قدرت، باعث آسیب مغزی می شود! یکی از پژوهشگران دانشگاه مک مستر آنتاریو، پژوهشی با کمک تحریک مغناطیسی مغز (TMS) انجام داده است و به این نتیجه رسید که قدرت، کارکرد نورون های آینه ای که پایه فیزیولوژیک احساس همدلی هستند را مختل می کند.
کلتنر به این موضوع «پارادوکس قدرت» می گوید:«رسیدن به قدرت باعث می شود، ظرفیت های ذهنی مثل همدلی که عامل به قدرت رسیدن فرد بوده اند، تضعیف شوند.» جاناتان دیویدسون (۲۰۰۹) اسم این سندرم را «سندرم هوبریس» گذاشته است و نشانه هایش را تحقیر آشکار دیگران،
از دست دادن تماس با واقعیت و اقدامات بی پروا بر می شمارد.
لرد دیوید اون، نورولوژیست می گوید، درمان این عارضه، یادآوردن لحظات بی قدرتی، یا داشتن کسانی در کنارتان است که دوران بی قدرتی را یادآوری کنند،
مثلا «وینستون چرچیل»، این شانس را داشت که «کلمنته» همسرش را در کنارش داشته باشد که وقتی همسرش دید که او با زیردستانش بی ادبانه و تحقیر آمیز، برخورد می کند، برایش نوشت: «وینستون عزیزم، من متوجه بدتر شدن رفتار شما شده ام، تو مثل سابق مهربان نیستی!»
اما شما چنان قدرت را یک دست کرده اید که یک نفر دور و برتان نیست بگوید، روی چشمتان ابرو. در دیار کفر، کلمنته هم نباشد، قدرتمندان هر از چندگاهی می نشینند -یا می نشانندشان- رو به روی خبرنگاری تا بالا و پایینشان را بجنباند، هم برای گردش آزاد اطلاعات خوب است،
هم برای این که سیاستمدار را یابو بر ندارد و مغزش آسیب نبیند و سندروم هوبریس نگیرد و همدلی و ارتباطش را با واقعیت از دست ندهد و اقدامات بی پروا نکند.
قطع ارتباط با واقعیت مثلا یعنی مردم سال ۹۴ رفتند رای دادند تا جیم رای نیاورد،
لجبازی کردید ج را گذاشتید، رییس مجلس خبرگان. سال ۱۴۰۰ رای ندادند، به جای این که عبرت بگیرید، ذوق زده شدید، قدرت را یک دست کردید. آبان ماه، داد زدند، کشتید! و بعد #سلام_فرمانده برگزار کردید و با آن #خودشادمانی کردید.
حالا هم که به زور سمبه، چند روزی از خر گشت ارشاد پایین آمده اید، اینستاگرام و واتساپ و لینکدین را فیلتر کرده اید، تا از آن دخترک بیست ساله ای که دلش به لباس فروشی و فروش دست سازه هایش در صفحه اش خوش بود و حتی سیاستمداران را درست نمی شناخت، دشمن بسازید.
انگار که خاک ایران ارث پدرتان باشد، چشم بسته اید بر واقعیت و تخته گاز، چند هزارسال تاریخ را برده اید، لب درّه!
انگار نه انگار که داشتم متن علمی می نوشتم، ولی بر داغ خواهر دیده حرجی نیست، بعد از #مهسا_امینی دل من به مویی بند است،
دست به رفرنس و پرانتز و ادا و اطوار نمی رود.
از ابهی سوخویندر پژوهشگر مک مستر، دیوید اون و جاناتان دیویدسون و کلنتر گفتم، از ابوسعید ابوالخیر هم بگویم، که پیش از این ها سندرم هوبریس را کشف کرده بود، داستان جولاهه ای (بافنده) را می گفت
که وزیر شده بود و هر روز صبح قبل پوشیدن رخت وزارت، در تنهایی هایش سراغ بساط بافندگی اش می رفت، تا دوران بی قدرتی اش جلوی چشمش باشد، تا قدرت مغزش را نابود نکند، تا هیولا نشود!
شما هم بنشینید جلوی چهار تا خبرنگار آزاد،
با اکانت واقعی به شبکه های اجتماعی بیایید، جواب کامنت ها را بدهید، پیش چندتا دانشجوی دستچین نشده بنشینید، از حرف درشت نترسید، تا هیولا نشوید.
اگرچه منظورم از «شما» هرکسی است که جایی از حکومت، خرده قدرتی و چند بله
قربانگو دارد، اما کسی که خیال می کند بالاتر از بقیه مردم است، باید بیشتر حواسش باشد.به قول مولانا:
نردبان خلق این ما و منیست
عاقبت زین نردبان افتادنیست
هر که بالاتر رود ابلهترست
که استخوان او بتر خواهد شکست
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
نادر طالب زاده، یک تنه حجم زیادی از اطلاعات نادرست را به حلقه های تصمیم گیر نظام وارد کرده بود که انعکاس این حرف ها رو بعدا از زبان مسئولین شنیدیم، نمونه هایی از این حرف ها:
خب حالا چه طور این واحدهای درسی می تونه روی ذهنیت فنیخوانده تاثیر بذاره؟
اول، تاثیر روی هستی شناسی (ontologi)، یعنی از نظرشما، چه چیزهایی جهان اجتماعی را می سازند و وجود دارند؟ واقعیات اجتماعی مستقلا وجود داره یا ساخته ذهن ماست؟ 👇
دوم. تاثیر روی شناخت شناسی (epistemology)، به معنای نگاه فرد به دانش خودش از جهانه. چیزی که ما خیال می کنیم می دونیم، کاملا با واقعیت بیرونی منطبقه؟ یا نه مغز ما ممکنه دستکاری هایی در واقعیت بیرونی کرده بشه و اون واقعیت از نگاه فرد دیگه ای، به شکل دیگه ای ه؟👇
۱/۴-وقتی یک نفر تازه مدیر یک جایی می شه چهار حالت بیشتر نداره،اون سازمان یا نهاد:
۱.تازه تاسیسه
۲.از بین رفته و نیاز به راه اندازی مجدد داره
۳.رو به از بین رفتنه و نیاز به همراستایی مجدد داره
۴. موفق و رو به رشده
در حالت اول و دوم،مدیر کار رو تقریبا از صفر شروع کرده و👇
۲/۴- نتایج عملکرد مدیر مشهوده. مثلا امیر کبیر خیلی از نهادها را از نو ساخت یا برخی از مدیران نسل اول انقلاب، نهادهایی که از بین رفته بود رو دوباره ساختند. این دو دسته معمولا در بافت زمانه خودشون خوشنام می شن. حالت چهارم هم تکلیفش مشخصه.
آمّا حالت سوم👇
۳/۴-مدیرانی که یک نهاد یا سازمان رو به افول رو تحویل می گیرند،سیاه بختان زمانه اند.اینا حتی اگر با موفقیت روند افول رو کُند یا متوقف کنند، در نهایت موقع اتمام خدمت،پیشرفت محسوسی نداشتند.
هیچکس هم نمی گه درسته الان اوضاع، صد پله بدتر از موقع شروع مدیریتش ه،اما اگه این مدیر نبود
👇