توییت انتقادی هم #پولی شد!
بخاطر توییت انتقادیم درباره #قوه_قضاییه، با شکایت قوهقضاییه و با حکم قوهقضاییه به ۱۵ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شدم. بعضیا اینجا پول میگیرن توییت میزنن، ما هم هر توییتی که میزنیم باید یه پولی بذاریم کنار سر ماه بدیم به دستگاه قضایی 😅 #رشتو
۲/
بخاطر توییتم درمورد جابجایی آقایان مسعودیمقام و قهرمانی از مجتمع مفاسد اقتصادی، تو هفتههای گذشته برام پرونده جدیدی باز شد که با سرعت بالایی به محکومیت منجر شد. شاکی «احتمالاً»دادستانیست. «احتمالاً» از این جهت که بشکل عجیبی از روی اوراق پرونده، دقیقاً مشخص نیست که شاکی کیه!
۳/
اولین صفحه پرونده که قاعدتاً باید شکایت شاکی باشه، نامه پلیس امنیت تهران به معاون دادستانه، مبنی بر اینکه اون توییتی که پرسیده بودید مال کیه، مال فلانیه! و بعد از این هم پرونده به شعبه۱۲ دادسرای فرهنگ و رسانه ارجاع شده و ادامه ماجرا. از بازپرس شعبه۱۲ پرسیدم شاکی کیه؟
۴/
فرمودند "شاکی نداره، میخوایم ببینیم قصدت از این توییت چی بوده!" قصدم رو توضیح دادم، مجدد اصرار کردم که بالاخره من باید بدونم شاکی کیه و اتهام چیه؟ فرمودند "اصلاً تو فکر کن که خود من شاکیام، اتهام هم #نشر_اکاذیب بقصد تشویش اذهان عمومی" (همون همیشگی!)
۵/
گفتم نمیشه که خودتون شکایت کنید، خودتون هم رسیدگی کنید! گفتند "دادستان شکایت میکنه، منِ بازپرس رسیدگی میکنم، بازپرس هم مستقله!" گفتم آها حالا فرق کرد ولی باز هم اگه شما الان خلاف نظر دادستان رأی بدید که میتونه جابجاتون بکنه، شبیه همین آقای قهرمانی!😅
گفتند "خب بکنه!"
۶/
بعدتر که پرونده رو در دادگاه خوندم دیدم بازپرس محترم از دفاعیاتم قانع شده و اول «قرار منع تعقیب» صادر کرده (وارد نبودن اتهام به من و بسته شدن پرونده) اما دادیار اظهارنظر (نماینده دادستان) نپذیرفته و گفته نظر من به «جلب به دادرسی»ست. بازپرس هم گفته چشم و بعد کیفرخواست صادر شده
۷/
و توش نوشته شده باتوجه به سابقه محکومیت متهم (یه محکومیت ظالمانه دیگه در ماجرای دیوار خونه آ.ولایتی) از دادگاه تقاضای مجازات داریم!
هم تو دادسرا و هم تو دادگاه با حیرت میپرسیدم الان دقیقاً کجای این توییت نشر اکاذیبه و مشخصاً کدوم جمله مصداق «عنصر مادی جرم» و «کذب» محسوب میشه؟
۸/
فرمودند "این که نوشتی «سیستم محافظهکار اگه به همزیستی مسالمتآمیز با فساد برسه فلانی و فلانی رو هم تحمل نمیکنه» و «اینها قرار بود الگو بشن ولی الان درسعبرتاند» اینها کذبه!" گفتم خب یعنی قهرمانی و مسعودیمقام تحمل شدند؟ محافظهکارها اگه به همزیستی مسالمتآمیز با فساد برسند،
۹/
اینها رو تحمل میکنند؟ الان این دو نفر الگوی شما و دیگر قضات ق.ق اند؟ اساساً صدق و کذب این جملاتِ تحلیلی قابل تعریف و تعیینه؟
من بعنوان یه خبرنگار فعال در این حوزه، نه اصلاً بعنوان یه شهروند، نظر و تحلیلم رو درباره یه اتفاق نوشتم و اصلاً انتقادی هم خطاب به قوه قضاییه نوشتم،
۱۰/
شما میتونید بگید تحلیل تو اشتباهه ولی نمیتونید نشر اکاذیب و... بهش ببندید و یه اظهارنظر ساده رو «جرم» قلمداد کنید. اینجوری که سنگ رو سنگ بند نمیشه که بدون هیچ استناد و مبنای حقوقیای بنا به سلیقهی خودتون از تو هرجملهی منتقدین، نشر اکاذیب بکشید بیرون و محکومشون کنید!
۱۱/
بازپرس هم نهایتاً همین نکات رو در قرار منع تعقیب خودش آورد و نوشت "فلانی با صراحت، خبری رو به کسی منتسب نکرده و صرفاً تحلیل کلی خودش رو بیان کرده و اساساً صدق و کذب اینجا معنی نمیده." اما چه کنیم که از اول بنا بر محکومیت بوده. خودم هم موقع خداحافظی به بازپرس گفته بودم که
۱۲/
"من قراره تو این پرونده محکوم بشم، شما هم مأموری و معذور و دیگه واقعاً حال و حوصلهی بحث و جدل هم ندارم، فقط بدونید نتیجه ظلم رو تو همین دنیا میبینید. سرنوشت طبری و بازپرسهای گوشبفرمانش رو بعنوان درس عبرت ببینید." کمی تند شدم، بازپرس آدم خوبی بود ولی گویا چارهای نداشت.
۱۳/
تو دادگاه هم به محض ورود به اتاق قاضی،فرمودند "شما جزو نخبگان جامعه هستی،ما راضی به این آمدورفتهای شما نیستیم، کاش بری از شاکی رضایت بگیری که پرونده بسته بشه!" با خنده گفتم حالا شاید تبرئه شدم شما که هنوز دفاعیات منو نشنیدید! ضمنا شاکی کی هست اصلا؟ما باید از کی رضایت بگیریم؟
۱۴/
رفتار بازپرس و قاضی، هردو محترمانه بود و یه «حق با توئه ولی ما مأموریم و معذور» خاصی تو نگاه و لحن هر دو بزرگوار بود. متن رأی قاضی رو هم اگه بخونید چنین فضایی داره. توی ۲صفحه از ۳صفحهی رأی، استدلالها و دفاعیات بنده و وکیلم رو آورده و بعد در انتها
۱۵/
بدون ارائه هیچگونه استدلال یا توضیحی در ۲خط نوشته محکوم به پرداخت ۱۵۰میلیون ریال جزای نقدی!
درمقایسه با دیگر پروندهها،این پرونده خیلی آبکی ومسخره بود اما یه نکته مهم داشت:القای حس خفقان و بستن دهان منتقد و تحملنکردن ملایمترین انتقادها که نقطه منفی بزرگی برای دستگاه قضاییه
۱۶/
البته نقاط قوت رو هم باید ببینیم. سرعت بالای رسیدگی در این پرونده قابل تقدیره😅. فردای انتشار توییتم پلیس امنیت، احتمالا در پاسخ تماس تلفنی یا حضوری دادستان یا نماینده او، نامه زده و پاسخ داده، فرداش پرونده رفته بازپرسی و همینطور با فاصلههای یکی دو روزه پیش رفته و نهایتاً
۱۷/
به فاصله دو ماه از انتشار توییت، حکم محکومیت، در ۲۳بهمن صادر شد. شاید عجله داشتن که به دهه فجر برسه و اِلا همه میدونن روال و سرعت عادی دستگاه قضایی این نیست. مثلاً خود من از جناب میرمحمدعلی (داماد شمخانی) تیرماه ۹۹ شکایت کردم، صوت تهدید به قتل وجود داره، متهم اقرار کرده،
۱۸/
شاکی خصوصی پیگیر هم حاضره ولی هنوز پرونده به نتیجه نرسیده!
بگذریم. بالاخره بزرگواران فرمودند که «مبارزه با فساد هزینه داره و باید هزینهش رو پرداخت کنید» ولی ما فکر میکردیم که فقط ممکنه هزینه جانی و تهدیدطور و انرژیگذاشتن و... داشته باشه.نمیدونستیم هزینه مالی هم داره.
۱۹/
و از اونجایی که بنده مستاجر و کلی هم بدهکارم، طبیعتا ۱۵میلیون پسانداز و پول مفت ندارم که خرج این احکام ناعادلانه بکنم. لذا اگه مابهازای دیگهای داره این محکومیت، بگید که درجریان باشیم.
از ما که بیش از این نوشتنها و داد زدنا کاری برنمیاد.خدا به ما و آینده این مملکت رحم کنه!
۲۰/
پ.ن۱: همین رشته توییت جدیدی که نوشتم هم نمیدونم چقدر آب میخوره، یه طوری حساب کنید که مشتری بشیم!
پ.ن۲:
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
اولین سفر همراه با دوربینمخفیمون به #لواسان برمیگرده به سال۹۵ و ویلای وزیرمسکن وقت، جناب #عباس_آخوندی. امروز دیدم یه پیج معماری تصاویر این ویلا رو بعنوان یکی از آثار کتاب سال معماری معاصر ایران، بدون اشاره به نام مالک، منتشر کرده. ۹۷۸مترمربع زیربنا در یک زمین ۱۲۰۰مترمربعی.#رشتو
۲/
دو سؤال بیپاسخ:
- کسی که درطول همه این سالها پست دولتی داشته و درواقع کارمند و حقوقبگیر دولت بوده، پول خرید و ساخت چنین عمارتی رو از کجا آورده؟
- چرا سرنوشت مسکن و اجارهخونهی مردم باید بدست چنین کسی سپرده بشه؟
این سوالا رو وقتی آ.آخوندی ازم شکایت کرد، از بازپرس هم پرسیدم،
۳/
گفت"به تو چه، مملکت قانون داره!"
بعدتر البته بازپرس عوض شد و ایشون اتهام رو وارد ندونست و پرونده رو بست. بازپرس جدید همین آ.حاجمحمدی، رئیس فعلی سازمان زندانها بود که تو جلسه درپاسخ به وکیل آخوندی که میگفت حریم خصوصیه، گفت اینطور نیست و به همه ما مربوطه مسئولین کجا زندگی میکنن
۲/
در دادسرا متهم احضار شد. منکر صوت شد. پرونده برای تحقیق به آگاهی رفت، اونجا پذیرفت که صدا متعلق به خودشه ولی گفت "«مونتاژ» و «تقطیع» شده و اصلاً مگه همین یک میلادگودرزی در ایران هست؟!"
بعداز اونم در احضارها و مواجهه حضوریهای بعدی حاضر نشد.حتی حکم جلب هم صادر شد اما بیسرانجام
۳/
هرکدوم از این رفتوبرگشتها هم چندماه طول کشیده و بنده هم بعنوان شاکی مدام درحال رفت و آمد بین دادسرا و آگاهی و سربازگرفتن از کلانتری برای ابلاغ احضاریه و... بودم. تا اینکه نهایتاً در اردیبهشت۱۴۰۰ و بعد از گذشت ۱۰ماه از ثبت شکایت، باتوجه به صوت و اقرار متهم، کیفرخواست صادر شد.
مرگ بر تولید؛ زندهباد بیتکوین!
هفته پیش خبری منتشر شد از کشف مزرعه استخراج رمزارز با ۷هزار ماینر در کارخونهای متروکه در غرب تهران. تو روزای گرما و اوج مصرف برق،خبر مهمی بود. لوگوی کارخونه متروکه تو عکسها آشنا بود و توجهم رو جلب کرد. یه کم بررسی کردم، به آدم جالبی رسیدم! #رشتو
۲/
کارخونه «پارسمتال» که دهه ۴۰ پاگرفته و بیش از ۵۰سال به تولید لوله و اتصالات چدنی و...مشغول و در تولید برخی محصولات، پیشگام و اولین بوده، اوایل سال۹۴، بیش از ۵۰٪ سهامش از شرکت «هسایار» (وابسته به وزارت دفاع) و طبق معمول در فرآیندی غیرشفاف و دورهمی، واگذار میشه!
خریدار اما مهمه
۳/
شرکت «پدیده تجارت سیوان» متعلق به #علیرضا_نیکویی، مالک روزنامه قانون، خریدار این کارخونهی تولیدیه. با شرایطی مبهم و قیمت و ارزشگذاری نامعلوم. با نیکویی و شرکت سیوان، اواخر سال۹۶ و در جریان پرونده #بانک_سرمایه آشنا شدم و ماجرای خرید پارسمتال رو هم همون ایام شنیدم...
دوستان #عیسی_شریفی که رأی آوردند، نمایندهی چنددرصد مردماند؟/ چجوری میشه با رأی ۴٪ مردم پیروز شد؟!
طبق اعلام فرمانداری تهران، آرای اخذشده در انتخابات شورایشهر تهران [حدود] یک میلیون و ۵۶۵ هزار بوده که ۴۱۴ هزار تاش باطله محسوب میشه. ازطرفی رئیس ستاد انتخابات استان تهران... #رشتو
۲/
درمورد انتخابات ریاستجمهوری گفته که نرخ مشارکت شهر تهران ۲۶٪ بوده که اگه این عدد رو ملاک بگیریم، کل واجدین شرایط تهران میشن ۶ میلیون و ۱۹ هزار نفر.
حالا نگاهی به میزان آرای لیست پیروز بیندازیم. نفر اول لیست با ۴۸۶هزار رأی، کمی بیشتر از آرای باطله رأی آورده و از نفر دوم به بعد
۳/
همگی کمتر از آرای باطله (۴۱۴ هزار) رأی آوردن. ینی در تهران هم آرای باطله دوم شد. اما جالبترین نکته، میزان آرای نفر آخر لیسته. نفر ۲۱ام با ۲۵۶هزار رأی راهی بهشت شده که این میزان معادل فقط ۴درصد از کل واجدین شرایطه. ینی این فرد با رأی ۴درصد مردم تهران عضو شورای کل مردم شهر شده!
«نظریه سوگواری» کوبلر میگه آدما در مواجهه با «از دست دادن» (مرگ عزیزان، ترک همسر و...) و برای کنار اومدن با غم اون، ۵ گام رو به ترتیب طی میکنن: «انکار»، «خشم»، «مصالحه یا چانهزنی»، «افسردگی» و «پذیرش»
درباره نسبت این نظریه و #انتخابات یه گپی زدیم. ببینید: instagram.com/p/CQWAHZgDAiE
۲/
حکومت، نظریهپردازان و طرفدارانش؛ در مواجهه با غمِ از دستدادنِ اعتمادعمومی و شکاف با بخش قابلتوجهی از جامعه و عدم مشارکت نیمی از مردم در بزرگترین رویداد سیاسی خود، در مرحلهی «انکار» باقیمونده و نمیخواد به مرحلهی «پذیرش» واقعیت برسه.
۳/
کرونا، ناکارآمدی دولت اخیر، کارشکنی وزارت کشور در انتخابات و... اگرچه هرکدوم میتونن دلیلی برای بخشی از سردی انتخابات اخیر باشن اما محدودکردن علل و تأکید بیش از حد بر اینها، نشونههای مرحلهی «انکار» در سوگواریست.
انکار کنندگان امروز، افسردگان فردا خواهند بود...
#غندالی در جلسه۱۱دادگاه: "ما بعنوان سهامدار بانک، هرنفری رو که بعنوان هیئتمدیره به بانک مرکزی معرفی میکردیم، معاونت نظارت تأیید نمیکرد. رفتیم پیش آ. ناطقنوری که گلایهی «سیف» (بانک مرکزی) رو به ایشون بکنیم. #رشتو
۳/
ایشون گفت «حمید ناطق» [برادرزادهی علیاکبر ناطق] معاون منه، با ایشون هماهنگ بشید مشکلتون رو حل میکنه. حمیدناطق هم فردی بنام «خانی» رو معرفی کرد گفت ایشون ارتباطات خوبی در بانک مرکزی داره، یه ابلاغ براش بزنید که کار تأیید اعضای هیئتمدیرهای که معرفی کردید رو پیگیری کنه
۴/
ما هم این کارو کردیم ولی یکی دوماه گذشت و اتفاقی نیفتاد. حمید ناطق گفت خود خانی رو هم بعنوان هیئت مدیره معرفی کنید که دلگرم بشه کارو پیگیری کنه. کردیم، رفت تأییدیهی خودش رو گرفت و شد عضو هیئتمدیره. بعدها هم با پیگیری «نهاد نظارتی»ای که حامیش بود، مدیرعامل #بانک_سرمایه شد!"