با این استدلال که علتِ افزایشِ قیمتِ داراییهای سرمایهای، تورم بوده است میخواهند با مالیات بر عایدی سرمایه مقابله کنند.
اما ماجرا چیست؟
ماجرا این است که تورم معلول است نه علت!
فرض کنید یک نفر یک خودرو دارد. یک خودرو هم نیاز دارد
اگر آن خودرو قیمتش ده برابر شود یا اصلا رایگان شود هیچ تاثیری در سطح رفاه آن فرد نخواهد داشت. چون به آن یک خودرو نیاز دارد.
اگر خودرو نداشته باشد طبیعتا فاصله او با رفاه بیشتر می شود فقرش عمیق تر خواهد شد.
اما اگر بیش از یک خودرو داشته باشد. یا بیش از یک خانه داشته باشد. آنوقت تورم برای او سود خالص است.
یعنی می بینیم که یک کارگر در طول یک سال مثلا پنجاه میلیون درآمد دارد و با تورم نهایتا درآمدش میشود هفتاد میلیون و البته هزینه هایش بسیار بیشتر می شود، اما یک صاحب سرمایه
بدون هیچ کاری فقط از محل تورم ده ها برابر "کار" یک کارگر در طول یکسال به جیب می زند.
آیا این سود نیست؟ اینکه یک خانه ای که یک میلیارد تومان در سال گذشته خریده اند بشود سه میلیارد تومان آیا 2 میلیارد سود نیست؟
یعنی اگر 3 میلیارد بفروشد، 2 میلیارد تومان (معادل 30 سال حقوق آن کارگر) سود نکرده است؟
آیا برای این سود تلاشی کرده است؟
قطعا خیر
آیا این تورم که از جیب همه مردم بیرون آمده است معلول همین سفته بازی ها نیست؟
آیا خلق پولهای بانکهای خصوصی و ریختن این پولها در بازارهای مسکن و ارز و سکه و ... علت تورم نیست؟ اگر هست یعنی اینها ابتدا از جیب همه مردم برداشته اند و اکنون قرار است قدری از آن را به عنوان مالیات به مردم برگردانند.
در حقیقت این مالها از اساس نامشروع است و این عایدی از اساس حرام است و باید مصادره شود. فلذا اقتصاددانان می گویند برای جلوگیری از سفته بازی باید مالیات بر عایدی سرمایه حداقل در کوتاه مدت بالای 95 درصد باشد تا به هدف برخورد کند.
صاحبان سرمایه (از قله ها گرفته تا دامنه ها) از محل تورم ارتزاق میکنند و این که روزنامه سازندگی می گوید سیاست های اشتباه دولت باعث تورم می شود یک دروغ صحیح است! بزرگترین اشتباه دولت در سیاست گذاری مجوز دادن به بانکهای خصوصی است.
بانکهای خصوصی که خلق پول میکنند و به خودشان تسهیلات می دهند و خودشان سفته بازی میکنند و البته خودشان هم روزنامه میزنند!
ظاهرا دکتر خاندوزی روی خوب مساله ای دست گذاشته است و خدا قوت به هر دو بزرگوار
شاید بگویید من لیبرال و اینها را سر درنمیآورم
چطور دشمن را بشناسم؟
اول که سعی کن مطالعه کنی و بشناسی
مثلا این مقدمه پرفسور درخشان در مورد #لیبرالیسم که به زبان بسیار ساده و خواندنی نوشته شده را بخوان
برای شناختن مصادیق دقت کن هر کسی یا هر رسانهای دائما تعداد زیادی از موارد زیر را تکرار میکند شاخکهایت حساس شود.
یعنی هرجا دیدی این واژهها تکرار میشود حساس شو
۱. قیمت دستوری
۲. بازار آزاد
۳. کوچک شدن دولت
۴. حذف یارانه
۵. مالکیت خصوصی
۶. سرکوب قیمتی
۷. تولید انبوه
۸. مزیت نسبی
۹. جهانیسازی
۱۰. رقابت کامل
۱۱. بخش خصوصی کارآمد در مقابل بخش دولتی فاسد
۱۲. تبعیض دستمزدی برای ایجاد انگیزه
۱۳. تجربه بشری و علم در مقابل ایدئولوژی
۱۴. فنر ارز
۱۵. سرکوب نرخ ارز
۱۶. ابرتورم
تا وقتی انسانها بر خلاف موازین صریح اسلام، این چنین فکر میکنند، #تبعیض و بی عدالتی و #فقر سرنوشت حتمی این جامعه است.
روایاتی بسیاری داریم و علمای بزرگ هم در این رابطه صراحت دارند که قطعا فقیر شاکر در پیشگاه خداوند ارزش بیشتری دارد و غنی سخاوتمند فقط وظیفهاش را انجام داده است.
حضرت فرمود:از من به فقرا بگو که هرفقیری که از برای خدا صبر کند، سه خصلت از برای او هست، که از برای اغنیا نیست:
یکی آنکه در بهشت، غرفه هائی هست که اهل بهشت نگاه به آنها می کنند، همچنان که اهل زمین نگاه به ستارگان می کنند داخل آنها نمی شود مگر پیغمبر فقیر یا شهید فقیر یا مومن فقیر
دوم آنکه فقرا پانصد سال پیش از اغنیا داخل بهشت می شوند.
سوم آنکه هرگاه غنی بگوید: «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» و فقیر نیز بگوید، ثواب غنی مقابل فقیر نمی شود، اگر چه ده هزار درهم به او در راه خدا انفاق کند و همچنین سایر اعمال خیر.
تمدن غرب سه پایه دارد:
۱. قدرت اقتصادی
۲. قدرت رسانهای
۳. قدرت سیاسی
این سه ضلع قدرت همپوشانی و تاثیر و تاثّر هم دارند اما نخ اتصال این سه ضلع چیزی نیست جز #تبلیغات_بازرگانی.
اگر تبلیغات از تمدن غرب گرفته شود این تمدن ماتریالیستی غیرالهی به یکباره فرو میریزد.
از طرفی رسانهها از این مسیر تغذیه میشوند و بدون تبلیغات نابود میشوند
از طرف دیگر چرخ مصرف که اصلیترین محرک نظام #سرمایهداری ست میچرخد.
در دنیای امروز هم هرجا هم قدرت اقتصادی و سیاسی ترکیب شوند بدونشک قدرت سیاسی نتیجهی آن خواهد بود.
ابزار فریب و #دیکتاتوری_رسانهای اگر نباشد قدرت سیاسی انحصاری وجود نخواهد داشت و اراده ملتها بر خواستِ سلطهگران و سرمایهداران پیروز خواهد شد. چرا که هر جا مردم بر اساس فطرتشان اراده کردند از باطل دور شدند.
در این #جنگ_اراده_ها راه نجاتی بجز آگاهی مردم و قیام به قسط وجود ندارد.
مدنیزاده، رئیس دانشکده اقتصاد شریف دیروز گفته نقد #لیبرالیسم، دعوای حیدری نعمتی است و بیارزش!
بله خب!
وقتی به نقد ایدئولوژی شماها میرسیم بیارزش میشه!
یک سرچی در صحبتهای آقا و امام بزنید تا ببینید چقدر روی این مساله تاکید دارند.
نمونه: 👇
رهبری ۹۹/۶/۲
قلّهی باشکوه این الگوی غربیِ سرمایهداری لیبرال، آمریکا است که وضعیّت آن را مشاهده میکنید که به معنای واقعی کلمه یک الگوی شکستخورده است. بیشتر از همه جا در آمریکا ارزشهای بشری دارد لگدمال میشود
در آمریکا فاصلهی طبقاتی وحشتناک است؛ آمریکا کشور ثروتمندی است امّا بیشترین بخش این ثروت در اختیار یک عدّهی انگشتشمار است؛ انگشتشمار به معنای واقعی کلمه...
۱. ثروت حلال به راحتی کسب نمیشود
۲. ذیل فرایندهای نظام سرمایه میتوان به صورت قانونی مال نامشروع کسب کرد
۳. مال حلالِ کسبشده، باید خمس و وجوهات شرعیاش پرداخت شود
۴. فردِ صاحب مال در قبال مصرفِ آن مال مسئولیتهایی دارد
الف: اسراف
ب: تبرج
ج: اتراف
د: تبذیر
ه: اتلاف
و: کنز
ز: تداول ثروت
نکند
و در مقابل
ح: انفاق (خرج مشروع) بکند
انفاق فقط به معنای زکات و صدقه نیست
بلکه خرج برای خانواده هم با رعایت موارد بالا انفاق است (نفقه)
اما مهمتر از همهی اینها وجوب "جهاد با مال" است که دقیقا مثل جهاد با نفس است.
یعنی در جنگ اقتصادی اگر مردم در حال آسیبدیدن هستند باید جهادکنیم. نمیتوان مسلمان بود و فقر و گرسنگی و بیماری و بیسرپناهی مردم را ببینیم و بیتفاوت باشیم
نمیتوان چند ده میلیارد در حسابمان باشد و مردم گرسنه داشته باشیم. بیمار بدون دارو داشته باشیم
این از انسان بودن هم دور است
دیروز روایتی را توییت کردم
هدفی داشتم که الحمدلله حاصل شد
اما بررسی برخورد دوستان مختلف با روایت:
۱. برخی پذیرفتند و با مبانی فکریشان تعارض نداشت
۲. برخی پذیرفتند و شروع کردند به حساب کردن و تطبیق روایت با امروز که عرض شد کار اشتباهیست.
با روایات برخورد ماشینحسابی نباید کرد و باید کار اجتهادی کرد که خب کار ما نیست
۳. برخی سوال کردند در سند و ترجمه و ... که خب کار درستیست به شرط اینکه قصدشان تحقیق باشد نه تشکیک
۴. برخی با "فهم خودشان" صریحا روایت را رو کردند. یعنی معیار را عقل خود گذاشتند و گفتند روایت غلط است
این برخورد چهارم یعنی:
اصلا ما به روایت نیاز نداریم
معیار عقل ماست و روایات اگر در چارچوب داشتههای معرفتی ما بگنجد صحیح است وگرنه نمیپذیریم
این بدترین نوع برخورد با یک روایت است
بهترین نوع برخورد رجوع به مجتهد است و بعد از آن بهترین راه "قف عند الشبهات" است. یعنی احتیاط کردن