوشتم
ولی باز هم یه خلاصه واستون نوشتم و بهتون قول میدم، این مطلب رو بخونید، هرکس با هر سن و سطح سوادی، کامل میفهمه مارکسیسم چی میگه
اول میخواستم همهی اِلمانهای مارکسیسم رو اینجا بنویسم، ولی دیدم بهتره فقط ماتریالیسم دیالکتیکی و ارزش اضافی و
مراحل تاریخ بشری رو با زبون آدمیزاد بگم، چون اصل ماجرا ایناست
نکته اینکه چون بخش بزرگی از فلسفهی مارکسیسم، گفته شده... پس قاعدتا مطلب طولانیه، واسه همین:
اولا زبون عامیانه انتخاب کردم، تا خسته نشید...
ثانیا گهگاه چیزای خندهدار گفتم، حوصلهتون سر نره
سوم و از همه مهمتر:
تموم نوشتهها رو بصورت شات میذارم اینجا
فک کنم دیگه هر کی علاقه داره میخونه.
ده دقه بیشتر وقت نمیگیره.
شاید اندازه ۴-۵ صفحه کاغذی بشه.
ولی خب، چنانکه گفتم با زبون خیلی ساده، و با مثال، نظرات رو کاااامل شرح دادم... دیگه امیدوارم مفید باشه واستون.
والا من نمیدونم چرا میگید این روش اسراییل نیست! درحالی که صدتا خبرمشابه شات گرفتم که اسراییل انبارمهمات و سوختی دشمنشو به روشای مختلف زده.
همین ۲۰۲۴. نه عقبتر.
از دید اخلاق میگید؟
اخه این چه حرفیه عزیز من؟
هر اتفاقی، #مطلقا هر اتفاقی مسئولش ج.ا و سدعلی چلاقه
اسراییل هم از 👇
موجودیت خودش و مردمش دفاع میکنه
پس چی؟
۵۰ ساله دارن واسش رجز میخونن.
مرگ بر این، مرگ بر اون مینویسن.
تابلوی روزشمار واسه نابودیش زدن
انتظار دارید طرف مقابل دنبال اخلاق بگرده؟
اونم اخلاق مد نظر شما؟
تا یهو ۱۰ میلیون آدمش از زمین غیب بشه، که تو بهش نگی بیاخلاق؟
اخلاق، یعنی یه رهبر (=نتانیاهو) با یه انفجار و چند کشته از طرف مقابل، کاری میکنه ۱۰ میلیون کشته تو کشور خودش اتفاق نیفته.
این یعنی اخلاق
که متاسفانه ما به نحس وجود سدعلی و شرکا، فراموش کردیم حاکم میهنپرست؛ اخلاق رو چجور باید تعریف کنه