🧵 #مهسا_امینی
چند سال پیش توی یه #استارتاپ کار میکردم. روزهای سختی رو می‌گذروندیم. سرمایه‌گذار خیلی فشار میورد، کارها پیش نمی‌رفت، صنفی که در اون زمینه کار می‌کردیم به خاطر احساس خطر از دیجیتالی شدن فرآیند از ما شکایت کرده بود، سرویس‌هایی که از خارج از کشور نیاز داشتیم
(۱/۱۲)
چند سال پیش توی یه #استارتاپ کار میکردم. روزهای سختی رو می‌گذروندیم. سرمایه‌گذار خیلی فشار میورد، کارها پیش نمی‌رفت، صنفی که در اون زمینه کار می‌کردیم به خاطر احساس خطر از دیجیتالی شدن فرآیند از ما شکایت کرده بود، سرویس‌هایی که از خارج از کشور نیاز داشتیم
(۱/۱۲)
ایران رو تحریم کرده بودن و مدیرعاملمون از خستگی شب‌ها توی دفتر میخوابید. یادمه یه شب ساعت ۱۰ برگشتم خونه، اومدم کلید بندازم توی در، گوشیم از دستم افتاد. چند لحظه خشکم زد. ترسیدم از اینکه برش دارم و صفحه‌ش شکسته باشه. بعد از اون نگرانی چند ثانیه‌ای دلم ریخت.
(۲/۱۲)
(۲/۱۲)
با خودم گفتم واقعا حق ما اینه؟ حق من اینه که ساعت ۱۰ شب از سرکار بیام خونه بعد اینطور وحشت کنم که نکنه گوشیم شکسته باشه و پول این رو نداشته باشم که تعمیرش کنم؟ همونطور توی راهرو نشستم بدون اینکه گوشیم رو بردارم. یاد مکالمه چند روز قبلمون توی دفتر افتادم.
(۳/۱۲)
(۳/۱۲)
یکی پرسیده بود اگر اسنپ مال شما بود و حکومت دسترسی کامل به دیتابیس‌تون در هر زمانی رو میخواست، زیر بار میرفتین یا اینکه تعطیلش میکردین و اینطور چند صد هزار راننده‌تون هم که از این راه نون میخوردن بیکار میکردین؟ جواب دادم «نمیدونم.
(۴/۱۲)
(۴/۱۲)
نمیدونم من این کار رو میکردم یا نه ولی میدونم جواب درست چیه. راه درست اینه که امنیت و آزادی و جون آدمها به خطر نیفته چون ما با حکومتی طرفیم که هیچ خط قرمزی نداره.»
امشب با بحث تحریم کسب‌وکارهای اینترنتی باز یاد اون شب افتادم.
(۵/۱۲)
امشب با بحث تحریم کسب‌وکارهای اینترنتی باز یاد اون شب افتادم.
(۵/۱۲)
کاری به موضوعات رانت و وابستگی به حکومت ندارم. می‌فهمم در پایینترین سطح هم بالاخره مجبوری با دادستانی در ارتباط باشی.
اما ما میوه‌فروش و کارمند بانک و بازیگر و معمار نیستیم. ما با دیتا سر و کار داریم، از اسم و فامیل و آدرس و رنگ مورد علاقه بگیر تا
(۶/۱۲)
اما ما میوه‌فروش و کارمند بانک و بازیگر و معمار نیستیم. ما با دیتا سر و کار داریم، از اسم و فامیل و آدرس و رنگ مورد علاقه بگیر تا
(۶/۱۲)
آخرین آدرسی که ازش غذا سفارش دادن! ما یک روزی می‌خواستیم و البته میتونستیم قطب استارتاپ خاورمیانه باشیم و حالا شدیم سازنده دیتابیس‌هایی که ممکنه به قیمت جون آدمها تموم بشه. درک میکنم که گاهی «مجبورید» به حکومت جواب پس بدید
(۷/۱۲)
(۷/۱۲)
ولی درک کنید «مجبور نیستید» کسب و کاری داشته باشید یا جایی کار کنید که دیتای حساس داشته باشه وقتی نمیتونید ازش محافظت کنید و نه بگید. شما مجبور نیستید بگید باز هم امری بود در خدمتیم! هیچکس هم بهتر خودتون نمیتونه این رو تشخیص بده. شما انجام ندین یکی دیگه انجام میده؟
(۸/۱۲)
(۸/۱۲)
بذارین یکی دیگه انجام بده. در انتها وقتی ساعت ۱۰ شب برمیگردید خونه و گوشیتون از دستتون میفته حتما به این فکر می‌کنید که حقتون این نیست که شما و مردممون اینطور زندگی کنیم.
من بعد از اون استارتاپ دیگه دل‌زده شدم.
(۹/۱۲)
من بعد از اون استارتاپ دیگه دل‌زده شدم.
(۹/۱۲)
نمی‌خواستم دیگه جایی کار کنم وقتی حس میکردم در این اکوسیستم نمی‌تونیم از دیتای مردم محافظت کنیم و هر بی‌سروپایی با کمی قدرت میتونه حتی برای منفعت شخصی بهشون دسترسی پیدا کنه وگرنه واسمون دردسر درست میکنه!
(۱۰/۱۲)
(۱۰/۱۲)
یازده رو به دلایلی حذف کردم. این هم دوازده و پایانی
https://twitter.com/mersen/status/1589775445905780736
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
