بخشی از چکیده نشست اندیشکده مطالعات راهبری و بینالملل(CSIS) آمریکا "در مارس ۲۰۱۳ "در ارتباط با جایگاه #ایران در نظام بین الملل نکات قابل تاملی را در خود دارد. t.me/ThinkTogether/…
ایران به این باور رسیده است که هر کس کاری انجام میدهد، برای تضعیف ایران است. بخشی از این درست است و این یک سبب بیمیلی ایران برای همراهی با جامعهی بینالملل میباشد. سبب دیگر [در دوری ایران از جامعهی جهانی] شمار فراوان کشورهایی است که مایل به انزوای ایران هستند.
یکی از آنها اسرائیل است. چرا که باور دارد دشمنی ایرانیان بسیار جدی است و یک تهدید وجودی برای اسراییل به شمار میرود. [از نگاه اسرائیل] بهبود روابط ایران و آمریکا نه تنها این تهدید را کمتر نخواهد کرد،بلکه آن را بیشتر هم خواهد کرد. [بنابراین بهتر است رخ ندهد]
کشور دیگر چین است. چرا که دشمنی ایران و آمریکا، برای چین به این معناست که ناو هواپیمابر آمریکا بجای دریای چین جنوبی، در خلیج فارس باشد. بعدی، کشورهای حوزه خلیج فارس هستند. چون اگر آمریکا از منطقه برود، منطقه به نام ایران خواهد شد.
بحث ایران در منطقه، فرقهگرایی نیست [منظور شیعهگرایی است]. آنها فقط ۵۰۰ سال است که شیعه هستند، در صورتی که برای چند هزار سال ایرانی هستند [منظور اینکه منطق پشت رفتار ایران مذهبی نیست، بلکه تمدنی است] و این همان مشکل است.
مشکل کشورهای GCC(شورای همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس) این است که میترسند اگر آمریکا و ایران کنار بیایند، هزینهاش را آنها بپردازند. چرا که ایران بر منطقه خلیج فارس چیره خواهد شد.
همینطور روسها هم از انزوای ایران و کشمکش میان ایران و آمریکا خوشحال هستند.چرا که درگیری ما با ایران،به معنای محدود شدن توانایی هایمان برای پشتیبانی از همپیمانانمان در برابر روسیه است. بنابراین روسها هم وضعیت را به سویی میرانند که انزوای ایران [و دوری ایران و آمریکا] ادامه یابد.
از سوی دیگر کشورهایی هم هستند که دوست دارند ایران از انزوا بیرون بیاید. کشورهای آسیای مرکزی از این گروه هستند. برای ترکمنستان و قزاقستان نزدیکترین و ارزانترین راه ترابری کالا به بازارهای جهانی، ایران است.
آنها دوست دارند با ایران در ارتباط باشند تا با کشوری مانند هند. ولی مشکلات سیاسی ایران [منظور میان ایران و آمریکا میباشد] جلوی این خواستهی کشورهای آسیای مرکزی را هم گرفتهاست.
از دید اقتصادی ایران و روسیه رقیب یکدیگرند. انزوای ایران هم وابستگی مشتریان به روسیه و هم افزایش بهای نفت و گاز را سبب شدهاست. ولی از دید امنیتی، ایران و روسیه متحد هم هستند.
اگر برگردیم به افغانستان، ایران یک نقش بسیار سازنده و رو به جلو در مورد طالبان و مبارزه با تروریسم پس از ۱۱ سپتامبر داشت، ولی ما چکار کردیم؟ آنها را در محور شرارت نام بردیم.
شما چطور میخواهید مسئله ی افغانستان را حل کنید اگر ایران پشت میز نباشد؟ ناممکن است. یا رفتار اوباما در سوریه که میگوید ما مشکل سوریه را بدون بازی دادن ایران حل میکنیم. جدی؟! امکان این کار زیرسوال است.
در ارتباط با ایران و ترکیه و روسیه، باید گفت: سه امپراتوری پیشین هستند و اکنون هم روابطشان را در همین چارچوب باید فهمید.
ایران نظم وستفالنی حاکم شده پس از جنگ دوم جهانی را، بر علیه خود میبیند و به همین روی با آن هم مقابله و هم گاه از سر ناچاری همراهی میکند. این علت سیاستهای متناقض ایران است.
ایران از ترکیه به عنوان بافر (ضربهگیر) اقتصادی و از روسیه به عنوان بافر سیاسی برای خود بهره میبرد.
اگرچه شاید آثاری از جمهوری اسلامی در سیاستهای ایران باشد، ولی راهبرد ایران برای تامین امنیت و منافع خود، ۹۹٪ یک راهبرد ملی است. که میراث آنها از نیاکانشان در تاریخ امپراتوری کهن ایران است.
آنها به فراتر از همسایگانشان هم فکر میکنند. تلاش میکنند با برزیل، هند و چین ارتباط برقرار کنند. چرا که این کشورها هم در نظم کنونی جهان، جایگاه شایستهای ندارند. بنابراین ایران میخواهد به آنها بگوید اگر به پذیرش جایگاه و منافع ایران کمک کنند، منافعی در ایران خواهند داشت.
٪۲۵ صادرات نفت ایران به چین است. ولی مشکل ایران این است که نیازش به چین، بیش از نیاز چین به ایران است. ایران میخواهد از چین به عنوان یک بافر دیگر بهرهبگیرد ولی برای چینیها رابطهشان با آمریکا اهمیت بیشتری دارد تا رابطه با ایران.
بنابراین ایرانیان، در این شرایطی که از نظر اقتصادی آسیبپذیر هستند، ناچارند به همسایگانشان بیشتر تکیه کنند.
البته رابطهی ایران و ترکیه، رابطهی دشواری است و گاهی، مانند سوریه، با هم اصطکاک پیدا میکنند. رابطه ایران با روسیه، بیشتر سیاسی است (تا اقتصادی) و همکاریشان بیشتر در برابر حضور آمریکا در منطقه است.
رابطهی راهبردی ایران و روسیه هم متاثر از رابطهی آمریکا و روسیه خواهد بود. چرا که روسیه سود بسیار بیشتر از نزدیکی به آمریکا خواهد داشت تا از رابطه با ایران. و ایرانیها باید متوجه این مساله باشند و جاهای آسیبپذیرشان را نیرومند کنند.
بهبود رابطهی ایران با آمریکا، رابطهی ایران و ترکیه را نزدیکتر خواهد کرد. ایران اکنون به علت آسیبپذیری [اقتصادی] نمیتواند از منافع رابطه با روسیه و ترکیه آن طور که میخواهد، بهرهمند شود.
[ بطور ضمنی منظورش این است که ایران برای از بین بردن آسیبپذیری و تقویت جایگاهش در برابر روسیه و ترکیه و چین، باید رابطهاش را با آمریکا بهبود ببخشد]
بدهبستان اقتصادی میان ترکیه و روسیه قابل توجه است. ولی روابط سیاسی میان دو کشور آشفته و پر از فراز و نشیب بودهاست.
در مورد رابطه ایران و روسیه، عکس این است.
در چند دههی گذشته یک ذهنیت سازگار با هم در مورد مسایل سیاسی و امنیت منطقه خاورمیانه، آسیای مرکزی و ... میان ایران و روسیه برقرار بوده، در حالی که روابط اقتصادیشان بسیار ناچیز است.
ایران و روسیه، دیدگاه سازگاری در مورد مسایل امنیتی دارند. پس از همکاری موفق دو کشور در کنترل جنگ داخلی تاجیکستان در دهه ۹۰م، هر دو کشور ارمنستان را حمایت میکنند، مرز کوچک ارمنستان با ایران اهمیت بسیار بیشتری برای ارمنیها دارد تا مرزشان با جمهوری آذربایجان و ترکیه.
از همه مهمتر اینکه ایرانیها، همانند روسها، دشمن اسلامگرایانِ وهابیِ سلفی و جهادی هستند و این برای روسیه بسیار مهم است. چرا که مسئلهی این گروهها در شمال قفقاز جدی است.
همینطور در گذشته، روسیه و ایران و هند در پشتیبانی از ائتلاف شمال افغانستان در برابر این گروههای وهابی و جهادی همراه بودند. [که اینها نمونههایی از دیدگاههای مشترک امنیتی ایران و روسیه بودهاند]
جمهوری آذربایجان، کشوری که سابقهاش به ۱۹۹۰ بازمیگردد به علت فشارهای آمریکا و ترکیه، از نظر دیپلماتیک به سمت غرب متمایل شده و نقش مهمی برای ایجاد محدودیت و حتی شاید ضربهی نظامی به ایران یافته است.
در سالهای پیش، جآذربایجان به لطف افزایش بهای نفت توانست وضع اقتصادیش را بهبود بخشد و این، اعتماد به نفس و رفتار تهاجمی آن کشور را سبب شده که به طور مشخص، در کشمکش با ارمنستان بر سر قره باغ خود را نشان داده است.
جالب است در قبال خلیفه ایران ستیز گور به گور شده امارات می گویند هر چه که کرده به خاطر مردمش بوده و دشمنی اش با ایران اهمیتی ندارد و تطهیرش می کنند اما در موارد دیگر معلم اخلاق می شوند و ایران باید طبق منافع کشور دیگر عمل کند وگرنه تروریست و ماجراجوست !
در ارتباط با سوریه چند وقت پیش توییت زده بودم. طرف میگفت: نظر مردم ایران اهمیتی ندارد که چه باشد و شما باید مردم سوریه را قانع کنید:)))))
"جدا از بررسی بحران سوریه از نگاه اخلاقی "در پاسخ گفتم می خواهم سر به تن دنیا نباشد اگر خاک ایران آسیب ببیند!
از سخن محمدرضاشاه پهلوی در قبال این تازه به دوران رسیده های جهانی وام می گیرم. "پیشرفت و ثروت شما" به قیمت "عقب ماندگی و فقر ما" صورت پذیرفت! [این را هیچوقت فراموش نکنید]
باید به این سوالات پاسخ داده شود.
۱.منها آمریکا و اسرائیل که گرگ زخمی هستند با فروپاشی ساختارهای قدرت به واسطه انقلاب، مرزهای ایران با وجود اراذلی همچون طالبان و گروه های تروریستی متاثر از پاکستان، و خواب های ترکیه و سعودی و گروهک های تجزیه طلب پانکردی تاب می آورد؟
اصلا اکنون شرایط جهانی و منطقه ای به سمتی می رود که انتظار طمع ورزی را نداشت!؟ حتی روسیه هم در این صورت تهدید است. ملت و خاک ایران در مقایسه با منافع کشور دیگر چرا باید اولویت داشته باشد!؟ احمق که نیستند. غیر از این است که فرصتی استثنایی برای دست درازی به ایران است؟
۲.ساختار نیروهای مسلح به کجا ختم می شود؟ با خروارها اتهامی که اپوزیسیون به سران سپاه وارد می داند آیا چیزی جز اعدام وتکرار اعدام سران ارتش اتفاق می افتد؟ در اینصورت سپاهی که به هر ترتیبی رشد کرده می تواند کمر راست کند؟ سپس آیا همان طمع را پس از شکستن کمر ارتش برنمی انگیزد؟
در سالهای اخیر تایید شده است كه تا چه حد بسیاری از رخدادهای سیاسی، با عوامل ژئوپلیتیكی مرتبط هستند. اثرگذاری و گسترش قدرت ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. این تاسهای تختهنرد ژئوپلیتیکی ایران است که هدفهای سیاست خارجی آن کشور و نیاز به نفوذ منطقهای را لازم و قابلدفاع میکند.
در شمال ایران کوههای البرز بالای سر دریای خزر ایستادهاند. این کوهها همهی راهها را به سمت شرق کشور سوق داده و سد دفاعی طبیعی را در برابر [خطرات احتمالی از سوی] پاکستان و افغانستان تشکیل میدهند.
🔻تاريخنگاران، زمستان سال ۵۹۱ خورشيدی (دسامبر ۱۲۱۲ م) را پايان كار حكومت قراختاییان و غوريان در آسيای ميانه، و همسايه شدن قلمروی خوارزمشاهیان با قلمرو چنگيزخان نوشتهاند.
🔻خوارزمشاه با نادانی و ناهشیاری به ارزش حکومت قراختاییان و از ميان برداشتن آنان كه ميان قلمروی ایران و قلمروی مغولان حايل (buffer) بودند، يک خطای راهبردی بسیار بزرگ نمود.
برنارد لوئیس: در دو هزار سال گذشته هیچ تازی و بیگانهای نتوانسته تمدن ایرانی را شکست دهد و برای همیشه دگرگون سازد [از آنگونه که ترکها و مغولها در آناتولی کردند و عربها در عراق و مصر و سوریه و اردن]. تنها راه شکست چنین فرهنگی، نابود ساختن آن از درون است!
لوئیس در این سخنرانی که در دی ماه سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۹م) انجام شده، چند تکیهگاه و ویژگی را برای تمدن ایرانی برمیشمارد که سبب مانایی آن و گذر از تندبادهای تاریخی گردیدهاند...
طولانی بودن دورانهای شکوه و چیرگی و کوتاه بودن دورانهای شکست و زیردستی است که سبب شد ایرانیان هنگام تازش اعراب، آن را یک رخداد گذرا برگیرند و به شکست خو نکنند. در صورتی که شام و آناتولی و عراق و مصر که پیوسته میان ایران و روم دست به دست میشدند...