باوجود همهی هزینهها و چالشهای این دو ماه، تصور میکنم نظام از موضع لجوجانهاش درباره حجاب اجباری عقبنشینی رسمی نخواهد کرد و هنوز به این نتیجه نرسیده که آن سیاست غلط بوده و نیاز به اصلاح دارد.
۱
گرچه در دو ماه اخیر در بخشهایی از بدنهی حامیان نظام تردیدهای جدی دربارهی سیاست حجاب اجباری بهوجود آمده، اما کماکان در سطوح عالی و تصمیمگیر اصلی حاکمیت در بر همان پاشنهی قبل از این دو ماه میچرخد و نباید منتظر اصلاح یا تغییر آگاهانهای بود.
۲
بااینحال و برخلاف میل حاکمیت، من گمان میکنم وضعیت حجاب اجباری دیگر به دو ماه پیش برنخواهد گشت. بحث از نخواستن نظام نیست؛ از نتوانستن اوست.
۳
مقاومت حاکمیت در برابر موج نوظهور «بیحجابی» طبیعی و قابل انتظار است. نمیشود توقع داشت یک سیاست چهلوچند ساله، دفعتاً و در عرض دو ماه دیگرگون شود. طبیعی است که شاهد مقاومتهایی برای بازگشت به وضعیت قبل خواهیم بود.
۴
قابل انتظار است که این مقاومتها در فضاهای رسمی و اداری که قابلیت کنترل بیشتری دارند، حتی جدیتر از قبل دنبال شود (مشابه اخراج مدیر یک بانک در قم).
این همان مرحله گذاری است که در یادداشت «عبور از ارادهگرایی دولت به خودتنظیمی جامعه» دربارهاش نوشته بودم.
۵ t.me/mohsenhesammaz…
مرحلهای از کشاکشها و زورآزماییها میان نیروهای مختلف در جامعه و حاکمیت که بدون هزینه هم نخواهد بود. قبلاً پیشبینی میشد که به این مرحله چند سال دیرتر برسیم. اما جنبش اخیر مانند یک شتابدهندهی قوی عمل کرد و این جراحی را لااقل چند سال به جلو انداخت.
۶
بهگونهای که امروز شرایط برای رسیدن به یک وضعیت معتدل و عرفی از حجاب فراهمتر از هر زمان است. کمینهی دستاورد این جنبش همین است که اقتدار حاکمیت در کنترل پوشش زنان در خیابان شکست و نشانههای این شکست را همهی ما در این دو ماه در معابر و فضاهای عمومی شاهدیم.
۷
اینکه جامعه چه میزان بتواند این دستاورد که با هزینهای گزاف و به قیمت ریختهشدن خون چندین شهروند بهدست آمده را حفظ و تقویت کند، به شرایط آینده و نتیجه وزنکشی مذکور بستگی دارد.اما بسیار بعید است که چنین دستاوردی را بشود به آسانی ازجامعه بازستاند.
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
۸
حالا توپ در زمین حاکمیت است که بخواهد باز هزینه عبور از مرحله را بیشتر کند یا تجاهلالعارف کرده و بهتدریج با وضعیت جدید کنار آید و قانون حجاب اجباری هم به وضعیت قوانینی چون ممنوعیت نگهداری ویدیو و ماهواره دچار گردد:
۹
قانونهایی که لغو نمیشوند اما اجرا هم نمیشوند (چون دیگر قابلیت اجرا ندارند.)
۱۰
چهارم آذر سالروز درگذشت دکتر کاظم سامی (۱۳۱۴-۱۳۶۷) روانپزشک و فعال ملی مذهبی است. در افکار عمومی نام مرحوم سامی بیشتر بهعنوان شخصیتی سیاسی و ذیل پروندهی قتلهای زنجیرهای طرح شده و کمتر به شخصیت فکری و مذهبی او توجه شده است.
۱
سامی فعالیتهای دینی خود را از «کانون نشر حقایق اسلامی» در مشهد که توسط مرحوم محمدتقی شریعتی اداره میشد، آغاز کرد. بعدتر متأثر از محمد نخشب به عضویت «نهضت خداپرستان سوسیالیست» درآمد.
۲
سامی با همراهی حبیبالله پیمان و جمعی از دوستان و همفکرانشان در سال ۱۳۴۲ و نقطهی عطف مبارزات اسلامی با حکومت پهلوی حزب «جاما» (مخفف «جنبش انقلابی مردم مسلمان ایران») را پایهگذاری کردند؛ حزبی که درواقع انشعابی از حزب «مردم ایران» بود.
۳
#رشتو
آیا در آستانهی زمستان دینداری هستیم؟
(بحثی در نسبت دینداران و جنبش اعتراضی امروز و بهبهانهی پدیدهی «عمامهپرانی»)
برای بدنهی مذهبی جامعه (آندسته که زیست اجتماعی معمولی دارند، نه ساکنین گلخانهها و دژهای محصور)، این روزها، روزهای سخت و ناگواری است.
۱
روزهایی که دین و دینداری، از یکسو سوژهی خشونت است و بدترین سرکوبها و خشونتورزیها به نام دین و با شعار دفاع از آن و حفظ حکومتی که بدان منتسب است و توسط کسانی که شکل و شمایل مذهبی دارند و پاتوقشان محافل مذهبی بوده، اِعمال میشود.
۲
و از سوی دیگر، قربانی خشونت اند و زندگی روزمرهشان بعضاً با بیم و هول و هراس از آزار دیگران همراه شده است. این میان بهطور خاص دو گروه که حاملان نمادهای رسمی و مرئی دینداریاند، بیش از دیگران قربانی شدهاند: یکی دختران و زنان محجبه (چادری) و دوم روحانیون.
۳
«بیرؤیایی»؛
این شاید تنها اشتراک جامعهی ایرانی است؛ با همهی تکثر و تنوعش. تنها چیزی که عادلانه و بدون تبعیض میان همهی ایرانیان تقسیم شده است.
۱
پس از چهار دهه حکومت دینی و تمرکز قدرت سیاسی در «گفتمان اسلام سیاسی فقاهتی»، حالا به وضعیتی رسیدهایم که تقریباً هیچکس، هیچ گروه، هیچ قشر و طبقهای، صاحب هیچ رؤیایی نیست. از هستهی سخت وفاداران حاکمیت تا براندازان و معارضانش. از سنتیترین لایههای جامعه تا مدرنترین لایهها.
۲
از فرادستان تا فرودستان. نه حزباللهی نه سکولار، نه سنتی نه مدرن، نه زن نه مرد، نه جوان نه پیر، نه الیت نه عامی، نه فقیر نه غنی، نه درقدرتها نه برقدرتها و نه بیقدرتها، هیچکس رؤیای روشنی ندارد. ایران آینده و آیندهی ایران برای همه تیره و مبهم و مهآلود است.
۳
#رشتو
🔸جنبش زنانهی ۱۴۰۱: از خیابان تا خانه🔸
(و راه دشواری که جامعهی ایرانی در پیش دارد)
برگزاری کمرمقِ دو راهپیمایی حکومتی با وجود تبلیغات فراوان و ادامهی اعتراضات پس از آن دو، نشان داد جنبش زنانهی ۱۴۰۱ جدیتر از آن است که حاکمیت و نیز برخی تحلیلگران تصور میکردند.
۱
ماهیتِ «اجتماعی» این جنبش و عاملیت و محوریتِ «زنان» در آن سبب شده است فرمول همیشگیِ حاکمیت برای «جمعکردنِ غائله»، یعنی تحریک عواطف مذهبیِ بخش وفادار به نظام با متهمساختن معترضان به هتک حرمت مقدسات هم اینبار کافی نباشد.
۲
بااینهمه خطای بزرگی است اگر این جنبش را صرفاً به بخش «در خیابان»اش منحصر دانسته و تقلیل دهیم. یک بخش دیگر این جنبش، که اگر بهجهت گستردهبودن و عمق بیشتر مهمتر از بخشِ درخیابان نباشد کماهمیتتر از آن نیست، بخش «درخانه»ی این جنبش است.
۳
«خیابان» جای مناسبی برای حل مسایل سیاسی اجتماعی نیست؟ بله؛ در اغلب مواقع نیست.
ولی کسی میتواند این سخن را بگوید که خودش، هرازچندگاه، خیابان را عرصهی جولان و مانور قدرت سیاسی هوادارانش نکرده باشد؛ کسی که اجتماعات خیابانی محدود و سازمانیافتهی وفاداران را مستندی برای شناخت...
و تحلیل کل جامعه نکرده باشد؛ کسی که با بیاعتنایی به حقوق شهروندی و امکانات قانونی، خیابان را صرفاً در انحصار خود و جریان متبوعش درنیاورده باشد. و بالاخره کسی که دیگر گزینههای مشروع و کمهزینهتر مثل صندوق رأی را با مهندسی انتخابات عملاً از اعتبار تهی نکرده باشد ...
و مسیرهای مسالمتآمیز و قانونی اعتراض و تغییر را مسدود نساخته باشد.
گرای خیابان را درواقع خود نظام جامعه داده است.
نمایش راهپیماییهای بعد از نمازجمعه امروز نشان داد که کماکان در بر همان پاشنه میچرخد و همچنان خیابان مصاف اصلی سیاست است؛ مسیری پرهزینه و بهنسبت هزینههایش کماثر.
#رشتو
جمکران: ایماژ ایرانیِ امام غایب
بهبهانه 17 رمضان «سالروز تأسیس مسجد جمکران»
«شب سهشنبه هفدهم ماه رمضان ۳۷۳ هجری در سرایِ خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود، مرا بیدار کردند و گفتند: برخیز و امر امام محمد مهدی صاحب الزمان را اجابت کن
1
که تو را میخواند. من برخاستم و آماده شدم. چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم، جواب دادند و خوشآمد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجد است، آوردند. چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالشهای نیکو نهاده و جوانی سیساله
2
بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان میخواند.
بیش از شصت مرد که برخی جامهی سفید و برخی جامهی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز میخواندند. آن پیرمرد که حضرت خضر بود، مرا نشاند و حضرت امام مرا به نام خود خواند
3