#علی_مروی یه جوری از #بازار_آزاد توهمی دفاع میکنه که روح فریدمن و هایک شاد بشه tccim.ir/story/?nid=720…
اما چند تا سوال
۱. اندیشکده ح شریف با این نگاه افراطی به بازار چطور میگوید ما #لیبرال نیستیم؟
۲. چطور هنوز مثل غنینژاد به نهاد بازار میگویند "نظام بازار" و خندهشان نمیگیرد؟
۳. منظورشان از بازار کدام بازار است. یکبار درکشان را از این نهاد برای ما مشخص کنند. آیا نهاد بازارنفت با نهاد بازارگوجه با نهاد بازارسرمایه با نهاد بازار کار یکی هستند و قیمت عادلانه د آنها تعیین میشود؟
۴. یک و فقط یک بازار غیرانحصاری در دنیا نام ببرید؟
۵. سرکوب دستمزد چی؟ بده؟
۶. در اسلام جایی که احتمال احتکار وجود دارد میگوید باید حاکمیت وارد قیمتگذاری شود. جایی که مصلحت مردم است باید جلوی بالارفتن قیمت را بگیرد.
۷. تعیین قیمت توسط بازار انحصاری و رانتی و بعد از سرکوب محرومین و کارگران و انباشت و کنزِ مال و ثروت کارایی دارد؟
۸.
۸. چرا تنها و تنها راهکار شما بالارفتن قیمت و گرانیست؟
چرا بازار مدنظر شما باعث نمیشود قیمتها پایین بیاید؟
۹. چرا صدسال است قیمت نفت در یک کانال مشخص باقی مانده و این بازار کاملا کنترل شده است
۱۰. اینکه میگویید "مدیریت متمرکز" توهم است احیانا اشاره به سخنرانی اخیر رهبری ندارد؟
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
ریشه تمام بدبختیهای امروز: #هابز میگه «خیر آن چیزیست که مورد تمنا است و شر آن چیزی است که موجب بیزاری است و مهمترین تمناها آز و جاه است که یکی در پی ثروت و دیگری در پی قدرت است»
ماندویل در افسانه زنبوران: سیئات فردی، حسنات جمعی است و حتی اخلاقیات مورد تحسین باعث سقوط اجتماع است
#هیوم اصل را در انسان #میل میشمرد و عقل را هم در خدمت میل می شمارد. به عقیده ی او برخلاف نظر رایج فیلسوفان اخلاق اساسا عقل از جنس محرکات نیست و سیطره ای هم بر بدن ندارد. در نتیجه این میل است که به عنوان سائق اصیل در انسان مطرح است و می تواند منجر به عمل شود
هیوم عقل را تنها در مقام محاسبهگر سود و زیان مطرح میکند.
جمع این موارد در اندیشهی #بنتهام ایدهی #هدونیسم (لذتگرایی) را نتیجه داد که بر اساس آن اصل، بیشینه شدن خوشبختی و خوشحالی است که تعیین کنندهی خوب و بد و خیر و شر امور است.
هرچی بگم از طنز ماجرا کم میشه!
اما دلم نمیاد توضیح ندم...
جنایاتی که دیکتاتور #پینوشه در #شیلی انجام داد قابل دفاع نیست. همکاری فریدمن و بچههای شیکاگو با پینوشه و در حقیقت دخالت آمریکا در کودتای شیلی هم مثل روز روشن است. اما فریدمن در ایران مالهکشانی دارد که:
فکر میکنند همه مثل خودشان بیسوادند و شروع به افسانهسرایی میکنند. البته شاید به این خاطر فریدمن و #بچههای_شیکاگو را با دروغ تطهیر میکنند که خودشان هم از بچههای شیکاگو هستند...!!
مدنیزاده میگوید: اولا اینها با پینوشه ارتباط نداشتند و حتی از او برائت جستند! #فریدمن و #پینوشه
باز میگوید: پینوشه رفت سراغ بچههای شیکاگو و اونها خودشان نرفتند سراغ پینوشه:
عکس: نامه فریدمن به پینوشه و سفرها و سخنرانیهای او در شیلی 👇
حتی در مستند بچه های شیکاگو که برای تطهیر خودشان ساختهاند، بچههای شیکاگو از بمباران کاخ ریاست جمهوری و کشتن آلنده ابراز خوشحالی میکنند!!
شاید بگویید چرا به نیلی و غنینژاد و ...برچسب #لیبرال میزنیم؟
پاسخ این است که ما مطلقا چنین کاری نمیکنیم و آنها با افتخار به لیبرال بودن خود اعتراف دارندو اصلا #لیبرالیسم را چیز بدی نمیدانند. مثل این است که کسی به من برچسب انقلابی بزند. مگر بدم می آید؟
مثلا این مقاله از غنینژاد:
در اینجا غنینژاد به شکل شگفتانگیز و اغراقآمیزی از لیبرالیسم و لذتگرایی و سرمایهداری و حتی شیاطینی مثل جان استوارت میل که یکی از افتخاراتش ریاست کمپانی استعماری هند شرقی است دفاع میکند و بلکه آنها را تقدیس میکند.
خلاصه حرف جان استوارت میل این است:
هر چه لذت بخش باشد خوب است و هر چه انسان را از لذت (قاعدتا با نگاه ماتریالیستی) دور میکند بد است. اساسا فقط لذت است که ارزش مطلق دارد و تمام ارزشهای دیگر نسبی هستند.
شاید برایتان باورپذیر نباشد این حرفها و بگویید امکان ندارد چنین شخصی در ایران استاد دانشگاه است اما متاسفانه هست.
گفتیم آمریکا ۷ تریلیون دلار در یک سال چاپ کرد (در پنجاه سال گذشته مجموعا ۴ تریلیون چاپ کرده بود)
گفتن تورم بوجود میاره
گفتیم نیاورد
گفتن تورمش رو صادر میکنه
گفتیم تورم بوجود اومد
گفتن دیدید گفتیم رشد نقدینگی تورمزاست
گفتیم تورمش به نسبت ۷ تریلیون چیزی نیست
گفتن
برای اقتصاد آمریکا خیلی زیاده
گفتیم خودشون میگن پنج درصد تورم مناسبیه برای اقتصاد آمریکا
گفتن نخیر خیلی زیاده
گفتیم خب الان میگن علتش افزایش قیمت انرژی بوده
گفتن تورم زیادی نیست پنج درصد
عمیقترین لایه جنگ شناختی، سطح نظریه است.
یعنی آنجا که پای نظریهپردازان و فیلسوفان به میان میآید.
در آنجا ممکن است یک درجه زاویه ایجاد شود اما در نتیجهی کار میلیونها کیلومتر فاصله ایجاد شود.
مثلا دو فیلسوف اختلاف نظر سادهای در باب حق بنیادین بشر دارند
یکی میگوید حق حیات است. آن دیگری میگوید حق تکامل. ممکن است یک نفر دیگر یک حق دیگر را مطرح کند
شاید بپرسید خب چه تفاوتی میکند در زندگی ما؟
آیا این تفاوت دیدگاهها در فقر و غنای ما اثر دارد؟ آیا در سبک زندگی ما اثر دارد؟ آیا در نوع حکمرانی ما اثر دارد؟
پاسخ این است که حتما اثر دارد
مثلا وقتی شما مثل کانت حق بنیادین بشر را حق حیات در نظر بگیرید نتیجهاش میشود منشور حقوق بشری که امروز نوشته شده است و خب میبینید حقوق بشر یعنی چه!؟ کشتن کودکان یمنی جایز است و همجنسگرایی حلال و داشتن حجاب حرام!
شاید بپرسید که خب اینها چه ربطی به نظر کانت دارد؟