۱. فیلمی که سی ان ان اخیرا از #نیکا_شاکرمی منتشر کرده بعید است دروغ باشد. حداقل محتوایش درست است. ولی نتیجه گیری که به اسم گزارش تحقیقی به مخاطب القا میکند یک باگ جدی دارد. در مورد این فیلم چند خطی مینویسم. هرچند بنا به دلایلی تصمیم داشتم دیگر چیزی در مورد نیکا ننویسم.
۲. اینکه نیکا روز ۲۹ شهریور در تجمع بلوار کشاورز با ورود یگان ویژه و امنیتیها مورد تعقیب قرار گرفته و فرار کرده جدید نیست. هم خاله و هم مادر نیکا پیش از این بارها این موضوع را در مصاحبه گفته بودند. پس این کلیپ صرفا صحنه #فرار_نیکا را تصویر کرده و در این زمینه حرف جدیدی ندارد.
۳. ولی سوال این بود اگر نیکا همانروز فرار کرده ولی گوشیاش هم از دسترس خارج شده پس راوی این خبر به خانوادهاش چه کسی بوده است. یعنی چه کسی از فرار نیکا از دست نیروهای امنیتی با خبر بوده و به خانواده وی اطلاع داده است. برای این سعی کردم با دوستان و اطرافیانش ارتباط بگیرم.
۴. یا با هر سر نخی از بستگان و نزدیکان و همکاران که بتوانند اطلاعاتی از وی بدهند و یا حاضر به گفت و گو باشند.
در حین جست و جو خیلی غصه خوردم از اینکه متوجه شدم محل کار نیکا یک کافه در ضلع شمالی دانشگاه تهران است که مدتهاست محل جلسات و قرارهای ما با دوستانمان است.
۵. عجب دنیای کوچکی است. فکر کردنش هم آدم را آزار میدهد. کسی چه میداند؟ همین دختر ۱۷ ساله که به جبر روزگار باید روزی ۳ چهار شیفت در آن کافه کار میکرد شاید یک روز جلوی خودمان قهوه گذاشته باشد.
بدون اینکه وی را بشناسم و بدون اینکه بدانم یک روز باید در مورد نحوه مرگش بنویسم.
۶. حالا دوباره من باید به همان کافه بروم تا از یک دختر ۱۶ هفده ساله دیگر با هزار ترفند بتوانم چند تا سوال در مورد نیکا بپرسم.
تازه اگر کسی حاضر به گفت و گو باشد و از فضای امنیتی و بگیر و ببندها یا حداقل از منع مدیران کافه نترسد و اعتماد کند بلکه بتوانم چند شماره تلفن ازش بگیرم.
۷. بگذریم! حین جستوجو متوجه شدم، فائزه تنها دوست نیکاست که آنروز با هم در تجمع قرار داشتهاند و در بلوار کشاورز همدیگر را پیدا نکردهاند و چندین سال از نیکا بزرگتر است.
خاله نیکا و مادرش هم بخاطر دعواهای قبلی نتوانستهاند با وی حرف بزنند و پیامهایشان را آنروز جواب نمیداده است.
۸. فائزه شاگرد کلاسهای خاله نیکا بود و همانجا با نیکا آشنا شده بود. نیکا استوری هایش در تجمعات را دیده بود و خواهش کرده بود که همراهش بشود.
فائزه میگفت از پاسخ ندادن و در دسترس نبودناش روز قرار نگران بودم. چند پیام در واتساپ فرستادم.
آخرشب که دیدم فقط سین کرد خیالم راحت شد.
۹. تنها کسی که بعد از تجمع، مفصل توانسته بود با نیکا حرف بزند مادر یکی از همکلاسیهای سابقش به نام هلیاست.
برخلاف تصور اولیه من، از تطبیق ساعت دوربین قبل از ورود به ساختمان با ساعت تماس ادعایی مادر هلیا برایم یقین شد نیکا در آن کلیپ حین ورود به ساختمان در حال صحبت با مادر هلیاست.
۹. مادر نیکا و خالهاش که از قهر مجدد نیکا برای نرفتن به منزل و پاسخ ندادنش به تلفن نگران بودهاند از هلیا خواهش کرده بودند با نیکا تماس بگیرد و نیکا را شب به منزلشان ببرد.
نیکا حدود ۲۳:۳۰ در یک تماس تلفنی طولانی به هلیا و اصرار مادر هلیا نه میگوید و به منزلشان نمیرود.
۱۰. در همین تماس میگوید دیگر لازم نیست کسی نگرانش باشد و برای دوستش مفصل ماجرای حضورش در تجمع بلوارکشاورز و فرار از دست یگان ویژه را توضیح میدهد.
همین تماس طولانی هلیا و مادرش در شب حادثه و روایتشان از فرار تنها منبعی است که خاله و مادر نیکا در گفتوگوها به آن استناد میکنند.
۱۱. در مورد زندگی شخصی نیکا و تعاملاتش با مادر و خاله و خانواده و دوستانش حرف بسیار است.
در مورد این نسل #نوجوانان_بیآینده و سختی هایی که روحهای بزرگشان در این سن و سال متحمل شده است و مثل یک مرد عیالوار مجبورند در این سن چند شیفت کار کنند حرف بسیار است که حالا بگذریم.
۱۲. ولی روایت سی ان ان قابل تامل است. چند ثانیه از تعقیب نیکا در تجمع را نشان میدهد و فیلم کات میشود.
ادامه ماجرا را نشان نمیدهد و خیلی ریز روایت #بازداشت_نیکا را جای #فرار_نیکا با این جمله مینشاند: «فیلمبردار به ما گفت که بعد از این صحنه دیده که نیکا بازداشت شده است.»
۱۳. باگ روایت اینست که اگر نیکا در تجمع بازداشت شده و گوشیاش از همان لحظه از دسترس خارج شده قصه فرار از دست نیروهای امنیتی و تماس با دوستانش پس چیست که خاله و بعدها مادرش در مصاحبه با بی بی سی و سایر رسانهها مدام به آن استناد میکردند؟ راوی این قصه چه کسی بوده است؟
۱۴. اینجا دارم پیش فرض میگیرم روایت رسمی، روایت همسایهها، فیلم ورود خودش به ساختمان و سایر مستندات و مدارک و تماسها دروغ است.
سوالم اینست که با پذیرش روایت سی ان ان از بازداشت در بلوارکشاورز، مصاحبههای قبلی خاله و تماس خود نیکا و روایت مادر از فرارش چه میشود؟
۱۳. سی ان ان با روایت بازداشت نیکا در تجمع نادانسته زیرآب تمام مصاحبههای مادر و خاله را میزند.
اینها مرتب از تماس نیکا با دوستانش(هلیا) بعد از تجمع میگفتند و روایت فرار از دست یگان ویژه را تعریف میکردند.
بین کارتلهای رسانهای، سی ان ان جزو درغگوهای غیر حرفهای است.
۱۴. من میخواستم دیگر چیزی از نیکا ننویسم.
از وضعیت برخورد با معترضین در خیابان هم کم ننوشتهام.
زیر سوال بردن این قصه توجیه سایر رخ دادها نیست.
طبق روایت رسمی تا همین حالا بیش از صدنفر کشته شدهاند.
ولی من یک ماشین پروپاگاندای جدی برای ترویج خشونت با ساختن قصههای احساسی میبینم
۱۵. وقتی تمام ظرفیت رسانهای غرب برای به آتش و دود کشیدن ایران بسیج شده و حتی سی ان ان اعتبارش را برای ساختن قصههای دروغ وسط گذاشته و نیویورک تایمز برای به آشوب کشاندن ایران حیثیت خودش را با اخبار جعلی وخامت حال معامله میکند خب من هم نمیتوانم بی تفاوت باشم و سکوت کنم.
۱۶. پینوشت:
بعنوان مثال این چند ثانیه را ببینید. در حالی که cnn در گزارش به اصطلاح تحقیقی میگوید نیکا حدود ۸.۳۰ دستگیر شده مادر نیکا مدعی است حدود ساعت ۱۱.۳۰ شخصا با نیکا حرف زده است و هنوز با دوستانش توی خیابون بوده و از دست مامورها فرار کردهاند.
تناقضها یکی دو تا نیست.
۱۷. من البته بگمانم اینجا مادر نیکا دارد تماس مادر هلیا با نیکا را به نام خودش روایت میکند. چون آخرین تماس حدود ۱۱:۳۰ که با نیکا گرفته شده و بعد از آن هرچه تلاش کردهاند گوشی اش از دسترس خارج بوده متعلق به مادر هلیاست.
آنروز نیکا جواب تماس مادر خودش را نمیداده است.
الله اعلم
۱۸. این استوری را هم دیدم جالب است. سی ان ان میگوید نیکا ساعت ۲۰:۳۷ بازداشت شده ولی در متن گزارش خودش مجدد میگوید قبل از نیمه شب یعنی حدود همان ۲۳:۳۰ با مادرش حرف زده است.
یعنی ۳ ساعت بعد از بازداشت ادعایی با مادرش تلفنی حرف زده است. #دروغگوی_غیر_حرفهای
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
من هم مثل خیلی از حزب اللهیها فکر میکردم در دستگاههای امنیتی سهوا خطاهایی رخ میدهد.
بعد از چند پرونده اخیر خودم یقین کردم بی اخلاقی رایج بین ریشوهای مستقر در دستگاههای امنیتی خیلی عمیقتر از چیزی است که تصور میکردم.
پروندهسازی خیلی روزمره شده است. #الهه_محمدی #نیلوفر_حامدی
خود این بیانیه رسانهای مشترک یکی از مصادیق فساد روزمره است.
اگر اتهامی متوجه این دو خبرنگار هم باشد تا قبل از اینکه دادگاه صالحه با حضور وکیل و هیات منصفه تشکیل شود و از خودشان دفاع کنند کدام قانون اجازه داده نهادهای امنیتی بیانیه رسمی بدهند و پیشاپیش طرف را جاسوس بخوانند؟
همینها سال ۹۵ یک خبرنگار را به اتهام جاسوسی برای اسرائیل، اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی و کلی جرم دهن پرکن گرفتند.
قضیه را در بوق و کرنا کردند. آبرو حیثیت طرف را بردند.
نهایتا سال ۱۴۰۰ بعد از تحمل ۵ سال زندان معلوم شد کلا بیگناه بوده و از جمیع اتهامات تبرئه و آزاد شد.
اندکی قبل از آقای گلپایگانی، برای چند دهه قاضی زرگر دبیر ستاد احیای امر به معروف بود.
از مهمترین کارهایش رژه موتور سواران حامی حجاب جهت ایجاد رعب و وحشت برای بدحجابها بود.
اینکه ایشان به فکر جریمه کردنشان افتاده خیلی روشن فکرانه تر دارد برخورد میکند.
دقیقا به چی نقد دارید؟
مگر برای چند دهه رفتار ستاد احیای امر به معروف با مردم و بلایی که بر سر این مفهوم مترقی اجتماعی آورده چه بوده که این بنده خدا را از آن سنت رفتاری متفاوت میدانید؟
هنگام نقد گلپایگانی فراموش نکنید اینهمه تولید نفرت و ایجاد شکاف یک شبه یا چند ماهه در دوران ایشان ایجاد نشده است.
حالا رئیس ستاد احیا جناب آقای صدیقی که این دبیر منصوبشان است مگر خیلی فهم مترقیای از امر به معروف دارند و نگاه خیلی متفاوتی در موضوع پوشش و حجاب دارند؟
آقای جنتی که چند دهه رئیس ستاد احیا بود چطور؟
آقای علم الهدی و سایر ائمه جمعه چطور؟
مابقی مسئولین کشور و روحانیت چطور؟
۱. من چون پیش از این مطالب انتقادی زیادی در مورد #مهسا_امینی و برخوردهایی که با #سپیده_رشنو شد نوشتم وظیفه خودم دانستم چند خطی هم در مورد تحقیقاتم در #نیکا_شاکرمی بنویسم.
حالا هرچقدر به زمین و زمان فحش و توهین نثار کنید فرقی نمیکند ولی ماجرای آخری هیچ ربطی به بقیه ندارد.
۲. من دارم در ایران زندگی میکنم. بی اعتمادی عجیب به دستگاهها و رسانهها بخاطر سوابق لاپوشانیهای رایج در کشور را با پوست و گوشتم لمس میکنم. از ابتدا هم که خواستم چند خطی بنویسم برخی واکنشها و توهینها را حدس میزدم. ولی اگر به چیزی برسم اینها برایم ذرهای اهمیت ندارد. بگذریم.
۳. من تقریبا وقت گذاشتم و همه مطالب در مورد #نیکا_شاکرمی را خواندم. تقریبا هیچ چیزی نیست که نخوانده باشم یا ندیده باشم. بخاطر دغدغه خودم رفتم آدرس دقیق در محله امیراکرم را هم پیدا کردم. با اهالی ساختمان و برخی همسایهها هم صحبت کردم. قصه این طفل معصوم هیچ ربطی به اعتراضات ندارد.
حکومت به مثابه یک بولدوزر برای اجرای احکام شریعت به لحاظ تاریخی سیره خلیفه اول و دوم بود و الآن ایده طالبان و داعش برای تشکیل دولت در دوران مدرن است. #یادآوری_بدیهیات
توضیح بیشتر اینکه فقه شیعه چون برخلاف طالبان و داعش اقتضائات جامعه برای اجرای شریعت و لزوم همراهی جمهور را میفهمید از دلش پارلمان و رای گیری و تفکیک قوا بیرون آمد درحالیکه سپردن جامعه به آرای عمومی و انتخابات در آنطرف شرک محسوب میشد.
توضیح بیشتر اینکه در فهم فقه حکومتی شیعه تطبیق نهایی تصمیمات جمهور با شاغول شرع نیست!
آنهم توسط فقها در جایی به نام شورای نگهبان.
تصمیم نهایی در جایی است به نام تشخیص مصلحت که علاوه بر شرع سایر اقتضائات جامعه را هم بررسی میکنند و اتفاقا اعضایش هم فقیه و مجتهد نیستند.
یکم
«دایی جون تو کلاس ۴ تا چادری بودیم. الآن دیگه من تنهام»
این روایت را شنیدم دخترک از یک دبیرستان دولتی در یک محله معمولی تهران میگفت.
من هم مثل او فکر میکنم تهران امروز دیگر تهران ۲۰ روز پیش نیست. در دوران #پسا_مهسا هستیم.
حجاب اجباری تقریبا تمام شد.
خوشتان بیاید یا بدتان!
دوم
در خیابان تعداد آدمهایی که روسری میاندازند و راه میروند دیگر قابل شمارش نیست.
شاید دوباره تجمع نکنند، شاید شعار ندهند، شاید خیابان نبندند ولی راه میروند. فقط راه!
گشت ارشاد با آن تعداد نیرو دیگر توان جلو کشیدن این حجم از روسری عقب رفته را ندارد.
ارشاد هم به تاریخ پیوست.
سوم
گول تحلیل گران پیزوری که خبر از یک پیروزی بزرگ و سربلند بیرون آمدن از یک فتنه جدید را میدهند نخورید!
زن، زندگی، آزادی به اهدافش رسید.
براندازی از اول هم هدف این مرحله نبود.
آدمهایی که نادیده گرفته میشدند میخواستند برای یکبار صدایشان را بلند کنند و سرتان داد بزنند که زدند.
۱. وقتی مینویسید #مهران_مدیری حالا که قسط آخر دستمزد نجومی را گرفته این مواضع را میگیرد معنایش اینست مابقی هم ساکتند چون هنوز اقساط را کامل نگرفتهاند.
در واقع هوار میزنید ساختار فاسدی بوجود آمده که از جیب مردم با ارقام هنگفت سلبریتی میخرد تا سر بزنگاه حرف نزنند. #بدیهیات
۲. وقتی مینویسید اینها سالها سر سفره نشستهاند و حالا از سر سفره پانشده و دور دهانشان را پاک نکرده دارند گاز میگیرند و جفتک میزنند در واقع دارید هوار میزنید این سیستم به قدری ناکارآمد است که حتی در سفرهداری ساده و خرید سلبریتی و نمک گیر کردن هنرمندان هم شکست خورده است.
۳. وقتی ارقام میلیاردی قراردادهای سلبریتیها را افشا میکنید که مثلا از ایشان انتقام بگیرید چون متاسفانه یا خوشبختانه تلویزیون و شبکهها در ایران خصوصی نیست شما در واقع دارید از فساد در یک نهاد حاکمیتی افشاگری میکنید که خیلی عادی شده است و تا طرف موضع سیاسی نگیرد افشا نمیشود.