این رشته توییت داستانی است که احتمالاً نشنیدهاید؛
۲۵ اسفند سال ۳۸۸ خورشیدی #فردوسی با پایان داستان یزدگرد، کار سرایشِ شاهنامه را پس از ۳۰ سال تمام کرد اما این آخر داستان فردوسی نیست؛ در آن سال اتفاقات هولناکی به وقوع پیوست که احتمالاً در پایان کار او بی تأثیر نبوده باشد
۱
تاریخ دقیق روز پایان بزرگترین پروژه ادبی زبان فارسی را میدانیم چون شاعر به طور دقیق آن را ذکر کرده: سرآمد کنون قصهٔ یزدگِرد/به ماه سپندارمز (اسفند) روز اِرد(بیست و پنجم)
ز هجرت شده پنج هشتاد بار (سال ۴۰۰)/ به نامِ جهانداورِ کردگار
۲
اما سال ۴۰۰ چه روی داد؟ تاریخنگاران و کُتب بسیاری به وقایع عجیب و هولناک آن سال اشاره دارند، فاجعهای انسانی که از یک زمستان سخت آغاز شد. در زمستان آن سال چنانکه مورخان نوشتهاند ۶۷ نوبت برف بارید! این برف سنگین باعث شد تا تمام غلهای که کشاورزان کاشته بودند از میان برود.
۳
ابوالحسن بیهقی تاریخ نگاری که ۹۳ سال بعد به دنیا آمده به نقل از تاریخِ همشهری مشهورش (ابوالفضل بیهقی که آن روزگار را درک کرده) در قسمتهایی که متأسفانه امروز به دست ما نرسیده و جزء بخشهای گمشدهٔ این اثر ارزشمند است مینویسد:
۴
«و آن قحط که در آن سال افتاد در نِشابور از آن سبب بود که غَله را آفت رسید از سرما و این قحط در خراسان و عراق آن بود و در نشابور و نواحی آن سختتر؛ آنچه به حساب آمد که در نِشابور هلاک شده از خلایق ۱۰۷ هزار و کسری خلق بود»
۵
«چون قصابی ذبح میکرد، فقرا بر سر خون آن با هم نزاع میکردند اما هر کس از آن می خورد بیمار میشد و میمُرد»
۶
گروهی فضلهٔ حیوانات را به امید دانهای غله میکاویدند، شدّت محنت به جایی رسید که مادر، بچه میخورد و شوهر زن را میکشت و میجوشانید و بر اَجزای او تغذیه میکرد و به تقریب همه سگان و گربگان نابود شدند (تاریخ یمینی)
۷
تاریخنگار دیگری به نام امام ابوسعد خرگوشی نوشته هر روز از محلهٔ او بیش از ۴۰۰ مُرده به گورستان میبردند. ماجرا حتی ترسناکتر شد؛ شعری به زبان عربی از آن روزگار به جا مانده که ترجمهٔ آن چنین است: «از خانه برای حاجت بیرون مرو و در را بر روی خود ببند که گرسنگان تو را شکار نکنند!»
۸
مهدی سیدی نویسندهٔ «پنج گفتار در زمان و زندگانی فردوسی»: در موارد آدمخواری مقصران و مرتکبان به مجازاتِ شدید محکوم میشدند و این محکومیتها بی اثر بود و همچنان آدمخواری ادامه داشت. «جمعی را به این گناه بگرفتند و در خانههای ایشان استخوان آدمی یافتند»
۹
کار مردم از شکافتن فضلهٔ حیوانات به امید یافتن غله به شکافتن گورها رسید «جمله گورها را باز کردند و استخوانهای دیرینهٔ مُردگان به کار بردند (جوشاندند و خوردند)و به جایی رسید که مادران و پدران فرزندان را بخوردند»
۱۰
این کشت و کشتار و گورکاوی و مردهخواری سبب شایع شدن بیماریهای مُسری شد به گونهای که
«در سیستان وَبای بزرگ حادث گردید که مردم بسیار بکشت» (تاریخ سیستان)
۱۱
امید فردوسی و مردم خراسان به «فصلِ جو درو» است تا بلکه چیزی برای خوردن در بهار بیابند تا آنکه بهار هم با بلا و بدبختی همراه شد و اندک امیدِ باقی مانده را بر باد داد.
تگرگ آمد امسال بر سانِ مرگ/ مرا مرگ بهتر بُدی زان تگرگ/ درِ هیزم و گندم و گوسفند/ بِبَست این برآورده چرخ بلند
۱۳
این سرانجام و آخر #شاهنامه است، اما اگر فردوسی با چنین شرایطی مواجه نمیشد امکان آغاز پروژه دیگری را نداشت؟ در رشته توییتِ دیگری به بیان زمینههای شکل گیریِ ایدهٔ شاهنامه و اجرای این پروژه عظیم فرهنگی خواهم پرداخت.
پایان
۱۴
منبع اصلی این رشتو درسگفتارهای مهدی سیدی است
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
رشتو #اشرف_غنی دکترای رشته انسان شناسی فرهنگی از دانشگاه کلمبیا و سابقه کار در بانک جهانی داشت، نامزد دبیرکلی سازمان ملل بعد از کوفی عنان و وزیر مالیه بود، مقاله برای مشهورترین روزنامههای آمریکایی مینوشت، ارتشش را آمریکاییها تجهیز کرده بودند
1
با همه اینها پیش از آنکه حتی یک گلوله از کلاشینکف پابرهنههای طالب به سمت کابل شلیک شود مردمش را گذاشت و گریخت!
ولادیمیر #زلنسکی پیش از ریاست جمهوری یک کُمدین بود و در تلویزیون مردم را میخنداند
2
زیر موشک باران #روسیه در پایتخت باقی مانده و به مردمش روحیه میدهد
حمید رسایی در اینستاگرامی که به زودی به مدد همفکرانش در جبهه پایداری مسدود میشود فیلمی از دوران بازیگری زلنسکی گذاشته و او را مسخره کرده
3