مقدمه :
عرض شود خدمت انورتون که فردا روز ۱۲ بهمنه ، اولش گفتم برای این ده روز ی سلسله رشتو بزنم .
بعد گفتم ولش کن ، بهتره این کارو بسپارم به دست گله گله شارلاتانهائی که قراره در رژیم بعدی وزیر و وکیل و رئیس کل بشن ، همونا که شبانه روز آقای خاص رو تگ و کوت میکنند و
۱.
بهش یاد میدن که چیکار کنه و تو تلویزیونهاشون ازش طلبکارن شبانه روز .
خلاصه که این مطلب برای کراوات زدههای عصا قورت داده نیست .
برای همین گفتم ی چیزی بنویسم الکی و دور همی ، برای خالی نبودن عریضه ،
عوضش دور هم میخونیم و میخندیم به ریش دنیای همین اسکولای شارلاتان 🤣😂 .
۲.
انقلاب ۱۳۵۷ ، یا هرچیزی که بهش میگید انقلاب ۱۳۵۷ درواقع امر انقلاب نبود ، ی جابجائی در میان صاحبان ثروت در ایران ، به دست ملت بود .
داستان از اصلاحات ارضی و جهش اقتصادیئی که به دنبالش امد شروع شد .
درواقع با انقلاب سفید ، اقتصاد ایران از شکل سنتی شیفت کرد به شکلی جدید
۳.
و مدرن سرمایهداری .
و تقریباً از سالهای ۴۴ تا ۵۷ این طبقه جدید و نوظهور سرمایهداری کارنامه تقریباً قابل
قبولی از خودش نشون داد .
و همین طبقه بود که بار رشد شدید اقتصادی رو در اون سالها بردوش کشید و کشور رو آماده گذار به سوی دروازههای تمدن بزرگ کرد .
این طبقه شاکله
۴.
خودش رو داشت و کمکم فرهنگ خودش رو هم داشت شکل میداد .
- ارتباطاتش بسیار وسیع بود (چه داخلی و چه خارجی) .
- برخلاف طبقه ثروتمندان سنتی ، عملکردش بسیار شفافتر بود ، چه مالی ، چه از نظر زندگی خصوصیش ، خصوصاً منابع درآمدش معلوم و شفاف بود .
- در حال جوینت شدن با
۵.
سرمایهداری جهانی بود .
- پیشرو بود و در سپهر اقتصادی کشور افق گشائی میکرد .
اما اینها همشون در مقابل مشخصه اصلی و واقعی این طبقه هیچی نبود ، (به مرگ تک به تک توصیه کنندگان به آقای خاص اگه ۱ کلمه اینارو بدونن که تازه بخان بهتون بگن ) و اون خصوصیت اصلی این بود که
۶.
بدنه اصلی این قشر جدید سرمایهداری ،
غیر
مسلمان و خصوصاً غیر شیعه بود .
برای اولینبار در تاریخ معاصر ایران ، طبقه ثروتمندی به وجود آمده بود که #یهودیان و #بهائیان و کمتر ارمنیان به تعداد زیاد در آنها به چشم میخوردند .
فاجعه شروع شده بود .
پول از سمت عباس
۷.
آبادیای (پول دارهای برکشیده صفویان و قجرها) سنتی گه همگی بچه شیعه و شیعه زاده بودن ، داشت شیفت میکرد به سمت اقلیتهایی که تا پیش از رضاشاه حق نداشتن لباس بدون آرم بپوشن .
اتفاقی که داشت میافتاد این بود که دولت
به این نتیجه قطعی و حتمی رسیده بود که ایران امکان نداره
۸.
پیشرفت کنه ، مگر اینکه صنعتی بشه ، اما این صنعتی شدن با وجود بیش از ۵۰ هزار روستا و زندگی نزدیک به بیش از ۶۰٪ مردم در روستاها و تحت تسلط زمین داران و اربابها ، اصلاً امکان پذیر نبود .
حکومت هم در غالب #انقلاب_سفید این شیوه و ارایش جامعه رو به هم زد . از بیخ
۹.
و بن به هم زد . درواقع قرار بود که تا سالهای اوایل دهه ۷۰ ، نزدیک به ۱۵ تا ۲۰٪ جمعیت ساکن روستاها باشن و الباقی جمعیت به شهرها مهاجرت کنند ، صنعتی شدن ایران ، کارگر یقه آبی و متخصص یقه سفید احتیاج داشت ، نه کشاورز و رعیت مطلقاً بیسواد و یلاقبا .
چشم انداز طرح عالی و بدون
۱۰.
نقص به نظر میومد .
قرار بود که بین ۱۵ تا ۲۰٪ جمعیت کشور به کشاورزی اختصاص پیدا کنه ، با بهره وری
بالا و کشاورزی کاملاً مکانیزه .
الباقی نیروهای فعال کشور هم به صنعت و بخش خدمات اختصاص پیدا کنه .
اما در عمل کار به مشکل برخورد که به نظر من مهمترین مشکلی که خودش رو نشون داد
۱۱.
۲ چیز بود .
۱. بیسوادی گسترده در بین نیروهائی که
باید جذب صنایع میشدن .
۲. مقاومت شدید و مصرانه طبقه کارگر در قبال آموزش ، (آموزش ناپذیری)
اما این مسئله مشکل آنچنانیی هم نبود ، چرا که کار بر روی نیروی انسانی و تغییراتی از این دست ، برنامهریزی برای نسلهای دوم و سوم این
۱۲.
مهاجران بود .
اما تمام توان دولت از سالهای ۴۶ ، ۴۷ تا زمان انقلاب مصروف حل کردن مشکلاتی شد که بروز میکرد ، که این هم طبیعی بود . درواقع این رشد شدید اقتصادی نزدیک به ۱۴٪ در اون سالها برای من یکم غیر طبیعی جلوه میکنه ، چون درستش اینه که باید مثل کره جنوبی یا تایوان ، این جهش
۱۳.
عظیم اقتصادی در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی بروز و ظهور پیدا میکرد .
قشر مهاجری که حالا از دست ارباب و
آخوند ده و مباشر ارباب و بنه دار و .... راحت میشد ، داشت همچون سیل از روستا به سمت شهر سرازیر میشد و حالا دیگه سروکارش مثلاً با ادمی بود مثل خیامیان ، ایلقانیان و ....
۱۴.
دیگه ارباب نبود که سهم اربابیش رو با شلاق و دَگَنَک ازش بگیره ، یا آخوند ده نبود که خمس و ذکاة و سهم امام ازش مطالبه کنه .
او صبح علیالطلوع میرفت سر کار ، تا عصر کار میکرد ، ناهارش رو هم بهش میدادن و در پایان هفته یا ماه هم مبلغی را به عنوان حقوق دریافت میکرد .
امااین آدم
۱۵.
ناراضی بود ، تو مغزش کرده بودن که مسلمون نباید دستش مقابل غیر
مسلمون دراز باشه .
فرهنگی به وجود آمده بود که مثلاً کار در فلان کارخانه ننگ بود ، زشت بود و کار ادمهائی بود که دین و آئین و سنتهاشون رو انداختن دور ، ی جورائی مصداق بیغیرتی بود و پولش هم از گوشت سگ حرامتر .
۱۶.
برای اینکه بدونید چی میگم ، ی نگاه به ترکیب شغلی اعضاء فدائیان اسلام و هیئتهای مؤتلفه بندازید . برای نمونه حتی یکیشون نه کار صنعتی داره ، نه کارمنده نه کارگر .
ماست بند ، نجار ، جاروساز ، بزاز ، چادر زنونه فروش و .... بودن همه . رژیم ، داشت کشور را با صاحبان چنین تفکراتی
۱۷.
صنعتی میکرد .
سطح بالای تنش ، زدوخوردهای خیابانی ، ترورها ، اعدامها و مبارزات مسلحانه دقیقاً حاصل همین تفکرات بود .
اما فاجعه اصلی اینها نبود ، فاجعه اصلی همونی بود که اشاره کردم ، شیفت کردن پول و ثروت از سوی طبقه الیت سنتی جامعه ، به سوی یک طبقه جدید و نوظهور که
۱۸.
بسیار بسیار خلاق بود و هیچیک از وابستگیها و قیدوبندهای طبقه سنتی را نداشت .
بسه دیگه ، الباقیشو بگین شارلاتانها و مطلب دزدها بهتون بگن .
پ.ن :
برای بار صد میلیونیوم میگم ، مطالب من رفرنس نداره که بهتون بدم ، چون تمامش نظرات خودمه .
خواهشاً اگه میخای نشون بدی که ینی
۱۹.
خیلی خاصی و چیز میخونی ، اما تو کل صفحهات هم ۲ تا رشتو نیست اینجا جاش نیست .
مطلب شخصی ، رفرنس نداره ، نظرات شخصیه ، جان مادرت بفهم .
تاریخانقلاب سفید رو هم با ی گوگل ساده میتونی پیدا کنی .
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
کمدی تراژدی در ۳ پرده :
پرده اول :
آدولف هیتلر از لحظهای که به عنوان صدراعظم وارد کاخ صدارت عظمی شد تا زمانی که مرگ خودش رو صحنه سازی کرد و در تاریخ گم شد ، حداقل ۳۸ بار توسط نظامیان ارتش آلمان ترور شد که معروفترین آن عملیات #والکری بود که منجر به اعدام اشتافنبرگ و خودکشی
۱.
اروین رومل شد .
فرض کنید هریک از اون ترورها موفق
میشد و پیشوای ملت آلمان پیش از اون موقعی که باید کشته میشد .
امروز آلمان چه وضعی داشت ؟
بجز این بود که صدهاهزار جوان المانی در خیابانهای آلمان پا بر زمین میکوبیدن و این ادعارو داشتن که پیشوا درست میگفت و داشت پیروز میشد
۲.
اما یمشت خائن نگذاشتن ؟
پرده دوم :
در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ ، وقتی سرهنگ نصیری برای ابلاغ عذل مصدق به در خانه نخست وزیر رفت دید که ۳ دستگاه تانک و تعداد زیادی سرباز کاملاً مسلح از خانه وی محافظت میکنند .
مصدق از دو سه روز قبل فهمیده بود که کودتائی در راهه ، برای همین از خونهاش
یک #خاطره/ #تجربه بگم
اونائی که جهان پیشا موبایل و کامپیوتر و انواع و اقسام جعبههای بگیر و بشون رو تجربه کردن حتماً در دوران نوجوانی و جوانیشون تو کوچه پس کوچهها و زمینهای خاکی دنبال توپ دویدن .
یکی از خصوصیات این زمینها و بازیها این بود که همیشه چند نفری بودن که هیچکس
۱.
باهاشون بازی نمیکرد ، توجیه همه هم این بود که بازیشون خوب نیست و باعث باخت تیم میشن .
من هرگز نفهمیدم چرا هیچکس با این بچهها بازی نمیکنه و اتفاقاً همیشه وقتی
میخواستم بازی کنم دقیقاً همین به قول همه زاقارتها و نابلدها و دست و پاچلفتیهارو به عنوان یارم انتخاب میکردم ، اون
۲.
زمونها بچهها خیلی زیاد بودن خصوصاً دهه شصتیها ، برای همین وقت بازی گل کوچیک ، ۴ ، ۵ تا تیم انتخاب میشد و قانون این بود که دو تیم میرفتن
تو زمین و بازی میکردن و الباقی نگاه میکردن ، به محضی که یک تیم گل میخورد ، از زمین خارج میشد و جاش رو میداد به تیم بعدی یوقت میدیدین که
سریال #بیگناه یکی از سریالهای خوبیه که در چندسال گذشته دیدم در این نقد من کاری به تفاسیر زیبائی شناسانه و بازیگران و کارگردانی و حرکت و زاویه دوربین و ... ندارم .
من این سریال رو از زاویه دید خودم میبینم .
سریال حول محور ی بابائیه به نام فرشباف ، که بسیار جایگاه والائی در
۱.
طبقات بالای شهر داره .
ادمیه که همه ، حتی فرزندانش ، بجای اینکه بهش بگن پدر ، میگن استاد .
آدمیه که در یکی از بهترین خیابانهای شمال شهر تهران ی مغازه بسیار بزرگ فرش فروشی خیلی لاکچری داره
دهها میلیارد تومن ثروت داره
ی خونه ویلائی چندصدمتری در شمال شهر
داره
خودش و
۲.
زنش دخترها و پسرش و دامادهاش همگی زندگیهای لاکچری دارند.
داستان حول محور چنین آدمی میچرخه .
اما کمکم در خلال داستان ، شخصیت واقعی این استاد رو میبینید .
در جوانی ی دهاتی جولومبر بوده که زیر
دست ی قالیباف دهاتی دیگه کشیدن نقشه قالی رو یاد گرفته .
چشمش دنبال زن دوستش
سراب #تجزیه_طلب|ان
در ایران امروز و در این مومنت تاریخی کشور ، مبارزه با تجزیه طلبی و تجزیه طلبان نه تنها یک وظیفه ملی و میهنیه بلکه وظیفهای فرامنطقهای و کمکی شایان به حفظ صلح و ارامش در کل خاورمیانه است .
ما با تجزیه طلبانی مانند احزاب تجزیه طلب ونتو و لومباردی شمال
۱.
ایتالیا یا باسک ، گالیسیا و کاتالونیا در اسپانیا مواجه نیستیم .
ما با گروهها و احزابی روبرو هستیم که ژن کاملاً مشترک و همگونی با آدمکشان و قاتلانی مانند مصعب الزرقاوی و داعش و طالبان دارند درواقع پدرخوانده اعمال و کردار و نوع رفتار طالبان و داعش و ...
همین
۲.
احزاب تجزیه طلب هستند که دههها پیش در موسکو و برلین شرقی آموزش دیدن .
احزاب تجزیه طلب کرد ، گروههائی نیستند که اهل گفتمان ، دیالوگ و نزدیکی با دیگر اقوام داخل ایران باشند که فرض کنیم حتی اگر موفق به تجزیه هم بشوند ، مانند
۲ جمهوری چک و اسلواکی ، در ارامش و
ازوجود #پهن_سیدی و دیگر کمرادهای حلقه #روبرو که میزان وطندوستیتونپیداست
و اینکه سیاست شبکه شماهیچ فرقی بااینترچپمال نداره مگر اندکی رقیقترشده سیاستهای اینترچپمال شکی درش نیست اونم بخاطر اینه که مخاطب شبکههای لندنی ، کلاً این شبکههارو نزاره کنار .طرفه اینکه کل همکاران
سابق سرکارعالی دارن پروژه تجزیه طلبی اینترچپمال رو باقدرت پیش میبرن و این به هرهالویی نشون میده که کاراموزهای خوبی بودن در #منوتو .
شما حق دارید که از سازمانی که در آن کار میکنید دفاع کنید و این فی نفسه ذاته چیز بدی نیست .
اما اینکه از کیوان عباسیی دفاع کنید کن حداقل
هفتهای یکبار با اطاق فکر اینترآشغال و مدیریت بخش فارسی بیبیسی جلسه مشترک دارند ، مصداق بارز خر فرض کردن مخاطبه .
من جای شما بودم حداقل مینوشتم که سیاست من و همکارانم ایرانگرایی و عدم موافقت با تجزیه طلبی ، به اندازه وسع و توانمونه .
اینجوری هم ارزشتون نزد مردم
کالبدشکافی یک #جنبش (۲)
شاهزادهای به دیدارهای سیاسی میرود :
مهمترین مسئله روز تجزیه طلبان و جمهوریخواهان و اپوزسیون فیک جمهوری اسلامی ، نه سرنگونی رژیم ، نه پیش بردن انقلاب و نه هیچ یک از مسائل دیگر مربوط به حقوق بشر و زندانیان و .... است .
مسئله روز این جماعت
۱.
کمپین #وکالت_میدهم هست که نکته جالب داستان تا اینجا اینه که بقدری این مسئله برای این حضرات مهم و حیاتیه که برای خود طرفداران پادشاهی نیست .
چرا ؟
خیزش ۱۴۰۱ ملت ایران سوای تمامی اتفاقاتی که در آن افتاد ، یک نتیجه خوب برای ایران داشت و آن این بود که این خیزش تمامی جناحهارو
۲.
بسیار شفاف و روشن خط کشی کرد و جایگاه همه رو هم علیرغم شدت تبلیغات حول محور بعضی افراد مانند اسماعیلیون و علینژاد و ... رو تعیین کرد .
خیزشی که با پرچم داس و چکش و شعار نان کار ازادی و پرچم اقلیم کردستان و سخنرانیهای دگرباشان جنسی شروع شد ، به سرعت تغییر