🔻تاريخنگاران، زمستان سال ۵۹۱ خورشيدی (دسامبر ۱۲۱۲ م) را پايان كار حكومت قراختاییان و غوريان در آسيای ميانه، و همسايه شدن قلمروی خوارزمشاهیان با قلمرو چنگيزخان نوشتهاند.
🔻خوارزمشاه با نادانی و ناهشیاری به ارزش حکومت قراختاییان و از ميان برداشتن آنان كه ميان قلمروی ایران و قلمروی مغولان حايل (buffer) بودند، يک خطای راهبردی بسیار بزرگ نمود.
🔻چنگيزخان -بنا به نوشتهی تاریخنگاران- در آغاز برنامهای برای تاختن به غرب و دنيای سفيدپوستان نداشت. بلکه برافتادن قراختاییان و رويدادهای سال ۵۹۷ خورشیدی (۱۲۱۸م) زمینهساز تاختن او به سوی ايران و نيز سرزمينی كه امروز كشور روسيه نام دارد، گردید.
🔻چنگيز پس از اینکه با ایران همسایه گشت، در آغاز میخواست با ایران پیوندهای دوستانه و داد و ستد بازرگانی داشته باشد، تا اینكه رخداد شهر «اترار» پیش آمد.
در آن رخداد، فرستادگان بازرگانی چنگيز که برای گشودن راه همکاری و بازرگانی به سوی ایران آمده بودند، در شهر مرزی «اترار» به دستور فرماندار آن شهر که گماشتهی مادر خوارزمشاه بود، کشته شدند.
🔻در همان ماه ها خوارزمشاه خطای راهبردی ديگر نیز انجام داد و با گرفتن فتوای غیرشرعی بودنِ خلافت عباسيان از چند روحانی، از سمرقند به سوی بغداد لشگر کشید! و در جریان این لشگرکشی، بخش بزرگی از سپاه ایران کشته یا فرسوده شدند.
🔻افزون بر این دو اشتباه بزرگ، جنگ قدرت نیز درون خانوادهی سلطنتی در جریان بود و هر یک از آنها، بخشی از فرمانداران محلی و سپاه را با خود همسو نموده بود.
🔻پیامد همهی اینها این بود که هنگام تازش مغول در سال ۵۹۸ خورشیدی، نتوانستند يک سپاه بزرگ و نیرومند در برابر تازیان گردآورند و در برابر تازش چنگیز، هر شهر جداگانه و به تنهایی ایستادگی نمود، نه همگی در کنار هم.
🔻چکیده اینکه خوارزمشاهیان نخست با نادانی منطقهی بافر (buffer) را از میان برداشتند، سپس مغولان را به جنگ برانگیختند، سپس همبستگی بایسته برای رویاروی با دشمن را نداشتند!
بنابراین خوانندهی تاريخ ایران، اين را میآموزد كه پيروزی مغولها و هر تازی ديگری که در تازش خود به کشورمان کامیاب گشته، از سویی به سبب لغزش و سردرگمی سیاسی-نظامی رهبری ایران در آن دوره بوده است، و از سوی دیگر به سبب چند دستگی و فساد در ميان ملت و کارگزاران حکومت.
🔻مغولان پس از گشودن شهرهای ایران و روسیه، هنگامی كه در مركز اروپا به بارانهای شدید و زمینهای باتلاقی دچار شدند و با دولتهایی برخوردار از همبستگی درونی و قدرت مركزی نیرومند روبرو گشتند، از پيشروی دست كشيدند.
💥 چنانچه قراختاییان میان مغولان و کشور ما مانده بودند، چون هم به فرهنگ و دیوانسالاری ایران و هم به فرهنگ و آیین مغولان آشنایی داشتند، میتوانستند از برخورد دو فرهنگ ناآشنا و پیش آمدن جنگ جلوگیری نمایند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
جمهوری آذربایجان، کشوری که سابقهاش به ۱۹۹۰ بازمیگردد به علت فشارهای آمریکا و ترکیه، از نظر دیپلماتیک به سمت غرب متمایل شده و نقش مهمی برای ایجاد محدودیت و حتی شاید ضربهی نظامی به ایران یافته است.
در سالهای پیش، جآذربایجان به لطف افزایش بهای نفت توانست وضع اقتصادیش را بهبود بخشد و این، اعتماد به نفس و رفتار تهاجمی آن کشور را سبب شده که به طور مشخص، در کشمکش با ارمنستان بر سر قره باغ خود را نشان داده است.
بخشی از چکیده نشست اندیشکده مطالعات راهبری و بینالملل(CSIS) آمریکا "در مارس ۲۰۱۳ "در ارتباط با جایگاه #ایران در نظام بین الملل نکات قابل تاملی را در خود دارد. t.me/ThinkTogether/…
ایران به این باور رسیده است که هر کس کاری انجام میدهد، برای تضعیف ایران است. بخشی از این درست است و این یک سبب بیمیلی ایران برای همراهی با جامعهی بینالملل میباشد. سبب دیگر [در دوری ایران از جامعهی جهانی] شمار فراوان کشورهایی است که مایل به انزوای ایران هستند.
یکی از آنها اسرائیل است. چرا که باور دارد دشمنی ایرانیان بسیار جدی است و یک تهدید وجودی برای اسراییل به شمار میرود. [از نگاه اسرائیل] بهبود روابط ایران و آمریکا نه تنها این تهدید را کمتر نخواهد کرد،بلکه آن را بیشتر هم خواهد کرد. [بنابراین بهتر است رخ ندهد]
جالب است در قبال خلیفه ایران ستیز گور به گور شده امارات می گویند هر چه که کرده به خاطر مردمش بوده و دشمنی اش با ایران اهمیتی ندارد و تطهیرش می کنند اما در موارد دیگر معلم اخلاق می شوند و ایران باید طبق منافع کشور دیگر عمل کند وگرنه تروریست و ماجراجوست !
در ارتباط با سوریه چند وقت پیش توییت زده بودم. طرف میگفت: نظر مردم ایران اهمیتی ندارد که چه باشد و شما باید مردم سوریه را قانع کنید:)))))
"جدا از بررسی بحران سوریه از نگاه اخلاقی "در پاسخ گفتم می خواهم سر به تن دنیا نباشد اگر خاک ایران آسیب ببیند!
از سخن محمدرضاشاه پهلوی در قبال این تازه به دوران رسیده های جهانی وام می گیرم. "پیشرفت و ثروت شما" به قیمت "عقب ماندگی و فقر ما" صورت پذیرفت! [این را هیچوقت فراموش نکنید]
باید به این سوالات پاسخ داده شود.
۱.منها آمریکا و اسرائیل که گرگ زخمی هستند با فروپاشی ساختارهای قدرت به واسطه انقلاب، مرزهای ایران با وجود اراذلی همچون طالبان و گروه های تروریستی متاثر از پاکستان، و خواب های ترکیه و سعودی و گروهک های تجزیه طلب پانکردی تاب می آورد؟
اصلا اکنون شرایط جهانی و منطقه ای به سمتی می رود که انتظار طمع ورزی را نداشت!؟ حتی روسیه هم در این صورت تهدید است. ملت و خاک ایران در مقایسه با منافع کشور دیگر چرا باید اولویت داشته باشد!؟ احمق که نیستند. غیر از این است که فرصتی استثنایی برای دست درازی به ایران است؟
۲.ساختار نیروهای مسلح به کجا ختم می شود؟ با خروارها اتهامی که اپوزیسیون به سران سپاه وارد می داند آیا چیزی جز اعدام وتکرار اعدام سران ارتش اتفاق می افتد؟ در اینصورت سپاهی که به هر ترتیبی رشد کرده می تواند کمر راست کند؟ سپس آیا همان طمع را پس از شکستن کمر ارتش برنمی انگیزد؟
در سالهای اخیر تایید شده است كه تا چه حد بسیاری از رخدادهای سیاسی، با عوامل ژئوپلیتیكی مرتبط هستند. اثرگذاری و گسترش قدرت ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. این تاسهای تختهنرد ژئوپلیتیکی ایران است که هدفهای سیاست خارجی آن کشور و نیاز به نفوذ منطقهای را لازم و قابلدفاع میکند.
در شمال ایران کوههای البرز بالای سر دریای خزر ایستادهاند. این کوهها همهی راهها را به سمت شرق کشور سوق داده و سد دفاعی طبیعی را در برابر [خطرات احتمالی از سوی] پاکستان و افغانستان تشکیل میدهند.
برنارد لوئیس: در دو هزار سال گذشته هیچ تازی و بیگانهای نتوانسته تمدن ایرانی را شکست دهد و برای همیشه دگرگون سازد [از آنگونه که ترکها و مغولها در آناتولی کردند و عربها در عراق و مصر و سوریه و اردن]. تنها راه شکست چنین فرهنگی، نابود ساختن آن از درون است!
لوئیس در این سخنرانی که در دی ماه سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۹م) انجام شده، چند تکیهگاه و ویژگی را برای تمدن ایرانی برمیشمارد که سبب مانایی آن و گذر از تندبادهای تاریخی گردیدهاند...
طولانی بودن دورانهای شکوه و چیرگی و کوتاه بودن دورانهای شکست و زیردستی است که سبب شد ایرانیان هنگام تازش اعراب، آن را یک رخداد گذرا برگیرند و به شکست خو نکنند. در صورتی که شام و آناتولی و عراق و مصر که پیوسته میان ایران و روم دست به دست میشدند...