🧵رشتو: #کوردستان ، ملت یا قبیله ؟!
یکی از عجایب موضوع آن است که حدود یکصد سال پیش نخستین اقدام #رضاشاه برای تحقق دولت متمرکز و تقویت هویت ملی در ایران به زعم خود، عشایر زدایی از کشور و #تختهقاپو کردن مردمان کورد و لُر و ... بود؛ اما امروزه نوه او و یارانش همان مردم را به /۱
نام ایلات و طوایف و عشایر میخوانند و البته در عمل هم از عشیره سازی و توسعه نظام قبیلهای در کوردستان حمایت میکنند. عمق و گستره نگاه به کورد به مثابه عشیره و قبیله در ذهن برخی از آنان چنان است که وقتی به صورت اتفاقی گسترش شهرنشینی و نهادهای مدرن و شهری در کوردستان را می بینند،/۲
ناخودآگاه آه از نهادشان بر میخیزد و سخنانی به زبان میآورند که نشان ضعف و درماندگی در برابر تمدن و فرهنگ و اتحاد کوردستان است و عقده گشایی میکنند. واژگان قبیله، عشیره، طایفه و قوم، عربی هستند و کلمه ایل هم تورکی است و هیچ یک در گونه های زبان کوردی ریشه ندارند. حتی اصطلاحات /۳
هۆز و خێڵ نیز که در کوردستان معادل ایل هستند، کوردی شده واژگان خیل و حوز در زبان عربی می باشند. به لحاظ تاریخی نیز در دوران #ساسانی سازمان جامعه کوردی مبتنی بر اجاق و دودمان بود و از بطن خانواده، تیره های مختلف و نهاد خاندان شکل میگرفتند و در آن چارچوب نامگذاری می شدند. همچنین/۴
در این دوران، مردم کورد هرگز دارای نظام عشیرهای و ایلیاتی که مختصات اصلی آن تکیه بر خون به جای خاک و بیابانگردی و کوچ نشینی به جای یکجانشینی است، نبوده اند. کورد به سبب زندگی در نواحی کوهپایه ای و دسترسی همزمان به کوهستان و دشت؛ ضمن داشتن یک نقطه ثابت برای زندگی، در همان /۵
نزدیکی میان گرمسیر و سردسیر کوچ فصلی کرده است. این سبک زندگی حتی در میان پادشاهان ساسانی هم رواج داشته و آنان زمستانها در تیسفون بودند و با گرم شدن هوا به سردسیر خود در #کرمانشاه میرفتند.دهها شهر آباد و بزرگی که ساسانیان در کردستان ساختند، تٱیید کننده این دیدگاه است.
/۶
(در یک رشتو جداگانه مفصل در مورد امپراطوری #ساسانیان و اصالت #کورد بودن آنها مینویسم.)
با انقراض دولت ساسانی و آمدن قبایل عرب به کوردستان نظام شهری ضعیف شد و یک فورماسیون جدید اجتماعی مبتنی بر نظام قبیلهای شکل گرفت. قبایل حکومتگر عرب، مردم کورد تحت امر خود را در قالب "ولاء" و/۷
نظام موالیگری به اطاعت خویش درآوردند و بعدها همین افراد دارای هویتهای خاص قبیله ای شدند که قدرت مسلط بر آنان تحمیل کرده بود.پس از دو قرن سلطه عربی، کوردها اندک اندک از حاشیه به متن آمدند و سرانجام در آغاز سده ۴ هجری حکومتهای منطقهای خود را تشکیل دادند.آنان تا ظهور سلجوقیان /۸
در ۱۵۰ سال بعد، ضمن آباد کردن شهرهای کهن و ویران شده، شهرهای بزرگ جدیدی را بنیان نهادند که در منابع مختلف به آنها اشاره شده است.
تهاجم ترکان سلجوقی در سده ۵ هجری سبب نابودی وانقراض آل بویه و ۶ حکومت منطقه ای کوردی شد که در دوره آنها شهرنشینی و مدنیت به اوج رسیده و علم و عقلانیت/۹
گسترش یافته بود.در دوران سلجوقیان سران قبایل غز و ترکمان، کوردستان را به صحنه جنگهای داخلی خود بر سر کسب قدرت تبدیل کردند و آن را به ویرانی کشاندند.آنان بار دیگر سبک زندگی قبیلهای و عشیرهای را در بین کوردها گسترش دادند و شهرنشینی و مدنیت را تضعیف کردند. در سده ششم، #ایوبیان/۱۰
کورد تبار بر کوردستان در ترکیه و عراق و سوریه کنونی حاکم شدند و ترکمانان را از قدرت بیرون راندند و توانستند بار دیگر رونق و آبادانی و آرامش را برگردانند.همچنین #امارت_کوردستان در زاگرس میانی تشکیل شد و اتابکان لُر کوچک و بزرگ؛ و شبانکارگان هم در قلمرو خود اقدامات عمرانی بزرگی /۱۱
که شرح آن درمنابع آمده است،اما باز هم با آمدن مغولان صحرانشین این روند متوقف گردید و نظام ایلی و عشیره ای دوباره بر کوردستان حاکم شد. تداوم نظام عشایری ترکی- مغولی در قالب سلسله های ایلخانی،جلایری، چوپانی، تیموری، تاتاری، قره قویونلو، آق قویونلو، قزلباش و عثمانی در سدههای بعد/۱۲
سبب شد که نظام ایلی و عشایری در جامعه کوردی تثبیت شود و شهرنشینی کمرنگ گردد.
در خاتمه، باید یادآور شد که نه شهرنشینی فضیلت است و نه زندگی عشایری دون شٱن؛ هردو شکلهای مختلف معیشتاند و در متن تاریخ حضور داشته و به یک میزان قابل احتراماند.
مهم آن است که اصالت و فرهنگ داشت.
✌️🌹❤️
این مطلب برگرفته از کلاس درس آقای دکتر اسماعیل شمس نوشته شده است.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
🧵رشتو
« سیاست به زبان آدمیزاد ! »
اول از همه بگم که من آدم سیاستدانی نیستم و چون درس و کارم عمرانی هست زیاد باهاش کاری نداشتم.اما خب مثل همه شما دوستان ما توی کشوری زندگی میکنیم که خوشبختانه یا متاسفانه همه درگیر مسائل سیاسی میشیم.
هدفم ازین رشته تویت توضیح مفاهیم و اصطلاحات/۱
رایج سیاسی به زبان عامیانه و ساده است تا در این زمان حساس بتوانیم بهتر با بحثهای مطرح شده ارتباط برقرار کنیم. ممنون میشم اگر اشتباهی داشتم اصلاح بفرمایید.قبل از هرچی ذکر این نکته لازم است که دنیای واژگان سیاسی تقریبا به مانند خودش قابل انعطاف است و بسته به شرایط کشورها و نوع /۲
گفتمانِ حاکم،قابل تفسیر است. #دمکراسی :موضوعات اصلی دموکراسی عبارتنداز: آزادی اجتماع، آزادی بیان، رضایت حکومتشوندگان، حق زندگی و حقوق اقلیتها و در یک کلام مردمسالاری است.انواع مختلفی از دموکراسی وجود دارند. میان انواع گوناگون دموکراسی موجود، تفاوتهای بنیادینی وجود دارد. /۳