یک #داستان کوتاه :
ازدحام زیادی بود ، کنجکاو شدم ببینم چه خبره ، زدم کنار و پیاده شدم ، دیدم ی خونه در حال خراب شدنه و مردم ازدحام کردن برای دیدن خرابی خانه
اونائی که در داخل خونه بودن ، در تلاش بودن ، ی عده میدویدن تیرکی ، تیرآهنی چیزی بیارن بزارن زیر سقف که نریزه رو
۱.
سرشون . ی عده دیگه هم داشتن ی جائی پناه میگرفتند ، بلکه وقتی خونه خراب میشه ، نابودشون نکنه و زیر آوار کشته نشن ، ی عده هم کار و از دست رفته میدیدن ، میگفتن دیگه هیچ فایدهای نداره ، تلاش بیهوده نکنید . دسته آخر هم تا
اونجائی که میتونن از وسایل خونه برمیداشتن و از
۲.
پنجره و در و ... میپریدن بیرون ، بلکه جون خودشون رو نجات بدن.
در بیرون خونه هم :
ی دسته داشتند داد میزدن ، یابو تیرک رو چرا زیر اون سقف گذاشتی ؟ بزار زیر این یکی سقفه .
ک...کشا مگه کورین نمیبینین پنجره ترک برداشته ، شیشههارو چسب بزنید .
خاک توسر الاغ و نفهمتون بکنند .
۳.
با این کاراتون ، لیاقتتون همینه خونه خراب بشه رو سرتون .
ی دسته دیگه داشتند جیغ میزدند که بدبختا ، اونتو موندین چه گهی بخورین ؟
بپرین بیرون خودتون رو نجات بدین
ی دسته دیگه هم داد میزدند ، قالیارو بندازین بیرون ، چلچراغ رو باز کنین و بدین بیرون خونه خراب میشه نشکنن ، اون
۴.
لیوانارو بدین بیاد بیرون ، عتیقههارو بدین بیاد بیرون ، خونه خراب شدم به درک.
آخرش هم خونه خراب شد و کلی ادم زیر آوار موندن و جون دادن و چه عمرها که برباد رفت .
بیرونیها هم پس از دیدن نابودی خونه ، همگی سری به تاسف تکون دادن و همینطور که داشتن میرفتن ، به هم میگفتن :
۵.
خاک توسر بدبختشون کنند ، حقشون بود ، حرف گوش نمیکردن الاغها ، لیاقتش بیشتر از این هم نبود .
یکی هم با خنده گفت : خوشبحال خودمون که بیرون بودیم ، ادم باید زرنگ باشه و به موقع خودش رو نجات بده که مثل این یابوها به گا نره .
الباقی هم با خندههای بلند حرف وی رو تایید کردن و
۶.
ابراز خوشحالی کردن که زودتر
خودشون رو نجات دادن و تو گند و گوه اونا نموندن .
و در حالی که داشتند دور میشدن ، یکیشون گفت : راستی میدونستین این خونه قدیمیترین خونه این شهر بود ؟
الباقی هم یکصدا گفتن به تخممون که بود و همگی زدن زیر خنده .
حتی ینفرشون نکرد ی
۷.
بلکه بیان برای نجات موندههای زیر آوار .
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
متاسفانه و بدبختانه جهان واقعیت ، با اتمسفر فکری ماها میتونه کاملاً متفاوت باشه .
و برای اینکه به واقعیت برسید ، نمیتونید با توجیه و دلیل و منطق براساس اصول ذهنی خودتون ، به واقعیتی که در جهان بیرون از ذهن شما وجود داره برسید .
نمونهاش این ۳ شاته .
دوستان گله میکنند
و چند نفر دیگه هم همین نظر رو دارند تکرار میکنند که :
شاهزاده با جمهوریخواهان ائتلاف میکنه .
شاهزاده چرا با چپها میپره (خودمونی گفتم)
خوب این نشون میده که دوستان شناختی از نظرات ایشون ندارند .
شاهزاده مثل هر انسان دیگری ، با کسانی نشست و برخواست میکنه که باهاشون همعقیده
و هم فکره و این طبیعیه . تمام انسانها همینجوری هستند .
این توئیت دوستمون داره میگه که چون احزاب راستی وجود نداره شاهزاده رفته به سمت چپها و داستان رو از کمکاری راستها میدونه .
خوب شما اگر کتابهای شاهزاده رو میخوندین ، یا سخنانش رو به دقت گوش میکردید ، میفهمیدید که ایشون
وقتی با حماقت درگیری ، اینجوری میشه که تا مغز استخون ملت رو میسوزونه .
این خبر 👇🏼 رو خبرگذاری مهر زده ، ی عده ریختن این زیر که مکرون این حرف رو در مورد روسیه زده .
این خزعبل ، دقیقاً مثل این میمونه که بگید آب در ۱۰۰ درجه به جوش میاد ، ی عده بیان بگن نه ، از کجا معلوم
شاید در ایتالیا در ۱۳۰ درجه به جوش میاد و شمارو مجبور کنن که حرفت رو پس بگیری چون در تمام نقاط کره زمین امتحان نکردی که آب رو جوش بیاری .
عین همین حیواناتی که میگن زمین صافه چون من نرفتم به فضا که ببینم زمین گرده یا صاف ، پس چون من خیلی خودگوزپندارم و نرفتم به فضا
در نتیجه زمین مسطحه .
همینقدر سخیف و کثیفه استدلالات این جماعت .
در مورد همین حرف مکرون هم ، اصل حرفش رو ول کردن ، چسبیدن به اینکه این حرف رو در مورد روسیه زده .
سئوال اینه که این اصل کلی چه فرقی میکنه که در مورد کدوم کشور زده بشه ؟
مگه علینژاد نگفت رهبران ایران
مونیخ و منافق و باقی قضایا
گفتم که پروژه کثیف #ژن_ژیان_ئازادی سوخت ! اما کنفرانس برلین نشان داد که این پروژه بلکل دچار تغییر ژنتیک در ماهیتش شده .
کار به اونجا کشیده که پانکردهایی که روزهای اول پرچمدار حرکت ملی ایرانیان بودند و با تمام قوا این خیزش عظیم ملی را در جهت اهداف
۱.
سخیف فاشیستی قوم گرایانهشون به لجن میکشیدن ، به روزی افتادن که اوج سعادت و فخر فروشیشون شده برگذاری هفته نمایش تنبونهای رنگ و وارنگ کردی در اینستا و توئیتر .
اینکه آقای خاص در این کنفرانس شرکت کرده نکته حائز اهمیتیه که باید به ان پرداخت (من حالشو ندارم ، مفسر خدارا
۲.
شکر زیاد داریم) اما ، نکتهای بسیار مهمتر از آنچه که در این سخنان و حرکات و ژستهای سیاسی وجود داره ، که چیزی هم نبود مگر تکرار مکرر حرفهای سابق ، ملاقاتهای پشت پردهایست که رسانهای نشده و شاید هم هرگز نخواهد شد . پدیدهای که نرم این گونه اجلاسها و کنفرانسهاست . فراموش
یا ابرفرز
ی چیزی رو گیر میدین ، بعد ول نمیکنید ، انقد میگین و میگین که آخرش پای مارو هم میکشین وسط ، میشیم سیبل مادرق...بهها .
لباس اصولاً چیز قابل افتخاری نیست ، اما این تجزیه طلبها رو ول کنید سه روز دیگه بهتون میگن افتخار ما دریاچه زریواره
حالا
چرا شلوار کردی
انقدر گشاد و پاچههاش تنگه ؟
در متون کهن آمده که رسم کردها در شوهردادن دختران اینگونه است که داماد برای اینکه بتونه اثبات کنه دختر تو خونهاش گشنه نمیمونه و مرد میتونه نون زن و بچهاش رو فراهم کنه باید بره دزدی و تو پاچههای شلوارهاش رو پر کنه از مال دزدی و این مال رو به پدر
دختر میده تا دخترو بهش بدن .
این مطلب رو در ۳ منبع میتونید پیدا کنید
- اخبارالطوال نوشته ، ابوحنیفه داوود دینوری کرمانشاهی
- سفرنامه ابن بطوطه
- شرفنامه ، تاریخ مفصل کردستان
لباس محلی هر مردم و قومی ، نشان از قدمت تاریخی اون ملت داره و نشان غنای فرهنگی اون مردمه
بحران انسداد در #اقتصاد_ایران
مقدمه :
عارضم به خدمت انورتون که ما در یک انسداد تاریخی قرارداریم ، اما این انسدادی که از صدقه سری جمهوری اسلامی باهاش روبرو شدیم و اکنون تا خرخره در عمقش فرو رفتیم ، انسداد در تمام زمینههاست .
ینی مثلاً اگر ما در پایان دوران صفویان با انسدادی
۱.
ناشی از فلج شدن بدنه بروکراتیک کشور روبرو بودیم ، یا در زمان ورود مغولان با انسداد ناشی از نفوذ خاندانهای حکومتگر روبرو بودیم ، به یمن وجود جمهوری اسلامی ، با تمام بحرانها و انسدادهای روبروئیم و هیچچچچ راه خلاصیی وجود نداره و نقطه اشتراک تمام این بحرانها نیز وجود
۲.
ذی وجود خود جمهوری اسلامیه .
امروز از یک بحرانی براتون بگم به نام انسداد در اقتصاد ایران .
وقتی ناپلئون بناپارت در ۳ نبرد استرلیتز ، ینا و فریتزلند پیروز شد ، بزرگترین استراتژیست جنگ تاریخ ، ینی فون کلازوویتس در مقالهای نوشت که این رفیقمون نه تنها شکست میخوره ، بلکه نابود
نقش #سرمایه_داری_سنتی در تحولات اجتماعی ایران معاصر (۳) :
تا حالا ۲ قسمت براتون نوشتم که خداشاهده در هیچچچچ کتاب و مقالهای ۱ کلمه در موردش نیست که بخواهید بخونید .
در این قسمت :
شما اگر سی هزاربار دیگه ، اقتصاد ایران رو بسپرید به دست این سرمایهداری انگل و عقب
۱.
افتاده ، نتیجه هیچ چیزی نخواهد بود مگر این چیزی که امروز دارید تجربه میکنید ، ینی بازافرینی اقتصاد عصر قاجاریه .
این سرمایهداری از زمان شاهعباس صفوی شکل گرفت (حلقه عباس ابادیها) و در نیمه اول سلسله قاجار یک پیوند ناگسستنی با دربار از یکسو و حوزههای علمیه و بیوت
۲.
آخوندها از سوی دیگر برقرار کرد .
این پیوند ، پیوند ناسالمی بود چرا که مایه و ملات این همکاری و نزدیکی ، فقط پول
بود و لاغیر در نتیجه با کم شدن روند جریان پول از سوی این طبقه به سمت اون دونهاد ، این رابطه گسسته میشد و البته که اون دونهاد سلطنت و روحانیت نیز این را میدونستند ،