1/ #رشته_توییت
برای کسانی که براشون سواله چرا من به شریفی زارچی ایراد گرفتم، جهتِ ثبت میگم.
قبلش بگم اگر کار مهمتری هست برو به اون برس.
طولانیه اما شما که برات مهمه 5 دقیقه بخون.
اسکرینبازها هستند و برمیگردن.
مراقب باشید تکست رو خارج از کانتکست نخونید.👇
2/ شنبه شب بیش از ده دانشگاه تحت سرکوب بیسابقه بود. سرکوبها داره هر بار خشنتر و بیمهاباتر میشه.
باتوم رو فقط به سر میزنن.
ساچمه رو فقط سمتِ صورت شلیک میکنن.
ناظر و عابر رو هم میزنن.
وسط اون صحنه ایشون با شادی از «آزاااادی آخرین» دانشجوی بازداشتی حرف زد.👇
3/ تزریقِ شادی در شبی که عکس و فیلمهای اعتراضات به زور به دههزار مشاهده میرسید.
«آخرین». کمی به این کلمه بیشتر فکر کنید. علی یونسی و امیرحسین مرادی هنوز زندانن. دو تا دانشجو رو همون موقع درِ خونهشون دستگیر کردن. آیا اصلاً «آخرین»ـی در کار هست؟ خودش میفهمه چی داره میگه؟👇
4/ «آزاااادی». به این هم فکر کنید. اگر شما رو بگیرن بزنن، بندازن زندان. وثیقه بذاری و بیای منتظرِ دادگاهت بمونی؛ دادگاهی که دادن دست صلواتی تا اتهام محارب و معاند و افساد و حکمهای سیسال و تبعید و اعدام بدن.👇
5/ شما به این میگی آزادی؟ حسینِ شنبهزاده در سه سالی که منتظر حکمش بود از خانه بیرون نمیرفت تا به بیرون عادت نکنه.
شما به این میگید آزادی؟ ندیدیم با دستگیرشدههای 98 چه کردن؟ #نوید_افکاری رو ندیدیم؟ میشناسیم؟ سرچ نمیکنیم چی شدن آدمهای اون سال؟
این توضیحِ دلیلِ حملهم بود.👇
6/ اما چرا باید به امثال شریفی کار داشت؟ آیا این اولویت داره؟
اول این که نه. واسه من اولویت نداره. من هم دارم کارِ اولویتدارم رو ادامه میدم. اما باید با امثالِ ایشون کار داشت.
ببین دوستِ عزیز! دلیل و جهتِ اعتراض و انقلاب مردم و دانشجوها کاملاً مشخصه.👇
7/ دانشجوی شریف چون گفته #مرگ_بر_خامنهای دستگیر شده. این ملت اِسقاط نظام رو دارن طلب میکنن.
حالا به حرف من بسنده نکن. برو هر چی ایشون در دو ماه گذشته نوشته رو بخون و ببین. ببین از کِی دیگه نگفته #مهسا_امینی.
این بازیِ «خبر خوب وسط بحران» چیه آخه؟
👇
8/ ببین آیا از #اعتصابات_سراسری هم گفته؟
بلکه با این فشارها صدای ما رو بشنوه و این انقلاب رو جدی بگیره.
بعضی هنوز انقلاب رو جدی نگرفتن.
اگر نگیریم همهی کسانی که براشون اهمیت قائلیم میرن زیرِ تیغ.
98 رو به یاد بیار!
👇
9/ این موضعِ اخلاقیِ نرمشی «با معترضان همداستان نیستم اما از حقوقشان دفاع میکنم» رو هم اصلاحطلبها خیلی دستمالی کردن. این روزها فاصلهی خواستههای مردم با جمهوری اسلامی یه جوریه که شما اگر بخوای پات به هر دو طرفِ ماجرا برسونی خشتکت جر میخوره.👇
10/ اگر این انقلاب به جایی نرسه دهنی از خودِ ایشون سرویس کنن که بشه درسِ عبرت بقیه.
اتهامِ افساد فی الارض برای این جوانان میدونید یعنی چی؟ یعنی اگر حکم اعدام ندن هم باز دهها سال زندان میبندن بهش.
«برای طناب دار دنبالِ گردن میگردن» رو نوید افکاری گفت.
آیا این مساله مهمه؟👇
11/ تشخیصِ من اینه که آره. اشتباهزدن برای آدمِ تریبوندارِ حاضر در تهران یعنی ضربه به معترضِ کفِ خیابان. آدمِ بیتریبون که خب چی بگه؟! آدمِ خارجنشین رو هم که با انگِ «چریکِ زیرِ پتو» زارتی میذارید کنار.
حالا چرا ضربه به معترض خیابونه؟
آفتاب دلیلِ آفتاب.👇
12/ شنبه شب دیدیم. هفت آبان، ساعت ده و نیمِ شب، بچههای فنی زیرِ باتوم، مردمِ آستارا توی خیابون، آزادِ مشهد در محاصره، دخترانهی دانشگاه امام قزوین زیر حمله، ایشون توجه 40 هزار آدم رو به خودش جلب کرد و از یه آزادی با زنجیرهای بلندتر خبر داد. قلابی. اشتباه. بیهشتگ.👇
13/ خیلی به انصافت فشار اومده که ایشون معذوریتهای خودش رو داره و تحت فشاره؟ چه طور وقتی تاریخ انقلاب 57 و دورهس اصلاحات رو قضاوت میکنید اگر کسی بگه «ما هم معذوریتهای خودمون رو داشتیم» بهش حق نمیدید؟ الآن اتفاقاً بهترین خدمت به ایشون آوردنش سرِ خَطّ و فشاره.👇
14/ اگر میخواید بعداً برای شریفی زارچی زار نزنید، الآن موضعش رو با انتقاد تقویت کنید. بهش شکل بدید. بهش قدرت چونهزنی با بازجوهاش رو بدید. ایشون باید از قالبِ «تنها استاد مسلمانِ ضدانقلابـآزادکُن» بیاد بیرون.
اما در موردِ من. من از 2013 توییتر بودم.👇
15/ اکانت قبلی رو بستم چون حرفی نداشتم دیگه. قابل بازیابی نبود. مهم هم نبود.
روزی که حکم حسین شنبه زاده اومد برگشتم تا شاید بتونم یه گوشهی کار رو بگیرم. حالا همه جا پر از حسین شنبهزادهس. اون موقع که هیچکس من رو نمیخوند نوشتم.
الآن هم مینویسم.
به دردی بخوره مینویسم. 👇
16/ اگر همه عالم هم حرفم رو تایید کنن حرفِ غلطم درست نمیشه و حرفِ درستم درستتر نمیشه.
حالا از قضای روزگار این روزها بیشتر میخونن.
همه اینا که اومدن اگر یه روز برن هم همچنان کمی بیشتر از توانِ عادیم ادامه میدم.
ببینم فایدهای ندارم باز جمعش میکنم میرم.
👇
17/ محدودیتهام از بعضی کمتر و از خیلیها بیشتره. به حرف این جاهلانِ عقب از روزگار هم کاری ندارم.
شما هم هر نظری داری یا بگو یا موضعِ همنظرت رو یه جوری تقویت کن. فقط رد نشو.
بیش از این گفتن دیگه اضافهکاریه. میشم مصداقِ کارهایی که منعش رو میکنم.
تمام.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱ #رشته_توییت
یه روز یه پرندههه اومد لونهش و دید جوجههاش تخم گذاشتن.
گفت: «شماها هفتهی پیش به دنیا اومدید. هنوز پرهاتون بوی تخم میده. چرا اینقدر زود؟»
جوجهها گفتن: «ترسیدیم. تخممامون افتاد.»
مادره گفت: «ترسِ چی؟»
۲
گفتن: «مادر!وقتی نبودی، دو تا آدم اومدن ایستادن این بغل و گفتن گندمها رسیده، باید فردا درو کنیم.»
مادره گفت: «خب!؟»
گفتن: «خب نداره. ما خونهمون وسطِ گندمزارِ ایناست و متاسفانه ما بدنمون به داس حساسه. ترسناکه! ببین تخما رو!»
مادره گفت: «هُل نکنید. دقیق چی گفتن؟» #حنانه_کیا👇
۳
یکیشون شمردهـشمرده گفت: «یکیشون. کوچیکتر بود. به اون بزرگتره. گفت: “بابا! گندما رسیده؟” بابائه گفت: “آره”. راستی مامان! بابای ما کجاست.»
مامانه جا خورد و گفت: «رفته ماموریت. راه دور. بقیهش رو بگو!»
1/ 2600نفر لایک کردن که بگم.
به قرعان مژید اگر همهی این رشته توییت بیش از 2600تا لایک نخوره، از این به بعد هم به کارم مثل قبل ادامه خواهم داد.
کاری که ازم برمیآد تکلیفمه. شما هم کار بهتری داری برو!
این اینجا هست. جایی نمیره.
2/ توضیح: این یه خاطرهس اما برای اینکه رازی از زندگی کسی برملا نشه مجبورم خیلی ردگمکن بزنم تو کار. صبور باشید. بعدش یه جمعبندی داره که شاید به بعضی اتفاقاتِ این روزها بیاد.
یه شب با یه عده جوجهکبابه رو زدیم و با جمع دورِ آتش نشسته بودیم.
3/ نمیدونم چی به چی وصل شد که یهو بحثِ تربیت و پدر و مادر و اینا افتاد وسط. هر کی یه چیزی گفت.
نظره دیگه، تنها چیزی که همه مجانی میدن.
علیآقا گفت: «من عینِ بابای خودم نشم هنر کردم.»
تا اینو گفت دو تا برادراش گفتن: «عَی این دوباره شروع کرد.»
#رشته_توییت
۱/
چند روزه آدما زیاد توجه میکنن به چیزنوشتهام.
ماجرا از اون خاطرهی استادیوم شروع شد.
در مخیلهم هم نمیگنجید که این متن چنین بازخوردی داشته باشه. محاسبهی خاصی هم روش نداشتم. اتفاقاً یکی از سریعترین و کمویراستترین چیزهاییـه که نوشتم. #مهسا_امینی
👇
۲/
شرایط باعث شد کارم بزرگتر از چیزی بشه که فکر میکردم.
این هنگامه اگر برای جان آدمها نباشه چیزی نیست جز خودفروشی به قیمت لایک.
👇
دوم اینکه، ببینید! در شرایطِ عادی هم آدم نمیتونه همهی پیامدهای کارش رو پیشبینی کنه، چه برسه به شرایط غیرعادی یک انقلاب مردمی.
دختری آزاد از حجاب از صخره میره بالا و ملتی رو موّاج میکنه.
خوانندهای آهنگ و شعری رو سریع تهیه میکنه و میلیونها بار دیده میشه. #مجید_توکلی
#رشته_توییت
1/خب اختشاشگرهای عزیز! بیایید یه خاطره دیگه بگم شاید به درد خورد.
سال 83، تازه دانشجو شده بودیم. همون اولش پام لیز خورد و با دو تا گاگولتر از خودم رفیق شدم. حالا اسماشون مثلاً آیدین بود و سعید.
سعید سفیدـمفید بود و فکر میکرد خیلی خوشتیپـه.
2/ بچهی تهرانسر بود. از تهرانسر یه قدم بری غرب وارد دیروز میشی. میگن کریستف کلمب بالای صفحهی آخر خاطراتش نوشته «مقصدِ بعدی: تهرانسر».
آیدین مالِ شهرک غرب بود. به قول خودش «شئرک». یه مقدار هم استریل بود. از این خودـبچهبالاـپندارها. دئودورانت و اینا.
3/ منم که بچه دهات. از این هیچی ندیدههای هنوز به دوران نرسیده. با اینا میرفتم بیرون دنیام بزرگ شه.
یه دفعه ما سه تا نشستیم توی یه کلاسِ خالی. من وسط بودم که یه چیزی رو توضیح بدم بهشون. درسم خیلی خوب نبود اما در مقایسه با اون دو تا یابو من اسب حساب میشدم.
#رشته_توییت 1/
بیایید یه خاطره بگم شاید به دردِ این روزها بخوره.
عیدِ سال 84، بازیِ ایران و ژاپن با دوستهام رفتم استادیوم؛ همون بازیای که به خاطرِ اومدنِ قالیباف توی رختکن یه در رو بستن و ازدحام شد و 7 نفر مُردن. چه چیزهایی که ندیدیدم توی این ظلمـستانِِ جور! #مهسا_امینی
👇
2/ قالیباف اونقدر آدم کُشت و آخرش شد آخرین رئیس مجلس جمهوری اسلامی.
بگذرم.
اون روز اومده بودیم ببریم. دور دورِ وحید هاشمیان بود. همون اوایل بازی گلِ اول رو زد. بعدش تیم شروع کرد به دفاعی بازی کردن. فوتبالمون همیشه بیبیضه بود. بعضی از فوتبالیستامون نه. #سارینا_اسماعیلزاده
👇
3/ همین کریمی و دایی و مهدویکیا اون روز توی بازی بودن.
خلاصه با ترس و لرز دفاع میکردیم. از کون قرض کردیم و نیمه اول رو به سر آوردیم اما میدونستیم میخوریم. گل توی هوا بود و ژاپن فقط باید میچیدش.
این میرزاپور رو یادتون باشه یه جوری بود. #نیکا_شاکرمی
👇
داخلی، شب
آخوندی سخنرانی میکند:
«دیدم دیشب یکی از برادرا براش شبهه شده بود که “آقا داریم نوجوان میکُشیم، دانشآموز میزنیم، به دخترها تعرض میکنیم، و اینها با قرآنِ خدا و دین محمد سازگار نیست.”
میخوام بگم که اتفاقاً هست.
مگر خضر اون پسر رو نکُشت که دینِ والدینش رو حفظ کنه؟⬇️
اگر کُشتنِ اون نوجوان، زدنِ اون دانشآموز، و خب… فرضاً ملامسهی بدن اون دختر (خندهی کوتاه حاضران) اینها باعث بشه که ترس بندازی توی دلِ جوان یا خانوادهش و دیگه نیان خیابون، شما گناه نکردی که ثواب کردی.
اگر خونِ اون کودک باعث جلوگیری از خونِ بیشتر بشه اون کودک هم میره بهشت.⬇️
لذا عزیزان شک نکنن.
ما بر حقیم.
الآن همهی جهان روبروی ماست.
خوش به سعادتتون.
ما که جز سخنرانی آزمون برنمیآد. (لبخند حاضران)
هم اجر اخروی دارید و هم دنیوی.
اسم نمیبرم. سال ۸۸ یکی اومد که “عکسم با اسلحه دراومده و زندگیم خراب شده” فرستادمش پیش دوستان، الآن مدیرعامل یه شرکته. ⬇️