۱/در جلد ششم کتاب ناسخ التواریخ نامه ای از معاویه بن ابی سفیان به زیاد بن ابیه والی خوزستان و فارس نقل شده که مضمون این نامه میتواند مطلقأ دورنمایی از نحوه ی برخورد حاکمیتهای اسلامی با مردمِ ملل متصرفی اسلام[خصوصن ایرانیان] باشد..
نامه چنین آغاز میشود؛⇩
نامه چنین آغاز میشود؛⇩
۲/[و اما بعد.. از من پرسیده ای که وظیفه ی تو در برابر قبایل و طوایف عرب و غیر عرب چیست؟] پس از آنکه نوبت به #ایرانیان میرسد چنین آورده؛
«..و اکنون میرسیم به این قومی که بنام #موالی در میان امت اسلام بسر میبرند و قوم فارسی نام دارند.گوش کن زیاد! این مردم را باید ذلیل کرد.
«..و اکنون میرسیم به این قومی که بنام #موالی در میان امت اسلام بسر میبرند و قوم فارسی نام دارند.گوش کن زیاد! این مردم را باید ذلیل کرد.
۳/باید به همان روشی که عمر بن خطاب آنها را میکوبید طوری کوبیدشان که هرگز نتوانند سر بردارند.از عطایشان که حق عمومی اتباع اسلام است تا میتوانی بکاه. در تقسیم خوار و بار تا میتوانی از سهمشان کم کن.در جبهه های جنگ آنان را در صفوف مقدم بگمار تا زودتر از دیگران هدف حملات دشمن تازه نفس
٤/قرار گیرند.سربازان آنها را به کار جاده سازی و هموار کردن راهها و کندن درختان و تسطیح بیشه ها بگمار و سعی کن هرچه دشواری و عذاب باشد نصیب این اعاجم شود.کاری کن که سنگینی بارها بر دوششان هرچه بیشتر فشار آورد.زیرا که اگر جز این باشد هوای عصیان خواهند کرد..
۵/بهرحال زیاد..!
از همین امروز که این نامه بدستت میرسد این عجم ها را هرچه بیشتر ذلیل کن.به آنان توهین کن.آنان را از پیشگاهت دور دار. از آنان در رتق و فتقِ امور کمک مخواه و به درخواست ها و حوائجشان اعتنا مکن...
داستان آشنایی نیست؟
از همین امروز که این نامه بدستت میرسد این عجم ها را هرچه بیشتر ذلیل کن.به آنان توهین کن.آنان را از پیشگاهت دور دار. از آنان در رتق و فتقِ امور کمک مخواه و به درخواست ها و حوائجشان اعتنا مکن...
داستان آشنایی نیست؟
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
